تاریخچه یادگیری سازمانی

مفهوم یادگیری سازمانی به سال 1900 میلادی، هنگامی که تیلور موضوع انتقال یادگیری به دیگر کارکنان را برای افزایش کارآیی و بهبود سازمان مطرح کرد، برمی گردد . ایجاد یادگیری سازمانی سال ها پیش با کار دیربون و سایمون ، آغاز شد . نخستین بار، دونالد میکائیل ، ایده یادگیری سازمانی  را مطرح کرد . به زعم قربانی زاده ، واژه­ی  یادگیری سازمانی  برای اولّین بار توسط سایبرت و مارچ، در مطالعه­ی اولیه شان روی جنبه های رفتاری تصمیم گیری سازمانی در سال 1963به کار رفته است. اما برخی بر این باورند که توجه محافل دانشگاهی به چگونگی یادگیری سازمان‌ها به دهه 1950 باز می گردد . صرف نظر از تاریخ دقیق شروع بحث یادگیری سازمانی، این موضوع تا اواخر دهه1970 توجه چندانی را به  به خود جلب نکرد.

در این هنگام بود که تعدادی از نظریه پردازان، فعالیّت های  خود را بر یادگیری سازمانی متمرکز کردند. اگرچه فعالیّت های تحقیقاتی نیز روی این موضوع ادامه داشت، موضوع یادگیری سازمانی تنها یکی از موضوعات مطرح در گرایش های مختلف رشته مدیریت مثل استراتژی و مدیریت تولید بود و از آن تاریخ به بعد بحث یادگیری سازمانی تحت الشعاع مباحث جدید مدیریتی از جمله موضوع سازمان های یادگیرنده قرار گرفت.

 سیر تاریخی مفاهیم سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی

1938جان دیوئی در کتاب  تجربه و آموزش مفهوم  یادگیری تجربی  را مطرح کرد.
دهه 1940کنث کریک ، روان شناس اسکاتلندی واژه  مدل های ذهنی  را ایجاد کرد.
1946کرت لوین، ایده  تنش خلاق  را پیشنهاد کرد که بین تصورات فردی و درک از واقعیّت ایجاد می شود.
دهه 1960داگلاس مک گریگور کتاب  جنبه انسانی مؤسسه  را منتشر نمود.
1963مارچ در مطالعه روی جنبه رفتاری تصمیم گیری سازمانی، برای اولین بار واژه  یادگیری سازمانی  را به کار بردند.
دهه 1970چارلی کیفر، جی فاستر، پیتر سنگه  و رابرت فریتز ، سمیناری تحت عنوان   رهبری و تسلط برگزار کردند.
1979 پیتر سنگه، آریه دوگاس، بیل اوبراین، ری استاتا ، گروه مطالعاتی  سازمان یادگیرنده  را تشکیل دادند.
1982چار لز هندی ، کتاب  عصر سنت گریزی  را منتشر کرد.
1989 مرکز یادگیری سازمانی  به ریاست سنگه در MIT تشکیل شد و ادگار شاین ، کریس آرجریس، آریه دوگاس، ری استاتا و بیل اوبراین مشاورین اصلی آن بودند.
1989کتاب   پنجمین اصل  پیتر سنگه منتشر شد.
1990مقاله دیوید گروین   منتشر شد که بیان می داشت  تنها آن نوع یادگیری برای مدیران مفید خواهد بود که قابل اندازه گیری  باشد.
1993کتاب  سازمان زنده   توسط آریه دوگاس منتشر شد.
1997کتاب  درباره یادگیری سازمانی  توسط  کریس آرجریس منتشر شد.
1997کتاب  رقص تغییر توسط پیتر سنگه و همکارانش منتشر شد.
1999 

تفاوت یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده:

تسانگ، معتقد است كه دو اصطلاح   یادگیری سازمانی  و  سازمان یادگیرنده  بعضی اوقات به اشتباه به جاي يكديگر به كار گرفته مي شوند. وي يادگيري سازماني را مفهومي مي داند كه براي توصيف انواع خاصي از فعاليت هايي كه در سازمان جريان دارد، به كارگرفته مي شود، درحالي كه سازمان يادگيرنده به نوع خاصي از سازمان اشاره مي كند . یادگیری سازمانی فرایند یافتن خطاها و اشتباهات و رفع و اصلاح آن هاست. یادگیری سازمانی از طریق بینش مشترک و هم ذهنی، الگوهای ذهنی و دانش، حاصل شده و بر تجربه و آگاهی های گذشته و رویدادهای پیشین استوار است و یادگیری سازمانی فرایندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طول زمان رخ می دهد.

سازمان یادگیرنده، سازمانی است که ظرفیّت یادگیری، تطبیق و تغییر خود را افزایش می دهد. در چنین شرایطی فرایندهای یادگیری تجزیه و تحلیل می شوند و تحت نظارت قرار می گیرند، توسعه می یابند و در ارتباط با اهداف نوآوری و بهبود، مدیریت می شوند. چشم انداز، استراتژی، رهبری، ارزش ها، ساختارها، سیستم ها، فرایندها و عملکردهای چنین سیستمی دست به دست هم می دهند تا یادگیری و بهبود افراد را تسهیل کرده و یادگیری سطح سازمانی را تسریع نماید. سازمان یادگیرنده و یادگیری سازمانی مفاهیمی مترادفی نیستند،یادگیری سازمانی بمفهوم یادگیری افراد وگروههای درون سازمان وسازمان یادگیرنده به معنی یادگیری سازمان بعنوان سیستم کلی است. بعبارت دیگر سازمان یادگیرنده،حاصل یادگیری سازمانی است .

ویژگی های یادگیری سازمانی :

با توجه به دیدگاه های یادشده در مورد یادگیری سازمانی می توان مهم ترین ویژگی های یادگیری سازمانی را بشرح ذیل بیان کرد:

  • فرایندی پیچیده : متأثر از ارتباط متقابل عوامل متعدد و متنوع درون و برون فردی، محیطی و درون سازمانی و برون سازمانی.
  • برنامه ریزی نشده : مانند متون آموزشی دوره های رسمی که از پیش برنامه ی پیش بینی شده ای برای آن تدوین نشده است.
  • هوشیارانه و هدفمند : فضاهای پر جاذبه ای از یادگیری و بهبود بر فرد فرد افراد و گروه های سازمان حاکم می شود و افراد و گروه ها با دقت و کنجکاوی و همسو با استراتژی سازمان، مترصد یادگیری اند.
  • متعامل و پویا : همواره یک نفر به عنوان استاد یا مهارت آموز در جایگاه انتقال اطّلاعات و آموخته‌ها قرار نمی گیرد ؛ بلکه افراد، گروه ها و سازمان، همزمان نقش اطّلاعات، تجارب و آموخته های خود و انتقال آن به دیگران را ایفا می کنند. این فرایند، بازخوردی مداوم، سریع و مؤثر در سطح فردی، سازمانی و گروهی ایجاد می کند.
  • مستمر و مداوم : مانند دوره های آموزشی رسمی به ساعات و مکان مشخص محدود نمی شود.
  • متحوّل و رشد یابنده : تعامل، پویایی و تداوم یادشده و نیز بازخورد حاصل از این فرایند، ویژگی زایندگی به آن می بخشد و تحوّل رشد و بهبود مستمر یادگیری سازمانی را به دنبال دارد.
  • متأثر از شالوده­ی دانستن یا منابع فرهنگی مورد استفاده افراد : این شالوده می تواند، مفاهیم، ساختار و قوانین اجتماعی و نیز نوع تقسیم کار، ابزارها و فنّاوری ها ی رایج در میان اعضای یک سازمان یا جامعه‌ی زنده باشد.

منبع

عزیزی،فریده(1393)، رابطه یادگیری سازمانی با درگیری شغلی و نوآوری سازمانی دبیران ،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اموزشی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی بوعلی سینا

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0