تاريخچه بررسی حافظه

مسئله شناخت یکی از ارکان و اساس مهم مکاتب مختلف فلسفی بوده است و قدمتی از آغاز فلسفه در یونان دارد. یونانیان قدیم به نموسین، الهه حافظه اعتقاد داشتند و او را مامسئله شناخت یکی از ارکان و اساس مهم مکاتب مختلف فلسفی بوده است و قدمتی از آغاز فلسفه در یونان دارد. یونانیان قدیم به نموسین، الهه حافظه اعتقاد داشتند و او را مادر نه رب النوع علم و هنر می‌دانستند. همچنین افلاطون، معتقد بود که شناخت حسی نسبی است و امور نسبی نمی‌توانند پایه شناخت باشند. وی اعتقاد داشت آنچه اساس شناخت انسان است، باید به اموری پایدار متعلق باشد و خود نیز دور از خطا باشد.

برای دور ماندن از خطا، افلاطون پیشنهاد می‌کند که شناخت حسی همراه با اصول عقلانی باشد و علاوه بر ادراک حسی، استفاده از عقل را نیز برای رسیدن به شناخت لازم می‌داند. به همین سبب افلاطون را از اولین افرادی می‌دانند که بر استفاده از فرایندهای شناختی تاکید داشته است؛ اگرچه پیش از او سقراط،  نیز در باب تعریف درست و شرایط آن به بحث شناخت توجه داشته است. افلاطون در دو کتاب تئتتوس  و جمهوری  بحث شناخت را مطرح نموده و علاوه بر نقد دیدگاه‌ها به بیان نگرش‌های خود نیز پرداخته است.

از طرفی افلاطون حافظه را به قفس پرندگان تشبيه کرد: يادگيري مطالب جديد، همانند اضافه کردن پرنده‌اي جديد به مجموعه‌ي پرندگان قبلي موجود در قفس می‌باشد، در حالي که بازيابي يک مطلب از حافظه مانند گرفتن يک پرنده معين از داخل قفس است. از این رو به نظر افلاطون يادآوري اطلاعات به سه دليل دچار وقفه مي‌شود :

 اول آنکه پرنده مورد نظر از همان ابتدا در قفس جاي نگرفته باشد، يعني هيچ گونه بازنمايي از پدیده مورد نظر در حافظه موجود نباشد، در اين صورت ناتواني در يادآوري، به عدم يادگيري اوليه مربوط مي‌شود.

دوم آنکه ممکن است پرنده در هنگام اقامت در قفس مرده باشد و به عبارتي در هنگام نگهداري اطلاعات، اطلاعات مورد نظر به عللي از بين رفته باشد. در اينجا ناتواني يادآوري به مرحله‌ي نگهداري اطلاعات مربوط مي‌شود.

سوم آنکه ممکن است پرنده يکي از هزاران پرنده‌اي باشد که درقفس وجود دارند، ولي در موقعيتي خاص قادر به گرفتن آن نيستيم، هرچند که در زمان ديگري ممکن است موفق به گرفتن آن شويم؛ در اينجا ناتواني در يادآوري به مشکلات مرحله بازيابي اشاره مي‌کند.

اين استعاره افلاطون هرچند از منظر فیزیکی و فضايي به حافظه مي‌نگرد که امروزه مورد قبول برخی از محققان حافظه نيست، اما اين امکان را فراهم ساخته که تمايز مهمي بين سه مرحله يادگيري  اطلاعات، نگهداري اطلاعات و بازيابي اطلاعات شناسايي شود، تمايزي که در سه دهه­ي گذشته محور اصلي مطالعات مربوط به حافظه بوده است

ویلیام جیمز،  نیز از اولین کسانی است که در مورد حافظه نظر داده و حافظه را به دو نوع اولیه و ثانویه تقسیم کرده است. او حافظه اولیه را حافظه خودآگاه، قابل دسترس و مربوط به زمان و مکان حاضر می‌داند در حالیکه حافظه ثانویه حافظه ناخودآگاه، غیر قابل دسترس و مربوط به حوادث گذشته است.

دیدگاه افلاطون و برخی دیگر از محققان ، مبتنی بر استعاره­ای فضایی است. بر حسب این دیدگاه، اطلاعات ذهنی در مکان‌های ویژه‌ای ذخیره می‌شوند و بازیابی اطلاعات مستلزم جستجوی این مکان‌ها در ذهن فرد است. این تمثیل به طور ضمنی دلالت بر آن دارد که سیستم ذخیره سازی انعطاف ناپذیر است و نیز این که برخی از اطلاعات به سبب این که در محلی نزدیک تر ذخیره شده اند، برای یادآوری در دسترس تر می‌باشند.

در نقطه مقابل این دیدگاه، نظریه طرفداران پیوندگرایی وجود دارد که معتقدند اطلاعات به شکل پیوند‌های متعدد بین واحد‌ها ذخیره می‌شود و نه در مکانی منفرد و جایگاهی مجزا. به عبارت دیگر خاطرات به وسیله الگو‌های فعال ساز که در تعداد زیادی از واحد‌های شبه نورونی و حلقه‌های ارتباطی بین آنها منتشر می‌شود، ثبت و ضبط می‌گردد.

امروزه الگو‌های شبکه‌ای توزیع موازی در پردازش‌های شناختی مورد پذیرش محققان شناختی است که بر اساس آن پردازش موازی به صورت همزمان چند عملیات اشاره دارد. مثلا در مورد حافظه کوتاه مدت، گویه‌های ذخیره شده در حافظه کوتاه مدت نه به صورت یکجا و نه به صورت ترتیبی ذخیره می‌شوند تا هر زمان یکی از گویه‌ها بازشناسی شوند. در این حالت پویش حافظه برای پیداکردن مقوله‌ها تابعی از تعداد گویه‌ها نیست و می‌توان گفت زمان پاسخ صرف نظر از اندازه مجموعه مقوله‌های موجود در حافظه، یکسان است و علت آن این است که همه مقایسه‌ها به صورت همزمان انجام می‌گیرند.

الگوی پردازش موازی بر این باور است که اطلاعات نه در نرون‌ها بلکه در رابطه بین نرون‌ها ذخیره می‌شوند. به عبارت دیگر فعال سازی یک الگوی ارتباطی از بین چندین هزار الگوی ممکن است که به بازیابی منجر می‌شود.

با توجه به این که در تحقیق حاضر نقش بافت مفهومی که سوالات آزمون از آن استخراج شده بر بازیابی محتوای آموزشی، مورد بررسی قرار می‌گیرد و یکی از تبیین‌های شناختی برای یادگیری دانش، الگوی شبکه‌ای بین مفاهیم است، لذا به نظر می‌رسد الگوی پردازش موازی تبیین مناسبی برای پژوهش در بر داشته باشد. بدین ترتیب که یادگیری محتوای آموزشی الگو‌هایی را در حافظه ایجاد می‌کند که سوال آزمون، با فعال کردن بخشی از این الگو باعث بازیابی و فعال سازی بقیه الگو می‌شود.

منبع

برقی ایرانی،زیبا(1392)، اثر بخشی شناخت_رفتار درمانگری سالمندی(CBTO)بربهبود نشانه­های مرضی، همبسته­های شناختی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0