بررسی عقب ماندگی ذهنی و ویژگی های آن
عقب ماندگی ذهنی اختلالی که از کودکی نمایان می شود. با عملکرد عقلانی زیر متوسط (هوشبهر 70 یا کمتر) مشخص می شود. تقریبا 1 درصد جمعیت به عقب ماندگی ذهنی مبتلا هستند و در مردان شایع تر است. عقب ماندگی ذهنی اصطلاح کلی است که درجات گوناگون عملکرد عقلانی و رفتار انطباقی را در بر می گیرد، که در سیستم طبقه بندی انجمن نارسایی ذهنی آمریکا انعکاس یافته و در سیستم نام گذاری روان پزشکی وارد شده است.
ملاک های تشخیصی DSM-IV-TR برای کم توانی ذهنی
عملکرد هوشی بسیار کم تر از متوسط: بهره هوشی تقریبا 70 یا کمتر در یک آزمون هوش انفرادی
نمرات آزمون هوش: اولین مولفه در ملاک های DSM-IV-TR مستلزم برآورد کردن هوش است حدود دو سوم جمعیت، نمرات هوشبهر بین 85 و 115 کسب می کنند. اشخاص دارای نمره پایین تر از 70 تا 75، دو انحراف معیار پایین تر از میانگین جمعیت ،واجد ملاک عملکرد عقلی عمومی بطور معنا دار زیر متوسط هستند. تقریبا 3 درصد جمعیت در این مولقه قرار می گیرند.
تقایص یا تخریب های همزمان در عملکرد انطباقی موجود (یعنی کارایی فرد در برآوردن معیارهای مورد انتظار در سن یا گروه فرهنگی او) حداقل در دو زمینه زیر: ارتباط، مراقبت از خود، زندگی روزمره، مهارت های اجتماعی بین فردی، استفاده از منابع جامعه، خود گردانی، مهارتهای تحمیلی علمی، کار، فراغت، بهداشت و ایمنی
شروع قبل از 18 سالگی
افراد مبتلا به عقب ماندگی ذهنی، علاوه بر نارسایی هایی عقلانی، در قابلیت های گوناگونی که به سازگار شدن با زندگی روزمره مربوط می شوند، اختلال قابل ملاحظه ای دارند. برای مثال، آنها فاقد مهارت های اجتماعی یا قضاوت هستند، در برقراری ارتباط مشکل دارند، یا نمی توانند از خودشان مراقبت کنند بسیاری از افراد عقب مانده ذهنی برای مراقبت شغلی و سلامتی به دیگران وابسته هستند. عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت ذهنی خاص است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس از تولد کودک پدید آید، عقب ماندگان ذهنی افرادی هستند که به علت وقفه یا کمبود رشد ذهنی در شرایط عادی قادر به استفاده مطلوب از برنامه های معمولی آموزش و پرورش، سازگاری اجتماعی و تطبیق با محیط نمی باشند. تعریفی که از نظر اکثریت قریب به اتفاق مجامع علمی و صاحب نظران روانشناسی مورد قبول می باشد تعریفی است که از سوی انجمن آمریکایی عقب ماندگی ذهنیارائه شده: «عقب ماندگی ذهنی سطحی از عملکرد هوش عمومی است که میزان آن بطور معنادار (دو انحراف معنادار) پایین تر از میانگین بوده و همزمان با نقایصی در رفتار سازشی (سازش یافتگی های فردی و اجتماعی) همراه بوده و در دوران رشد (تشکیل نطفه تا 18 سالگی) ظاهر می گردد»
عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر افرادی هستند که بهره هوشی آنان 70-50 می باشد و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درس های رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارت های مناسب شغلی بوده و می توانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهره مند شوند. این افراد از لحاظ دانستن لغات ضعیف اند، مفاهیم را خود درک نمی کنند، آموزش کلامی عادی ندارند و از لحاظ عاطفی واکنش های لازم را بدست نمی آورند. کودک عقب مانده ذهنی آموزش پذیر به دلیل اینکه رشد وتحول او کمتر از متوسط است،در استفاده از برنامه های مدارس ابتدایی عادی ناتوان است. لیکن او می تواند ظرفیت یادگیری خود را در سه زمینه تکامل بخشد.
- آموزش پذیری در موضوعات تحصیلی آموزشگاه در یک سطح حداقل
- آموزش پذیری در سازش یافتگی اجتماعی، در حد اینکه بتواند در جامعه به طور مستقل زندگی کند.
- کسب کفایت شغلی به طوری که بتواند بعد از دوره جوانی خود را کمی یا جزئی حمایت کند.
بهره هوشی چنین کودکانی 55-75 می باشد.چنین کودکانی حداکثر در زمان های اولیه رشد، طبیعی به نظر می رسند، زیرا هیچگونه علائم ظاهری ندارند و عقب ماندگی آنها آشکار نمی گردد.مگر اینکه در مدرسه از نظر یادگیری مهارتهای تحصیلی از خود ضعف نشان دهند. این کودکان از تمرکز کافی و رغبت به فعالیت ها ی فکری و ابتکاری چندانی برخوردار نیستند و به همین دلیل اغلب او را به عنوان دانش آموزان مستعد ضعیف می شناسند.این گروه از کودکان دارای سازش یافتگی اجتماعی و قابلیت ها حرفه ای بوده و با تمرین تکرار، کارهای عملی نیمه ماهر را به خوبی انجام می دهند. آنان در مواقع انتقاد، از استدلال و بیان مناسبی برخوردار نیستند و اگر محیط عاطفی آنها آزاردهنده نباشد شخصیتی مطیع و سازش یافته دارند.
عقب مانده ذهنی تربیت پذیر
این گروه از کودکان حدود 3/0 درصد از کل جامعه را تشکيل مي دهند. معمولا ًتعدادي از کودکان عقب مانده ذهني تربيت پذير در سنين دبستان در موسسات و سازمان هاي مختلف و بقيه در منزل نگهداري مي شوند. از نظر هوشي گروه عقب ماندگان تربيت پذير از حدود 50-25 درصد بهره هوشي برخوردارند به عبارت ديگر هنگامي که کودکان همسال آنها با پشت سرگذاشتن سن 6 سالگي وارد کلاس اول دبستان مي شوند عقب ماندگان تربيت پذير از نظر هوشي مانند کودکان 5/1 تا 5/3ساله هستند. عقب ماندگي اکثر کودکان عقب مانده ذهني تربيت پذير به دلايل بيماري ضايعات مغزي واختلالات داخلي ناسازگاري هاي ژنيتيکي وغيره مي باشد و به همين دليل معمولا آنهاداراي علائم کلينيکي وغيره هستند که به سهولت قابل مشاهده وتشخيص مي باشد. کودکان عقب مانده تربيت پذير بر خلاف گروه عقب مانده آموزش پذير غالباً به خاطر همان مشخصه بدني از دوران نوزادي وطفوليت قابل شناسايي ميباشند.واز همان ابتدا درراه رفتن حرف زدن و ديگرمهارت هاي کلامي وبدني وبه طور قابل توجهي دچار ضعف وکندي شديدي ميباشند پرواضح است به علل عقب ماندگي شديد ذهني وبالطبع بدني از اين قبيل کودکان انتظاري درتحصيل آموزشهاي رسمي و مهارتهاي شغلي به گونه دانش آموزان آموزش پذير نيست .درواقع اگر چنين توانايي داشتند به آنها نيز حد اقل صفت آموزش پذيري داده مي شد.افراد عقبمانده تربيت پذيرفاقد توان اداره يک زندگي به طور مستقل و خودکفايي اجتماعي واقتصادي لازم هستند. اين کودکان به طور مداوم نياز به حمايت وسرپرستي و هدايت دارند به طور کلي هدفهاي آموزشي کودکان عقب مانده ذهني تربيت پذير در جهت نيل به خودکفايي و تحصيل تجارب لازم است به جهت آن که تا آنجا که ممکن باشد فردي موثر ومفيد در جامعه باشند.
منبع
شکاری خانیانی ،لیلا (1393)،بررسی نیمرخ روانی والدین باو بدون کودک عقب مانده ذهنی براساس پرسشنامه چند محوری میلون در تبریز در سال1393-1394،پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی ،دانشگاه ارومیه
دیدگاهی بنویسید