اهرم مالی
در مفهوم فیزیکی، واژه اهرم مساله بلند کردن وزنههای سنگین را تداعی میکند و در زبان انگلیسی، وقتی در معرفی شخصیت فردی از این واژه استفاده میشود منظور آدمی است که کوچکترین حرف یا عملش نتیجهای بزرگ به بار میآورد با استفاده از اهرم مکانیکی وزنهای سنگینتر از توان فرد جا به جا میشود. با استفاده از اهرم مالی نیز سرمایهگذاری سنگینتر از توان سرمایه خود شرکت انجام میشود یعنی از بدهی بلند مدت به نفع صاحبان شرکت استفاده میشود. اگر وزنهای آن قدر سنگین شود که فرد حتی توان دادن حرکت اولیه به آن را نداشته باشد اهرم مکانیکی عمل نخواهد کرد. همین طور اگر بدهی آن قدر زیاد شود که نقطه اتکای نهایی برای واریز آن که همانا سرمایه خود شرکت بسیار کوچک و ناچیز باشد، اهرم مالی نیز زیانبار خواهد بود و آن کل شرکت مجبور به توقف مالی شود .
تحقیقات مالی اهرم را به عنوان میزان بدهی که به منظور تامین منابع مالی مورد نیاز برای کسب دارایی مورد نیاز کسب میگردد، تعریف کرده است. بنابر تعریف مذکور، شرکتها از لحاظ تامین مالی در قالب شرکتهای با درجه اهرم مالی بالا و پایین تعریف میشوند. توماس جاندیک و آنیل ماخیا بیان میدارند که : “افزایش قابل توجه اهرم مالی ممکن است نشانهای از تعهد مدیریتی به منظور بهبود عملکرد باشد. بنابراین ارزش شرکت و اهرم مالی میتوانند رابطهی مثبتی با هم داشته باشند”.
اثرات استفاده از اهرم در ساختار مالي
وقتي شركت مخارج سرمايهگذاريهاي خود را از محل بدهیها تأمين مالي میكند، شركت و سهامداران دريافت بازدهي اضافي با ريسك اضافي را پذيرا خواهند بود. اين تركيب اضافي از اين احتمال ناشي ميشود كه ممكن است كه شركت در آينده قادر به پرداخت بدهیها در سررسيد نباشد. اين ريسك بخش بزرگي از كل ريسك شركت را تشكيل میدهد. لذا قيمتهاي سهام نيز به همان شيوهاي كه به توانايي يا ناتواني آتي شركت در مديريت منابع سرمايهاى واكنش نشان میدهد به تصميمات تامين مالي شركت نيز عكس العمل نشان میدهد.
بازده افزوده شده از محل توانايي شركت در كسب بازده بيش از هزينه تأمين مالي ناشي ميشود. اين بازده اضافي به سهامداران تعلق دارد و میتواند به شكل پرداخت سود سهام به آنها برگشت شود و يا اينكه براي بدست آوردن سودهاي اضافيتر درآينده در شركت سرمايهگذاري مجدد شود. بنابراين بخش عمدهاي از وظايف مديريت مالي به كسب سرمايه لازم اختصاص داده شده است و واژه مديريت جسورانه بدهیها به عمل سنجيده تأمين مالي از محل بدهیها بجاي سرمايه و پذيرش ريسك اضافي استفاده از آن اطلاق ميشود.هر چه میزان بدهی در ساختار سرمایه بیشتر باشد، اهرم مالی بالاتر خواهد بود. اهرم مالی میتواند عایدات سهامداران شرکت را به صورت چشمگیری تغییر دهد. در عین حال ممکن است اهرم مالی بر هزینه سرمایه کل شرکت تاثیری نداشته باشد. در این صورت، به ساختار سرمایه شرکت نیز مربوط نخواهد بود، چون تغییر آن تاثیری بر ارزش شرکت نخواهد داشت .
میزان استفاده از اهرم مالی
مدیران مالی نسبت به دریافت وام و اثرات آن بسیار حساس و دقیق هستند. اما سئوال این است که شرکت چقدر باید از بدهی استفاده کند؟ آیا معیار مشخصی برای میزان بدهی در ساختار سرمایه شرکت وجود دارد؟سه نکته قابل توجه در ارتباط با میزانی که یک شرکت دست به استفاده از وام برای تامین مالی و یا به بیانی دیگر اهرم مالی میزند وجود دارد:
- با افزایش سرمایه از طریق تامین مالی توسط وام، سهامداران کنترل خود بر شرکت را بدون افزایش سرمایهگذاری خود در شرکت میتوانند حفظ کنند.
- اعتباردهندگان به شرکت، همیشه نگاهشان متوجه سهام سرمایه، یا سرمایه عرضه شده توسط صاحبان شرکت است، تا از این طریق یک حاشیه ایمنی برای خود فراهم کنند، بنابراین هر قدر نسبت سرمایه فراهم شده به وسیله سهامداران بالاتر باشد به همان اندازه خطری که وام دهندگان با آن روبرو هستند کاهش مییابد.
- اگر شرکتی از محل سرمایهگذاری انجام شده به وسیله وامهای دریافتی در مقایسه با هزینه بهرهای که میپردازد سود بیشتری بدست آورد، بازدهی بر روی سرمایه صاحبان شرکت بیش از اندازه افزایش مییابد، و میگویند شرکت دست به اهرم زده است.
شرکتها به دو دلیل دست به اهرم میزنند:
- به دلیل اینکه هزینه بهره از سود مشمول مالیات کسر میشود، در نتیجه استفاده از وام باعث کاهش مالیات گردیده و بیشتر سود عملیاتی شرکت به سوی سرمایهگذاران در شرکت سوق داده میدهد.
- اگر سود عملیاتی به عنوان درصدی از دارائیها از هزینه بهره وام پیشی گیرد، که اکثرا هم این اتفاق میافتد، بعد از چنین اتفاقی شرکت به منظور خرید دارائیها از وام استفاده کرده و هزینه بهره را از محل حاصله میپردازد و تفاوت باقی مانده پاداشی است که نصیب سهامداران میشود.
با وجود این دست به اهرم مالی زدن میتواند در شرایط نامطلوب موجب کاهش سود گردد. مثلا اگر فروش پایینتر و هزینهها بالاتر از وضعیت مطلوب باشد، بازدهی بر روی دارائیها نیز پایینتر از وضعیت مطلوب خواهد بود. تحت این شرایط بازدهی بر روی سهام، مخصوصا برای شرکتی که دست به اهرم زده به شدت پایین آمده و زیان روی میدهد.
وقتی اقتصاد در وضعیت نرمال قرار میگیرد، شرکتی که نسبت بدهی بالاتری دارد، بازدهی مورد انتظار بالاتری نیز میتواند داشته باشد. اما وقتی که اقتصاد به سوی رکود پیش میرود چنین شرکتهایی در معرض ریسک زیاندهی قرار میگیرند. بنابراین وقتی در مورد تامین مالی از طریق دریافت وام میخواهید تصمیم بگیرید، لازم است بین منافع ناشی از بازدهی مورد انتظار بالاتر از یک طرف و مضرات ناشی از ریسک زیاد در طرف مقابل آن موازنه برقرار کنید .
در اکثر کشورهایی که دارای بازار سرمایه کارا هستند نسبتهای اهرمی برای صنایع و شرایط مختلف تهیه میشوند و شرکتها در تعیین ساختار سرمایه خود و همچنین سرمایهگذاران در اوراق بهادار و بانکها و مؤسسات مالی هنگام سرمایهگذاری و دادن وام به یک شرکت این معیارها را در نظر میگیرند. این معیارها عبارتند از نوع صنعت، اندازه شرکت، ریسک تجاری و اهرم عملیاتی که مدیران مالی با جمعآوری اطلاعات آنها در جهت بهینهسازی تصمیمات مربوط به ساختار مالی از آن استفاده میکنند. از طرف دیگر یکی از شرایط بازار سرمایه کارا این است که اطلاعات صحیح، دقیق و شفاف مربوط به شرکت در دسترس همگان قرار گیرد. در چنین بازاری قیمت اوراق بهادار بیانکننده تمام اطلاعات مربوط به آن اوراق است. در بورس اوراق بهادر تهران، استفاده از این اطلاعات کمتر رایج است تا سرمایهگذاران بتوانند از آن به عنوان مقیاسی برای اندازهگیری ریسک مالی یک شرکت و میزان مطلوبیت سهام استفاده کنند.
منبع
حسن زاده، مریم(1394)، بررسي تاثیر اهرم و مهارت های مدیریتی بر بازده سهام، پایان نامه کارشناسی ارشد، مديريت بازرگاني، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید