تعهد سازمانی چیست؟

تعهد سازمانی یک نگرش مهم شغلی و سازمانی است که در طول سال‌های گذشته مورد علاقه بسیاری از محققان رشته­های رفتار سازمانی و روان‌شناسی خصوصاً روان‌شناسی اجتماعی بوده است . این نگرش در طول سه دهه گذشته دستخوش تغییراتی شده است که شاید عمده­ترین این تغییر در قلمرو مربوط به نگرش چند بعدی به این مفهوم تا نگرش یک بعدی به آن بوده است. همچنین با توجه به تحولات اخیر در حیطه کسب و کار از جمله کوچک­سازی‌ها و ادغام‌های شرکت‌ها در یکدیگر عده­ای از صاحب‌نظران را بر آن داشته تا اظهار کنند که اثر تعهد سازمانی بر دیگر متغیرهای مهم در حوزه مدیریت از جمله ترک شغل، غیبت و عملکرد کاهش یافته است و به همین جهت بــررسی آن بی­مورد است .

اما عده­ای دیگر از محققان این دیدگاه را نپذیرفته و معتقدند که تعهدسازمانی اهمیت خود را از دست نداده است و همچنان می­تواند موردتوجه قرار گیرد.باتوجه به برخي اختلاف نظرها درباره ميزان تاثير تعهد سازماني بر رفتار کارکنان در سازمان، بررسي موضوع ميزان تعهد سازماني كاركنان بانک تجارت برای مدیران اين سازمان ضروری به نظر می­رسد. زيرا اين بانک داراي شعبات متعددي در سطح استان و كشور مي­باشد و در جهت كوچك­سازي وادغام گام برمي‌دارد و نيز پيوند نزديكي با شركت‌هاي خصوصي دارد. لذا مدیران بانک تجارت علاقمند به دانستن ميزان تاثير عدالت سازمانی بر تعهد سازماني و همچنین تاثیر آن بر رفتار کارکنان و عوامل مؤثر برآن در سازمان هستند.

درتحقیقات انجام شده درباره سازمان، سه نگرش عمده بیشترین توجه را از سوی محققان به خود جلب کرده است. این سه نگرش عبارتند از: 1- رضایت شغلی2- وابستگی شغلی 3-  تعهد سازماني. تعهدسازمانی مانند مفاهیم دیگررفتارسازمانی به شیوه­های متفاوت تعریف شده است. معمولی­ترین شیوه برخورد با تعهد سازمانی آن است كه تعهد سازمانی را نوعی وابستگی عاطفی به سازمان درنظر می­گیرند. براساس این شیوه، فردی كه به شدت متعهد است هویت خود را از سازمان می­گیرد، در سازمان مشاركت دارد و با آن درمی­آمیزد و ازعضویت در آن لذت می­برد . پورتر و همكارانش تعهدسازمانی را پذیرش ارزش‌های سازمان و درگیرشدن در سازمان تعریف می­كنند و معیارهای اندازه گیری آن را شامل انگیزه، تمایل برای ادامه كار و پذیرش ارزش‌های سازمان می­دانند. چاتمن و اورایلی تعهد سازمانی را به معنی حمایت و پیوستگی عاطفی با اهداف و ارزش‌های یك سازمان­، به خاطر خود سازمان و دور از ارزش‌های ابزاری آن (وسیله ای برای دست‌یابی به اهداف دیگر) تعریف می­كنند .

تعهد سازمانی عبارت از نگرش‌های مثبت یا منفی افراد نسبت به كل سازمان (نه شغل ) است كه در آن مشغول به كارند. در تعهد سازمانی شخص نسبت به سازمان احساس وفاداری قوی دارد و از طریق آن سازمان خود را مورد شناسایی قرار می­دهد .

 شلدون تعهد سازمانی را چنین تعریف می­كند: نگرش یا جهت­گیری كه هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته می­كند.كانتر نيز تعهدسازمانی را تمایل عاملان اجتماعی به اعطای نیرو و وفاداری خویش به سیستم­های اجتماعی می­داند. به عقیده سالانسیك تعهد حالتی است در انسان كه در آن فرد با اعمال خود و از طریق این اعمال اعتقاد می­یابد كه به فعالیت‌ها تداوم بخشد و مشاركت مؤثر خویش را در انجام آن‌ها حفظ كند. بوكانان تعهد را نوعی وابستگی عاطفی و تعصب­آمیز به ارزش‌ها و اهداف سازمان می­داند، يعني وابستگی به نقش فرد در رابطه با ارزش‌ها و اهداف و به سازمان فی­نفسه جدای از ارزش ابزاری آن. به نظر لوتانز و شاو ، تعهد سازمانی به عنوان یك نگرش عبارت است از تمایل قوی به ماندن در سازمان، تمایل به اعمال تلاش فوق­العاده برای سازمان، اعتقاد قوی به پذیرش ارزش‌ها و اهداف. وجه اشتراك تعاریف بالا این است كه تعهد حالتی روانی است كه رابطه فرد را باسازمان مشخص كند، تصمیم به ماندن در سازمان یا ترك آن را به­طور ضمنی در خود دارد.

در این تحقیق تعهد سازماني نوعي نگرش است كه ميزان علاقه و دلبستگي و وفاداري كاركنان نسبت به سازمان و تمايل آنان به ماندن در سازمان را نشان مي­دهد. لذا به پيروي از برخي محققان.

ديدگاه‌هاي نظري تعهد سازماني

مدل مي ير و آلن:  آلن و می ير معتقد بودند که تعهد، فرد را با سازمان پيوند مي­دهد و اين پيوند احتمال ترک شغل را در او کاهش مي­دهد. آنان سه جزء را براي تعهد سازماني ارایه داده­اند:

1- تعهد عاطفي : در بردارنده پيوند عاطفي کارکنان به سازمان مي­باشد. به­طوري که افراد خود را با سازمان خود معرفي مي­کنند.

2- تعهد مستمر: براساس اين تعهد فرد هزينه ترک سازمان را محاسبه مي­کند. درواقع فرد از خود مي­پرسد که درصورت ترک سازمان چه هزينه­هايي را متحمل خواهد شد. در واقع افرادي که به شکل مستمر به سازمان متعهد هستند افرادي هستند که علت ماندن آن‌ها در سازمان نياز آن‌ها به ماندن است.

3- تعهد هنجاري: دراين صورت کارمند احساس مي­کند که بايد در سازمان بماند و ماندن او در سازمان عمل درستي است .

  «مي‌ير» و «آلن »تعاريف تعهد سازماني را به سه موضوع كلي وابستگي عاطفي، درك هزينه‌ها و احساس تكليف وابسته مي‌دانند. از تفاوت‌هاي مفهومي اجزاي سه‌گانه تعهد سازماني، كه هر يك تا حدودي از يكديگر مستقل­اند، اين نتيجه حاصل مي‌شود كه هر كدام پيامد پيش فرصت‌هاي خاصي هستند. پيش فرصت‌هاي تعهد عاطفي به چهار گروه دسته­بندي مي‌شوند: ويژگي‌هاي شخصي، ويژگي‌هاي شغلي، ويژگي‌هاي ساختاري و تجربيات كاري. تحقيقات زيادي كه در ارتباط با تعهد سازماني انجام شده بيانگر اين مطلب است كه ارتباط تعهد سازماني با عملكرد شغلي و رفتارهاي مبتني بر تابعيت سازماني مستقيم (مثبت) است ولي ارتباط آن باترك خدمت، غيبت وتأخيركاركنان معكوس(منفي) است. لذا ماهيت ارتباط فرد با سازمان در هر يك از اجزاء سه‌گانه تعهد عاطفي، تعهد مستمر و تعهد تكليفي متفاوت است. كاركنان با تعهد عاطفي قوي در سازمان مي‌مانند براي این که مي‌خواهند بمانند. افرادي كه تعهد مستمر قوي دارند مي‌مانند چون نياز دارند بمانند و آن‌هايي كه تعهد تكليفي قوي دارند مي‌مانند، زيرا احساس مي‌كنند بايد بمانند .

مدل “ماير و شورمن” :  از نگاه اين دو تعهد سازماني دو بعد دارد: تعهد مستمر به معناي ميل ماندن در سازمان؛ و تعهد ارزشي به معناي تلاش مضاعف براي سازمان در واقع در اين مدل تعهد مستمر مرتبط با تصميم ماندن يا ترک سازمان است، درصورتي‌که تعهد ارزشي مرتبط با تلاش مضاعف در جهت حصول به اهداف سازماني است. درحالي‌که در مدل آلن و مي ير اين هر سه جز تعهد مبني بر ادامه ماندن در سازمان و يا ترک آن مي­باشد.

مدل “جاروس ” و همکاران: آن‌ها بين سه شکل از تعهد مبني بر تعهد عاطفي، مستمر و اخلاقي تمايز قایل مي­شوند. تعهد عاطفي مبتني بر اثر عيني تجربه شده به وسيله کارکنان است، تعهد اخلاقي تقريباً منطبق با تعهد عاطفي “مي ير و آلن” است و تنها در مورد تعهد مستمر تعاريف مفهومي شان منطبق است.( جاروس و همکاران)

ديدگاه‌هاي نظري عوامل مؤثر بر تعهد سازماني:  براي سنجش عوامل مؤثر بر تعهد سازماني از نظریات جامعه شناسی متفاوت استفاده شده است. بنابر قضاياي موفقيت و ارزش جورج هومنز تعهد سازماني تابعي از پاداش كار و ارزش كار است يعني اگر يك فرد سطح تعهد بالايي داشته باشد اما درقبال آن پاداش مورد انتظارش را دريافت نكند احتمال باقي ماندن در تعهد پيشين او كاهش مي­يابد. تجانس بين پاداش‌هاي كار(پاداش‌هاي سازماني و اجتماعي) و ارزش‌هاي كار منجر به تعهد سازماني بيشتر مي­گردد .

طبق نظريه برابري آدامز وقتي كاركنان حس كنند كه به آنان به طريقي ناعادلانه و غير منصفانه رفتار مي­شود به فعاليت‌هايي مي­پردازند كه هدف آن اصلاح احساسات مربوط به رفتار عادلانه است لذا اگر پاداش‌هاي ارایه شده از سوي سازمان از ديد كاركنان عادلانه باشد خشنودي بالاتر پديد مي­آيد زيرا كاركنان احساس مي­كنند كه متناسب با كار و كوشش خود پاداش گرفته­اند.

لذا ميزان خشنودي فرد بر تعهد بيشتر و يا كمتر وي اثر مي­گذارد كه آن نيز بر كوشش و كاركرد او تاثيرگذار است.بنابر تئوري وروم نيز 3 عامل ارزش پاداش‌ها، ارتباط پاداش‌ها با عملكرد مورد نياز و تلاش موردنياز براي عملكرد بر رفتار تاثيرگذارند. در نتيجه انگيزش به مقدار زيادي از اداراكات افراد از نتايج رفتار تاثير مي­پذيرد و اين خود مي­تواند بر رفتار آينده فرد از جمله تعهد او نيز تاثيرگذار باشد.

براساس نظريه مارشال با گسترش و افزايش مشاركت سازماني درسطوح و ابعاد چهارگانه سازمان احساس تعلق و وفاق سازماني فزوني مي­گيرد و تعهد سازماني را تقويت مي­كند به علاوه مشاركت سازماني باعث افزايش كرامت فرد مي­شود كه اين امر مي­تواند بر تعهد سازماني افراد تاثير داشته باشد.

كالينز معتقد است در صورتي‌كه وفاق اجتماعي تضعيف شود به همان ميزان نيز جايگاه، ميزان و نوع حق مبهم و نامشخص باقي مي­ماند و به تبع آن نقش‌هاي اجتماعي نيز به اصطلاح تيره مي­گردند. به عبارت ديگر، انتظارات و تعهدات براي كنش‌گران در بستر روابط اجتماعي تار و نامعين مي­شوند و باعث ابهام نقش درفرد مي­شود كه اين ابهام نقش به نوبه خود كاهش تعهدات كاركنان را به دنبال دارد .

 در مدل نظري مودي و همكارانش در دهه 1982 نيز چهاردسته از پيش شرط­هاي تعهد سازماني بيان شده كه بيانگر عوامل موثري است كه موجب تعهد سازماني مي­شود، نظير ويژگي‌هاي شخصيتي سن، جنس، تحصيل، سابقه خدمت ويژگي­هاي شغلي.

ابهام نقش و فشار شغلي :

بعضی از نقش­ها پیچیده­تر از بعضی دیگرند. بعضی از اعضای گروه فقط یک نقش دارند و بعضی، نقش­های متعدد. کسانی که نقش­های پیچیده را بازی می­کنند معمولاً پایگاه بالاتری دارند. اما همین نقش­های پیچیده می­توانند فشار روانی زیادی بر فرد مورد نظر وارد آورند خصوصاً وقتی رفتارهایی که در آن نقش باید انجام بدهند به­خوبی مشخص نباشند یا با هم تعارض داشته باشند. فشارهای ناشی از ابهام نقش و تعارض نقش برتعهد سازماني فرد و گروه مؤثر است.

براساس مطالعات مودی و همکارانش وضعیت نقش یکی از مقدمات ایجاد تعهد می‌باشد، تحقیقات مایتو وزاجاک نیز این مسئله را تأ یید مي‌کند. یکی از مفروضات مودی این است که وضعیت نقش ناشی از ادراک حاصل از محیط کاری و ويژگي هاي سازماني( حيطه نظارت و كنترل) است .

مونچ عقيده دارد كه با افزايش ارتباط اعضاي گروه با ساير افراد و گروه‌ها، حجم تعهدات اعضا افزايش يافته و بدين ترتيب تعهدات اعضا دچار تورم شده و با افزايش تورم تعهدات اعضا به افراد گروه‌هاي ديگر پايين مي­آيد و تعهد به گروه خودي افزايش مي­يابد. شافر نيز معتقد است ميزان تعهد فرد با ميزان ارضاء نيازمندي‌هاي وي مرتبط است بنابراين شغلي كه مي­تواند نيازمندي‌هاي فرد را برآورده سازد مورد رضايت او خواهد بود. هرسازماني براساس ظرفيت روحي و فكري كاركنان و شناخت استعدادهاي وي باعث ايجاد علاقه به كار براساس طبيعت آن، احساس مسئوليت و تعهدي كه در جريان كار سازمان موردنظر است مي شود . اصل ترتيب و نظم دادن اشياء وانسان‌ها در سازمان از ديدگاه فايول بسيار مهم است. يكي از اصولي كه در سازمان از اهميت خاصي برخوردار است اصل ثبات وپايداري شغلي در سازمان است. فايول اعتقاد دارد كه براي مديريت بهتر در سازمان بهتر است از افراد باتجربه و داراي تخصص وكارآمد استفاده شود. براي این­که بتوان ادامه كار كاركنان با تجربه را در سازمان تثبيت كرد بايد طوري آنان را مديريت كرد كه سازمان را رها نكنند. مسلماً توجه به مسائل رفاهي و انگيزشي و فراهم كردن امكانات رشد كاركنان و غيره از جمله موارد مهمي است كه سبب تعهد كاركنان به سازمان مي­شود و اگر ازاين روش‌ها پرهيز شود كاركنان تعهدي به مديريت و سازمان نخواهند داشت و بسيار سريع آن را ترك مي­كنند .

مدني و زاهدي نشان داده­اند كه متغير درك حمايت سازماني قوي­ترين رابطه مستقيم و مثبت را با تعهد سازماني كلي (شامل تعهد عاطفي، هنجاري و مستتر) دارد و متغير احساس عدالت سازماني همبستگي نسبتاً قوي مستقيم با تعهد سازماني دارد و متغير احساس امنيت شغلي همبستگي مستقيم نسبتاً ضعيف با تعهد سازماني داشته است.

  سلاجقه مهم‌ترين عوامل موثر بر ايجاد و حفظ تعهد سازماني مديران سطوح مختلف را در قالب 3 متغير رضايت شغلي، عوامل بهداشتي و وجود عوامل محيطي دسته­بندي و سپس ارتباط آن‌ها را با تعهد سازماني مورد آزمون قرارداد. يافته­هاي تحقيق وي نشان داد كه بين ميزان رضايت شغلي، عوامل نگهدارنده بهداشتي و وجود عوامل محيطي از يك طرف و ميزان تعهد سازمان مديران از طرف ديگر رابطه خطي مثبت وجود دارد. بين ميزان رضايت شغلي و ميزان تعهد سازماني رابطه معناداري وجود دارد.

  آلن نشان داد كه تفويض اختيار بر تعهد سازماني و تصميمات شغلي اعضاء سازمان مؤثر بوده است.هاريسون و هوبارد تاثير عوامل مقدماتي را در شكل­گيري تعهد كاركنان تأييد نموده­اند. نتايج تحقيق آنان نشان داد رويارويي كارمندان با چالش‌هاي شغلي كه به وسيله مديران طراحي شده است نقش اساسي در افزايش ميزان تعهد سازماني دارد.

منبع

 جربزه دار، بیتا(1394) ، اثر عدالت سازمانی بر رفتار شهروندی سازمانی با اثر میانجی گری تعهد شغلی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0