استراتژیک ومدیریت

امروزه مبحث مدیریت استراتژیک یکی از مطرح ترین بحث های مدیریت می باشد. مدیریت استراتژیک یکی از مهمترین شاخه های راهگشا در حوزه مدیریت قلمداد می شود زمانی که صحبت از مدیریت استراتژیک به میان می آید، باید در نظر داشت که مدیریت خود اجزا، وظایف و ابعاد مختلفی را شامل می شود که در صورت تمایل به موفقیت، تمامی این ابعاد باید به شکل یکپارچه مورد توجه قرار گیرند. به سخن دیگر اگر در سازمانی، تصمیم گیری با نگرش استراتژیک صورت گرفته و استراتژی های شایسته ای تدوین گردد، ولی اجرای آن به خوبی صورت نگیرد، مسلما نمی توان گفت که دراین سازمان مدیریت استراتژیک حاکم بوده است. مديريت استراتژيك ابزاري حياتي است كه سازمان را قادر مي سازد با تكيه بر نقاط قوت خود و فرصت ها ي موجود، نقاط ضعف را رفع و در مقابل تهديدات محيطي بايستد و در نتيجه براي سازمان مزيت رقابتي بوجود آورد. اين نوع مديريت با مفهوم جديدي از مديريت همراه است و تحولي در تئوري‌هاي مديريت ايجاد مي كند. مكاتب سازماني ؛كلاسيك، نئوكلاسيك، جديد و اقتضاء  به جنبه‌هايي از سازمان و عملكرد آن ؛تركيب سازمان، نقش افراد در رفتار سازمان ، روابط انساني و محيط كار تأكيد مي‌كردند كه در كنترل مديريت بود .

لذا تا قبل از اوايل دهه 1970 مديران برنامه ريز تصور مي كردند، روزهاي خوب در پيش است و برنامه آتي صرفا بسط برنامه هاي گذشته سازمان است. چرا كه محيط از ثباتي نسبي برخوردار بود و چنين نيازي هم احساس نمي شد. به تدريج با رشد مستمر اقتصادي، اوضاع قابل اطمينان محيطي از ميان رفت و تغييرات و حوادث شتابنده اي در جهان اتفاق افتاد. لذا تغييرات و دگرگوني هاي سريع و پيچيده‌ جامعه و تأثير آن بر رشد و توسعه‌ شركت‌ها موجب شد كه مديران توجه خود را به محيط سازمان معطوف گردانند و مفاهيمي مانند سيستم، اقتصاد، برنامه‌ريزي بلند مدت، استراتژيک و فرايند مديريت استراتژيك مورد توجه صاحب‌نظران مديريت قرار گيرد. اين مفاهيم و نظريات پاسخ علم مديريت به دگرگوني و تغييرات وسيع اقتصادي و اجتماعي بود. توجه به محيط، آگاهي از تاثير متغيرهاي محيطي و ارائه‌ چشم اندازي از فعاليت آينده براي سازمان‌ها، لزوم آمادگي براي برخورد با تغييرات مداوم را توجيه مي كند. وجود عدم قطعيت هاي محيطي در مسايل سازماني به لحاظ مبهم بودن و طبيعت احتمالي رخدادهاي آتي و آمادگي سازمان‌ها جهت تغيير، برخوردي متفاوت با تغيير، نوع تصميمات‌، عوامل جديد مؤثر بر تصميم‌گيري و قطعيت در مورد تغييرات آينده، توجه به استفاده از مدل مديريت استراتژيك را افزون تر مي كند.

عصر حاضر عصر تحول سريع علم، دانش و فن آوري است و آنچه در اين عصر توجه صاحبان خرد، انديشه و فن و فعالان اقتصادي را به خود جلب كرده است، سرعت بسيار زياد نوآوري ها و گسترش آن در حوزه هاي فني، مديريتي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي است. از طرف ديگر بحث آزاد سازي تجاري و پيوستن به سازمان تجارت جهاني شرايطي را بوجود آورده است كه در هر كشوري برنامه ريزان، سياستمداران و صاحبان فن و سرمايه ؛فعالان اقتصادي  براي دستيابي به ثبات اقتصادي و پايداري در عرصه رقابت جهاني، بايد جهاني فكر كنند و بومي عمل كنند. در اين شرايط وجود يك سيستم مديريتي جامع ضروري است كه با توجه به رويدادهاي جهاني و داخلي و با تكيه بر توان بالقوه هر سازمان به موفقيت و حيات پايدار آن سازمان كمك كند و موقعيت خود را در فضاي كسب و كار رقابتي حفظ كرده و بهبود بخشند.اجرای استراتژی ها ایجاب می کند که سازمان هدف های سالانه در نظر بگیرد، سیاست ها را تعیین کند، در کارکنان انگیزه ایجاد نماید و منابع را به گونه ای تخصیص دهد که استراتژی های تدوین شده به اجرا درآید.

اجرای استراتژی ها مستلزم توسعه فرهنگی است که استراتژی ها را تقویت نماید، یک ساختار اثربخش سازمانی شالوده ریزی کند، تلاش های بازاریابی را هدایت نماید، بودجه بندی کند، سیستم های اطلاعاتی به وجود آورد و از آنها استفاده نماید وسرانجام با توجه به عملکرد سازمان خدمات کارکنان را جبران نماید. بین عملکرد وجبران خدمات کارکنان رابطه ای معقول برقرار کند.هر سازمان نظام یافته بر اساس ماموریت خود دارای اهداف بلند مدت و کوتاه مدت است و برای رسیدن به این اهداف ، باید استراتژی هایی تدوین، اجرا و ارزیابی نماید. مسلماً نظام جبران خدمات کارکنان نیز از این قاعده مستثنی نمی باشد و سازمانها برای تحقق اهداف نظام جبران خدمات در بلند مدت لازم است استراتژی خود را بر مبنای مدیریت استراتژیک، تدوین و اجرا نمایند. یک استراتژی باید قادر به تحقق اهداف سازمان در مسیر رشد وتعالی وخلاقیت و نوآوری باشد.  استراتژی های مدیریت منابع انسانی نیز باید در راستای اهداف سازمان تدوین گردد. استراتژی جبران خدمات کارکنان  به عنوان برنامه های بلند مدت باید در مسیر تحقق اهداف سازمان تدوین واجرا گردد. بنابراین لازم است قبل از بحث در مورد محور اصلی تحقیق، مختصراً به مدیریت استراتژیک در مقوله منابع انسانی اشاره گردد.

مدیریت  استراتژیک :

در دهه های 80 و 90 تغییرات مهمی مثل جهانی شدن، رقابت جهانی، ظهور صنایع جدید، گسترش کاربرد تکنولوژی اطلاعات، کاهش قدرت اتحادیه ها و ایجاد ادغام ها و جذب ها به وجود آمده اند که چگونگی انجام کسب و کار در حال حاضر را تحت تأثیر قرار داده اند. هم چنین این عوامل موجب تفکر مجدد در شیوه مدیریت سازمان ها و فرآیندها شده که مدیریت منابع انسانی یکی از فرآیندهایی است که تحت تأثیر آن تفکر قرار گرفته است. بدین ترتیب تمرکز تحقیقات مدیریت منابع انسانی از سطح خرد به سطح کلان یا دیدگاه استراتژیک سوق پیدا کرده اند. به عبارتی به سمت پیوند با استراتژی های کسب و کار و اهداف سازمان حرکت نموده اند. در این خصوص مباحث زیادی مطرح گشته اما آنچه اهمیت دارد این است که، نیروی انسانی چگونه با استراتژی سازمان پیوند می خورد. مدیریت منابع انسانی استراتژیک نشان می دهد که مجموعه ای از سیاست ها و کارکردهایی که برای مدیریت نیروی کار مورد استفاده قرار می گیرند، بایستی در بستر استراتژی سازمانی شکل گیرند. پس منظور از مدیریت منابع انسانی استراتژیک این است که فعالیت های منابع انسانی جهت پشتیبانی استراتژی رقابتی و اجرای موثر آن به کار گرفته شوند. البته لازم به ذکر است که واژه استراتژیک منعکس کننده این است که تمام ساختارها و فرایندها بایستی همراستای استراتژی سازمان باشد .

منبع

حکمی شلمزاری،بهنام(1392)، تاثیر جنبه های درونی استراتژی های جبران خدمات  بر توسعه ابعاد نوآور،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت دولتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0