اختلال استرس پس از سانحه

برخلاف اختلالات روان‌پزشکی لازمه بروز اختلال استرس پس از سانحه یک رویداد خاص است که فرد به‌شدت تحت تأثیر آن رویداد قرار می‌گیرد. اولین شرایط تشخیص اختلال استرس پس از سانحه بر طبق پنجمین راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (DSM_V) انجمن روان‌پزشکی آمری این است که افراد رویدادی را تجربه کنند یا شاهد آن باشند که معنای آن رویداد مرگ یا تهدید به مرگ، آسیب جسمانی و یا در معرض خطر قرار گرفتن تمامیت جسمانی فرد باشد. دوم، پاسخ افراد به رویداد تروماتیک همراه با ترس شدید، درماندگی و وحشت‌زدگی باشد. ازاین‌روی، یک رویداد زمانی تروماتیک تعریف می‌شود که معنای آن مرگ یا آسیب جسمانی باشد و یا تهدید به مرگ یا آسیب جسمانی باشد. افراد این رویداد را با عواطف شدید منفی تجربه می‌کنند (ملاک A). ملاک علائم به سه‌طبقه تقسیم می‌شود: علائم باز تجربه‌ای (ملاک B)، علائم اجتناب و کرختی (ملاک C) و برانگیختگی فیزیولوژیکی (ملاک D).

علائم مطرح‌شده در ملاک‌های گفته‌شده حداقل باید به مدت یک ماه در فرد تداوم داشته باشد و علائم باعث آشفتگی در کارکردهای فرد شده باشد تا فرد مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه تشخیص داده شود. یک نسبت بزرگی از بازماندگان تروما علائم اختلال استرس پس از سانحه را فوراً بعد از رویداد تروماتیک نشان می‌دهند. درهرحال این میزان سه ماه بعد از رویداد تروماتیک به نصف می‌رسد .کودکان و نوجوانان نیز در مواجهه با رویدادهای آسیب‌زا، علائم سه‌گانه اختلال ؛تجربه مجدد، اجتناب و برانگیختگی بیش‌ازحد را نشان می‌دهند؛ اما تظاهر این علائم در سنین مختلف تااندازه‌ای متفاوت است. اکثر بچه‌ها افکار تکراری و مزاحمی دارند که در تمام اوقات روز و به‌ویژه هنگام خواب رفتن وارد ذهنشان می‌شوند و در مواردی نیز این تصاویر و افکار مزاحم به‌وسیله یادیارهای محیطی راه‌اندازی می‌شوند.

کابوس‌های شبانه و رویدادهای ترسناک در طول روز نیز پدیده‌هایی رایج هستند و اکثر بچه‌ها آن‌ها را تجربه می‌کنند. بسیاری از کودکان و نوجوانان ترس‌هایی در ارتباط با جنبه‌های خاصی از رویداد آسیب‌زا دارند و از محرک‌ها و یادیارهای مرتبط با آن رویداد اجتناب می‌کنند. گاهی اوقات کودکان و نوجوانان برای صحبت کردن درباره تجاربشان احساس فشار می‌کنند، اما چون فکر کردن یا صحبت کردن درباره رویداد آسیب‌زا برای آن‌ها بسیار ناراحت‌کننده است معمولاً از این کار اجتناب می‌کنند. بچه‌های مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه حساسیت بیش‌ازحدی نسبت به خطرات محیطی دارند و مشکلات خواب در آن‌ها بسیار رایج است که به‌صورت مشکل در به خواب رفتن و بیدار شدن مکرر در طول شب نمود پیدا می‌کند.

بسیاری از بچه‌ها نسبت به قبل تحریک‌پذیرتر می‌شوند و مشکلاتی در تمرکز و توجه، به‌ویژه در انجام تکالیف مدرسه گزارش می‌کنند. علاوه بر این، کودکان و نوجوانان تغییراتی شناختی نیز تجربه می‌کنند، این تغییرات شناختی ممکن است در غالب افکار خود آیند منفی (NATs) باشد که در آن بچه‌ها احساس می‌کنند دنیا جای بسیار خطرناکی است یا زندگی آن‌ها بسیار ناپایدار و شکننده خواهد بود .علاوه بر موارد فوق، نوجوانان نیز در پاسخ به رویدادهای آسیب‌زا مشکلات خاصی را تجربه می‌کنند، به شکلی که اولویت‌های زندگی آن‌ها در پاسخ به رویداد آسیب‌زا تغییر کرده و به دلیل مشکلات هویتی که تجربه می‌کنند، برنامه آن‌ها برای آینده دچار ابهام می‌شود ، برای مثال احساس می‌کنند آینده آن‌ها کوتاه است و با انتظاراتشان برای ازدواج کردن، یافتن یک شغل مناسب و طی کردن مسیر عادی زندگی با مشکل مواجه می‌شود.

بسیاری از نوجوانان نیز احساس گناه کرده یا خود را به خاطر مرگ یا آسیب دیدن دیگران سرزنش می‌کنند. علاوه بر این، نوجوانان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه مزمن ممکن است طیف گسترده‌ای از مشکلات دیگر نظیر افسردگی، اضطراب، رفتارهای نافرمانی، واکنش سوگ، افکار خودکشی، مسخ واقعیت، مسخ شخصیت و سوءمصرف مواد را نیز تجربه کنند .

شناخت و PTSD

در رابطه با پیشینه خصوصیات عصب روان‌شناختی افراد مبتلا به PTSD دو واقعیت به‌خوبی اثبات شده، پدید آمده است:

 اولاً: سوگیری‌های پردازش اطلاعات بارها و بارها مشاهده‌شده‌اند، قوی‌ترین یافته، وجود نقایص توجه در پردازش محرک‌های هیجانی است .

ثانیاً: باوجوداین واقعیت که دامنه و ماهیت نقایص در مطالعات گوناگون متفاوت است، نابهنجاری‌های شناختی در آزمون‌های عصب روان‌شناختی شامل محرک‌های خنثی نیز به‌دست‌آمده‌اند.

یافته‌ها در ارتباط با نابهنجاری‌های شناختی در افراد مبتلا به PTSD غیرقابل‌انکارند. محققان به‌صورت نسبتاً مداوم موارد زیر را مشاهده کرده‌اند. اختلالات حافظه روزمره کلامی  و بصری ، اختلال در حافظه کاری ، اختلال در توجه و کارکردهای اجرایی و کاهش اختصاصی بودن خاطرات در حافظه شرح‌حال  .

به‌جای در نظر گرفتن این نقایص به‌عنوان نتیجه‌ای از PTSD، نابهنجاری‌های عصب روان‌شناختی ممکن است به‌عنوان ریسک فاکتورهایی را برای ابتلا به PTSD در میان افراد مواجه شده با تروما به شمار آیند. نشانه‌های نرم مغز و اعصاب، ازجمله مواردی که به کودکی بازمی‌گردند مثل: مشکلات نقص توجه، تأخیر در یادگیری راه رفتن و صحبت کردن، در میان افراد مواجه شده با ترومای مبتلا به PTSD نسبت به افراد مواجه شده با تروما اما سالم، دو برابر رایج‌تر هستند . همچنین، بسیاری از مطالعات نشان داده‌اند که نمرات پایین در آزمونه‌ای هوش، با شدت علائم در PTSD در ارتباط است، حتی زمانی که در میزان قرار گرفتن در معرض تروما کنترل می‌شوند.

نظریه‌های متعددی در رابطه با اختلال استرس پس از سانحه ارائه‌شده است که در میان آن‌ها نظریه‌ی شناختی اهلرز و کلارک جامع‌ترین نظریه بوده و به‌نوعی مؤلفه‌های تبیینی موجود در نظریه‌های پیشین را نیز به‌عنوان سازه‌های تبیین‌کننده در برمی‌گیرد.

نظریه مذکور تمرکز ویژه‌ای بر عوامل تداوم‌بخش اختلال استرس پس از سانحه دارد و در آن فرض می‌شود که وقتی شخص رویداد آسیب‌زا را به شیوه‌ای پردازش کند که منجر به احساس خطر جدی در زمان حال شود، اختلال استرس پس از سانحه تداوم می‌یابد. این احساس خطر که منجر به ایجاد ترس شدید، اجتناب از محرک‌های مرتبط با رویداد آسیب‌زا و برانگیختگی بیش‌ازحد می‌شود، ناشی از عوامل مختلفی است که عبارت‌اند از:

  •  پردازش حسی رویداد آسیب‌زا: افرادی که پس از تجربه‌ی یک رویداد آسیب‌زا به اختلال استرس پس از سانحه مزمن مبتلا می‌شوند و همواره احساس خطر می‌کنند، کسانی هستند که به‌جای پردازش مفهومی بر پردازش حسی داده‌ها متمرکز می‌شوند.
  •  نقص حافظه: این نقص که با بسط ضعیف و چندپارگی حافظه مشخص می‌شود، می‌تواند یادآوری ارادی ضعیف، حس وقوع رویداد آسیب‌زا در زمان حال و راه‌اندازی خودکار خاطرات ناخواسته را تبیین کند.
  •  ارزیابی منفی: در این ارزیابی‌ها احتمال وقوع مجدد رویدادهای آسیب‌زا بیش‌ازاندازه تخمین زده‌شده و شایستگی‌های خود دست‌کم گرفته می‌شود. این ارزیابی‌ها که شامل تفسیرهای خاصی از رویداد آسیب‌زا و پیامدهای آن، جهان و ارزیابی از علائم اختلال استرس پس از سانحه هستند، هیجان‌های نیرومندی مانند اضطراب، خشم، شرم یا احساس گناه و درگیر شدن در راهبردهای مقابله‌ای غیر انطباقی را برمی‌انگیزند.
  •  راهبردهای مقابله‌ای غیر انطباقی: این راهبردها که در جهت اجتناب از منابع تهدید و کاستن از ناراحتی در کوتاه‌مدت مورداستفاده قرار می‌گیرند، در بلندمدت احساس خطر فراگیر را تداوم می‌بخشند. این راهبردهای مقابله‌ای ناکارآمد که شامل اجتناب از محرک‌های مرتبط با رویداد آسیب‌زا نیز هستند، افکار ناخواسته‌ی مربوط به رویداد آسیب‌زا را سرکوب کرده و مانع از اصلاح ارزیابی‌های منفی می‌شوند .

مطابق با نظریه شناختی اهلرز و کلارک ، چون خاطره‌ی مربوط به رویداد آسیب‌زا در افراد دچار اختلال استرس پس از سانحه به شکلی ضعیف بسط یافته است، به‌آسانی راه‌اندازی شده و منجر به بروز علائم تجربه‌ی مجدد می‌شود. به‌علاوه، این نظریه بر نقش تداعی‌های شرطی شده نیز تأکید می‌کند؛ درواقع خاطرات مربوط به رویداد آسیب‌زا در اختلال استرس پس از سانحه، مملو از جزییات حسی بوده که با ارتباطات محرک- محرک و محرک- پاسخ قوی و آمادگی ادراکی نیرومند برای محرک‌های مرتبط با رویداد آسیب‌زا  کاهش آستانه ادراکی، مشخص می‌شوند و همین امر، احتمال راه‌اندازی خاطرات مربوط به رویداد آسیب‌زا و پاسخ‌های هیجانی را به‌وسیله محرک‌های مرتبط بیشتر می‌کند. تمامی این ویژگی‌ها می‌توانند یادآوری ارادی ضعیف، حس وقوع رویداد آسیب‌زا در زمان حال ؛ که با یادآوری ناخواسته رویداد آسیب‌زا همراه می‌شود و راه‌اندازی آسان خاطرات ناخواسته به‌وسیله سرنخ‌های ظاهراً مشابه را تبیین کنند.

منبع

احمدی،مریم(1394)، عملکرد نوجوانان افسرده اساسی و مبتلا بهPTSD  در شاخص های ادراک زمان، حافظه فعال و سرعت پردازش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0