پیش بینی کننده های ازدواج موفق

ویـژگی هـای فـردی

 شـامل صـفات شـخصیتی، سـلامت عـاطفی، ارزش ها، نـگرش ها و بـاورهاست. ویژگی های فردی که تحت تأثیر ساختار ژنتیکی وتاریخچه زندگی وتجارب فرد می باشد، نقش تعیین کننده در رفتارهای شخص دارند و نوع تعاملات او را در رابطه با دیگران از جمله با همسر تعیین می کنند. به عنوان نمونه انعطاف پذیری عنصر اساسی زندگی زناشویی است و لازمۀ رسیدن به تفاهم و درک متقابل، پذیرش واقعیت ها و نیازهای یکدیگر، برخورداری از میزانی انعطاف پذیری می باشد. همچنین برخورداری از عزت نفس به فرد کمک می کند تا ارتباطات مثبت تری شکل داده و متقابلاً بتواند با احترام به نیازهای همسر توجه کند به جای اینکه دست به اقدامات تدافعی و تهاجمی بزند. در مقابل وجود ویژگی های منفی همچون افسردگی و یا تکانشی بودن، تعاملات زوج هارا یا به حداقل می رساند و یا منجر به شکل گیری ارتباطات منفی می شود؛ به گونه ای که تبادلات رفتاری به جای اینکه پاداش بخش باشد، تنبیه کننده و رابطه ها تدریجاً ضعیف می شوند. تغییر ویژگی های فردی دشواراست و به همین منظور دو نفر که قصد ازدواج با هم ازدواج دارند، لازم است از ویژگی های فردی خود و نیز دیگری آگاهی نسبی داشته باشند. درانتخاب همسردرنظر گرفتن این ویژگی ها مهم است.

 ویژگی های زوجی

در حالی که ویژگی های فردی به خود فرد معطوف می شود، ویژگی های زوجی به دونفر که می خواهند با هم ازدواج کنند، معطوف است. این ویژگی ها مواردی همچون، مهارت های ارتباطی و حل تعارض دو نفر، میزان آشنایی، شباهت ارزش ها، اهداف و . . . را در بر می گیرد. در این مورد دو نفر را به عنوان یک نظام یکپارچه مورد توجه قرار می دهند. مثلا ً وقتی شخص«الف» با شخص «ب» شروع به صحبت می کند، ممکن است تعاملات منفی بوجود آید اما زمانی که همان شخص با شخص «ج» وارد ارتباط می شود، امکان دارد مشکلی وجود نداشته باشد، بنابرای نوع تعامل دو نفری، صرف نظر از ویژگی های فردی، می تواند مهم باشد. همچنین شباهت ارزش ها و اهداف، نقش اساسی دارند. هرچقدرافراداز نظرارزش ها، اهداف، باورها و طرز تفکر به یکدیگر شباهت بیشتری داشته باشند امکان درک و تفاهم متقابل بیشتری فراهم می شود .

بافت رابطه ای

بافت رابطه ای مواردی همچون زمینه ی خانوادگی، کیفیت ازدواج وزندگی مشترک پدرومادر، کیفیت روابط خانوادگی، سن ازدواج، میزان تاییدازدواج از طرف دوستان و والدین و … را در بر می گیرد .یکی از مقوله هاي اساسي در مشاوره قبل ازدواج، توجه به زمينه خانوادگي افرادو به طوركلي نقش خانواده است. به هيچ عنوان نمي توان خانواده يك دختر وپسر را كه  قصد ازدواج دارند ناديده گرفت زيرا، خانواده علاوه بر اثر گذاري هاي آشكار تاثيراتي بر شخص به جاي مي گذارد كه ممكن است تدريجا نمايان شوند و يا به طور غير مستقيم خود را نشان دهند. شيوه تعامل پدر و مادر، نحوه اعمال نقش هاي همسري، طرز تلقي دربارهء ازدواج، غالب فكري موجود درباره ازدواج، انتظارات، درجه استقلال دختر يا پسر و ميزان اهميتي كه براي فرد قايل مي شوند و همه، بخش اساسي زندگي زناشويي است .

چالش هاي عمده زندگي

  • ايجاد اعتماد

توماس مالون، معتقدند که اعتماد يعني شريك كردن خود واقعي با ديگري، باعلم به اينكه مورد تمسخرواستهزا ومورد تجاوز وتعدي قرارنخواهيم گرفت، بلكه حمايت خواهیم شد. عناصرايجاداعتماد: ازخودگذشتگي بدون رنجيدن واهداي خودبه ديگري ودريافت ازديگري عاملي است كه ايجاداعتمادمي كند. عنصرديگري كه دررشداعتماد دخيل است، احساس منحصربودن وويژه بودن ارتباط است. همسراني كه گزارش مي دهند باهم صميمي هستند، به نظرمي رسدكه پيوندوتعهد ويژه اي نسبت به هم دارند. چيزي همانند تعهد يك انجمن سري كه مانع ورودديگران به كانون مي شود . منبع ديگراعتماد، افزايش درك وفهم همسران ازيكديگراست.

  • تعادل بين نيازبه وابستگي ونيازبه استقلال

بسياري ازدرمانگران معتقدندكه ماتعادل بين نيازبه نزديك بودن ونيازبه دوربودن را باچرخه اي منظم ازحركت به سوي نزديك شدن وسپس دورشدن ودوباره نزديك شدن برقرارمي كنيم. اين نزديك شدن ودورشدن، چرخه اي سه مرحله اي راشكل مي دهد. اين سه مرحله عبارتنداز:

  1.  مرحله بسط:  زماني كه به همبستگي وحمايت ازيكديگردست مي يازيم.
  2.  مرحله قبض:  زماني كه درخودهستيم وازهمسرخوددوري مي كنيم.
  3.  مرحله عزم:  زماني كه تلاش مي كنيم تا ازسرخوردگي ونااميدي قبلي خودنسبت به همسرمان عبوركنيم وبه يك حس عميق ودورنگر دست يابيم واحساسات نااميدانه ي خودرا آرام كنيم، تابتوانيم مجددا به آنهابپردازيم .

 رقيبان زندگي مشترك

زماني كه دونفرباهم ازدواج مي كنند، دوستان همسر، ارتباطات باقي مانده ازقبل ومجموعه ي خواهران وبرادران همسر، ممكن است باعث ترس وحسادت شود. برای این منظوراول ازهمه بايدآگاه باشيم که ؛مي ترسيم ودوم اين كه براي خطري كه ازآن  مي ترسيم تدبيري بيانديشيم وكاري انجام دهيم. اگرخانمي ازارتباط همسرش باخانمي ديگرمي ترسد، اين لزوماً بدين معنانيست كه ترس خودرا ناديده بگيرد. بلكه لازم است اول ازهمه بداندكه مي ترسدودوم اينكه تدبيري بيانديشدودراين مرحله مشورت ومشاوره بسياراهميت دارد.درانديشيدن تدبير، بسياربجاست كه از نظرات افرادامين، متخصص وباتجربه استفاده كنيم.

رضايت زناشويي

از رضايت زناشويي تعاريف مختلفي ارائه شده است. اليس؛ مي نويسد : طرق مختلفي براي تعريف رضايت زناشويي وجود دارد كه به نظر او بهترين تعريف توسط « ماكينز» ارائه گرديده است كه اين چنين است :  احساسات عيني از خشنودي، رضايت و لذت تجربه شده توسط زن يا شوهر در زماني كه همه جنبه هاي ازدواجشان را در نظر مي گيرند.

رضايت يك متغير نگرشي است و بنابراين يك خصوصيت فردي زن و شوهر محسوب مي شود. طبق تعريف فوق رضايت زناشويي در واقع نگرش و احساس مثبت و لذت بخشي است كه زن و شوهر از جنبه هاي مختلف زندگي زناشويي دارند. رضايت فرد از رابطه زناشويي موجب رضايت وي از خانواده شده و رضايت از خانواده در حكم رضايت از كل زندگي مي گردد. به نظر اولسون و ديگران ؛سه زمينه كلي رضايتمندي وجود دارد كه با يكديگر تداخل داشته و وابسته به يكديگر مي باشند كه شامل :

  • رضايت افراد از ازدواج خوب،
  • رضايت از زندگي خانوادگي،
  • رضايت از زندگي بطور كلي مي گردد.

 رضايت افراد از ازدواج در يك جامعه تك همسري بخش مهمي از سلامت فيزيكي و عاطفي فرد محسوب مي شود. اين نكته رابطه و همبستگي بين رضايت زناشويي و بهداشت رواني را آشكار مي كند.اليس ؛ به نقش تفكر در رضايتمندي و نارضايتي زناشويي پرداخته است. توافق زن و مرد در مورد مسائل مختلف زندگي نقش عمده اي دارد كه به نظر اليس اين توافق متأثر از طرز تفكر و علايق زوجين مي باشد. اين زمينه ها و مسائل شامل موضوعاتي از قبيل آزادي اعضاي خانواده، تعداد فرزندان، تحصيل و تربيت فرزندان، مداخله اطرافيان و … مي باشد. در زمينه هاي مربوط به علائق، نظير نحوه گذراندن اوقات فراغت و سرگرمي ها نيز بايد توافق نسبي حاصل گردد. در اين موارد اگر يكي از زوجين علائق طرف مقابل را ناديده بگيرد موجبات دلسردي و ناكامي در رابطه زناشويي را فراهم مي آورد .تفاهم زناشويي يكي از مهمترين عوامل مؤثر در رضايت زناشويي تقويت هايي است كه زوجين به يكديگر نشان مي دهند.

به نظر روزبلث؛ برخي عوامل مي تواند بر تفاهم زناشويي مؤثر باشد كه اين موارد به جنبه هاي رواني و زيستي اشاره دارد كه در جنبه هاي رواني يا رفتارهاي تشويق كننده ديگران زندگي زناشويي بارور از غير بارور مشخص مي شود زيرا همواره تفاهم زناشويي با ارائه پاسخي منطقي زوجين همراه است . تفاهم زناشويي با شناسايي شخصيت هاي زوجين در ارتباط است زيرا اگر زن و شوهر همديگر را به گونه اي دقيق درك كنند به عنوان زوجهاي خوشحال كننده شناخته مي شوند از اين رو متوجه مي شويم كه تفاهم زناشويي به شناخت دقيق زوجين و ارائه پاسخهاي مثبت كه شامل اعتماد، صميميت و احترام مي باشد تأكيد دارد و هنگامي كه شخص تفاهم زناشويي بالاتري را تجربه مي كند اختلالات كمتري را نشان مي دهد زيرا كه همواره تفاهم زناشويي با كاهش اختلالات رواني و بخصوص اضطراب افسردگي در زوجين  همراه است. در تحقيق ديگري در زمينه شناسايي عوامل مؤثر در تفاهم زناشويي مشخص گرديد كه با افزايش عشق و محبت و صميميت بين زوجين تفاهم زناشويي و شادماني نيز افزايش مي يابد.

منبع

حسن نیا جورشری،مهدیس(1393)، رابطه ناگویی هیجانی و درون/برون گرایی با رضایت زناشویی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0