متغیر های موثر درشکل گیری سبک های تفکر

استرنبرگ، مطرح می کند که ممکن است اولویت یک سبک امری ارثی باشد ولی تردید وجود دارد که قسمت اعظم آن تحت تاثیر این عامل باشد.وی عنوان می کند قسمتی از منبع ایجاد سبک های تفکر تحت تاثیر شرایط اجتماعی شدن افراد است همانطور که هوش تحت تاثیر این عوامل است. شرایط و ساختارهای اجتماعی باعث می گردد که در موقعیتی خاص یکی از سبک ها سود دهی داشته باشد و با توجه به تغیر شرایط سبک های مختلفی مورد تاکید قرار گیرد.یک چرخه بازخوردی مستمر بین بکار بردن یک سبک تفکر و چگونگی عملکرد آن در وظایف تحمیلی اجتماع وجود دارد. طبق نظراسترنبرگ، از دیگر متغیر هایی که در تحول سبک های تفکر تاثیر دارند، عبارتند از:

 فرهنگ

اولین متغیری که در تحول سبکهای تفکر نقش دارد فرهنگ است. بعضی فرهنگ ها به بعضی از سبکهای تفکر بیشتر اهمیت می دهند. برای مثال: در آمریکای شمالی،تأکید بیشتر روی نوآوری و ایجاد فرصت های مناسب باعث می گردد که سبک های قانون گذار و آزاد اندیش حداقل در میان بزرگسالان اهمیت بیشتری داشته باشد و برخی دیگر از جوامع مانند ژاپن با توجه به تاکیدشان بر حفظ سنت ها، همنوایی و همرنگی جامعه، احتمالأ بیشتر روی سبک های تفکر اجرایی و محافظه کارانه تأکید دارند.

جنسیت

دومین متغیری که به صورت بالقوه در سبکهای تفکرنقش دارد، جنسیت است. تفاوت موجود بین  سبک تفکر زنان و مردان به ترتیب اجتماعی آنان در فرهنگی که در آن متولد شده اند برمی گردد. به عنوان مثال از هنگام کودکی رفتار ما با پسران و دختران متفاوت است. صفات، نشانگر تفاوت در سبکهایی است که جامعه آن را در مردها و زنان تقویت می کند، به طور خاص مردها بیشتر برای سبک تفکر قانونگذار، درون نگر و آزادیخواه تشویق می شوند و زنها برای سبک های تفکر اجرایی و قضاوتی ، برون نگر و محافظه کارانه تشویق می شوند.

سن

سومین متغیر، سن است. با توجه به سن افراد سبک های متفاوتی درآنها شکل می گیرد. به عنوان مثال: قانونگذاری معمولاً از سنین نوباوگی و پیش دبستانی پرورش می یابد. این ویژگی جهت پرورش خلاقیت به طور نسبتاً آزاد و سازمان نایافته در مراحل پیش دبستانی و در محیط خانه انجام می شود. زمانی که کودکان مدرسه را آغاز می کنند، دوره پرورش قانونگذاری به شدت محدود می شود. از کودکان انتظار می رود که خود را با ارزشهای شکل گرفته در مدرسه هماهنگ سازند.

سبکهای تفکر والدین

چهارمین متغیر سبکهای تفکر والدین است. آنچه مورد توجه و تشویق والدین قرار می گیرد، احتمالاً در سبکهای تفکر فرزندان منعکس می شود والدین ممکن است در خانه سوالات گسترده ی کودکان را تشویق کنند ولی در مدرسه چنین سوالاتی تشویق نشود بنابراین هیچ عامل اجتماعی نمی تواند منحصرا بر نتایج نهایی تاثیر بگذارد. آموزش های مذهبی بیشتر از طریق والدین به فرزندان ارائه می شود و کمتر خود بچه ها آن را دنبال می کنند والدین می توانند بر رشد شیوه تفکر کودکان موثر باشند.

مدرسه و شغل

آخرین متغیر مؤثر در رشد سبک های تفکر، دوران مدرسه و نهایتاً شغل است. مدارس و مشاغل مختلف مشوق سبک های تفکر متفاوتی در انسان هستند. به طور متوسط در اکثر مناطق جهان، مدارس احتمالأ سبک تفکر اجرایی، جزئی نگر و محافظه کارانه را تشویق می کنند.

پژوهش ها مربوط به سبک تفکر

پژوهش های زیادی در زمینه های مختلف در رابطه با سبک های تفکر صورت گرفته است. در این قسمت سعی شده است که پژوهش هایی که در رابطه با سبک های تفکر و ویژگی های روان شناختی صورت گرفته است مورد ملاحظه قرار گیرد.

ژانگ ، رابطه سبک های تفکر و ویژگی های شخصیتی را مورد پژوهش قرار داد. در این مطالعه از پرسش نامه پنج عاملی شخصیت (NEO) برای سنجش ویژگی های شخصیتی و پرسش نامه سبک های تفکر استرنبرگ برای سنجش سبک های تفکر استفاده شد با توجه به تحقیقات، ژانگ ،مطرح می کند که می توان از خصوصیات شخصیتی به عنوان پیش بینی کننده ی سبک های تفکر استفاده کرد. نتایج پژوهش ژانگ نشان داد که صفت شخصیتی گشودگی در تجربه، سبک های قانونی، قضاوتی و آزاد اندیش (جزء سبک های نوع I) را پیش بینی می کند و صفت روان نژندگرایی سبک محافظه کار (از سبک های نوع دوم) را پیش بینی می کند. روان رنجوری و وظیفه گرایی ، سبک جزئی و صفت شخصیت برون گرایی ، سبک بیرونی را پیش بینی می کند.

چندین مطالعه دیگر نیز ارتباط بین سبک های تفکر و ویژگی های شخصی در چندین منطقه از جهان شامل هنگ کنگ، ایران، چین و آمریکا، مورد پژوهش قرار دادند .نتایج این تحقیقات نیز نشان داد که سبک های تفکر نوع I رابطه ی مثبتی با ویژگی های مطلوب و انطباقی شخصیت مثل گشودگی در تجربه و وظیفه گرایی  دارد و در مقابل سبک های تفکر نوع II با صفت شخصیتی روان نژندگرایی، رابطه ی مثبت دارد.

پژوهش ها در مورد رابطه عزت نفس (اعتماد به نفس) و سبک های تفکر نشان داد که  سبک های تفکری که مولد خلاقیت هستند و پیچیدگی بیشتری دارند (سبک های نوع I) به طور معنا داری با اعتماد به نفس رابطه دارند و افرادی که این نوع سبک را به کار می گیرند از اعتماد به نفس بالاتری برخوردارند .

همین طور پژوهشی بر روی دانشجویان هنگ کنکی صورت گرفت که نشان داد سبک های تفکر نوع اول باتوانایی دانشجویان در کنار آمدن با هیجانات منفی (مثل افسردگی ناامیدی و خشم) و افزایش هیجانات مثبت (مثل جذب و خشنودی) رابطه دارد . به طور اختصاصی تررابطه سبک های تفکر و اضطراب در دانش آموزان چینی مورد آزمایش قرار گرفته است و مشخص شده است که سبک های نوع I به طور کلی با اضطراب رابطه منفی دارد و در مقابل سبک های نوع دوم بخصوص سبک محافظه کار به شکل مثبتی با اضطراب رابطه دارد .

در مطالعه ای که اخیراً صورت گرفته است مشخص شده که سبک های تفکر نوع اول به طور مثبتی در رشد روانی اجتماعی (مطابق با نظریه هشت مرحله ای اریکسون) نقش دارند و در مقابل سبک های نوع دوم مشخصاً سبک های فرد سالار و محافظه کار در رشد روانی اجتماعی به طور منفی نقش ایفا می کنند. .

به شکل خلاصه از دیگر سازه های روان شناختی که با سبک های تفکر مورد بررسی قرار گرفته اند مثل سطوح بالاتر رشد شناختی ، روشنفکری ، احساس کفایت شغلی ، انگیزه پیشرفت ، سلامت روانی عمومی ، استرس کمتر شغلی و ویژگی هایی که انتظامی هستند با سبک های تفکر نوع I رابطه ی مثبت و در مقابل رابطه منفی با سبک های نوع II دارند.با توجه به نتایج به تحقیقاتی که در رابطه با سبک های تفکر صورت گرفته است می توان نتیجه گرفت، اینکه افراد از چه نوع سبک تفکری استفاده می کنند می تواند تعیین کننده ی ویژگی های مختلف روان شناختی افراد باشد، افرادی که از سبک های تفکر نوع I استفاده می کنند از نظر شخصیتی و به طور کلی سازگاری با محیط در سطح بهتری قرار دارند و بر عکس افرادی که سبک های نوع II استفاده می کنند در سازگار شدن با محیط به طور کلی در سطح پایین تری قرار دارند.

منبع

بریزی،رحمت(1390)، نقش پیش بینی کنندگی سبک های تفکر و نگرش­های ناکارآمد فرزند پروری والدین،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0