اضطراب جدايي

 روبرتسون و بالبي ، سه مرحله واكنش به جدايي مطرح كردند:

  •  اعتراض(مرتبط با اضطراب جدايي)
  •  نااميدي(مرتبط با سوگ و عزاداري)
  •  انكار( مرتبط با سازوكارهاي دفاعي به ويژه واپس زني).

بالبي،  معتقد است نوزادان و كودكان ، هنگام استرس و يا عدم حضور شخص مورد دلبستگي ، دچار اضطراب مي شوند. از نقطه نظر بالبي ، اضطراب جدايي ناشي از تجربيات مخرب خانوادگي است. تهديدهاي مكرر به ترك يا طرد توسط والدين ، بيماري خواهر و برادر و والدين يا مرگ آنها بخصوص اگر كودك خودش را مسئول اين حوادث بداند، از جمله فشارهاي رواني مخربي است كه بر دلبستگي كودك تاثير تعيين كننده اي دارد .

علل دلبستگي توام با ايمني و مضطربانه

چرا بعضي از بچه ها دلبستگي توام با ايمني دارند و بعضي ديگر دلبستگي مضطربانه؟ مهمترين دليل تفاوت دلبستگي كودكان ، حساسيت مادر يا بطور كلي حساسيت مراقب مي باشد كه عبارتست از توجه مادر يا مراقب به حالت طفل، تغيير صحيح اين حالات و پاسخدهي سريع و مناسب به آنها مادران اطفال داراي دلبستگي توام با ايمني فرزندانشان ارتباط و درگيري بيشتري دارند به علايم و حالات آنها بيشتر پاسخ مي دهند، پاسخ هاي مناسب بيشتري مي دهند و رفتارهاي مثبت بيشتري را انجام مي دهند تا مادران اطفالي كه دلبستگي مضطربانه دارند .

از سوي ديگر بين تداوم نداشتن حساسيت و ناهماهنگي رفتارهاي مادر و دلبستگي مضطربانه نيز رابطه وجود دارد. اطفالي كه در وضعيت عجيب رفتارهاي اجتنابي قرار دارند،مادران عصباني غضب آلود و تحريك پذير دارند كه پيوسته با خواسته هاي فرزندانشان مخالفت مي كنند و مزاحم كارهاي طفل مي شوند و دائم دستورات شفاهي مي دهند . بهترين صفت براي مادران كودكان مقاوم، صفت دمدمي بودن است. سپس اگر حساسيت يك عامل كليدي است بايد بتوانيم با آموزش حساسيت به والدين احتمال ايجاد دلبستگي توام با ايمني را افزايش دهيم .

دلبستگي و آسيب شناسي رواني

زماني كه بالبي كتاب جدايي، اضطراب و خشم را منتشر كرد ، اين سوال را مطرح نمود كه آيا ارتباطي بين دلبستگي نا ايمن و آسيب شناسي رواني وجود دارد. او توانست براي چنين ارتباطي بين گذر هراسي و دلبستگي دوسوگرا قرائتي پيدا كند. او همچنين ارتباطي بين الگوهاي دلبستگي نا ايمن و انواع هراس هاي دوران كودكي پيدا كرد. براي مثال حيوان هراسي و مدرسه هراسي را نيز ناشي از اضطراب جدايي كودك و والد در نظر گرفت.

او با مطالعات بيشتر توانست بين دلبستگي نا ايمن و اختلالات رفتاري (مثل رفتار ضد اجتماعي)در سنين پيش دبستاني يا دبستاني نيز ارتباطي پيدا كند. گرينبرگ اين رفتارهاي مشكل ساز را راهكاري براي برانگيختن فرد مراقبت كننده،تعبير نمود.گلدبرگ، نيز بين الگوهاي دلبستگي نا ايمن – آشفته و بيماري هاي مزمن ارتباطي پيدا كرد.مطالعات نشان داده اند كودكاني كه در سنين پايين مورد سوء استفاده يا غفلت قرار گرفته اند بيشتر دلبستگي هاي نا ايمن نشان داده اند.

نوزاداني كه والدين شان از افسردگي يا اسكيزوفرني رنج مي بردند نيز مورد مطالعه قرار گرفتند و نتايج نشان داد كه بيماري والدين يك عامل خطرساز براي رشد دلبستگي نوزادان محسوب مي شود.بين الگوهاي دلبستگي نوزادان و تغيير در فرايندهاي فيزيولوژيكي، نظام ايمني و هورموني نوزاد نيز ارتباطي مشاهده شده است.بنابراين ممكن است بين الگوهاي دلبستگي و بيماري هاي روان تني نيز ارتباط وجود داشته باشد.

دلبستگي ناايمن و دلبستگي آشفته در نوزادان و كودكان خردسال با اختلال شخصيت مرزي، گذرهراس ؛بعد از يك تجربه سوء استفاده جنسي در دوران كودكي ، اقدام به خودكشي در نوجواني ،افسردگي،آسيب پذيري در برابر بيماري هاي رواني، اسكيزوفرني نيز مرتبط است .

منبع

ترابی،زهرا(1399)، سبک های دلبستگی و سبک های هویت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی،دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0