یادگیری بدون خطا

یکی از شیوه‌های اصلی در توان‌بخشی حافظه، کمک کردن به افراد دارای اختلال حافظه می‌باشد تا به‌صورت مؤثرتری مطالب را یاد بگیرند. در میان ما، افرادی که دارای عملکرد حافظه کافی برای به خاطر آوردن اشتباهات پیشین هستند می‌توانند از یادگیری آزمایش و خطا، سود ببرند اما برای کسانی که نمی‌توانند پاسخ‌های اشتباه را به خاطر بیاورند این روش، شیوه خوبی نیست. در حقیقت، ارائه یک پاسخ غلط ممکن است قوی‌تر شود یا آن پاسخ را تقویت کند. این واقعیت فرضیه اساسی و زیربنای یادگیری بدون خطا می‌باشد. یادگیری بدون خطا، یک فن آموزش است که در آن تا جایی که امکان دارد در زمان یادگیری یک مهارت جدید یا کسب اطلاعات جدید افراد را از انجام اشتباه باز می‌دارند.این فن را با شیوه‌های متعددی می‌توان انجام داد ازجمله ارائه دستورالعمل شفاهی یا کتبی یا هدایت فرد از طریق انجام یک تکلیف. اصل آن است که در طول یادگیری از ارتکاب اشتباهات جلوگیری شود و احتمال پاسخ‌های پر خطا را کم کرد. شواهدی وجود دارد که همچنین میمون‌ها می‌توانند با یادگیری بدون خطا، بهتر یاد بگیرند. براستد، باسی، موری و وایز دریافتند که خطاها پیش از اولین پاسخ صحیح در میمون‌ها گروه کنترل، یادگیری کوشش اول را به تعویق می‌اندازد.

پایه‌های نظری یادگیری بدون خطا

در زیربنای یادگیری بدون خطا دو زمینه نظری وجود دارد:

اولین آن‌ها، اثر تریس  در زمینه روان‌شناسی رفتاری می‌باشد. او کبوتران را آموزش داد که کلیدهای قرمز را از کلیدهای سبز تشخیص دهند، در این فن کبوتران در زمان یادگیری خطا نمی‌کردند یا خطاهای بسیار کمی داشتند. به‌علاوه، گزارش شده است که کبوترانی که با یادگیری بدون خطا شرطی شدند رفتار هیجانی کمتری نسبت به آن‌هایی که با یادگیری آزمایش و خطا، یاد گرفتند، نشان دادند.به‌زودی اصل یادگیری بدون خطا برای بچه‌های دارای مشکلات یادگیری بکار گرفته شد . آن‌ها اصول یادگیری بدون خطا را بر آموزش کودکان جهت تمایز بیضی و دایره بکار گرفتند. کآلن ، جونز و ایرز و والش و لامبرتز  از آن برای آموزش کودکان دارای تأخیر تکالیف رشدی ازجمله برای تمایز وزن و اندازه استفاده کردند.

 کآلن  اعتقاد داشت که اگر در طول یادگیری، خطا صورت گیرد یادآوری آنچه که آموزش داده شده است مشکل می‌شود. او همچنین خاطر نشان می‌کند که در طول یادگیری بدون خطا، تقویت بیشتری اتفاق می‌افتد زیرا فقط موفقیت رخ می‌دهد و شکست هرگز رخ نمی‌دهد. امروزه، یادگیری بدون خطا یک فن آموزش پر استفاده برای افراد مبتلا به مشکلات یادگیری است.اصل زیر بنایی دوم نیز از مطالعات حافظه و یادگیری ناآشکار از روان‌شناسی شناختی و عصب روانشناسی شناختی نشئت گرفته است. اگرچه از دهه‌هایی پیش مشخص شده است که افراد دارای اختلال حافظه می‌توانند برخی مهارت‌ها و اطلاعات را به‌صورت بهنجار از طریق توانایی‌های یادگیری ناآشکار دست نخورده  یا نسبتاً سالم  یاد بگیرند، کاربرد این دانش برای کاهش مشکلات در زندگی واقعی که افراد مبتلا به نواقص عضوی حافظه با آن روبرو هستند، دشوار است.

گلیسکای و شاکتر، ؛ گلیسکای و همکاران،  تلاش کردند از توانایی‌های ناآشکار سالم برای آموزش اصطلاحات رایانه‌ای به افراد مبتلا به یادزدودگی با استفاده از یک شیوه که آن‌ها آن را روش محو سرنخ‌ها (vc) نامیدند استفاده کنند. علیرغم برخی موفقیت‌ها، روش محو سرنخ مستلزم تلاش و صرف زمان زیادی از سوی هم آزمایشگر و هم افراد مبتلا به یادزدودگی می‌باشد؛ به عبارت دیگر حافظه و یادگیری ناآشکار مستلزم تلاش نیست زیرا بدون یادآوری هشیارانه رخ می‌دهد. این مسئله به همراه سایر ناهنجاری‌های خاص مشاهده شده در طول یادگیری ناآشکار ، مثل مشاهداتی که در یک تصویر بخش‌بندی شده ، روش آمادگی ادراکی و جود دارد اگر یک بیمار دارای یادزدودگی یک بخش را در زمان ارائه اولیه، اشتباه نام‌گذاری کند، این خطا ممکن است در ارائه‌های متوالی تکرار شود.) باعث شد که بدلی و ویلسون این سؤال را مطرح کنند که آیا بیماران دارای یادزدودگی، اگر از خطا کردن آن‌ها در طول فرایند یادگیری، جلوگیری شود می‌توانند بهتر یاد بگیرند. در یک مطالعه با شانزده  شرکت‌کننده جوان و شانزده فرد مسن در گروه کنترل و شانزده  فرد مبتلا به یادزدودگی شدید با استفاده از یک روش تکمیل تنه کلمه، دریافتند که اگر از انجام خطا توسط آن‌ها در طول فرآیند یادگیری جلوگیری شود، افراد مبتلا به یادزدودگی، بهتر یاد می‌گیرند.

بدلی و ویلسون  بر این باور بودند که یادگیری بدون خطا بهتر از یادگیری آزمون و خطا است زیرا آن بر پایه حافظه ناآشکار است. چون افراد مبتلا به یادزدودگی نمی‌تواند از حافظه آشکار به‌طور مؤثر استفاده می‌کنند، آن‌ها مجبورند به حافظه ناآشکار اعتماد کنند. این نظام قادر به تمایز بین پاسخ‌های درست و خطاها نیست، بنابراین بهتر است از ابتدا، جلوی اشتباهات گرفته شود. در صورت عدم وجود حافظه رویدادی کارآمد، درواقع ارائه یک پاسخ نادرست ممکنست قوی‌تر شود یا خطا را تقویت کند. منطق مشابه ارائه توسط هودر و هسلم  نشان می‌دهد که حذف خطاها رقابت ردهای حافظه را کاهش و در نتیجه عملکرد حافظه را تسهیل می‌کند.

راه دیگر برای درک و تبیین یادگیری بدون خطا، استفاده از اصل انعطاف‌پذیری و یادگیری هب است . در سطح سیناپسی، اصل انعطاف‌پذیری هب اشاره دارد به افزایش قدرت سیناپسی بین سلول‌های عصبی که باهم شلیک می‌کنند .نورون‌های که باهم شلیک می‌کنند باهم یک رشته می‌شوند). اصل یادگیری هب اشاره به شناسایی دروندادهای موقتاً مرتبط دارد. اگر یک درونداد یک الگوی فعالیت عصبی را برانگیزاند آنگاه مطابق قواعد یادگیری هب، تمایل به فعال‌سازی همان الگو در دفعات بعد نیرومند می‌شود. به این معنا که احتمال ارائه پاسخ مشابه در آینده، درست یا نادرست، افزایش می‌یابد مانند: حافظه ناآشکار، یادگیری هب، مکانیسمی برای حذف خطاها ندارد.

منبع

شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانه‌ای توان‌بخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0