چقدر یادیارها در زمینه توان‌بخشی حافظه، موفق می‌باشند؟

به‌احتمال زیاد، تصویرسازی دیداری بیش از دیگر راهبردها مورد مطالعه قرارگرفته است. باوجود اینکه گزارش‌های متناقضی ازجمله پیرامون ارزش تصویرسازی دیداری در افراد مبتلا به آسیب مغزی وجود دارند، اما بیشتر شواهد به نظر می­رسد که از آن‌ها به‌عنوان راهبردهای کمک به یادگیری انواع خاصی از مطالب، حمایت می‌کنند. از این‌رو، جونز  دریافت که تصویرسازی دیداری، کمکی به دو بیمار مبتلا به یادزدودگی کلی به هنگام تلاش برای یادآوری گروهی از لغات، نکرد، درحالی‌که این روش برای دو بیماری که تحت قطعه‌برداری گیجگاهی چپ قرار گرفته بودند، مفید بود. سرماک  دریافت که بیماران دارای سندرم کورساکوف در شرایط تصویرسازی در مقایسه با شرایط غیر تصویرسازی، عملکرد بهتری دارند.

داونز و همکاران ؛ شواهد بیشتری را برای ارزش تصویرسازی دیداری فراهم نمودند. آن‌ها دریافتند که تصویرسازی به‌صورت برجسته و معناداری باعث افزایش یادگیری چهره , نام در مقایسه با آموزش‌ها غیراختصاصی می‌شود و حتی با مواجهه به مدت شش  ثانیه قبل از شروع آموزش با چهره‌هایی که می‌بایستی فراگرفته شوند. می‌تواند افزایش بیشتری پیدا کند. در طول مرحله پیش مواجهه، شرکت‌کنندگان می‌بایستی در مورد شخصی که نقاشی شده قضاوت کنند ازجمله اینکه آیا این فرد، شخص صادقی می­باشد یا خیر. با این‌حال، هیچ یک از این مطالعات از مطالب مرتبط با زندگی واقعی شخص، استفاده نکردند.

ویلسون ، چندین مطالعه را گزارش کرده است که در آن‌ها از تصویرسازی دیداری، جهت کمک به افراد برای یادگیری نام‌های اشخاص واقعی شناخته شده برای بیماران استفاده شده بود. این روش ممکن است باعث بهبود انگیزه شود که به‌نوبه خود می­تواند باعث افزایش یادگیری نیز گردد. تفاوت دیگر در پژوهش‌های ویلسون  این بود که یادگیری طی چندین کوشش صورت می­گرفت، درحالی‌که در مطالعات آزمایشی پیشین، شرکت‌کنندگان به‌طور معمول در معرض یک تا سه کوشش یادگیری قرار می­گرفتند. روش‌های آموزش نیز متفاوت بوده‌اند. یک مطالعه آزمایشی کنترل‌شده جدیدتر با کاربندی تصادفی توسط کاشل و همکاران  به این نتیجه رسید که تصویرسازی دیداری، نسبت به آموزش کاربردی حافظه، برتر و بهتر می­باشد. پس از دوره خط پایه چهار هفته‌ای، بیماران به‌صورت تصادفی در معرض آموزش تصویرسازی (9=n) و یا آموزش معمول مرکز توان‌بخشی (12=n) قرار گرفتند. همه بیماران سی جلسه مجزای درمان را در عرض ده  هفته دریافت نمودند.

نتایج نشان داد که آموزش تصویرسازی به‌صورت معناداری، یاد­آوری تأخیری مطالب کلامی روزمره :داستان‌ها و قرارهای ملاقات  را بهبود می‌دهد. علاوه بر این، فراوانی مشکلات حافظه مشاهده شده توسط خویشاوندان نیز کاهش یافته و این بهبودی در پیگیری سه ماهه نیز مشاهده شد. ویلسون  بیان می‌کند که به‌منظور کمک به افراد دچار آسیب حافظه برای حفظ و نگهداری اطلاعات، می‌بایستی یادگیری به‌صورت تک‌مرحله‌ای در یک زمان صورت بگیرد، به‌جای اینکه چندین آیتم اطلاعاتی به‌صورت یک‌باره ارائه گردد. کلر، ویلسون، کارتر، هودج و آدامز،  و پژوهشگران دیگران نیز اطلاعات جدیدی را بدین طریق آموزش داده‌اند. روش یادگیری بدون خطا نیز مورد حمایت قرار گرفت. ازاین‌رو، به نظر می‌رسد که تصویرسازی دیداری در بهبود یادگیری برخی از اطلاعات تحت شرایط خاص مفید می‌باشد. این امر می­تواند همچنین برای دیگر یادیارها نظیر یادیارهای حرف اول و همچنین روش داستان‌گویی نیز صحیح باشد. پاندز و هندریکس   پیشنهاد کردند که اگرچه یادیارها می‌توانند برخی از مشکلات حافظه‌ای روزمره افراد مبتلا به معضلات حافظه را حل نمایند، اما تعمیم آن اغلب، ضعیف می‌باشد. این امر بر روی این حقیقت تأکید دارد که تعمیم آموزش، بخش مهمی از توان‌بخشی حافظه بوده و می‌بایستی در هر برنامه درمانی در نظر گرفته شود.

منبع

شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانه‌ای توان‌بخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0