چالش های موجود در نظام معلمی
چالش های موجود در نظام معلمی
لف ) پايين بودن شأن و مقام معلمي در اجتماع
ب ) پايين بودن سطح دانش و مهارت حرفهاي آنان
ج ) پايين بودن حقوق و مزاياي معلمي.
اين سه چالش نيز خود در به ثمر نرسيدن تحول بنيادين در آموزش و پرورش تأثيرگذار است و علت ديگر آن بيتوجهي به فلسفه تعليم و تربيت در نظام آموزشي است. بايد معلم را با فرهنگ جديد سر كلاس فرستاد و به اين صورت است كه تحول شكل ميگيرد. تا به امروز درباره نقش اساسي دستگاه تعليم و تربيت به عنوان زيرساخت توسعه پايدار شعارهايي داده شده اما هنوز نقش آن باور نشده است در حالي كه بايد گفت آموزش و پرورش موتور توسعه جامعه است و اگر اين را بپذيريم، نگاهها به اين دستگاه تغيير خواهد كرد. اما اگر جايگاه آموزش و پرورش به عنوان جايگاه نخست در راه تعالي جامعه تلقي نشود، اتفاق خاصي در آن نخواهد افتاد و به همين شكل فعلي به فعاليتش ادامه خواهد داد.
يكي از اهداف مهم آموزش و پرورش و وظايف به حق مسئولان در درجه اول، حس توجه به معلم و ايجاد فضايي مناسب و بر اساس عدالت و رفع تبعيض براي اوست تا بتواند در اين فضا خود را وقف جامعه و نسل هوشياري بكند كه ديگر با كلمات متناقض و بي توجهي، نمي توان آن ها را به بازي گرفت، توجه به معلماني كه شعله هاي آگاهي، روشني، تحوّل و بالندگي از آن ها نشأت مي گيرد و اگر معلم را رها كرديم و در وادي غم معيشت گرفتارش ساختيم، نسلي طغيان گر رها شده است و جامعه به گرداب رذيلت و پستي هدايت مي شود و اين نه شعار و بازي با كلمات كه واقعيّتي است كه آن را لمس مي كنيم و با نگاه عميقي به اطراف خود خواهيم دانست كه معلّمان چقدر مي توانند الگو باشند و در ساختن و بارور نمودن انديشه و رشد و شكوفايي مؤثرند و فراموش نكنيم كه جوامع پيشرفته، مسلماً رشد و تحولات شگرف خود را مديون انسان هايي مي دانند كه عمر خود را صرف تعليم و تعلم مي نمايند و در تغيير اساسي و بنيادي ساختار جامعه بسيار تأثير گذارند و توجه به آنان در واقع ارج نهادن به جامعه و تمامي ملّت است و بي توجهي به آنان، در نظر نگرفتن نسلي است كه چونان سيلي ويرانگر، ريشه ها را به مخاطره انداخته، همه چيز را از بين مي برد.
چالش هاي موجود در نظام ياددهي – يادگيري و بسته هاي آموزشي
1- کتابهای درسی: با توجه به اینکه هر ساله شاهد تغییرات در کتابهای درسی هستیم امااغلب آنها مفاهیم گویایی برای دانش آموزان ندارند، آنها را نقاد و تحلیل گر بار نمی آورند، کاربردی نیستند و اصولآ کارهای علمی آزمایشگاهی و تحقیقاتی جایگاه بسیار اندک در موضوعات درسی دارد
2- شیوه ها و روشهای تدریس: اصولآ نظام آموزشی غیر هدفمند که هماره شیوه های تدریس سنتی را سر لوحه کار خود قرار دهد معلم نقش محوری را در کلاس درس ایفا میکند و بیشتر مبتنی بر سخنرانی و استفاده از مهارت های کلامی است و این عامل سبب می شود دانش آموزان در فرایند تدریس و یادگیری و ایفای یک نقش فعال فرصت مشارکت کمتری را پیدا کنند. دانش آموزان در این نوع سیستم صرفآ مطالب را حفظ میکنند و امتحان می دهند و مجالی برای بروز استعدادهای خلاق نمی یابند و به تدریج تحرک و پویایی خود را از دست می دهند.
3- تغییر مدیران و اعمال سلیقه در نظام آموزشی: یکی از معضلاتی که امروزه دامنگیرآموزش و پرورش بوده این است که اغلب برنامه ها و تصمیمات اتخاذ شده با تغییر مدیران دستخوش تغییر و تحول میشود و بعضا نگاههای سلیقه ای و صدور بخشنامه ها و آیین نامه های متعدد و گرفتاری در وادی سلایق شخصی و تن دادن به آزمون و خطا ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره نظام آموزشی وارد کرده است.
4- عدم هماهنگی با تکنولوژی روز دنیا: از آنجایی که جهان امروز به انفجار دانش و اطلاعات روز رسیده و با توجه به اینکه در قرن۲۱ زندگی می کنیم و با دنیایی مدرن کامپیوتر، ماهواره، اینترنت روبرو هستیم. اما متاسفانه تنها ابزار آموزشی ما در بسیاری از مدارس(گچ و تخته) می باشد و هنوز سیستم آموزشی ما نتوانسته با دنیای تکنولوژی وفق پیدا کند یا به عبارتی دیگر نظام آموزشی ایران با دنیای مدرنیته امروز هماهنگ نیست.
5- بی توجهی به نقش معلم: بی توجهی به نقش معلم در تحول آموزش و پرورش یکی از دلایل عقیم ماندن تحول نظام آموزشی است. مادامی که سه چالش اساسی مانند پائین بودن شآن و مقام معلم در جامعه ، پایین بودن سطح دانش و مهارت حرفه ای و پایین بودن سطح حقوق و مزایای معلمی وجود داشته باشد نمیتوانیم تحول بنیادی را در آموزش و پرورش ایجاد کنیم زیرا تحول را باید از معلمان شروع کرد و بی توجهی به این امر باعث شده که بحث چند شغله بودن معلمان مطرح گردد
6- مدیریت متمرکز در آموزش و پرورش از چالش های فرآروی ساختار آموزش و پرورش کشورمان مدیریت متمرکز در این سیستم می باشد. سازمانهای متمرکز آموزشی همواره به خاطر کندی در انجام کارها ،بی توجهی یا کم توجهی به نیازها و فرهنگ منطقه ای و تلاش و تثبیت وضعیت موجود نمیتوانند تحولی نو در سراسر کشور ایجاد کنند. کلیه تصمیمات، خط مشیها و برنامه ریزی های سازمان در یک جا اتخاذ و تنظیم میگردد و سپس جهت اجرا به استانها و مناطق ابلاغ می شود و مدیریت های مناطق به خصوص مدارس در واقع گردانندگان صرف بخشنامه ها و آیین نامه هایی هستند که خود قادر به اضافه کردن یک سطر به آن نیستند.
7- توجه و نگاه کلی به کمیت ها در آموزش و پرورش آموزش و پرورش آنقدر به حاشیه های سرگرم کننده از قبیل نوسازی و تجهیز مدارس، معیشت، مسکن، حقوق معلمان و به طور خلاصه خود را درگیر مسایل کمی کرده است که از پرداختن به موضوع اصلی که همانا فرآیند صحیح تعلیم و تربیت است دور مانده.
8- کمرنگ بودن مشارکت مردم در مباحث آموزش و پرورش: مشارکت مردم در انجمن اولیا و مربیان در حد بسیار پایینی است و در بسیاری از خانواده ها گاهی دیده شده که به این انجمن با نگاه دیگری می نگرند
9- بررسی صلاحیت مدیران و کارشناسان آموزش و پرورش: در حال حاضرافرادی که حتی در حوزه تخصصی خود نمی توانند کار کنند از طریق مجاری سیاسی، مدیریت آموزش و پرورش را به عهده می گیرند و در بعضی موارد تصمیماتی از سوی این افراد اتخاذ می شود که به صلاح آموزش و پرورش و نظام آموزشی نیست. از یک طرف عدم توفیق در مشارکت پذیری و تعامل با بیش از یک میلیون نیروی کارشناس و تحصیل کرده و عدم توانایی در استفاده بهینه از آنان و از طرفی دیگر نبود کارشناس متخصص تعلیم و تربیت به معنای واقعی از چالش های فرا روی آموزش و پرورش در این زمینه می باشد.
منبع
غلامی، شهناز(1395)، تاثیر طرح خوشه ای بر پیشرفت تحصیلی دانشآموزان دوره دوم ابتدایی منطقه 14 شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگام امام(ره).
دیدگاهی بنویسید