پیشرفت تحصیلی دانش اموزان

تعلیم و تربیت، فرایندی دامنه­دار و چند بعدی است و تحقق اهداف آن، مستلزم نگاه همه جانبه به عوامل زمینه­ای، فردی و بین­فردی است که در جریان پیشرفت تحصیلی مداخله می­کند. از وظایف اصلی آموزش وپرورش در هرکشور، انتقال میراث فرهنگی جامعه، پرورش استعدادهای دانش­آموزان و آماده کردن آنان برای شرکت فعال درجامعه است بنابراین تعلیم وتربیت افراد به منظور تصدی امور مختلف ضروری می­نماید.

موفقیت و پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان هر جامعه نشان دهنده­ی موفقیت نظامی آموزشی در زمینه هدف­یابی و توجه به رفع نیازهای فردی است بنابراین نظام آموزشی را زمانی می­توان کارآمد و موفق دانست که پیشرفت تحصیلی افراد آن در مقاطع مختلف بیشترین و بالاترین رقم را  داشته باشد.

در این راستا نظریه­های متعددی در زمینه تعلیم و تربیت به ظهور رسیده است. این نظریه­ها هر یک از زاویه­ای خاص به عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی نگریسته­اند. بنابراین با توجه به پیشرفت تحصیلی در دنیای کنونی و با توجه به این امر که شکست تحصیلی عواقب جبران­ناپذیری برای فرد، خانواده و جامعه در پی دارد. لازم است به این امر مهم توجه شود و با شناسایی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان، دید خانواده­ها و مدارس را نسبت به این پدیده عملی­تر کرد.

یادگیری خودتنظیمی، سازه­ای ارزشمند در تعلیم وتربیت جدید است. ایجاد خودتنظیمی و خودکنترلی در دانش­آموزان از اهداف مهم تعلیم و تربیت به شمار می­رود. با درونی شدن این مفهوم در دانش­آموزان، آن­ها آماده می­شوند در زندگی بر رفتارهای خود نظارت داشته باشند.

الف: یادگیری خودتنظیمی؛ خود نظم داده شده

خودتنظیمی سازه­ای است که در دهه­ی 1967 از سوی بندورا مطرح شد. یکی از مفاهیم مورد تاکید نظریه شناختی- اجتماعی­ بندورا، مفهوم خودسامانی یا خودنظم دهی است. منظور از خودسامانی ،تولید و هدایت اندیشه­ها، هیجانات و رفتارها توسط خود فرد به منظور رسیدن به هدف است .بندورا، یادگیری خودتنظیمی را این گونه تعریف می­کند: «توانایی شروع کردن و دست کشیدن از فعالیت­های مطابق يا مقتضیات موقعیت­های اجتماعی، آموزشی و توانایی به تعویق انداختن کارها با هدف دلخواه» خودتنظیمی، نقطه ثقل کارکرد موثر در زمینه­های کنترل تکانه، مدیریت زمان و مقابله با فشار روانی است.

بنا بر عقیده زیمرمن، یکی از مهارت­های خودتنظیمی مهارت مدیریت و برنامه­ریزی زمان است. مدیریت زمان، به معنی مديريتي است. هم چنین به معنی اختیار گرفتن زمان و کار خویش و اجازه ندادن به اینکه امور و حوادث شما را هدایت کند.گرین و آزودو، می­گویند:  اگرچه بر سر تعریف نظریه خودسامانی در میان صاحب­نظران اختلاف وجود دارد، اما همه­ی آنان بر این باورند که یادگیرندگان خود سامانگر فعالند و به کمک نظارت و راهبرد، یادگیری خود را به طور موثر سامان می­دهند، پینتریج ، یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان راهبردهایی که دانش­آموزان استفاده می­کنند تا شناخت خود را تنظیم کند، تعریف می­کند. یادگیری خود نظم داده شده یک فرایند فعال و سازنده است که طی آن یادگیرنده برای خود هدف تعیین می­کند و با توجه به اهداف و شرایط موجود در محیط سعی در ارزیابی، تنظیم و کنترل فرایندهای شناختی، انگیزه­ای و رفتاری­اش می­کند.

زیمرمن ، یادگیری خود نظم داده شده را به عنوان نوعی از یادگیری که در آن افراد تلاشهای خود را برای فراگیری دانش بدون تکیه به معلم و دیگران شخصا شروع کرد، و جهت می­بخشند، توصیف می­کند. و در تعریف دیگری ، یادگیری خود تنظیم شده عبارت است از فرایندی که دانش­آموزان را وادار به درگیری خلاقانه در تلاش‌های فکری، رفتاری و شناختی می­کند تا بتوانند به اهداف مهم و باارزش آموزش تحقق بخشند. این تعریف حاکی از این است که:

  •  اهداف، دانش­آموزان را در جهت سازگاری هدایت می­کند.
  •  آن­ها، احساسات، افکار و اعمالی را در جهت رسیدن به این اهداف شکل می­دهند.
  •  آن­ها به طور منظمی در جهت رسیدن به این اهداف تلاش می­کنند.

البته زیمرمن هر فعالیتی را که دانش­آموزان در جهت رسیدن به هدف انجام می­دهند خواه خودانگیخته باشد یا نه، به عنوان یک راهبرد خودتنظیمی می­شناسد .مطالعات اولیه در زمینه خودتنظیمی مبتنی بر خودتنظیمی به معنای عام کلمه بود که زمینه­های گوناگون فردی – خانوادگی و اجتماعی را مورد توجه قرار می­داد. ولی از دهه­ی 1980، این سازه در زمینه­ی یادگیری مطرح شد.

اهمیت این سازه در یادگیری، به ویژه موفقیت تحصیلی و شغلی به حدی است که مورد توجه تئوری­های رفتاری، شناختی و ساخت­گرایی به ویژه شناخت اجتماعی قرار گرفته است .پینتریج، یادگیری خودتنظیمی را به عنوان فرایندی فعال و ساختارمند توصیف می­کند که به موجب آن یادگیرنده­ها اهداف خود را برای یادگیری تعیین می­کنند و براساس آن به بازبینی، تنظیم و کنترل شناخت، انگیزش و رفتار خویش می­پردازند و هم چنین برای رسیدن به اهداف خود تلاش می­کنند .

یادگیری خودتنظیمی، ابزاری مناسب برای کسب آگاهی کامل از یک مهارت که شامل خودآگاهی، خودانگیزشی و مهارت رفتاری است و هم چنین خودتنظیمی را مجموعه­ای از مهارت که عبارت است از «توانایی انتخاب هدف، انتخاب راهبرد، خودنظارتی، تغییر رفتار برای دست­یابی به هدف، مدیریت زمان، خودارزیابی، بر عهده گرفتن تکلیف و آماده شدن برای آینده می­داند .یادگیرندگان خودتنظیم کسانی هستند که موفقیت­هایشان را به خودشان و به استفاده درست از راهبردهای نسبت می­دهند. نه به عوامل غیرقابل کنترل مانند شانس. این یادگیرندگان نتایج عملکرد خود را ارزیابی میکنند.

در کل یادگیرندگان خودتنظیم کسانی هستند که مسئولیت یادگیری خود را به عهده می­گیرند. باتلر و وین، خودتنظیمی را فرایندی تاملی و نقشه مدار می­شمرند که در آن افراد براساس ادراک­هایی که از توانایی خود دارند، راهبردهای گوناگونی را برای دست­یابی به هدف­هایی که خود وضع کرده­اند به کار می­گیرند و در طی انجام تکلیف نیز، پیوسته به بازبینی پیشرفت خود در راستای دست­یابی به هدف می­پردازند. بندورا ، معتقد است، انسان­ها دارای نوعی نظام-خود هستند و نیروی خودتنظیمی دارند. چنان چه توسط این نیروی خودتنظیمی می­توانند بر  افکار، احساسات و رفتارهای خود کنترل داشته و بر سرنوشت خود نقش تعیین کننده­ای ایفا کنند.

به گفته زیمرمن ، یادگیرندگان موفق کنترل رفتار را تمرین می­کنند، و این نه تنها شامل انتخاب و طراحی تکالیف باارزش مدرسه­ای می­باشد بلکه در برگیرنده حفظ انگیزه و توجه، حتی در صورت وجود عوامل مزاحم دیگر نیز هست. مبانی نظری خود نظم داده شده، براساس نظریه سه وجهی بندورا بر شناخت اجتماعی استوار است. چهارچوب اصلی نظریه یادگیری خود نظم داده شده بر این اساس است که دانش­آموزان چگونه از نظر شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سامان می­بخشند.

در نظریه­های یادگیری خود نظم داده شده، مؤلفه­های شناخت، انگیزش، عملکرد تحصیلی و پویایي محیط یادگیری دانش­آموزان به صورت یک مجموعه در هم تنیده و مرتبط در نظر گرفته شده و مورد بررسی قرار می­گیرند. شانک، بیان می­کنند که هدف عمده نظریه یادگیری خود نظم داده شده این است که توضیح دهد چه دانش­آموزانی برای خود یاد می­گیرند و چه دانش­آموزانی نیاز دارند که برای کسب استقلال و اعتمادبنفس درباره خود و تکالیف درسی آگاهی پیدا کنند. وین، یادگیری خود نظم داده شده را یک توانایی متفکرانه، قضاوتی و انطباقی ماهرانه می­نامد و سه ویژگی عمده آن را معرفی می­کند.

  •  یادگیری خود نظم داده شده به طور ذاتی شکل­های ارادی و غیرارادی درگیری شناختی را ترکیب می­کند.
  •  دانش یک تعیین کننده دقیق، نیرومند و موثر در خصوص نحوه درگیری یادگیرندگان در یادگیری است.
  •  خودنظم دهی بیشتر یک فرایند کلی و عمومی است تا  اختصاصی.

از مؤلفه­های مهم دیگر یادگیری خود نظم داده شده، یکی تلاش مداوم و دیگری نظارت کردن است. وین ، برای نظارت سه هدف اولیه را ذکر می­کند:

  •  برای بازشناسی این که آیا اطلاعات درک شده­اند یا نه.
  •  برای سنجش و ارزیابی حیطه­ای که در آن اطلاعات درک شده و یادگرفته شده است.
  •  برای مشخص کردن وضعیت درک مطلب .

پاریس و اکا ، در مطالعات­شان در مورد خودنظم­دهی از سه نوع دانش نام برده­اند. دانش اظهاری ، دانش روندی، دانش موقعیتی.فردی که مطلبی را می­خواند باید بداند راهبردهای موثر در خواندن کدامند (دانش اظهاری)، چگونه آن راهبردها را پیش گرفته و اجرا کند (دانش روندی) و اینکه در چه شرایطی از راهبردها استفاده کند (دانش موقعیتی).این پژوهشگران معتقدند برای این که فراگیری در امر یادگیری، خود نظم دهی داده باشند، باید در انتخاب و شناسایی راهبردهای شناختی، فراشناختی و رفتاری شایستگی لازم را داشته باشند .

در یادگیری خود نظم داده شده، دانش­آموزان مهارت‌هایی برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و در ضمن دارا بودن تمایل به یادگیری، قادرند فرایند یادگیری خود را ارزیابی نمایند . شیوه یادگیری خودنظم داده شده، استفاده آگاهانه و فعالانه دانش­آموزان از راهبردهای یادگیری مناسب است که گستره­ای از فعالیت­های پیچیده فراگیران را به منظور نیل به اهداف یادگیری دربرمی­گیرد. دامنه این راهبردها، ازفعالیت­های جزیی مثل مشاهده متخصصانه ياتمرین یک فعالیت شروع وتلاش­های وسیع­تر فرایندگونه­ای چون تشریح جزء به جزء اطلاعات یامرتبط کردن اطلاعات جدیدبه داشته­های قبلی ختم می­شود

یادگیرندگان خود نظم جو به طور هدف­مندی از راهبردهای فراشناختی استفاده می­کنند و به این منظور که به خود کنترلی دست یابند و خود مشاهده­گری، خود قضاوتی و خود واکنشی را در مورد خود ارزیابی کنند. زیمرمن ، معتقد است شش عنصر خود تنظیمی را شکل می­دهد. در واقع او پاسخگوی این پرسش است که چه چیزی خود تنظیمی را شکل می­دهد.

به اعتقاد او اولین عنصر، خودگردانی انگیزشی یا فرایندی است که فرد برای رسیدن به هدف حساس، خودکار آمدی می­کند. این عنصر گویای چرایی انجام کار است. دومین عنصر خودگردانی، آگاهی از راهبردهای مختلف یادگیری و به کارگیری آن‌ها است. تصویر سازی ذهنی، سازماندهی، بسط و گسترش مطلب. این عنصر چگونگی انجام کار را بیان می­کند. مدیریت زمان سومین عنصر است که اشاره­ای به این دارد که یادگیرنده از زمان اختصاص داده شده برای مطالعه استفاده­ی مفید می­کند. به صورتی که او با کنترل بر زمان می­تواند کنترل بیشتری بر زندگی­اش داشته باشد. عنصر دیگری به اینکه چه چیزی آموخته می­شود ؛عملکرد یا رفتار آشکار فرد، اشاره دارد به گونه­ای که یادگیرنده با مشاهده­ی خود، توانایی اصلاح و تغییر رفتار خود را دارد. عنصر پنجم بیان­گر این است که یادگیرنده، محیط خود را انتخاب، تنظیم و کنترل می­کند.

آخرین عنصر، کنترل محیط  اجتماعی می­باشد. یعنی یادگیرندگان خودگردان می­دانند که چه هنگام و چگونه از دیگران کمک بگیرند و در این زمینه دارای اعتمادبه نفس هستند.مورتاگ وتاد، نیز در تعریفی خودتنظیمی را نقطه­ی ثقل کارکرد موثر در زمینه­های کنترل تکانه، مدریرت زمان و مقابله با فشار روانی دانست.لموس، معتقد است:خود تنظیمی عبارت است از ظرفیت فرد برای تعدیل رفتار، متناسب با شرایط محیط بیرونی و درونی  او توضیح می­دهد که خودتنظیمی شامل توانایی فرد در سازماندهی و خودمدیریتی رفتارهایش است.

شارپ، یادگیری خودتنظیم را این گونه تعریف می­کند:«تلاش­های فعالانه­ای که افراد به طور فراشناختی، انگیزشي و رفتاری در فعالیت­های یادگیری از خود نشان می­دهند.

منبع

جلالی، فاطمه(1392)، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی وباورهای انگیزشی با پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی بندرعباس

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0