پيش نياز هاي (مقدمات) بازارگرايي

علاوه بر نتايج، واسطه ها و تعديل كننده ها، پيش نيازهاي بازارگرايي نيز مورد توجه و پژوهش قرار گرفته است. اين پيش نيازها مخصوصاً از ديدگاه پياده سازي بسيار جالب توجه مي باشند، زيرا نحوه توسعه و تحول سازمان به سوي بازارگرايي در بيان مي دارند. بايد بين مقدمات و پيش نيازهاي بازار خارجي هم چون عوامل محيطي كه پذيرش و انطباق بازارگرايي را در سازمان تشويق مي كنند و پيش نيازهاي داخلي هم چون عوامل داخل سازماني كه پذيرش مفهوم بازارگرايي را امكا نپذير مي سازند، تمايز قائل شد.

پيش نيازهاي خارجي كه در ادبيات تحقيق مطرح شده اند، عبارتند از پويايي بازار و شدت رقابت  كوهلي و جاورسكي بيان مي دارند كه در محيط هاي با ثبات ، اصلاحات مختصري در آميز هى بازاريابي مورد نياز است و سطح پاييني از بازارگرايي لازم مي باشد. علاوه بر اين هر چه شدت رقابت كمتر باشد، احتمال بيشتري وجود دارد كه شركتي با سطح پاييني از بازارگرايي بتواند جان سالم بدر برد پيش نيازهاي داخلي متعددي براي بازارگرايي مطرح و مورد مطالعه تجربي قرار گرفته است.

روكرت سه فرايند سازماني را به عنوان تقويت كننده بازارگرايي شناسايي نمود:

  • گزينش و استخدام افرادي مشتري گرا
  • آموزش هاي بازارگرايي
  • سيستم هاي پاداش و جبران خدمات بازارگرا

هر سه اين فرايندها با بازارگرايي رابطه ى مثبت داشتند.

جاورسكي و كوهلي هشت پيش نياز را پيشنهاد نمودند:

  1. تاكيد مديريت ارشد بر بازارگرايي
  2. سطح رسميت
  3. ناسازگاري مديريت ارشد با خطرپذيري
  4. سطح تمركز
  5. تعارض هاي بين بخشي .
  6. سطح بخش بخش شدن سازمان
  7. اتصال و همبستگي هاي بين بخشي
  8. اتكا بر عوامل بازارمحور براي ارزيابي هاي كاركنان و پاداش ها

در مطالعه ى جاورسكي و كوهلي همه ى اين فرضيه ها به صورت تجربي تاييد نگرديد و مشخص شد كه عوامل تاكيد مديريت ارشد بر بازارگرايي، تضاد هاي بين بخشي، و اتصال و همبستگي هاي بين بخشي و سيستم هاي پاداش مهم ترين پيش نياز هاي بازارگرايي مي باشند. مطالعه ى فراتحليلي كيركا و همكاران  اهميت نقش اين سه پيش نياز را تاييد مي كند و مشاهده شد كه اثرات منفي رسميت و تمركز بر سر راه بازارگرايي ضعيف مي باشد.

به نظر مي رسد كه استراتژي ها همان گونه كه پلهام و ويلسون به آن اشاره دارند، به عنوان پيش نيازي با نقشي ويژه عمل مي كنند. زيرا كه استراتژي آن چنان رفتارهاي بازارگرايي را ممكن نمي سازد اما استراتژي هاي خاص (هم چون استراتژي تمايز) اين چنين رفتارهايي را ايجاب مي كند . در اين حالت، استراتژي ها به عنوان پيش نيازي خارجي عمل مي كنند كه نياز به پذيرش رفتار هاي بازارگرايي بيشتر را افزايش مي دهد.

پياده سازي بازارگرايي

چهارمين موضوع در تحقيقات مربوط به بازارگرايي مسئله ى پياده سازي آن مي باشد. در مقايسه با ادبيات مرتبط با تعريف، اندازه گيري و مدل ها، ادبيات مرتبط با پياده سازي رويكردي صراحتاً و كاملاً مديريتي به بازارگرايي اتخاذ كرده و اين پرسش را مطرح مي كند كه شركت ها جهت بهبود بازارگرايي چه كارهايي را مي توانند انجام دهند. با اين كه مسئله ى پياده سازي به اندازه ى سه مسئله ى ديگر مورد توجه و پژوهش قرار نگرفته است با اين وجود از سال 1990 به اين سو نه رويكرد متفاوت به پياده سازي منتشر شده اس.

اين رويكر دها در اين جا به ترتيب زماني طرح اوليه شان در مجلات دانشگاهي آورده شده اند. در موارد مقتضي مروري نيز بر كتاب هاي مربوطه يا مقالات كنفرانس ها داشته ايم. جدول زیر اين نه رويكرد پياده سازي را خلاصه كرده است. دومين ستون نشان دهنده ى تفاوت هاي موجود در تعريف زيربنايي بازارگرايي مورد استفاده است. سومين ستون، توصيه هاي اساسي هريك از اين پياده سازي هاي بازارگرايي را طرح مي كند.

در اين جا، بين توصيه هايي براي تشخيص بازارگرايي ( چگونه ميزان بازار گرايي يا نبود بازارگرايي يك سازمان را ارزيابي نماييم؟)، مداخله (چه كارهايي جهت بهبود بازارگرايي يك سازمان بايد انجام شود؟) و ارزيابي (چگونه اثرات و نتايج تلاش هاي پياده سازي را موردسنجش قرار دهيم؟) تمايز و تفاوت قائل شده ايم. آخرين ستون، نشان دهنده ى ميزان اعتبار ادعاي نويسنده بر اساس تحقيقات تجربي انجام شده مي باشد.

جدول . خلاصه اي از رويكر دهاي نه گانه پياده سازي

نویسندهديدگاهتوصيه هامبناي اعتباري
كوهلي و

جاورسكي

 

بازارگرايي به عنوان اقداماتتزريق تعهد مديريت ارشد

بهبود پيوستگي و ارتباط بين واحدي و كاهش تضاد هاي بين بخشي

طراحي مجدد سيستم هاي سرتاسري شركت (ساختار سازماني، سيستم هاي پاداش و جبران خدمات)

مبناي توصيه ها 62 مصاحبه با مديران؛ داده ها اخذ شده از 500 مدير نشان دهنده ى ارتباط بين  بازارگرايي با پنج فاكتور پياده سازي مي باشد.
ليچتنهال و

وليسون

بازارگرايي به عنوان هنجارهاي رفتاريشناسايي و تشخيص سيستم ارزشي جاري سازمان

تدوين ليستي از رفتارهاي مورد نظر

تدوين برنامه هاي از بالا به پاييني جهت تغيير هنجارها و/يا خلق هنجارهاي جديد

مقاله ي مفهومي
روكرت

 

بازارگرايي به

عنوان اقدامات

شناسايي و تشخيص رفتارها، سيستم ها، نتايج فردي و عملكرد كسب و كار

تنظيم و انطباق سيستم مناسب جهت استخدام و انتخاب كارمندان

تنظيم و انطباق سيستم مناسب جهت آموزش كاركنان

تنظيم و انطباق سيستم مناسب جهت پاداش ها و جبران خدمات

داده هاي جمع آوري شده از 400 مدير يك شركت نشان دهنده ى ارتباط بين بازارگرايي با سيستم هاي استخدام، آموزش و پاداش ها مي باشد.
دي

 

بازارگرايي به عنوان

قابليت

شناسايي قابليت هاي جاري ادراك بازار، ارتباط با مشتريان و پيوستگي با كانال توزيع در سازمان / پيش بيني و تخمين نيازهاي آتي هر يك از اين قابليت ها/ طراحي مجدد

فرآيند هاي كسب و كار / ابلاغ تعهد مديريت

استفاده خلاقانه از فن آوري اطلاعات

توسعه ى اهداف توسعه و بازبيني مستمر پيشرفت

عمدتا بصورت مفهومي ، توصيفات موردي فرآيند بازارگرا شدن را به تصوير مي كشند.
نارور و

اسليتر

 

بازارگرايي به عنوان

فرهنگ

استفاده از آموزش قياسي جهت كسب تعهد براي خلق پيوسته ارزش برتر براي مشتري

استفاده از يادگيري تجربي براي خلق دركي روشن از نحوه ى پياده سازي اين هنجار

مقاله ي مفهومي
هامبورگمديريت بازارگرا

بعهنوان سيستم هاي

سازماني

كاهش تعداد سطوح سلسله مراتبي سازمان، انتساب مديران مسئول كليدي و پركردن

مناصب مديريتي كليدي با كاركناني داراي زمينه ى بازاريابي

افزايش يكپارچگي بين وظيفه اي / اجازه دادن به مشتري براي تماس با كاركنان و

درگيركردن مشتري براي بازطراحي فرآيندها / جمع اوري و اشاعه اطلاعات بازار و نگهداري اين اطلاعات در سيستم هاي اطلاعاتي سهل الوصول و در دسترس / تعيين اهداف بازار-مبنا ،

تشويق كاركنان براي پويش محيطي و تشويق مشتريان جهت تماس با كاركنان و هم چنين در تصميم گيري ها

اندازه گيري و تجزيه و تحليل عملكرد براساس داده هاي بازار

استخدام افراد مشتري گرا، استفاده از آموزش ها جهت نشر اطلاعات بازار، استفاده از سنجه ى رضايت مشتري براي ارزيابي عملكرد و تخصيص پاداش ها و معيار قراردادن مهارت هاي بازاريابي بعنوان مبناي پيشرفت شغلي

داده هاي جمع آوري شده از 234 واحد كسب و كار استراتژيك نشان دهنده ى رابطه بين سيستم هاي

بازار گرايي و عملكرد مي باشد، 50 مصاحبه با مديران بر درستي بسياري از فاكتورهاي پيشنهادي پياده سازي صحه مي گذارد.

هريس

 

بازارگرايي بعنوان

فرهنگ

شناسايي و مقابله با رفتار هاي سازماني منفي (همچون رفتار هاي تضاد برآنگيز، بسيار رسمي و سياسي)

تشخيص و تقويت رفتا رهاي سازماني مثبت (همچون ارتباطات)

استفاده از سبك رهبري مشاركتي يا حمايتي جهت پياده سازي بازارگرايي و اجتناب از

سبك رهبري دستوري

استفاده از استخدام و آموزش براي برقراري سبك هاي رهبري مناسب

سه مطالعه ى موردي مفصل و داده هاي بدست آمده از 170مدير فروشگاه از فاكتو رهاي پياده سازي

رفتاري پشتيباني مي كنند. داده هاي 323 شركت بر انتخاب سبك رهبري مناسب صحه مي گذارند

كندي گلزبي و آرنولد

 

بازارگرايي بعنوان

فرهنگ

حصول اطمينان از پيوستگي ارتباطات سطوح بالا به سمت مديران محلي از رهبري متعهد،  مشتري گرايي / استفاده از نيازهاي «همراهي كردن در مسير» ، متحد، صادق و مشتاق مشتريان و بازخورد از عملكرد براي تزريق فرهنگ پيوستگي و يكپارچگي بين واحدي / جمع آوري، نشر و استفاده از داده هاي مربوط به مشتريان خارجي و داخلي سازمان براي اين كه مشتري گرايي بصورت دروني تقويت گردددو مطالعه ى مورد مفصل نشان دهنده ي تفاوت هاي مابين دو سازمان در حال پيشرفت و در حال تقلا مي باشد.

منبع

مردشتی ، رابطه بین توسعه خدمات جدید، گرایش بازار و عملکرد بازاریابی(1394)،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0