پديدارشناسي اختلال وسواس فكري – عملي
اختلال وسواس فكري – عملي يكي از انواع اختلالات اضطرابي است كه با وجود فكر وسواسي يا عمل وسواسي تعريف ميشود. افكار وسواسي عبارتند از افكار، تكانهها يا تصاوير ذهني تكراري و مقاوم كه زماني در طول اختلال براي شخص مزاحم و نامتناسب شمرده ميشوند و اضطراب و ناراحتي بارز به وجود ميآورند. آنها فقط نگرانيهاي ساده در مورد مصرف مسائل زندگي واقعي نيستند و شخص ميكوشد آنها را ناديده بگيرد، از ذهن خود كنار بزند يا آنها را با فكر يا عملي ديگر خنثي نمايد.
اعمال وسواسي عبارتند از رفتارها ؛مثل شستن دستها و وارسي و اعمال ذهني ؛مثل دعا و شمارش تكراري كه شخص احساس ميكند در پاسخ به افكار وسواسي يا مطابقت با اصولي كه فرد ناگزير از انجام دقيق آنهاست، مجبور است انجام دهد. اعمال وسواسي براي خنثيسازي يا پيشگيري از ناراحتي يا وقوع يك اتفاق يا رويداد ترسناك طرحريزي ميشوند. با اين حال اين اعمال رابطهاي واقعگرايانه با آنچه قرار است خنثي شده يا از آن پيشگيري شوند ندارند يا آشكارا افراطي هستند.
افكار وسواسي و اعمال وسواسي هميشه همراه با يكديگر ظاهر نميشوند. 50 درصد از مبتلايان به اختلال وسواسي تنها داراي اعمال وسواسي؛ بدون افكار وسواسي، و 32 درصد آنها تنها داراي افكار وسواسي ؛ بدون اعمال وسواسي ميباشند. بروز اين وسواسها خارج از اراده فرد است و اضطراب زيادي را موجب ميشود.
آن دسته از افراد مبتلا كه نسبت به اختلال خود بينش دارند و آن را بيمارگونه و تحميلي مينامند، اصطلاحا مبتلايان به نوع تيپيك OCD ناميده ميشوند. در واقع، بينش به بيماري يكي از ملاكهاي اصلي تشخيص OCD شمرده ميشود . اين بيماران معمولا به اختلالات شخصيت مبتلا نيستند، از عملكرد اجتماعي نسبتا خوبي برخوردارند و انگيزه بالايي براي درمان شدن دارند. بر خلاف اين گروه، مبتلايان به نوع آتيپيك OCD نسبت به اختلال خود بينش اندكي دارند و آن را بيمارگونه نميدانند. از ديگر ويژگيهاي اين گروه، ابتلا به اختلالات شخصيتي، اختلال عمده در كاركردهاي اجتماعي و انگيزه پايين براي درمان شدن است .
ملاكهاي تشخيصي
بر اساس چهارمين راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني (DSM –، ملاكهاي تشخيصي براي اختلال وسواس فكري – عملي به شرح زير است :
-A وجود فکر وسواسی (obsession) یا عمل وسواسی (compulsion): فکر وسواسی، بطوری که اینچنین تعیین میشوند:
- افکار، تکانهها، یا تصاویر ذهنی تکراری و مقاوم که زمانی در طول اختلال برای شخص، مزاحم و نامتناسب شمرده میشوند و اضطراب و ناراحتی بارز به وجود میآورند.
- افکار، تکانهها و تصاویر ذهنی فقط نگرانی ساده در مورد مسائل زندگی واقعی نمیباشند.
- شخص میکوشد این افکار یا تکانهها را نادیده گرفته یا از ذهن خود کنار بزند یا آنها را با عمل یا فکری دیگر خنثی نماید.
- شخص واقف است که افکار، تکانهها، یا تصاویر ذهنی وسواسی حاصل خود او هستند و مثل “تزریق افکار” از خارج تحمیل نمیشوند.
اعمال وسواسی، بطوری که اینچنین تعیین میشوند:
- رفتارها :مثل شستن دستها، منظم کردن و وارسی و اعمال ذهنی : مثل دعا، شمارش، تکرار کلمات به آرامی، تکراری که شخص احساس میکند در پاسخ به افکار وسواسی، یا مطابقت با اصولی که فرد ناگزیر از انجام دقیق آنها است، مجبور است آنها را انجام دهد.
- رفتارها یا اعمال ذهنی برای خنثیسازی یا پیشگیری از ناراحتی یا وقوع یک اتفا یا رویداد ترسناک طرحریزی میشود؛این رفتارها یا اعمال ذهنی رابطهای واقعگرایانه با آنچه قرار داشت خنثی شده یا پیشگیری شود ندارد، یا آشکارا افراطی هستند.
-B زمانی در طول اختلال، شخص به افراطی یا غیرمنطقی بودن افکار و اعمال وسواسی وقوف پیدا کرده است. توجه: این موضوع در مورد کودکان ممکن است صدق نکند.
-C افکار و اعمال وسواسی ناراحتی شدید ایجاد میکنند؛ وقتگیر هستند ، بیش از یک ساعت در روز وقت میگیرند؛ یا بطور قابل ملاحظه در برنامههای معمول، عملکرد شغلی، یا فعالیتهای اجتماعی و روابط با دیگران تداخل مینمایند.
-D اگر یک اختلال محور دیگر وجود داشته باشد، محتوی افکار و اعمال وسواسی محدود به آن نیست ؛ مثل اشتغال ذهنی با غذا در اختلال خوردن، کندن مو در تریکوتیلومانیا، نگرانی در مورد ظاهر در اختلال بدریختی بدن؛ اشتغال ذهنی با داروها در اختلال مصرف مواد؛ اشتغال ذهنی با ابتلاء به یک بیماری جدی در خودبیمارانگاری؛ اشتغال ذهنی ذهنی با انگیزهها و تخیلات جنسی در زمینه یک پارافیلیا، یا نشخوار ذهنی با احساس گناه در صورت وجود اختلال افسردگی اساسی.
-E ناشی از تأثیر مستقیم یک ماده ؛ مثل داروهای نسخه شده یا مورد سوء مصرف یا یک اختلال طبی عمومی نمیباشد.
مشخص نمایید، با بینش ضعیف: اگر، در قسمت عمده دوره اخیر، شخص افراطی یا غیر منطقی بودن افکار و اعمال وسواسی را تشخیص نمیدهد.
مطالعات شيوعشناختي
ارقام گزارش شده در مورد ميزان شيوع اختلال وسواس فكرس – عملي بسيار متفاوتند. از علل اين ناهمگوني ميتوان به جمعيتهاي مورد مطالعه با ويژگيهاي متفاوت و روش هاي پژوهش و ابزارهاي سنجش ناهمسان اشاره كرد.مطالعاتي كه در بين سال هاي 1997 تا 2004 و با استفاده از ابزار مصاحبه تشخيصي تركيبي بينالمللي انجام شدهاند، ميزان شيوع اختلال وسواس فكري – عملي را 4 درصد تا 1/3 درصد گزارش نمودهاند، در حالي كه بررسيهاي انجام شده با استفاده از مقياس اختلال عاطفي و اسكيزوفرني ، اين رقم را بر اساس ملاكهاي DSM-III 7 درصد و بر اساس ملاكهاي DSM-III، 8/1 درصد گزارش نمودهاند .
بر طبق DSM-IV شيوع اين اختلال در طول عمر و در جمعيت كلي 3 تا 2 درصد است. برخي پژوهشگران تخمين ميزنند كه ميزان شيوع اختلال وسواس فكري – عملي در جمعيت باليني به حدود 10 درصد ميرسد . در ايران، شيوع اين اختلال در جمعيت كلي 8/1 درصد تخمين زده شده است .افراد بطور متوسط در سن 20 سالگي به اختلال وسواس فكري مبتلا ميشوند، اگرچه سن شروع در مردان كمي پايينتر (حدود 19 سال) از زنان حدود 22 سال است. شروع علائم پس از 35 سالگي شيوع كمتري دارد و 15درصد موارد را در برميگيرد در حالي كه دو سوم بيماران شروع علائم خود را پيش از 25 سالگي تجربه ميكنند .
سابقه چهل ساله مطالعات شيوعشناختي حاكي از آن است كه در بزرگسالان، ميزان شيوع اين اختلال در ميان مردان و زنان يكسان است . با اين حال در جمعيت ايراني، ميزان شيوع در دو جنس متفاوت بوده و 7درصد در مردان و 8/2 درصد در زنان گزارش شده است . در اين خصوص، بررسيهاي بيشتر در جمعيت ايراني، الزامي است.بطور كلي، تعداد مبتلايان به اختلال وسواس فكري – عملي در ميان افراد مجرد بيشتر از متعهلان است، كه اين موضوع ميتواند بيانگر آن باشد كه افراد مبتلا، در شروعکردن و حفظ ارتباطات صميمانه دچار مشكل هستند.در افراد مجرد، تعداد مبتلايان مذكر به طور معناداري بيشتر از مبتلايان مونث است. نرخ ازدواج در افراد مونث مبتلا به اختلال وسواس فكري – عملي با افراد مونث جمعيت كلي برابر است .
منبع
کاویانی،سارا(1389)، رابطه وسواس مذهبی ـ اخلاقی با نشانههاي وسواس فکری ـ عملی و سبکهای شناختی مرتبط با وسواس فکری ـ عملی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،مركز آموزشهاي نيمهحضوري و تخصصي آزاد دانشگاه علامه طباطبايي
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید