وظايف و كاركردهاي مديران

در نخستين سال هاي اين قرن يك صنعتگر فرانسوي بنام هنري فايل،  چنين اظهار داشت كه همه مديران پنج كار عمده انجام مي دهند: برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري، هماهنگي و كنترل. امروزه اين كاركردها را به صورت چهار وظيفه: برنامه ريزي، سازماندهي، رهبري و كنترل بيان مي كنند.پارسائيان و اعرابي  به نقل از رابينز،   چهار كاركرد زير را براي مديران ضروري مي دانند:

برنامه ريزي : موجوديت سازمان ها براي تأمين هدفهاست، پس بايد اين هدف ها را تعيين كرد و راهها يا وسايل تأمين آنها را مشخص ساخت. مديـــر شخصي است كه چنين نقشي را ايفا مي كند. وظيفه برنامه ريزي شامل ارائه تعريفي از هدف هاي سازمان، تعيين يك استراتژي كلي براي رسيدن به اين هدف ها و ارائه سلسله مراتبي جامع از برنامه ها براي يكپارچه نمودن و هماهنگ ساختن فعاليت ها مي باشد.

سازماندهي : مديران، مسئول طراحي و تعيين ساختار سازماني هستند. اين وظيفه را سازماندهي       مي نامند كه شامل وظايف زير است: كارهايي كه بايد انجام شود، تعيين كساني كه بايد آنها را انجام دهند، شيوه دسته بندي اين كارها، هر يك از افراد گزارش خود را به چه كساني بايد بدهند.

رهبري: سازمان از افراد تشكيل مي شود و وظيفه مدير، هدايت و هماهنگ ساختن اين افراد است. اين وظيفه را رهبري مي نامند. هنگامي كه مديران زيردستان را بر مي انگيزند، كارها و فعاليت هاي آنان را رهبري و هـــدايت مي كنند و مؤثرترين كانال هاي ارتباطي را مشخص مي نمايند، يا تضاد بين اعضا را از بين مي برند، در حال انجام دادن اين وظيفه (رهبري) هستند.

كنترل: پس از تعيين هدف ها، برنامه ها تنظيم مي شود. ساختار سازماني ترسيم و مشخص مي شود، افراد استخدام مي گردند، به آنان آموزش داده مي شود و در نهايت وسايل تشويق و انگيزش آنان فراهم   مي گردد، براي مطمئن شدن از اين كه امور طبق برنامه انجام شده است. مديريت سازمان بايد عملكردها را زير نظر داشته باشد. عملكرد واقعي بايد با هدف هاي كه از پيش تعيين شده، مقايسه شود. اگر انحراف زيادي از اين بابت بوجود آمده باشد وظيفه مدير اين است كه مجدداً امور را در مسير اصلي خود قرار دهد. اين نظارت و مقايسه­ی عملكردها با هدفهاي از پيش تعيين شده را كه در نهايت منجر به رفع انحرافها مي شود، كنترل مي نامند.

با ملاحظات فوف اکنون می توانیم تعریف دیگری از مدیریت بر حسب کارکردها و وظایف آن ارائه کنیم: مدیریت فراکرد برنامه ریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیت های اعضای سازمان و استفاده از همه منابع سازمانی برای دستیابی به هدف های سازمان است.

شاید انتزاعی ترین طبقه بندی وظایف مدیریت ،تلقی آن به صورت دو فعالیت عمده تصمیم گیری و اجرای تصمیم است.دراکر، بیان می کند پنج فعالیت اصلی در کار مدیر وجود دارد.

مجموع این پنج فعالیت با هم دیگر منجر به یکپارچگی منابع به یک موجود ماندنی و در حال رشد می گردد:

  • یک مدیر در ابتدا هدف گذاری می کند. او تعیین می کند که چه اهدافی باید باشند. او تصمیم می گیرد برای رسیدن به هدف چکاری باید کرد.
  • مدیر سازماندهی می کند. او فعالیت ها، تصمیم ها و روابط مورد نیاز را تحلیل می کند. کار را طبقه بندی می کند.
  • مدیر انگیزه می دهد و ارتباط برقرار می سازد. او گروهی از افراد درست می کند که مسئول شغل های متعددی باشند.
  • چهارمین عنصر اصلی در کار مدیر ارزیابی است. مدیر اهداف و وسیله سنجش ایجاد می کند.او بر اساس مقیاس هایی عملکرد افراد را در عملکرد کل سازمان و در عین حال به صورت فردی مورد ارزیابی قرار می دهد.
  • مدیر افراد را رشد می دهد که شامل خودش هم می شود.

هدف گذاری، سازمان دهی، ایجاد انگیزه و برقراری ارتباط ، ارزیابی و رشد افراد مقوله های صوری هستند. تنها تجربه مدیر قادر خواهد بود که به آنها حیات بخشیده و واقعیت و معنا بدهد. چون آنها صوری هستند. بنابراین هر مدیری می تواند از آنها برای هر کاری و هر چیزی بعنوان مدیر استفاده نماید. از این رو مدیران   می توانند از آنها برای ارزیابی مهارت ها و عملکرد خودشان استفاده نمایند و به طور منظم برای رشد خود و بهبود عملکرد خود به کار ببرند.

منبع

مهدی زاده،فرزانه(1393)، اثربخشی وکارآیی مدیران ومسئولین انتصابی وانتخابی ازنظرمیزان برخورداری ازمهارت های مدیریتی،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0