هویت ملی

هویت ملی نوعی هویت جمعی در سطح گروهی اجتماعی به نام ملت است ، در ابتدا برای تبیین آن لازم است مفهوم ملت توصیف و تعیین شود . ملت مفهومی است که نسبت به وجود و عدم وجود ، تاریخچه پیدایش و نیز ویژگی ها و خصوصیات آن اختلاف نظر وجود دارد. واژه ملت در زبان فارسی دارای معانی مختلفی است . گاهی به معنای دین و گاهی به معنای پیروی کنندگان دین به کار می رود و مترادف با واژه امت است ، گاهی نیز به معنی گروه و قوم به کار می رود . این واژه در زبان فارسی معادل انگلیسی Nation از واژه لاتینی Natio مشتق شده است . این واژه دلالت بر مردمانی دارد که از راه ولادت با همدیگر نسبتی دارند و از یک قوم و قبیله اند .

ولی این تعریف در جریان شکل گیری دولت – ملت های مدرن تغییر  یافته است ، زیرا حوادث تاریخی مردمانی را که از اقوام گوناگون بوده اند را گرد هم آورده و از آن یک ملت بوجود آورده است.در رابطه با تعریف ملت نگرشهای متفاوتی وجود دارد ، نگرش اول: انهایی که منکر هرنوع صفات و ویژگیهای مشترک میان آحاد و افراد اجتماعی به نام ملت هستند ، اینان معتقدند ملت مبتنی بر یک ذهن یا احساس واحد است .نگرش دوم : در تعریف خود از ملت بر صفات و ویژگیهایی تاکید دارند که مبتنی بر عوامل معینی نظیر سرزمین ، مذهب ، فرهنگ ، زبان ، رسوم و نهادها می باشد و نگرش سوم که توجه به شاخصه سیاسی در تعریف ملت دارد . هریک از این نگرشها باعث بوجود آمدن تعریفی متفاوت از ملت شده است . اما اگر بخواهیم پیرامون تعریف ملت نتیجه گیری نماییم ، باید اعتراف کنیم که همه تعاریف فوق بخشی از حقایق را در بر داشتند و از طرفی نیز نمی توانیم بین تعاریف مذکور جمع بندی نماییم ، بدین منظور به ترتیب از هریک تعریفی در مورد ملت ارائه می دهیم.

بندیک اندرسون، از ملت به عنوان جامعه ای تخیلی  یاد می کند که با رشد بورژوازی پدید آمده است ، او معتقد است حتی کوچک ترین ملتها اغلب اعضای خودرا نمی شناسند وبا آنان برخوردی نداشته اند،با این وجود در ذهن هر یک از آنان تصویراجتماعشان زندگی می کند.گیبرنا ، معتقد است : ملت یک گروه انسانی است که از تشکیل اجتماع خود ، آگاه است ، گذشته ای مشترک و طرحی مشترک برای آینده و ادعای حق حاکمیت برخود دارد . از این رو ملت شامل پنج بعد :روانشناسانه (آگاهی از تشکیل گروه ) ، فرهنگی ، سرزمینی ، سیاسی و تاریخی است .هابز باوم، معتقد است : تا پیش از سال 1884، واژه ملت صرفاً به معنای مجموعه ساکنان یک قلمرو ، کشور یا پادشاهی بوده است ، اما اکنون این مفهوم به معنی یک دولت یا پیکره سیاسی و سرزمینی است که دولت و ساکنان آن را در بر می گیرد.

تعریف هویت ملی

یکی از مباحث بسیار پیچیده در علوم انسانی هویت ملی است که مانند هویت فردی ، نیازمند وجود ویژگیهایی است که وجه تمایز یک ملت از ملت دیگر می شود . هویت ملی به سه عامل ، وجود فرهنگ و ویژگیهای فرهنگی ، دوم آگاهی داشتن از ویژگیهای فرهنگی و سوم احساس تعلق به یک مجموعه فرهنگی بستگی دارد . برخی هویت ملی را هویت محوری نام نهاده اند . یعنی هویت محوری دورۀ معاصر ما هویت ملی است . پس هویت ملی بالاترین سطح است و هرکس بیشتر از یک هویت ملی ندارد .

هويت ملي، فراگيرترين و در عين حال مشروع ترين سطح هويت در تمامي نظام هاي اجتماعي جداي از گرايش هاي ايدئولوژيك مي باشد. هويت ملي فرايند پاسخگويي آگاهانه يك ملت به پرسش هايي پيرامون خود، گذشته، كيفيت، زمان، تعلق، خاستگاه اصلي و دائمي، حوزه تمدني، جايگاه سياسي، اقتصادي، فرهنگي و ارزش هاي مهم از هويت تاريخي خود است.

هويت ملي مجموعه اي از نشانه ها و آثار مادي، زيستي، فرهنگي و رواني به شمار مي رود كه جوامع مختلف را از يكديگر متمايز مي سازد. زيرا اين آثار و نشانه ها از جامعه اي به جامعه ديگر متفاوت است. از سوي ديگر مي توان گفت كه: هويت ملي مجموعه اي از نگرش ها و گرايش هاي مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگوهاي هويت بخش و يكپارچه كننده در سطح يك كشور به عنوان يك واحد سياسي است.

تسیانکوف ، معتقد است : هویت ملی ، هنجاری فرهنگی است که نشان دهندۀ جهت گیری عاطفی یا احساسی افراد نسبت به ملت و نظام سیاسی شان است ؛ احساساتی همچون وابسته شدن ، پیوند داشتن ، و مقولاتی شبیه به آن از نظر تسیانکوف هویت ملی در بر دارندۀ عناصر زیر است : اسطوره و تاریخ ، فرهنگ ، احساس و عاطفه ، سرزمین ، نمادها  آئین ها.

آنتونی اسمیت، در بارۀ هویت ملی می گوید : منظور از هویت ملی وجود احساس اجتماع سیاسی است . یک اجتماع سیاسی به نوبۀ خود حداقل به وجود برخی نهادهای مشترک و مجموعه واحدی از حقوق و وظائف برای اجتماع اشاره می کند . اجتماع سیاسی همچنین به یک فضای اجتماعی قطعی ، یک سرزمین برخوردار از مرزهای شناخته شده اشاره می کند که اعضا بدان وسیله خود را تعریف کرده و به آن احساس تعلق می کنند .

استاد مطهری، در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام می نویسد : اگر هویت ملی را نوعی احساس ملی بنامیم تعریف آن عبارت خواهد بود از وجود احساس مشترک یا وجدان دسته جمعی در میان عده ای از انسان ها که یک واحد سیاسی یا ملت را می سازند .

زمانی که از هویت ملی صحبت می شود ، مساله اصلی، تعریف خود شخص از هویت نیست ، بلکه مساله جنبه گروهی پیدا می کند و این نشان دهندۀ میزان نقش گرو ها در هویت می باشد . به عبارتی در این هویت « من » به عنوان یک فرد « تک افتاده » مطرح نیست بلکه آنچه مطرح می شود این است که هویت «من » به عنوان یک شخص دارای هویت ، چگونه با هویت های دیگر سازگاری پیدا می کند و در نتیجه چهارچوب های گروهی ، انسجام و سازمان می یابند . در عرصه هویت ملی ، مهم ترین مساله این است که در نهایت چگونه این هدف فردی در قالب هویت های گروهی خود را نشان می دهد .

هویت ملی هویتی است که افراد به جای اینکه خود را بر اساس تعلقات قومی – قبیله ای بشناسند ، بر مبنای تعلق به ملتی خاص با جغرافیای مشخص و نظام حکومتی معین شناسایی می کنند . هویت ملی باید آنچنان فراگیر باشد که تعارضی بین هویت اولیه ( فردی – قومی ) و هویت فراگیر ملی ایجاد نکند . می توان وجود ملت خاص ، جغرافیای و نظام حکومتی معین را ویژگیهای اصلی هویت ملی دانست .

هویت ایرانی

حال پس از بررسی مفهوم و تاریف هویت ملی به هویت ملت ایران یعنی هویت ایرانی می پردازیم و آن را از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار می دهیم  .از نظر حقوقی ، قانون مدنی ایران ، که ظاهرا”حداقل بخشی از آن در حدود صد سال پیش تنظیم شده است ، ایرانی بودن ، کشوروندی را درگرو تبعیت  قرار داده و چنین بیان می دارد :

 ماده 976 – اشخاص ذیل تبعه ایران محسوب می شوند :

  • کليه ساکنين ايران به استثناي اشخاصي که تبعيت خارجي آنها مسلم باشد. تبعيت خارجي کساني مسلم است که مدارک تابعيت آنها مورد اعتراض دولت ايران نباشد.
  • کساني که پدر آنها ايراني است اعم از اينکه در ايران يا در خارجه متولد شده باشند.
  • کساني که در ايران متولد شده و پدر و مادر آنها غير معلوم باشند.
  • کساني که در ايران از پدر و مادر خارجي که يکي از آنها در ايران متولد شده بوجود آمده اند.
  • کساني که در ايران از پدري که تبعه خارجي بوجود آمده و بلافاصله پس از رسيدن به سن هجده سال تمام لااقل يکسال ديگر در ايران اقامت کرده باشند والا قبول شدن آنها به تابعيت ايران بر طبق مقرراتي خواهد بود که مطابق قانون براي تحصيل تابعيت ايران مقرر است.
  • هر زن تبعه خارجي که شوهر ايراني اختيار کند.
  • هر تبعه خارجي که تابعيت ايران را تحصيل کرده باشد.

تبصره: اطفال متولد از نمايندگان سياسي و کنسولي خارجه مشمول فقره 4 و5 نخواهد بود.

ماده 980: کساني که به امور عام المنفعه ايران خدمت يا مساعدت شاياني کرده باشند و همچنين اشخاصي که داراي عيال ايراني هستند و از او اولاد دارند و يا داراي مقامات عالي علمي و متخصص در امور عام المنفعه مي باشند و تقاضاي ورود به تابعيت دولت جمهوري اسلامي را مي نمايند در صورتي که دولت ورود آنها را به تابعيت جمهوري اسلامي ايران صلاح بداند بدون رعايت شرط اقامت ممکن است با تصويب هيئت وزيران به تابعيت ايران قبول شوند.
اگر مستندات توجیهات مربوط به ایرانی بودن موارد فوق را به گونه حقوقی دسته بندی کنیم به نتایج زیر می رسیم :

  •  حق خاک ، یعنی  ساکنین ایران با زاییده شدن در ایران ، بنا به شرایطی
  •  حق خون ، یعنی زاییده از پدر
  •  سببی یا قراردادی ، خارجیانی که با زنان ایرانی ازدواج می کنند و یا طبق مقررات و شرایطی به تابعیت دولت ، یا اهلیت ایران در می آیند ، به زبان امروزی ، شهروندی و دقیق تر « کشوروندی » ایران را می پذیرند .

همچنین در اصول زیر ، مشخصه های دیگری را بیان می دارد :

اصل 15 ـ زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است‌.اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان وخط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات ورسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس‌، در کنار زبان‌فارسی آزاد است‌.

اصل 18 ـ پرچم رسمی ایران به رنگهای سبز و سفید و سرخ باعلامت مخصوص جمهوری اسلامی و شعار «الله اکبر» است‌.

دکتر حمید احمدی، مولفه های هویت ملی ایرانی را به شرح زیر توصیف میدارند:

 اولین عنصربنیادین هویت ملی ایرانی تاریخ است وتاریخ خود دارای دوبخش است :یکی بخش اسطوره ایست و دیگری تاریخی –  عینی .

اسطوره یکی از عناصر بسیار مهم تاریخی است که بعضی آن را فراموش کرده و کمتر به آن پرداخته اند . یکی از راز و رمزهایی که باعث شد ایرانیها به خلاف اقوام دیگر چون مصریها فنیقیها سوریها و …که در منطقه خاورمیانه جذب فرهنگ و زبان عرب شدند فرهنگ زبان و هویتشان منحل نشود اسطوره هایش بود . تقریبا ملتهایی که جذب اسلام شده اند خودشان هم این را قبول دارند و خود عربها در متون قدیم تاریخی بعد از اسلام هم به این مطلب اشاره کرده اند، انواع  تاریخهایی که عرب ،قبل از شاهنامه در مورد ایران نوشتند ، به همان اسطوره های ایرانی برمی گردد که اکنون در شاهنامه داریم – از اسطوره کیومرث گرفته تا جمشید و ضحاک – و به دوران اشکاکنیان و ساسانیان که می رسند تاریخی می شود .بنابراین این اسطوره ها در طول زمان در ذهن ایرانیان فودر ذهن همسایگانشان ، مثل عربها هم ماند و حتی از آن الگو برداری شد و این ذهنیت ایرانیها از خودشان در دوره اسلامی تداوم یافت .اسطوره های ایرانی پس از اسلام به سرعت احیا می شوند و دولتهای محلی یا سراسری ساکن ایران ، خودشان را به اسطوره های ایرانی وصل می کنند .حتی غیر ایرانیان نیز ، قبایل مهاجرترک که وارد اسلام شدند تحت تاثیر این اسطوره ها قرار گرفتند و خودشان را بخشی از تاریخ ایران در نظر گرفتند. بنابراین اسطوره و تاریخ ،یکی از بحثهای اساسی هویت ملی ایرانی است و از قدیم هم بوده است .

دومین عنصر هویت ملی ،میراث سیاسی ایران و دولت است که کمتر به آن پرداخته شده است .اساسا یکی از پدیده های همیشه موجود تاریخ ایران بوده است . یعنی از آغاز آسطوره های ایرانی ،دولت نیز ظاهر می شود و محور قرار می گیرد . محوری که در شکل و محتوای سنتی اش بر حول و حوش یک شخص می چرخیده است . البته اینکه ماهیت دولت چیست و ویژگی دولتمردان کدام است ،بحث دیگری است . اما این دولت ایرانی همیشه تداوم داشته است . به طور کلی یکی از عواملی که همیشه در محور اسطوره های ایرانی وجود داشته است دولت است .یعنی آنارشی در اسطوره های ایرانی کم است .سلسله های کوچک و بزرگ حاکم بر ایران ،همه برای احیای دولت ایرانی آمده اند از سلطام محمود گرفته تا قبل از او سامانیان و آل بویه و بعدها حتی صفویه . بر اساس اسناد و کتابهای تاریخی ،شاه اسماعیل صفوی خود در آغاز پادشاهی اش اعلام کرد که فرزند فریدون ،فرزند ج مشید ،فرزند ضحاک و فرزند حیدر است که نام اخیر هم به جدش اشاره می کند و هم به حضرت علی (ع)که بیان کننده علاقه ایرانیها به اسلام و هویت دینی خود است .

 سومین عنصر بسیار مهم هویت ملی ایران ،جغرافیا است . کلمه ایران به یک واحد جغرافیایی اشاره می کند که از قدیم بوده و در متون کهن دینی نظیر اوستا،”ایران ویجه”ودر متون متاخر نظیر شاهنامه “ایران زمین “خوانده می شود.در سده های اخیر تاریخ ایران نیز از آن با عبارت “ممالک محروسه ایران “نام برده شده است . ایران زمین گاهی در بربرسرزمینهای دیگر قرار می گیرد ولی عنصر جغرافیا همیشه در ذهنیت ایرانیها وجود داشته است و بدون جغرافیا و خاک ،اسطوره ها و دولت نا مفهومند.

چهارمین عنصر هویت ملی ایران ،میراث فرهنگی و ادبی ایران است ،از اسطوره ها گرفته تا تاریخ ،ادبیات ،شعر و متون منظوم و منثور. در این میراث ادبی مسئله زبان مطرح می شود .بخش بسیار عظیمی ازمیراث فرهنگی ، ادبی و تاریخی همه مناطق ایران امروزی و بخشهای دیروزی آن در یک زبان تجلی پیدا کرده که آن زبان فارسی نوین بعد از اسلام است . برای زبان فارسی یکی از عناصر مهم هویت ملی ماست چون اسطوره ها ،تاریخ و فرهنگ ایران و به طور کلی تمام میراث مکتوبش دراین زبان تجلی پیدا کرده است و این زبان در میان همه اقوام ایرانی وجود داشته است .عماد افروغ درتعریف هویت ایرانی می گوید ،اگر بخواهيم در يك كلمه به اين سؤال پاسخ دهم كه هويت ايراني چيست ؟ مي گويند (دينداري) و تلفيق دين و سياست كه از فلسفه تاريخ اوستايي است . نبرد حق عليه باطل است و نقشي كه انسان در ياري رساني به نيروهاي اهورايي عليه اهرمني دارد. اين وجه مميزه آن هاست او همچنین مولفه های هویت ایرانی را بصورت زیر بیان می کند :

  • ایرانیان یکتا پرست بوده اند ،حتی توتم نداشته اند . تندیسه و بت نداشته اند مخصوصا در دوران تفوق آیین زرتشت.
  • نگاه سلسله مراتبی و آمیختگی و تلفیق سیاست و دیانت است .
  • فلسفه دو گانه نگری است ،نه در آفرینش بلکه در اخلاق. نبرد حق و باطل و غیر قابل حمع بودن خیرو شر . اصلا ثنویت در اخلاق است و نه در آفرینش.

پیروز مجتهد زاده، بر آن است که عناصر هویت ایرانی در دوره باستانی مشتمل بر : آیین مهر بعنوان طریقت معتقد به خورشید ، نور ، گرمی ، مهربانی ، دوستی و انسان گرایی ؛یا  انسان دوستی که سعدی و فردوسی منادی آن بوده اند  است . محیط جغرافیایی خاص و سرزمین آریا ئیان ، و ساختار حاکمیتی که بر پاسداری از استقلال و هویت فرهنگی مستقل ملتهای گوناگون مبتنی بود ، و نیز نظام اداری ، بازاری ، پستی ، جاده ای ، مالیاتی ویژه حکومت هخامنشی ، ایجاد نظام شهروندی ، وجود گرایشها ی جهانی «هویت ایرانی » را تشکیل داده اند.

مجتهد زاده، همچنین برابری و دادگری را عنصر اصلی ملی ایرانی ها می داند و معتقد است این آرمان در کنار اصول دین برای ایرانیان مهم است و در ژرفای هویت ایرانی قرار دارد .دکتر الهی قمشه ای با نگاه فلسفی خود نور الهی و مقابله با تاریکی ، توحید گرایی ، هویت الهی ، پرستش نور را از ارکان اصلی هویت ایرانی تلقی کرده است . او همچنین هنر دوستی و تسامح گرایی را سرچشمه های فیاض هویت ایرانی دانسته است .دکتر ندوشن، با در نظر گرفتن فرضیه  تداوم تاریخی ایران  از دوره باستان تاکنون ، معتقد است شباهتها و محورهای مشترکی در تمام طول حیات اجتماعی ایرانیان قابل مشاهده است و «ایرانیت » این جامعه همواره حفظ شده است. غرض او از تداوم ، ته نشینهای ریز ودرشتی است که در باطن جامعه ایرانی حفظ شده و ریشه داشته است . وی در مقایسه ایران با مصر ، پاکستان ، اندونزی و …. که اسلام در آن وارد شده است ، معتقد است ورود اسلام به ایران به عنوان موثرترین واقعه تاریخی در ایران مثل یک جا به جا شدگی خانه به خانه بود .

ایشان مهمترین محورها یا ویژگی های ذاتی هویت ایرانی را به قرار زیر معرفی کرده است :

  1. اعتقاد به پروردگار یگانه ( با تاکید بر نگاه عرفانی )
  2. تفکر جهانی و اندیشه حکومت جهانی ( اشاره به تقلید اسکندر از کوروش )
  3. مهر پرستی و اعتقاد به نور و روشنایی و آفتاب مهرورزی ، مهربانی و صلح
  4. اشراق مانی که نتیجه آن عرفان گرایی،ریاضت طلبی، مقابله با وابستگی دین به دولت ، سازش و صلح و برادری انسانی بوده است .
  5. مزدک گرایی به عنوان شاخص عدالت و مقابله با نا برابریهای اجتماعی
  6. عدالت انوشیروانی ، دادگری ، حساب و کتاب و به طور مشخصتر نظم انوشیروانی
  7. شکوه و تجمل و غرور ملی که نتیجه آن مجذوب شدن چشمها بوده است . و نشانه های آن کاخ تخت جمشید ، کاخ شوش و ایوان مدائن بوده است ، و ایده « صورت را با سیلی سرخ نگه داشتن » از تبعات فرهنگی و عمومی این طرز تلقی ایرانی است .
  8. شهادت در راه عقیده ( از ایرج و سیاوش تا امروز ) و اندوه زدگی که در موسیقی و شعر ایرانی موج می زند.
  9. زیبائی پرستی ،گل دوستی ، جشنهای نوروز ، سده ، مهرگان و مناسک آناهیتا ، ایزد آب ، که سقاخانه های امروز نمود آن هستند .

مطالعات متن شناسی ایران قبل از اسلام از سویی و مطالعات اجتماعی ، جامعه شناختی و مردم شناختی به روشنی گواه می دهند که ایرانیان در کنار تمدن  و فرهنگ ایرانی خود ، از آئینها و سنن و آداب و رسوم مذهبی و اخلاقی پیروی کرده و همواره با این افکار و انگیزه های مذهبی در ایران زمین می زیسته اند ، به ویژه اگر در کنار متون پهلوی ، ساخت اجتماعی دوران پیش از اسلام را واکاوی کنیم ، به استثنای دوره هایی که جامعه شاهد اختلافات طبقاتی و بی عدالتی بوده ، به این نتیجه می رسیم که نظم ، عدالت و بردباری و رعایت حقوق انسانها همواره در سیمای ایران زمین بارز و درخشان است .از نمونه های قابل ذکر ، دوران زرین و درخشان شهریاری هخامنش است . یهودیان آواره به دعوت پادشاه هخامنش وارد ایران شدندو در کنار ایرانیان ، در سایه عدل و آزادی به زندگی خود ادامه دادند .

کتیبه های بدست آمده از تخت جمشید به خوبی نشان می دهدکه کارگران در زمان پادشاهی داریوش و کوروش نه تنها دستمزد می گرفتند ،از حق پزشکی و حتی بیمه بیکاری نیز برخوردار بودند . جلوه های درخشان این فرهنگ و تمدن باستانی که در شاهنامه فردوسی بازتاب یافته ، با اخلاق ، معنویت ، دین مداری عجین گشته و البته با آموزه ها و سرمشقهای دین مقدس اسلام انطباق اصولی دارد .ایرانی ها از همان ابتدا و در گذشته هم دیندار بوده اند . یعنی قبل از اسلام هم دیندار بوده . و دلیل اینکه اسلام توانست ، با ایران سازگار شود اما با غرب پیوند نخورد ، همین است . عربها به سمت یونان نرفتند و در روم ، نیز خیلی موفق نشدند اما در ایران پیوندها و عناصر مشترکی بود که در نگاه زرتشتی و مسلمان وجود داشت .در توحید و معاد هم همین طور است حتی این دو در مناسک نیز به هم نزدیک اند ، عناصری این دو را به هم پیوند داد و هویتی را ساخت .

بنابراین در یک نگاه کلان می گوئیم ایرانی را باید در این عناصر دید : علی ، رستم و سیاوش . این ترکیب ، ترکیبی از ابهت ، عدالت ، رقت و پاکدامنی که نهایتا در بستر تاریخی دو عنصر را ایجاد کرده است : یکی تربیت عارفانه ،که در زندگی ایرانی موج می زند و دیگری تساهل فرهنگی . این مجموعه ، رویکرد هویت ایرانی است که در بستر تاریخی شکل گرفته است . بر این اساس ، می توان گفت : در آداب ، عادات ، زبان و آرزوهای یک ملت – به رغم تکثر آن – یک وجدان مشترک شکل می گیرد که آنها را از دیگران متمایز می کند . یعنی سپهری بر سر آنان سایه می افکند و آنها را ایرانی می سازد . ایرانی ای که اسلامش هم ایرانی است .

منبع

رستگاری یزدی،مینا(1391)، بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری هویت ایرانی – اسلامی در دانش آموزان دوره ابتدایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0