هوش هیجانی چیست؟
تعریف هوش هیجانی نیز مانند هوش غیرشناختی دشوار است. این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (1995) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحثهای بسیاری را برانگیخت. گلمن مصاحبه ای با جان انیل (1996) هوش هیجانی را چنین توصیف می کند ص « هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است توانایی اداره مطلوب خلق و خوی با وضع روانی، کنترل و تکانش ها است عاملی که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افرا پیرامون شماست مهارت اجتماعی یعنی خوب کنار آمدن با مردم و کنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگری و توانایی تشویش و هدایت آن است.» گلمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش هیجانی و هیجانی می گوید هوش بهر (IQ) دربهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های خود است، 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گروه مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد. «هوش غیرشناختی ابعاد شخص هیجانی اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیش از جنبه های شناختی آن در عملکردهای روزانه مؤثرند مخاطب قرار دهد.»
هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران (خودشناسی و دیگر شناسی ) ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد به عبارت دیگر هوش غیرشناختی پیش بینی موفقیت های پیرامون خویش پیوند دارد به عبارت دیگر هوش غیرشناختی پیش بینی موفقیت های فرد را میسر می کند و سنجش و اندازه گیری آن به منزله اندازه گیری و سنجش و توانایی های شخص برای سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات درجهان است.
هوش هیجانی از نظر مایر و ساووی نوعی توانایی و به عنوان ظرفیت ادراک، ابراز، شناخت، کاربرد و ادراه هیجانات در خود و دیگران، تعریف شده است. پژوهشگران هوش هیجانی را شامل توانایی هایی مثل، برانگیختن خود، مقاومت در مواجه شدن با ناکامی، کنترل تکانه ها و به تاخیر انداختن خوشی ها، تنظیم خلق خود، همدلی کردن و امیدوار بودن تعریف می کنند. گلمن(1998) هوش هیجانی را یک سازه کلی می داند که می تواند علت موفقیت فرد در جنبه های مختلف زندگی باشد. گلمن بیان می کند افرادی که احساساتشان را به نحوی کنترل می کنند و به طور موثرتر با دیگران رفتار می کنند زندگی پرمحتوایی دارند. همچنین افراد شاد، استعداد بیشتری در به دست آوردن اطلاعات دارند و بیشتر از افراد ناراحت از زندگی اثربخشی یرخودارند. وی همچنین بر این باور است که هوش هیجانی شامل زیر مولفه های، خودآگاهی، خودمدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت رابطه را شامل می شود.
نظریه پردازان هوش هیجانی اعتقاد دارند افرادی که از لحاظ هیجانی بالاترند حالت های هیجانی خود را به نحو صحیح درک و ارزیابی نمایند و می دانند چگونه و چه وقت احساسات خود را بیان نمایند و به نحو موثری خلق خود را تنظیم نمایند.. بسیاری از پژوهشگران بر این فرضاند که بین هوش هیجانی و عملکرد موثر در تطابق با اقتضائات روزمره زندگی پیوند وجود دارد. هوش هیجانی عامل موثر و تعیینکننده در برآیندهای زندگی واقعی مانند موفقیت در مدرسه و تحصیل، موفقیت در شغل و روابط بین شخصی و به طور کلی در کنشوری سلامت میباشد.
هوش هیجانی مجموعه مشتمل بر دانش هیجانی و اجتماعی که بر توانایی عمومی فرد در برخورد موثر با خواسته های محیطی تاثیر می گذارد که شامل عنصر درونی وبیرونی است که عنصر درونی میزان خودآگاهی، خودانگاره، احساس استقلال، ظرفیت، خودشکوفایی و قاطعیت را در بردارد و عناصر بیرونی شامل روابط بین فردی، سهولت در همدلی و احساس مسئولیت می شود. پیتر سالوی (1997) ضمن اختراع اصطلاح سواد هیجانی به پنج حیطه در این مورد اشاره می کند.
- شناخت حالات هیجانی خویش ص یعنی خودآگاهی
- اداره کردن هیجان ها ص یعنی مدیریت هیجان ها به روش مناسب
- خود انگیزی ص یعنی کنترل تکانش ها در ارضای خواسته ها و توان قرار گرفتن در یک وضعیت روانی مطلوب
- تشخیص دادن وضع هیجان دیگران ص همدلی
- برقراری رابطه با دیگران.
منبع:
عباس زاده، الهام(1394)، رابطه بین هوش هیجانی، شادکامی با پیشرفت تحصیلی در بین دانش آموزان دختر دوم متوسطه مدارس دولتی ناحیه یک شهرستان ارومیه، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامه ریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید