هوش هیجانی وبهزیستی روانشناختی
تعریف مفهومی هوش هیجانی:
تعریف گلمن از هوش هیجانی: هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است. این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است. توانایی اداره مطلوب خلق و خوی و وضع روانی و كنترل تكانش هاست. عاملی است كه به هنگام شكست ناشی از دست نیافتن به هدف، در شخص ایجاد انگیزه و امید می كند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست. مهارت اجتماعی یعنی خوب تا كردن با مردم و كنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق وهدایت آنان است.
گلمن در ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید: هوش بهر (IQ) در بهترین حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است. 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گرو مهارت هایی است كه هوش هیجانی را تشكیل می دهد.
هوش غیر شناختی، ابعاد شخصی، هیجانی، اجتماعی و حیاتی هوش را كه اغلب بیش تر از جنبه های شناختی آن در عملكردهای روزانه موثرند؛ مخاطب قرار می دهد. هوش هیجانی با توانایی درك خود و دیگران( خودشناسی و دیگر شناسی)، ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش پیوند دارد.
هوش هیجانی توانایی برای مدیریت اضطرب ، کنترل تنش ها ، انگیزه ، امیدواری و خوش بینی در راه رسیدن به هدف است. هوش هیجانی در حقیقت راهی است برای زیرک بودن . هوش هیجانی همدلی است ، درک اینکه اطرافیان شما چه احساسی دارند. هوش هیجانی یا هوش عاطفی یا هوش احساسی(که ضریب آن با EQ نشان داده می شود) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانات خود است. به عبارت دیگر شخصی که EQ بالایی دارد سه مولفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق می کند(مولفه شناختی ، مولفه فیزیولوژی و مولفه رفتاری).
تعریف عملیاتی هوش هیجانی:
در این تحقیق با استفاده از پرسشنامه هوش هیجانی بار-ان ، با 90 سوال مورد ارزیابی قرار می گیرد. افراد از سن 18 سال تا سنین بالاتر ، مشروط بر این که از حد متعارفی از تحصیلات (حداقل دیپلم)، برخوردار باشند می توانند به این ازمون پاسخ دهند. کسب امتیاز بیشتر نشانگر موفقیت برتر فرد مورد نظر و کسب امتیاز بیشتر در مجموع نشانگر هوش هیجانی بالاتر می باشد .
عبارت هوش هيجاني حدود سال 1990 در ادبيات پژوهشي به كار برده ميشد، اما عموميت يافتن آن به سال 1995، هنگامي كه كتاب هوش هيجاني، نوشته دانيل گلمن، پر فروشترين كتاب شد، برميگردد اصطلاح هوش هیجانی که جان مایر و پیتر سالووی در سال 1990 ان را مطرح کرد به توانایی شخص در درک احساسات و هیجانات خود و دیگران اشاره دارد به گونهای که با استفاده از این قابلیت شخص می تواند تفکر و عملکرد خود را هدایت کند.
پس از آن، گلمن و با انتشار دو کتاب چرا هوش هیجانی مهمتر از هوش عمومی است ، و کار با هوش هیجانی این اصطلاح را رایج کرد . وی معتقد است که هوش هیجانی بالا میتواند کیفیت عمومی زندگی و موقعیتهای شخصی و اجتماعی را ارتقاء دهد.
مدل ديگر در حيطه رويکرد مختلط به هوش هيجاني، «مدل بار- آن» است. “بار- آن” در سال مدلي چندعاملي براي هوش هيجاني تدوين کرده است. ازنظر وي هوش هيجاني شامل «مجموعهاي از تواناييها، کفايتها و مهارتهاي غيرشناختي است که توانايي فرد را براي کسب موفقيت در مقابله با احتياجات و فشارهاي محيطي تحت تاثير قرار ميدهد».
هوش هيجاني فرد يک عامل مهم در تعيين توانايي موفقيت در زندگي است و به طور مستقيم سلامت رواني وي را تحت تاثير قرار ميدهد. هوش هيجاني همچنين با ساير تعيينکنندههاي مهم در توانايي فرد براي موفقيت در مقابله با اقتضائات محيطي مانند شرايط و پيش آمادگيهاي زيستي- طبيعي، استعداد عقلي- شناختي و واقعيتها و محدوديتهاي درحال تغيير محيط نيز ترکيب ميگردد .”بار- آن” نشان داد که افراد داراي سن و جنس متفاوت نيمرخهاي بهره هيجاني متفاوتي دارند. هوش هيجاني حداقل تا سن ميانسالي افزايش نشان ميدهد. افراد در دهه 40 و50 بهره هيجاني بالاتري نسبت به جوانترها و مسنترها دارند.
حاجيزاده به نقل از جک بلاک، زنان و مردان با هوش هيجاني بالا را چنين توصيف مي کند:
مردان با هوش هيجاني بالا، در روابط اجتماعي؛ متعادل، شاد و سرزندهاند و در مقابل افکار نگرانکننده يا ترسآور مقاوماند. آنان ظرفيت بالايي براي تعهد و سرسپردگي براي مردم يا اهداف خود داشته، مسئوليت پذير، دلسوز و با ملاحظهاند. چنين افرادي با خود، ديگران و اجتماع احساس راحتي دارند و از زندگي عاطفي غني برخوردارند. زنان باهوش هيجاني بالا، علاقهمندند که احساساتشان را مستقيما بيان کنند، راجع به خود مثبت فکر ميکنند و مانند مردان هم گروه خود، اجتماعي و گروهگرا هستند. اينان شاد و آسوده خيالاند و به ندرت احساس نگراني و گناه ميکنند، زندگي براي آنان سرشار از معنا است و براي اينکه بتوانند شوخ طبع، خودانگيخته و درمقابل تجارب عاطفي پذيرا باشند، به قدر کافي با خود راحتند.
هوش هيجاني آگاهي از احساس و استفاده از آن براي اتخاذ تصميمهاي مناسب در زندگي و توانايي تحمل کردن ضربههاي روحي و مهار آشفتگيهاي روحي است، توانايي پس راندن افسردگي و ياس در هنگام تفکر و اميد داشتن است .
هوش هیجانی به دلیل کاربردهایی که دارد، جایگاهی بسیار مهم پیدا کرده است. بویژه برای کودکان که کمک های بسیاری میکند. هوش هیجانی به کودکان کمک میکند تا در موقعیت های تهدید کننده و خطرناک، عکس العمل مناسب تری برای نجات خود انجام دهند. همچنین با کمک هوش هیجانی می توانند به ریشه های غم و شادی در خود پی ببرند و آن را مدیریت کنند.حساسیت و هوش هیجانی بالاتر به کودکان کمک می کند تا نیازهای دیگران را درک کنند و حداقل با همدلی به آنها کمک کنند و با کنترل بر احساسات خود، حس مسئولیت پذیری در خود را تقویت کنند. در مجموع هوش هیجانی به خصوص به کودکان ما کمک می کند تا یادگیری بهتر ی داشته باشند و خوشحال تر و سالم تر و موفق تر از دیگران باشند.
وكسلر در سال همراه با گسترده كردن آموزههاي بهره هوشي، تواناييهاي عاطفي را به عنوان بخشي از تواناييهاي معروف هوش، تصديق كرد. هاوارد گاردنر نيز در احياي تئوري هوش هيجاني در روانشناسي نقش برجستهاي ايفا كرده است. مدل تأثيرگذار وي تحت عنوان هوشهاي متكثر يا هوشهاي چندگانه شامل انواع متفاوتي از هوش، از جمله هوش شخصي، هوش ميانفردي و هوش درون فردي،است.
“بار- آن” هوش هيجاني را مشتمل بر5 مولفه ميداند که با استفاده از پرسشنامه بهره هيجاني “بار- آن” سنجيده ميشود و اين 5 مولفه داراي 15 خرده مقياس است.
مولفههاي هوش هيجاني:
بنا به تعريف “بار- آن” از هوش هيجاني، هوش هيجاني در 5 حيطه داراي 15 مولفه است:
- حيطه درون فردي؛ شامل 5 مولفه خودآگاهي هيجاني، قاطعيت، حرمت نفس، استقلال و خودشکوفايي.
- حيطه برون فردي؛ شامل 3 مولفه همدلي، روابط ميان فردي و مسئوليتپذيري.
- حيطه سازگاري؛ شامل 3 مولفه حل مساله، واقعيت سنجي و انعطاف پذيري.
- حيطه کنترل استرس؛ شامل 2 مولفه تحمل فشار و کنترل تکانه.
- حيطه خلق کلي؛ شامل 2 مولفه خرسندي و خوشبيني.
خودآگاهي هيجاني: منظور از “خودآگاهي هيجاني” شناخت خود، هيجانها و علت به وجود آمدن آنها، لايههاي عميق احساسات و هيجانها، ارتباط افكار و هيجانها با هم است.
بسياري از اوقات مسائلي ما را مي آزارند، ولي در واقع نميدانيم چرا از اين موضوع تا اين حد احساس آزردگي کردهايم. بنابراين شايد تا مدتها اين ناراحتي در خاطر باقي بماند، بدون آنکه بتوانيم براي رفع آن کاري کنيم. در حالي که اگر افراد داراي خودآگاهي هيجاني باشند، ميتوانند به علت اصلي ناراحتيهاي خود پي ببرند و چارهاي براي آن بينديشند.
قاطعيت: قاطعيت توانايي بيان احساسات، عقايد و افكار خود (مثلا پذيرش خشم، صميميت و… ) به صورت آشكار است؛ هرچند که اين احساسات و عقايد خوشايند يا ناخوشايند باشند و اتخاذ تصميم راسخ و روشن حتي اگر به قيمت محروم ماندن از مزايايي باشد و يا اجراي آن براي فرد از لحاظ عاطفي مشكل باشد. به بيان ديگر قاطعيت يعني توانايي بيان و احقاق حق خود بدون خشونت و پرخاشگري.
حرمت نفس: پذيرش خود به عنوان شخصي ارزشمند، احترام به خود و دوست داشتن خود به آن گونه كه هستيم. يعني با تمام قابليتها وتواناييها، ضعفها و محدوديتها، و دركل تمام نكات مثبت و منفي به معناي حرمت نفس است. انسانها زماني ميتوانند از حرمت نفس لازم برخوردار باشند که خود را به عنوان يک موجود با تواناييها و امکانات محدود که امکان اشتباه کردن را دارد، بپذيرند. در اين صورت خود را به خاطر انجام يک خطا تحقير نکرده و بي ارزش و نالايق نميپندارند.
خودشکوفايي: منظور از خودشكوفايي تلاش براي شكوفا كردن استعدادهاي بالقوه خود ازطريق اهداف مشخص و درازمدت و در عين حال قابل دستيابي است كه، تا فرد خود را به صورت كامل نشناخته و از خود رضايت نداشته باشد، ميسر نميشود.
استقلال: استقلال به حالتي اشاره دارد كه در عين حال كه فرد از دلبستگي برخوردار است، متكي و وابسته به ديگران نيست. در تصميمگيريهايش نظر ديگران را جويا ميشود، اما درنهايت خود تصميم گيرنده است. به عبارتي استقلال، خود هدايتگري و خودکنترلي و عدم وابستگي عاطفي است.
همدلي: همدلي توانايي درك کردن و شناخت احساس ديگران و بي تفاوت نبودن نسبت به آنها است و اينكه بتوان خود را به جاي ديگري گذاشت و از دريچه فكر او به موقعيت نگريست. اين احساس که ما را وا ميدارد به فرد نابينايي در رد شدن از خيابان کمک کنيم و يا اينکه با ديدن ناراحتي و يا بيماري يکي از اعضاي خانواده خود بلافاصله به ياري او ميشتابيم و بار او را به دوش ميکشيم، بيانگر همدلي ماست.
روابط ميان فردي : توانايي برقراري ارتباط با ديگران و حفظ اين ارتباطات و تاثير گذاري بر آنها، توانايي صميميت و محبت و انتقال دوستي، كه خود مستلزم خويشتنداري، همدلي و مهارت در ابراز احساسات است، در روابط ميان فردي مدنظر است.
مسئوليت پذيري: توانايي ابراز خود به عنوان فردي همكار، كمك رسان و سازنده درگروههاي اجتماعي تحت عنوان مسئوليتپذيري مشخص ميشود. اين توانايي مستلزم مسئول بودن شخص است. افراد مسئول در روابط بين فردي خود مسئولاند و ميتوانند ديگران را بپذيرند و استعدادهايشان را به نفع جمع به كار گيرند.
انعطاف پذيري: منظور از انعطاف پذيري توانايي منطبق ساختن عواطف، افكار و رفتار با موقعيتها و شرايط و توانايي كلي در سازگاري با شرايط نا آشنا، غيرقابل پيش بيني و پويا است. در عصر کنوني که با حضور تکنولوژي؛ تغيير، از ويژگيهاي غيرانکار زندگي است، عدم انعطافپذيري و انطباق با شرايط جديد، مشکلات زيادي را براي فرد ايجاد ميکند. افراد منعطف از تعصب و پيشداوري جلوگيري ميكنند و در برابر شيوههاي جديد گشادهرو و صبورند.
حل مساله: توانايي شناسايي وتعريف مشكل وخلق و انجام راه حلهاي موثر و انگيزه براي به كارگيري حداكثر توان مقابله با مشكلات تحت عنوان حل مساله مشخص ميشود. برخي افراد يک راه حل را در ذهن دارند و براي حل تمامي مشکلات خود بيتوجه به بقيه مسايل همان يک راه را به کار ميگيرند و مسلما نميتوانند نتايج خوبي را حاصل کنند.
واقعيت سنجي: واقعيت سنجي شامل درك موقعيت كنوني، تلاش براي حفظ شرايط درست وتجربه رويدادها آنگونه كه واقعا هستند، به دور از خيالبافي و رويا پردازي است. به عبارت كلي واقعيت سنجي به معناي توانايي درك موقعيت جديد است.
تحمل فشار: توانايي مقاومت در برابر رويدادها و موقعيتهاي فشارزا بدون توقف، همراه با سازگاري فعال و مثبت بدون از پا درآمدن را، تحمل فشار ميگويند.
به عبارت ديگر “تحمل فشار” قابليت انتخاب روشهايي براي سازگاري با فشار و چاره جويي و يافتن راه حلهاي مناسب و داشتن نگرش خوشبينانه به توانايي خود در برخورد با موقعيتهاي جديد براي غلبه بر مشكل به دور از هيجانات شديد است.
كنترل تكانه: بارها شاهد عصبانيتهاي شديد اطرافيان خود بودهايد، طوريکه تعجب شما را بر انگيخته، که چرا اين موضوع تا اين حد او را خشمگين کرده است و يا چرا او نامتناسب با موقعيت و اين چنين تند واکنش نشان داد؟ توانايي به تاخير انداختن تكانه، وسوسه انجام عملي، تحت عنوان کنترل تکانه نامگذاري شده است. اين توانايي شامل قابليت پذيرش تكانههاي پرخاشگرانه، خودداري وكنترل خشم است. در واقع خويشتنداري و توانايي مهار احساسات و به تعويق انداختن كامروايي درجهت رسيدن به هدف مشخص را كنترل تكانه گويند.
خرسندي : منظور توانايي لذت بردن از زندگي خود و ديگران و داشتن رضايت از زندگي است. بهطور كلي خرسندي با شادي و نشاط رابطه دارد. به عبارت ديگر زماني که افراد از زندگي خود احساس رضايت داشته باشند، شادي را تجربه خواهند کرد
خوش بيني: توانايي روشن ديدن زندگي و داشتن نگرش مثبت، حتي در زمان بداقبالي كه نشان دهنده اميد به زندگي است. منظور از خوش بيني، ساده انگاري نيست؛ مهم اين است که واقعيتها را زيبا ديد.
هوش هیجانی (عاطفی)، یک نوع مهارت اجتماعی است، همراهی با مردم، مدیریت عواطف و احساسات در روابط و توانایی ترغیب و رهبری دیگران. “هوش هیجانی (عاطفی) یا هوش اجتماعی شامل 4 مهارت است (خود–دیگران–اگاهی–اقدام) که با ترکیب این ها, مؤلفه های بنیادی هوش هیجانی (عاطفی) به دست می آید .
- خودآگاهی ( شامل: خود ارزیابی، اعتماد به نفس )
- خودگردانی ( شامل: خویشتن داری و قابل اعتماد بودن، وجدان سازگاری، انگیزه پیشرفت و ابتکار )
- آگاهی اجتماعی ( شامل: همدلی، آگاهی سازمانی و انگیزه خدمت )
- مهارت های اجتماعی (شامل: توان تاثیرگذاری، رهبری، مدیریت تعارض ایجاد رابطه و کار گروهی)
خودآگاهی: یک نوع توانایی فردی است برای درک احساسات و حالات خلقی. خودآگاهی به شخص کمک می کند تا همیشه بر افکار و احساسات خود نظر داشته و بنابراین در جهت درک آن ها به فرد کمک می کند.
خودگردانی: یا مدیریت عواطف: مهارتی است که به افراد کمک می کند تا احساسات خود را به صورت مناسب و جامعه پسندانه نشان دهند. به زبان دیگر به فرد درکنترل عصبانیت، ناراحتی و ترس کمک میکند.
آگاهی اجتماعی: عبارت است از توانایی درک احساسات دیگران و استفاده از احساسات خود در جهت دستیابی به اهداف.
مهارت های اجتماعی: عبارت است از ارتباط با دیکران در موقعیت های مختلف اجتماعی و در اصل به معنای توانایی ادامه رابطه با توجه به احساسات افراد یا همان ظرفیت اجتماعی است.
هوش هیجانی چنانچه بیان شد، تواناییای همچون هوش کلی (IQ) است؛ با این تفاوت که با احتمال بیشتری امکان افزایش آن از طریق آموزش وجود دارد. هوش هیجانی به شناخت و تشخیص بهتر هیجانات، توانایی کنارآمدن موثر با استرسورها و ارتباط کارآمد با دیگران اشاره دارد. |
برخی از مولفههای هوش هیجانی همپوشی زیادی با تکنیکهای درمان شناختی- رفتاری (موثرترین شیوه درمان در بسیاری از اختلالات روانی) دارند. از اینرو میتوانند بدون ایجاد ناهمخوانی، به عنوان یک مهارت در این نوع درمانها وارد شوند. “بک” پیشبینی میکند که اسنادهای افراد افسرده شخصی هستند؛ به این معنی که هر چیز خوب را به شانس و هر چیز بد را به خود نسبت میدهند. به نظر میرسد افراد افسرده علاوه بر احساس ناتوانی، دارای عزت نفس ضعیفی هستند. آنان به نسبت سایر بیماران روانی به احتمال بیشتری پیامدهای منفی را به علل درونی، پایدار و کلی نسبت میدهند. بنابراین عزت نفس و اعتماد به نفس آنها کمتر میشود . به همین دلیل آموزش مهارتهای درون فردی به افراد افسرده ازجمله عزت نفس، میتواند از شیوههای موثر برای کاهش افسردگی باشد.
بهزیستی از نتایج هوش هیجانی
روانشناسی امروز برخلاف دورههای قبل صرفا به دنبال توصیف و تبیین انواع بیماریها و اختلالات روانی و راههای درمان و چاره نیست. امروزه علم در هر زمینه ای در پی این است که علاوه بر درمان موثر بیماریها و ناراحتیها ، اعم از روحی و جسمی، شیوهها و برنامههایی جهت بالا بردن احساس بهزیستی و جلوگیری و یا لااقل کاهش ناراحتیها ارائه کند. درتایید این مدعا همین بس که” سلیگمن”، از نظریهپردازانی که معروفترین و مشهورترین نظریه او “درماندگی آموخته شده” است، در دو دهه اخیر ” روانشناسی مثبت” را طرحریزی نمود و به تدوین اثری به نام “شادیهای معتبر” پرداخته و در آن بر شادی و شاد زیستن تاکید میکند و حال نظریههای قابل قبولی در روانشناسی مثبت بیان میدارد.
یکی از مسائل مطرح در روانشناسی مثبت، هوش هیجانی است. چنانچه گفته شد از نتایج مهم قابلیتهای هیجانی و هوش هیجانی یک احساس ذهنی خوب و حال خوب داشتن و بهبود سازگارانه در مقابل شرایط پراسترس و شاد بودن و شادزیستن میباشد. بهزیستی هیجانی در عمل، از تحول توانش هیجانی و اجتماعی جداییناپذیر است و بنابراین بخش توحید یافته “سواد هیجانی” به شمار می رود. “سواد هیجانی” در برنامه درمانی، به منزله برداشتن گامهای مثبتی برای پیشبرد بهزیستی هیجانی و اجتماعی افراد تحت درمان است . “ویر” معتقد است بهزیستی به موازات آنکه اصطلاحی عمومی است و در دامنه وسیعی از محیط های آموزشی، مراقبتهای اجتماعی و سلامت اجتماعی به کار میرود، اغلب برای عملیاتی شدن نیازمند تعریف روشنتری است.
امروزه کم کم آموزش مولفههای هوش هیجانی در برنامههای مختلف فرهنگی وتربیتی جای خود را باز میکند. “سلیگمن” نیز در مطالعات اخیر خود در زمینه “روانشناسی مثبت” بیان داشته استرس از ویژگیهای قرن کنونی ماست و باید مقاومت انسانها را با آموزشهای هیجانی و اجتماعی بالا برد.
منبع
شریفی، احمدرضا(1392)، رابطه بین هوش هیجانی، معنوی و اجتماعی با بهزیستی روانشناختی،پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید