هوش معنوی
هوش به عنوان یک توانایی شناختی در اوایل قرن بیستم توسط آلفرد بینه ، مطرح شد. او همچنین آزمونی را برای اندازهگیری میزان بهره هوشی افراد ابداع کرد. بعدها لوئیس ترمن و دیوید وکسلر ، آزمونهای جدیدتری را ساختند، اما در دهه اخیر مفهوم هوش به حوزههای دیگری مانند هوش هیجانی، هوش طبیعی و هوش وجودی و هوش معنوی گسترش یافته است. علاوه بر این، دیگر هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمیگردد بلکه به عنوان مجموعهای از ظرفیتهای گوناگون در نظر گرفته میشود . راجر والش ، هفت شیوه متداول در مذاهب جهان شرح دادهاند که گشایش قلب و ذهن را تشویق کرده و به مردم کمک میکند تا بعضی از این کیفیتها را پرورش دهند. رشد هوشمعنوی، رشد شخصی را شامل شده و از آن سبقت میگیرد و تا یافتههایی فراتر از توسعه روانشناختی سالم گسترش مییابد. این امر با ترویج صحت و خود آگاهی شروع و با تمرین به دغدغه درباره همه انسانها توسعه مییابد. بعضی از ویژگیهای شخصی معنوی مثل فضایل سنتی صداقت و راستی، فروتنی و خیرخواهی ممکن است با هوش مرتبط باشند. یک دیدگاه یکپارچه در باره هوش معنوی در حیطه هوشچندگانه میگنجد و هوش معنوی در زمینهای از کل زندگی فرد را مینگرد. کینک ، هوش معنوی راچنین تعریف می کند: مجموعهای از ظرفیتهایی است که در وحدت، یکپارچگی و کاربرد انطباقی جنبههای غیرمادی و مافوق هستی فرد و رسیدن به نتایجی از قبیل اندیشه وجودی عمیق، بهبود معنا، شناخت خویشتن برتر و توسعه سطوح معنوی شرکت دارند . به اعتقاد آمرام و درایر ، هوش معنوی مجموعه ای از توانایی هاست که افراد برای ارتقای عملکرد روزمره زندگی و بهزیستی خود از آن استفاده می کنند.
امروزه گفته میشودکه IQ وEQ ، پاسخگوی همه چیز نبوده و واقعا موثر نیستند بلکه انسان به عامل سومی هم نیازمند است که هوش معنوی یا به اختصار SQ نامیده میشود. هوش معنوی بیانگر مجموعهای از تواناییها، ظرفیتها و منابع معنوی میباشد که کار بست آنها در زندگی روزانه میتواند موجب افزایش انطباق پذیری فرد شود. در تعریفهای موجود از هوش معنوی، به ویژه بر نقش آن در حل مسائل وجودی و یافتن معنا و هدف در اعمال و رویدادهای زندگی روزمره تأکید شده است.
منبع
شایان فر،زهرا(1393)، انگیزش تحصیلی دانش آموزان بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید