نوجوانی و بزهکاری
بزهکاری به دو گروه تقسیم میشود:
1)بزهکاری گروهی: این افراد ناهنجاریهای خاصی ندارند و تنها علت انحراف انها عدم تبعیت از مقررات و نظام اجتماعی میباشد غالباً این افراد در مراکز نامساعد و محلات فاسد شهری نشو و نمو میکنند از قواعد و معیارهای اخلاقی بیبهره میمانند.
- نوع اول گروهی است که بر پایه ارزشهای جنایی و کسب تائید مشروع منافع مادی تشکیل میگردد.
- نوع دوم بر پایه زورگویی و تعدی است.
- نوع سوم بر پایه استفاده از ماده مخدر قرار دارند.
2)بزهکاری عصبی: گروهی دیگر از اطفال رفتارهای بزهکارانه از خود ظاهر میکنند بدون آنکه عوامل محیطی مشخص ایجادکننده این نوع رفتارها باشند این افراد حتی از خانوادههای مرفه و متشکر و پایبند به اصول اخلاقی دست به دزدی میزنند، دروغ میگویند، انحرافات جنسی نشان میدهند و از خانه میگریزند. اینگونه افراد دچار انحرافات اخلاقی- اجتماعی نبوده بلکه جزء گروهی هستند که بزهکاران عصبی نامیده میشوند. درواقع رفتارهای غیرعادی انها زاییدهی عوارض عصبی و کشمکشهایی است که میان شخصیت خود و محیطشان بوجود میآید در این کودکان فرا خود وجود دارد ولی توانایی مقابله با انگیزههای ابتدایی را ندارد و درنتیجه رفتار بزهکارانه از عوامل ناخودآگاه سرچشمه میگیرد که پس از بررسی و دقت میتوان پرخاشگری، احساس گناه و تخیلات گوناگون را بعنوان عامل ایجادکننده تشخیص داد.
علتشناسی بزهکاری
در قرن نوزدهم دو مورد بزهکاری مقابل هم قرار گرفته بود:
- بزهکاری عامل ارثی و منشا بدنی و مربوط است به نارساییها و یا اختلالات که فرد از آغاز با خود به همراه دارد.
- عامل اجتماعی در ایجاد بزهکاری بینهایت موثر است، ویکتورهوگو در این مورد میگوید « هر مدرسهای که باز شد در حکم زندانی است که بسته میشود»
امروزه تقسیمبندی جدیدی درمورد علل بزهکاری انجام شده که تقریباً تمام علل بزهکاری را بررسی میکند.
1)تحول بهنجار وسازگاری اجتماعی
برای انکه انسان بتواند به صورت موجود زنده سازش یافتهای درآید و بتواند تعادل روانی خود را داشته باشد باید بهطور منظم تحول یابد در اولین قدم روابط کودک بیشتر با مادر است، وقایع انفعالی ازجمله قطع شیرمادر بهصورت یک عامل خشن و ناشیانه و ناگهانی اعمال میشود و ممکن است به ایجاد نوروز منتهی گردد کودک ممکن است از قبول شرایط جدید امتناع ورزد یا سرانجام تسلیم شود که بستگی به آستانه مقاومت افراد دارد و همچنین جدا شدن یا دور ماندن از مادر وضع به همین منوال است. انرژی لیبیدو که در اولین مراحل در کمین ایجاد لذت بود و بعد حضور مادر را میخواست و سپس صرف زمینههای واکنش شده بود در این مرحله صرف واکنشها و یا اقدامات دیگری میگردد و این اقداکات و واکنشها به صور گوناگون متظاهر میشوند. از آن میان انرژی لیبیدو ممکن است به صورت سرکوب کرد درآید و خاصیت این سرکوب کرد از بین برود انرژی لیبیدو نیست بلکه ایجاد یک حالت وقفه و سرپوش گذاشتن است و درآینده هر آن این امکان هست که سرپوش به کنار رود و خود را نمایان سازد در شرایط سالم فرامن باید درحد متعادل باشد یعنی باید در حالتی باشد که من بتواند بین نهاد و فرامن تعادلی ایجاد کند حال اگر فرامن خیلی قوی باشد و تمام کشانندهها را پس بزند حالت نوروز ایجاد میشود و اگر فرامن ضعیف باشد وقتی کودک به حد نوجوانی برسد و بتواند آزادانه با اجتماع روبرو شود و به دلخواه اعمالی انجام دهد دیگر فرامنی که بتواند به او هشدار دهد قدرت لازم را ندارد درنتیجه یک حالت عدم تبعیت و لجام گسیختگی در انسان پدیدار میشود و در ورود با اجتماع به سازش نایافتگی منتهی میگردد این سازش نایافتگیها و نوروزها عملاً ممکن است به اعمال غیراجتماعی و غیراخلاقی بودجود آورد و به شرایط بزهکاری منتهی شود.
2) عوامل اجتماعی
اولین محیطی که زمینه بزهکاری را به وجود میآورد خانواده است و معمولا بزهکاران از خانوادههای آشفته و پاشیده هستند در سنین اولیه زندگی با اینکه کودک هنوز راه نمیرود و حرف نمیزند لکن تمام حرکات اطرافیان خود را تقلید و رفتار کردار اطرافیان در ضمیر او حک و شخصیت کودک پیریزی میگردد. در این دوران کودک احتیاج به محبت و سرپرستی و مدیریت و نظم و انضباط و محیط آرام و توأم با حسن تفاهم دارد و اگر کودک در محیط خانوادگی خودداری اطرافیان دلسوز و مهربان نباشد طبعاً احساس بدبختی کرده و سعی میکند خود را حتیالمقدر از کانوان خانوادگی دور ساخته و آرامش و سعادت گمشده را در محیطهای خارجی بیابد، اثرات روانی ظاهر میگردد و آثار آنان در سنین بلوغ و بزرگسالی به صورت عصیان و پرخاشگری و سرکشی مقررات و قوانین اجتماعی و یا بیتعادلی و انزوا و گوشهنشینی ظاهر و منجر به ارتکاب جرائم میگردد. اما به غیر از خانواده در جامعهای که ثبات و پایداری اجتماعی وجود نداشته باشد و سازشنایافتگی عمومی رواج داشته باشئد، طبعآً میزان بزهکاری بیشتر تقلیل مییابد درحقیقت مجموعه مطالعات اجتماعی نشان میدهد که بسیاری از بزهکاران در واقع آسیبدیدگان هنجار یک جامعه نابهنجارند یعنی افرادی هستند که از نظر روانی، طبیعی و بهنجارند ولی بعلت وضع نابهنجار جامعه دست به بزهکاری میزنند اما باید توجه داشت که در برابر عوامل اجتماعی اعم از فقر، شورش، انقلاب و تغییرات صنعتی، عملاً افرادی بیشتر مرتکب بزه میشوند که آستانه مقاومتشان در مقابل این مسائل کم باشد.
مدرسه نیز یکی از عوامل اجتماعی که درصورت عدم انطباق برنامههای آموزشی با نیازمندیهای جوانان و ارزشهای بیرون آموزشگاه به مثابه مرکز تجمع تناقضات اجتماعی است که باعث بروز عدم انطباق شخصیت دانشاموزان با محیط زندگی و آموزش میشود و فقدان مراکز مشاوره و کلینیکهای روانشناسی و مشاوران مدارس برای معاینه و ارشاد نوجوانان باعث سردرگمی دانشآموزان میشود و به دنبال آن ناسازگاری و فرار از مدرسه و خانه و روی آوردن به مراکز فساد و دوستان لاابالی است.
3) عوامل بدنی سرشتی:
الف) عوامل ارثی: در کتابی تحت عنوان «انسان بزهکار» از نظریه فطری بودن جنایتزایی دفاع کرده است او در مطالعات خود به یک ردیف علائم یا نشانههای بدنی روی آورد که انها را نشانهای پستیگرفتن یک نسل تلقی کرد اما چون که در بررسی او نشانههایی که در افراد ناهنجار دیده میشود با افراد سالم و بهنجار مقایسه نکرده است از نظر عملی قانعکننده نیست اما تحقیقات جدید نشان داده بین توراث و کوروموزم اضافی و انحراف رابطه است از این اختلال کروموزومی میتوان بیماری منگولیسم (سندرم دادن) را ذکر کرد که ناشی از مجموع ژن اضافه در کرموزوم 21 است و نیز زیاد بودن کروموزمهای جنسی که در دوران قبل از نوجوان مردان دارای کاروتایپ (xyy)اغلب از نظر اجتماعی نامناسب و مستعد ترک تحصیل و دیگر فعالیتهای منفی باشند، علاوه بر کرومزومهای اضافی، ممکن است در تشکیل نطفه نیز خصوصیات اخلاقی والدین منتقل شود و باعث ارتکاب جرم شود و بیماریهای عفونی که از علل اولیه بیماریهای روانی کودکان الکلیک و سیفلتیک است چنان روحیه کودک را مستعد و آماده بزهکاری میکند که عامل فردی و اجتنماعی برای ایجاد ناسازگاری و برانگیختن به ارتکاب جرم کافی است.
ب) عامل نارساییهای عقلی: در کنار عوامل ارثی عوامل دیگری که ممکن است قبل از تولد و یا پس از تولد در وضع جسمانی و روانی فرد موثر واقع شده و در ایجاد عدم تعادل در شخصیت فرد ایفاگر نقش مهمی میباشد. مثلاً ابتلا به الکل یا اثرات مستی یا ابتلا به سسسیفلیس، تیفوئید، فقر تغذیه، اثر اشعه، عدم تجانس RH ؟؟؟ و یا حوادث زمان تولد موجب بسیاری از اختلالات و عقبماندگیهای گوناگون چنین میگردد و استفاده از داروها و همچنین اختلالات غده مترشحه داخلی که در تنظیم حالات و خلق و خوی اشخاص و اختلالاتی در رشد جسمانی و عقلی کودک زمینه عقلی و روانی موثر است البته باید یادآور شویم که عقبافتادگی در کودکان نقش مستقیم در ارتکاب بزه نداشته ولی کودکان عوامل مختلف دیگر مرتکب جرم میشوند. عدم بلوغ روانی و عاطفی انها هنگامی آشکار میشود که نسبت به تحریکات جنسی یا رفتار خشونتامیز واکنش نشان دهند. بنابراین اگر بدون مراقبت در جامعه رها شوند ممکن است درمقابل کوچکترین خشونت دیگران دست به تجاوز حتی جنایت و قتل زده و یا جایی را به آتش بکشند. کودکان و نوجوانان که مبتلا به اختلالات روانی هستند تحتتاثیر عوامل مختلف از خانه فرار کرده و مرتکب سرقت، ضرب و جرح و جرائم جنسی میشوند.
ج) بیماریها و نقیصههای عضوی: کسانی که از نقیصههای بدنی رنج میبرند غالباً دچار احساس حقارت یا عقده حقارت خواهند شد و به دنبال این آزردگی روانی است که ممکن است به اقدامات غیراجتماعی و غیراخلاقی دست بزنند اما همیشه نقص عضوی لازم بزهکاری نیست و افرادی نیز هستند که با داشتن نقص عضوی سعی میکنند در مسیری که جامعه میپسندد پیشرفت کنند.
اختلالات رشد شخصیت
الف) عیوب کیفی فرامن: اکثر زمانی که شخصیت فرد تحول مییابد و در مرحل به تشکیل فرامن خویش است دستورهای اخلاقی سازنده این پایگاه از مصدر اخلاق غیراجتماعی و یا بزهکارانه ساطع گردند بنیاد شخصیت کودک دارای شکلی کاملاً طبیعی خواهد بود و طبق قوانین معمولی روانشناسی طرحریزی خواهد شد اما اگر مصالحی که کودک برای ساختمان فرمان خویش بکار میبرد از شخصیتهای غیراجتماعی کسب کرده باشد وعملاً وی به نوبه خود و برحسب کیفیات به سوی بزهکاری گرایش خواهد یافت و تبدیل چنین بنیادی به بنیاد دیگر نهتنها عملاً غیرممکن است بلکه عملاً انجامپذیر نیست اما در چنین محیطهایی کودک هنجار یعنی کودکانی که دارای فرمان بهنجار یا تقریباً بهنجار هستند وجود دارد که عوامل منفردسازی که خاص رشد هر فرد است در این زمینه نقش مهمی دارند.
ب)تاخیرهای جزئی رشد: اختلالات تحول هیجانی کودک در نخستین ماهها و نخستین سالهای زندگی میتوانند به وضع وخیمی بنای من را به خطر بیاندازند، نخستین روابط بین ما در کودک بهمنزله عامل تعیینکننده رشد بعدی شخصیت فرد است. بولبی در کتاب خصوصیات زندگی چهل و چهار نوجوان دزد در تبیین علل اختلالات احساسی و هیجانی نخستین دوره کودکی به همین نتیجه رسیده که کودک در شرایط نامساعد قرار گیرد نمیتواند به تثبیتهای انفعالی پایدار و پردوام براساس الگوهایی که در محیط او وجود دارد نائل آید و یا بهعلت بیتوجهی به وضع وی تحت فشارهای اخلاقی لازم قرار نخواهد گرفت و از مرحله تعادل بین اصل لذت و اصل واقعیت گامی فراتر نخواهد نهاد. بدین ترتیب از تکمیل شخصیت اخلاقی لازم محروم خواهد ماند و عملاً از یک نوع اخلاق ابتدایی تبعیت خواهد کرد این اخلاق شاید برای او امکان سازمان یافتن با واقعیات را درحدی که با امیال غریزی وی برخوردی نداشته باشند فراهم آورد. ولی او را در متقابل تعارض و مبارزه شدید بین این نیرو، بیسلاح خواهد گذاشت.
ج) پسیکونوروزها و نشانههای پسیکونوروزی: همبستگی بین پیسکونوروزها و بزهکاری یک همبستگی کاملاً قوی نیست بخصوص اگر صحبت از آثار نوروزی در میان باشد.
اقسام بزهکاری
بزهکاری ازنظر اجتماعی به سه دسته تقسیم میشود:
- بزهکاری بر علیه اشخاص عادی جامعه مانند ضرب و جرح و تجاوز و کشتن عمد و غیرعمد
- بزهکاری بر علیه دارایی و مالکیت دیگران مانند دزدی، جعل اسناد.
- بزهکاری علیه نظم عمومی مانند فحشاء، خرید و فروش موادمخدر.
اما نوع بزرهکاری به معنی و مفهوم که فرد یا جامعه از آن دارد:
1)افراد عادی بسیاری از رفتارهایی که در نظر قانون جرم شناخته میشود انعکاس این دسته از رفتارهایی که موردقبول فرهنگهای فرعی یا گروه هایی است که نوجوان بدانها تعلق دارد.
دزدی اشیاء یا حشیگیریهای جزئی، نزاعهای خیابان؛ عدم رعایت قوانین راهنمایی رانندگی همه در نظر گروههای معینی از جوانان رفتارهای کاملاً عادی و معمولی است اینگونه جرائم به هیچوجه نشانه مشکلات عمیقی نیستند بلکه غالباً بیانکننده معایب موجود در فرهنگ ما میباشند.
2) رفتار عاطفی: بهطور کلی آن دسته از جرایم روانی که منجر به نشان دادن شدت عمل میشوند ازقبیل ایجاد جرح و ضرب و خرابکاری و یا سرقت مسلحانه رفتارهایی هستند که ریشههای انها را باید در زندگی کودکی فرد جستجو کرد یعنی دورهای که نوجوان مورد بیمهری قرار گرفته و تعارضات درونی خود را به صورت بروز رفتارهای منفیگرایی حل میکرده است. بزهکارانی از این قبیل در بین همه طبقات اجتماعی و گروههای فرهنگی یافت میشوند.
3) رفتار مرضی: اختلالات عاطفی و روانی بسیار جدی ممکن است منجر به رفتارهای جنایتکاران شود همانطور که قبلاً گفته شد مثلاً ایجاد حریق عمومی ممکن است در اثر یک حالت عصبی برای منحرف کردن تحریکات جنسی صورت گرفته باشد افرادی که دارای شخصیتهای روان-رنجور یا جامعه-رنجور باشند ممکن است به جنایات تکاندهنده مبادرت ورزند ازقبیل کشتن افراد متعدد بدون اینکه کمترین احساس ندامت و پشیمانی بدانها دست دهد.
پیگشری و درمان بزهکاری نوجوانان
اصطلاح بزهکری دشوار است زیرا سبک و شیوه زندگی که او پیش گرفته است برایش رضایتبخش است. و نمیخواهد آن را از دست بدهد تکانهها یا انگیزهها او را ارضاء میکند، بزهکاری به اجازه میدهد کسانی را که او را طرد و فراوش کردهاند مجازات کند و شخصیت او را بیهمتا میگرداند بنابراین برای شخص بزهکاری زندگی دیگری وجود ندارد که این چنین او را پاداش دهد از اینرو او نمیخواهد اصلاح شود تنها خواسته او این است که گرفتار شود، بامحبت او را کمتر میتوان اصلاح کرد زیرا او مدت زیادی نمیتواند محبت نشان دهد یا محبت دریافت کند نفرت عمیق او از مدرسه و معلمان باعث میشود که آموزش و پرورش نتواند او را نجات دهد همچنین نوجوان بزهکار درباره کار کردن حرف نمیزند زیرا کاری که رضایت خطر او را تائید کند وجود ندارد. برای برخورد با برهکاریهای نوجوانان باید ابتدا عوامل ایجاد آنها را شناسایی کرد. بزهکاریها مشکلات نیستند که 24 ساعته ایجاد شده باشند تا برای آنها راهحلهایی کوتاه، آسان، سریع وجود داشته باشد.
انحراف رفتار و بزهکاری حاصل یک سلسله عکسالعملهای طولانی و بغرنج است و همان گونه که سیلر میگوید: نوجوان بزهکار بیشتر از نوجوانی با مسائل ناگوارتر و حادتری در هویت و موجودیت هویتش روبروست. اضطراب او بیشتر و دشمنی و عداوتش قویتر است. رفتار بزهکاری در بسیاری از موارد راهحلی است که نوجوان دراختیار دارد. و غالبا بهمنزله بهترین و مهیجترین اعتراض علیه صنعت موجود و آینده غیرقابل قبول ملالانگیز است. و وقتی که چنین باشد راهحل عبارت از کمک به بزهکار در شناخت خویش و محیط است در کمک به بزهکاران برای ایجاد تصویر مثبتی از خویش.
بهطور کلی پیشگیری و احیاناً درمان بزهکاری باید از منشا بزهکاری آغاز شد. خانه محیط گرم، پر از مهر و محبت متقابل، عاری از مشاجرات مداوم میان اعضای خانه بویژه والدین برخوردار از وضع اقتصادی، اجتماعی معقول، کم جمعیت، فرهیخته باشد.
محله یا منطقه زندگی: واجد شرایط اجتماعی مطلوب، بهداشت، رفاهی و تفریحی میباشد.
مدرسه: محیط اجتماعی گرم با برنامههای درسی و آموزشی متناسب نیازها و رغبتهای محصلان و معلمان باشد در این مورد پیشنهادهایی از این قبیل شدهاند:
1)تجارت متنوعی برای کودکان فراهم اورید.
2) توانشها یا امکانات طبیعی هر کودک را دریابید و او را در شناختن و رشد و گسترش دادن تواناییهایش کمک کنید و محدودیتهای او را بپذیرید.
3) هر کودک را کمک کنید که بدون شکست غیرحضوری از مهارتها و معلوماتش بهرهمند شد مراقب باشد که فرصتهای ناگهانی او را به احساس بیکفایتی گرفتار نکند.
4) تجربههای کلاس درس ان چنان هدایت کنند که هر محصل رضایت خاطر بدست آورد و موفقیت معتدلی در روابط انسانی کسب کند.
5) فرصتهای مناسبی برای پاسخهای هیجانی و عاطفی عادی فراهم آورید.
6) هنگامی که طغیان رفتار بزهکارانی در کلاس اتفاق میافتد مضطرب نشوید با واقعبینی شناخت با آن برخورد کنید بکوشید در دنیای بزهکار وارد شوید و اشیاء را ازدیدگاه او ببینید.
7) تا میتوانید شرایط خانه، مدرسه یا اجتماع را که رفتار بزهکاری را برمیانگیزد تغییر دهید. البته مدرسه و خانه با هم نخستین تجربههای یادیگری کودک را فراهم میآورند و در تربیت کودک حتماً با همدیگر همکاری صمیمانه داشته باشند مسلما مدرسه به تنهایی هرگز نخواهد تئوانست جانشین محیط مناسب خانه و خانواده و والدین مهربان برای کودک بشوند لکن به خوبی میتواند کودک را با ارزشهای مثبت و موثر زندگی اشنا سازد و به او بیاموزد که چگونه اینگونه ارزشها را گسترش دهد اگر کودک به مدرسه مناسب و خوبی برود انسان لایق و کادانی خواهد شد.
بنابراین برای بخورد عالمانه و موثر با شکل بزهکاریهای نوجوانان به منابع و عوامل زیر نیاز داریم.
- آمار: آمار حقایق را روشن میکند و معلوم میدارد که ما به چه گروهی از بزهکاران مواجه هستیم.
- افراد کاردان و متخصص: با افرادمتخصص برای بررسی علل بزهکاری و ارائه و اجرای راه حل برای آنها نیاز هست. وجود این افراد به طرح برنامهها و نحوه اجرای آن کمک میکند و جلوی اشتباه کاریها را میگیرد.
- برنامه: افراد کاردان و اموزش دیده میتوانند طرح خوبی بریزند و ان را به اجرا دربیاورند.
- بودجه: امکانات مالی برای بازتوانی کاریابی و پیگیری و پیشگیری از بزهکاری لازم است.
منبع
شريفي، سيمين (1391)، رابطه اختلالات شخصيتي و فرار دختران، پایان نامه کارشناسی، علوم تربيتي ،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید