نوآوری سازمانی چیست؟

سازمانها برای بقاء خود در دنیای متلاطم و متغیر امروز به اندیشه های نو و نظرات جدید نیاز دارند. افزایش تهدیدها از یك سو و استفاده از فرصتها از سوی دیگر در محیط متشنج و غیرقابل پیش بینی، سازمانها را با جزر و مدهای شدید روبرو می­سازند و آنها را به سوی تغییرونوآوری به چالش می­كشاند. نوآوری با واژه هایی مانند خلاقیت، اختراع و تغییر ارتباط مستقیم دارد اما با آنها هم معنی و مترادف نیست.
خلاقیت (creation) پیدایی و تولید یك اندیشه و فكر نو است در حالیكه نوآوری(innovation) به معنای كاربردی ساختن آن افكار نو و تازه است. خلاقیت لازمه نوآوری است و تحقق نوآوری وابسته به خلاقیت است. اختراع(invention) به معنی ایده یا ساخت تكنولوژی جدید است و خلق محصول، خدمت یا فرآیندی جدید در هر سازمان را نوآوری می نامند. اختراع بیشتر حالت اتفاقی دارد در حالی كه نوآوری یك فرایند است. اختراعات بندرت به وجود می آید ولی هر اختراع معمولاً به چندین نوآوری منجر می­شود.

تغییر سازمانی(organizational change) یعنی پذیرفتن یك عقیده یا نظر (ایده) یا رفتار جدید به وسیله یك سازمان، اما نوآوری سازمانی(organizational) (innovation) عبارت از پذیرفتن یك عقیده یا رفتاری كه برای صنعت بازار یا محیط عمومی سازمان تازگی  دارد. نوآوری سازمانی می تواند در بخش نیروی انسانی، مطالعات رفتاری و روانشناختی كاركنان و شناخت ارزشها و تواناییهای آنان یا در بخش فنی و تكنولوژی، تجهیزات، مدرنیزه و فنون جدید و یا در بخش ساختار كه شامل مجموعه قواعد، روشها، هنجارها و ضوابط می باشد، روی دهد. پرداختن مدیران به نوآوری، چه به صورت مستقیم یعنی پیاده كردن ایده های نو در زمینه­های اداری، فنی و تخصصی توسط خود آنان و چه به صورت غیرمستقیم یعنی استقبال و حمایت از نوآوریها در سازمان، فضایی به وجود می آورد كه در آن روحیه انجام كارهای یكنواخت و تكراری رفته رفته به رفتاری نوآورانه در سطح سازمان تبدیل می گردد.

نوآوری یک نظام مدیریتی است که بر رسالت سازمان تاکید دارد، به دنبال فرصتهای استثنایی است و تعیین می‌کند که آیا مناسب مسیر استراتژیک سازمان است یاخیر، معیارهای موفقیت را معلوم می‌کند و نیز به دنبال فرصتهای جدید است. دراکر براین باور است که نوآوری موفق مستلزم کارسخت متمرکز وهدفمنداست. نوآوری یک عامل اساسی درایجاد رقابت درسطح جهانی است که منجر به رشد سازمانی می‌شود ،موفقیت آینده را دربردارد و همانند موتوری است که به شرکتها اجازه می‌دهد دراقتصاد جهانی از کارآیی مستمری برخوردارشوند. پورتر و استرن (Porter & Stern) بیان کردند که شرکتهابایستی بتوانند جریانی ازمحصولات و فرایندهای جدید را ایجاد کرده، تا ازتکنولوژی بیشتری استفاده کنند و در عین حال در جهت ماندگاری و دوام خود گامی به پیش نهند. دراکر با تاکید فراوان اظهار داشته که هرسازمانی نیاز به یک توانایی و مهارت اساسی دارد و آن نوآوری است. نوآوری یک ماجرای چند‌وجهی است.

ماراولاکیس (Maravelakis) نوآوریهای سازمانی را براساس محصول، فرایند و نوآوریهای اجرایی بررسی کرده است. پژوهشگران دریافتند که اکثر تحقیقات در زمین? نوآوری، برنوآوری محصول درشرکتهای تولیدی تاکید دارند. ازدیدگاه سازمانی، موفقیت واقعی نوآوری دربازار اتفاق می‌افتد. ایجاد معیارهـای بازاریابی نوآورانه برای کمک به شرکتها در انتقال عقاید و محصولات خوب به سمت فروش و درآمد و عایدی مناسب‌، لازم و ضروری است. تغییر قوانین و مقررات مربوط به نوآوری استراتژیک، عامل کلیدی موفقیت بسیاری ازمدیران بازار بوده است. به علاوه ، شرکتها باید تلاش کنند تا فرهنگ مناسب، سـاختار، محرکها، سیستمها وفرایندهای منـاسبی را که منجر به تسهیل نوآوری می‌شـوند پدید آورند. گفتــنی است که نــوآوری الزامـا منجر به فروش بیشتر شرکت نمی‌شود.

متناسب با کاربردها و سطوح مورد بررسی، نوآوری به انواع مختلف نیز تفکیک شده است. معمولا” محققان بر این باورند که مفهوم فرایند نوآوری را درک کرده اند، اما حقیقتا” بسیاری از تحقیقات انجام گرفته درحوزه های مختلف مرتبط با نوآوری، تعاریف و طبقه بندی متفاوتی از نوآوری را ارائه داده اند. فرایند نوآوری به صورت نوآوری رادیکالی یا افزایشی، نوآوریهای تقلیدی یا کاملا”جدید، بهبودی یا انقلابی، تکنولوژیک یا سازمانی و بسیار انواع دیگر تعریف شده است. بطور کلی دو فاکتور مهم در تعیین نوع نوآوری وجود دارد:

  1. درجه جدید بودن نوآوری
  2. جدید بودن در محصول، خدمت، فرایند و یا غیر از این موارد.

ما اکنون در عصری قرار داریم که مهم ترین ویژگی آن عدم اطمینان ، پیچیدگی، جهانی سازی و تغییرات فراینده تکنولوژیکی است.موفقیت سازمانی تحت این شرایط تغییر در فعالیت های سازمانی و بویژه رهبری و اداره ی سازمانهای هزاره سوم را ضروری می­سازند. امروزه مهم ترین دغدغه اکثر سازمان ها، تدوین و پیاده سازی استراتژی­هایی است که موفقیت و بقای آن را در شرایط متحول و پیچیده ی محیطی، تعیین نماید. در سازمان های پژوهشی حفظ مزیت رقابتی منوط به نوآوری است.

بنابراین می توان گفت با توجه به اینکه اکثریات سازمان های هزاره سوم پژوهش  و با شتاب روزافزون تحولات و دگرگونی­ها در دنیای کنونی که عصر ارتباطات و اطلاعات است و بدیل بی ثباتی و تعییر پذیری و نیز غیر قابل پیش بینی بوده ، این تغییرات آنچه که سازمان های عصر حاضر به شدت به آن نیازمنند تا بتوانند در بازارهای پویا و پیچیده امروزی جایگاهی داشته باشند و برای خود کسب مزیت رقابتی نمایند به توان تولید محصولات و خدمات جدیدی منحصر به فرد و قابل رقابت در بازارهای امروزی است و این میسر نمی شود مگر با نوآوری و خلاقیت مدیران و نیز تاثیر مدیران بر پرورش خلاقیت کارکنان که با کمک یکدیگر در جهت رشد و بالندگی سازمان خود بکوشند ،پرواضح است استراتژی کسب و کار هر سازمان که جهت دهنده در این زمینه می باشد قشر مهمی در رسیدن سازمان به وضع مطلوب در بین رقبا دارد و چنانچه بیان شد خلاقیت و نوآوری نیز نقش اثرگذاری بر بهبود وضع سازمان و حقظ و بقاء بلند آن و ایجاد مزیات رقابتی برای سازمان دارد.

بر این اساس چگونگی نهادینه کردن خلاقیت و نوآوری و هماهنگ کردن آن با اهداف سازمانی جهت تدوین و به خصوص اجرای استراتژی های موثر در سازمان، مسئله ای حائز اهمیت است هرت فوکس معتقد است که «فراگرد خلاقیت عبارت است از هر نوع فراگرد تفکری که مسئله ای را به طور مفید و بدیع حل کند، اریک فروم نیز معتقد است «خلاقیت و توانایی دیدن (آگه شدن) و پاسخ دادن است». به این ترتیب به نظر می رسد کایزر تعریف عمومی تری نسبت به خلاقیت بدین شرح ارائه کرده است، «خلاقیت عبارت است از بکارگیری توانیی های ذهنی، برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید».

نوآوری نشان دهنده­ی موفقیت آمیز عقاید است که در تصمیم گیری سازمان یک موضوع جدید به شمار می رود تا محصولات را بهره ور سازد. در نتیجه با در نظر گرفتن تمرکز ها بروی چیزهای نو و جدید، موجب سریع تر شدن عملکردها می­شود. نوآوری اشاره به تغییرات اصلی در علم و تکنولوژی که نشای شده از کشف چیزهای جدید است به عبارت دیگر، نوآوری، پیشرفت­های اصلی در علم و تکنولوژی به شمار می روند ، در متون بازاریابی، نوآوری، نوآوری در بازاریابی به عنوان یک نوع از نوآوری سود به شمار می­رود در متون تجاری آکادمیک ، نوآوری بازاریابی یک مسئله مهم به شمار می رود. بحث بر روی اثر نوآوری سازمانی روی عملکرد شرکت همچنان ادامه دارد،که از یک سو بیان کننده اثر مثبت نوآوری سازمانی روی عملکرد شرکت است و اینکه یک منبع ضروری برای مزیت رقابتی سازمان محسوب می شود و دیگر اینکه وجود آن یک اثر ضعیف بر روی عملکرد سازمانی می گذارد. در بین رده بندی بی شماری که از انواع نوآوری موجود است، یکی از پذیرفته شده ترین های آنها بوسیله او ای سی دی در اوزلو مانوآل بیان شده است، که بین 4 نوع نوآوری تمایز هایی را قائل شده است: نوآوری محصول، نوآوری فرایند، نوآوری بازاریابی، و نوآوری سازمانی. نوآوری تکنولوژیکی شامل نوآوری در فرایند و نوآوری در محصول می شود، درحالیکه نوآوری های غیرتکنولوژیکی شامل نوآوری های سازمانی و بازاریابی است.

محققان نوآوری به اهمیت نوآوری سازمانی برای عملکرد اشاره کرده اند، البته تا کنون مطالعات تجربی کافی برای شرح کامل این رابطه انجام نشده است. اگرچه که ادبیات این مسئله تفاوتهایی را نشان می دهد، بیشتر مطالعات از اثر سودمند نوآوری سازمانی روی عملکرد شرکت حمایت می کنند. برای مثال، مازانتی و همکاران از یک تحلیل کمی برای تشریح همبستگی معنی دار و مثبت بین عملکرد شرکت و نوآوری سازمانی استفاده کردند، و نتیجه گرفتند که شرکتهایی که عملکرد بهتر دارند، به طور گسترده تری در تغییرات سازمانی مشارکت دارند. بسیاری از مطالعات نشان می دهند که فعالیت­های بخصوصی از نوآوری سازمانی از قبیل سیستم­های مدیریت کیفیت و روش های مدیریتی با عملکرد بالا، اثر مثبتی روی عملکرد شرکت دارند. مطالعات متعددی روی رابطه بین نوآوری تکنولوژیکی و عملکرد شرکت تمرکز کرده است.

بیشتر مطالعات تجربی تحلیل کرده اند که چگونه عملکرد نوآوری تکنولوژیکی –نوآوری بعنوان برون داد- یا فعالیت­های تکنولوژیکی برای نوآوری- نوآوری بعنوان درون داد- بر عملکرد شرکت تاثیر می­گذارد. یک گروه کوچکتر از مطالعات بر مبنای دیدگاه منبع محور روی تحلیل قابلیت نوآوری- نوآوری بعنوان قابلیت سازمانی- و اثرش روی عملکرد شرکت تمرکز کرده­اند . هدف نوآوری محصول پاسخ به تقاضای مشتری برای محصولات جدید یا تمایلات مدیران برای در دست گرفتن بازارهای جدید می باشد. نوآوری محصول، به طور طبیعی سازمان را برای متمایز کردن محصولاتش و تغییراتی که سازمان ترجیح می دهد با دنیای بیرون داشته باشد توانا می­کند.

بهمین شکل، از دیدگاه منبع محور، قابلیت نوآوری محصول می تواند بعنوان لزومی برای ایجاد مزیت رقابتی و حفظ پایداری آن به خاطر دشواری ذاتی تقلید از چنین محصولاتی بحساب بیاید، و بنابراین، یک اثر مثبت روی عملکرد شرکت داشته باشد. با وجود این، اثر قابلیت نوآوری فرایند روی عملکرد شرکت بوسیله دخالت ایجاد قابلیت نوآوری محصول انجام می­شود. نوآوری فرایند برای کاهش هزینه عملیاتی یا برای کاهش زمان انجام کار دنبال می شود، که تغییراتی در روشی که سازمان محصولات را تولید می­کند و انتقال می دهد ایجاد می کند. بنابراین، نوآوری فرایند یک تمرکز داخلی برای ایجاد کارایی دارد ، که کار شرکت­ها را برای دنبال کردن استراتژی­های رهبری هزینه تسهیل می کند. بنابراین، برای اثر گذاری بر عملکرد شرکت، این قابلیت ها باید توسعه قابلیت نوآوری محصول را حمایت کنند. به این روش، یک توسعه سازگار از قابلیت نوآوری محصول و فرایند بدست می آید، که منتج به بهبود در عملکرد شرکت می شود. مطالعات قبلی تشریح کرده بودند که اثر اضافی انواع نوآوری از عملکرد شرکت حمایت می کند. از دیدگاه منبع محور، همبستگی های هم افزایی بین هر دو نوع قابلیت نوآوری وجود دارد که به شرکت اجازه می دهد که مزیت رقابتی را منجر به بهبود در عملکرد شرکت می شود بدست بیاورد. هامل و پراهالد در مورد نوآوری استراتژیک چنین می نویسد«توانا ساختن یک شرکت برای ایجاد فضای صنعتی جدید و تسهیل خلق بازارهای جدید».

مارکیدز نوآوری استراتژیک را به منزله یک روش کاملا متفاوت رقابت در یک صنعت می داند که از طریق شکستن قوانین بازی و اندیشیدن به روش ها پدیدار می­شود. یک عنصر اصلی که از نظر او عبارت است از “مفهوم سازی مجدد آنچه کسب و کار در مورد آن است و اینکه  کدام روش منجر به راه متفاوت بازی کردن مسابقه به طور صحیح در صنعت می شود. کرسنکی و خیلکیز در مورد استفاده از خلاقیت و نوآوری برای شکستن قوانین به منظور کسب مزیت های رقابتی صحبت می کند.تاچمن تشریح می کند که توانایی اداره مردن جریان های از هم گسیخته به همان اندازه جریان های همگرا و نحوی نو آوری منجر به بازارهای جدید و بازنوبسی قوانین صنعت می گردد.

هامل بیان می­دارد که نوآوری استراتژیک ظرفیتی برای تصور مجدد مدل موجود صنعت است. به روشی که ارزش های جدیدی را برای مشتریان ایجاد می کند و ثروت و دارایی جدید را برای همه ذینفعان از طریق اختراع یک محصول یا خدمت تعریف مجدد فضای بازار یا طراحی مجدد مرزهای صنعت تولید می کند. او همچنین این نکته را متذکر می شود که مزیت رقابتی  کلیدی از نوآوری در مل تجاری ناشی می شود. هدف نوآوری مدل تجاری این است که یک گوناگونی استراتژیکی بزرگتری را در بازار و محیط رقابتی ایجاد کند. چرتیو و مارکیدز نوآو ری استراتژیکی را چنین تعریف می کنند “نوآوری در مدل تجاری که منجر به یک روش جدید بازی کردن مسابقه می شود و نوآوران استراتژیک به منزله شرکت های حمله کننده که مدل های تجاری متفاوت را به کار می گیرند می باشند.”

جهت گیری نوآوری استراتژیک به عنوان:

  • یک چارچوب از ابعاد به هم وابسته محتوا، مفهوم و فرآیند.
  • تسهیل کنند کاربرد خلاقیت و نوآروی برای مدیریت استراتژیک
  • به منظور متعدد ساختن تمایز استراتژیک و مزیت رقابتی
  • از طریق تعریف مجدد مدل تجاری طراحی مجدد مرزهای بازار ایجاد بازارهای جدید و بهبود ارزش برای مشتریان و خود شرکت

فرآیند جهت گیری نوآوری استراتژیک

عناصر کلیدی نوآوری استراتژیک

نوآوری ارزشی: این بعد از نوآوری استراتژیک ارائه ارزش به مشتری ممتاز و به طور همزمان به مشتری نو می باشد. ارائه ارزش به مشتری ممتاز برای دستیابی به مزیت رقابتی قابل تحمل ضروری است. ادراک مشتریان از آنجه عرضه کنندگان مجبورند ارائه نمایند یک عنصر اصلی مفهوم ارزش مشتری است. نوآوری ارزشی به عنوان جزیی از نوآوری  استراتژیکی است اما کل مفهوم آن را نمی پوشاند نوآوری ارزشی به عنوان جزیی از نوآوری استراتژیک است ک هبه طور ویژه ای تعریف می کند ارزشی را که نوآوران استراتژیک به مشتریان منتقل می کند را تعریف می کند.

ایجاد بازار جدید: نوآوری استراتژیک ایجاد بازار جدید است. نوآوری استراتژیک روی بخش هایی از بازار که مشابه رقبایشان است تمرکز نمی کند بلکه به دنبال جذب انواع جدیدی از مشتریان هستند به عبارت دیگر به چای پذیرفتن مرزهای تعریف شده بازار آنها بازار خودشان را خلق می کنند. بازار جدید درون صنعت موجود می تواند از طریق تعریف بخش هایی از نیاز مشتری که هنوز خدمت رسانی نشده ترکیبی جدید از بخش­های مشتری موجود با تعریف مجدد بازار بخش بندی آن می­شوند. این جز نوآوری استراتژیک به شرکت کمک می­کند تا از رقابت مستقیم جلوگیری نماید زیرا به طور متفاوت از رقبا بر مشتریان تمرکز می کند به این دلیل، نوآوران استراتژیک ممکن است به عنوان رقبای مستقیم توسط شرکت­های موجود در بخش­هایشان تشخیص داده نشوند. ترکیب نوآوری ارزشی با ایجاد بازار جدید سبب می شود نوآوری استراتژیک موانع صنعت موجود را تعریف کنند و موقعیت رقابتی منحصر به فردی را ایجاد نمایند.

نوآوری ورود به بازار: نوآوری ورود به بازار سبب می شود نوآوران استراتژیک از روش قبلی که آنها به مشتریان خدمت می کردند منحرف گردند. برای مثال ظهور اینترنت فرصت های زیادی را برای دستیابی به مشتریانی که روش های غیر سنتی را استفاده می کردند ایجاد کرد. بنابراین نوآوری ورود به بازار محدود به این نیست که از تکنولوژی های جدید برای دستیابی به بازارها استفاده شود بلکه می تواند شامل هر نوعی از رویکرد جدید بر بازاریابی محصولات یا خدمات یک شرکت که از اقدامات سایر رقبا متفاوت گردد باشد.

شکستن رقابت: عنصر نهایی نواوری استراتژیک مجبور است با این حقیقت رو به رو شود که نوآوران استراتژیک متعلق به گروه های استراتژیک موجود نیستند و بدین وسیله تعادل موجود بین رقبا را آشفته می سازند. چند نظریه پرداز متذکر شده­اند که یک صنعت یک مدل تجاری غالبی را خلق می­کند که دستورالعمل صنعت می­شود پاراهالدوبتی مفهوم «منطق غالب» را به عنوان نقشه ذهنی یا دیدگاه جهانی با تفهیم سازی تجارت و ابزارهای اداری مورد نیاز برای اجرای اهداف یا تصمیم گیری در آن صنعت تعریف می کند، گروه استراتژیک به عنوان گروهی از شرکت ها  درون یک صنعت که استراتژی های مشابهی را دنبال می کنند است، با این تعاریف یک نوآور استراتژیک موقعیتی بیرون گروه استراتژیک موجود می گیرد. شکستن رقابت میزانی که نوآوران استراتژیک از ساختار موجود در منفعتشان منحرف شده اند را اندازه یگری کند و ساختاری جدید براساس قوانین مسابقه اتخاذ می کند.

نوآوری تکنولوژیک

نوآوری تكنولوژيك بعنوان موتور محركه رشد و توسعه صنعتي در قلب سياستهاي توسعه اقتصادي جهان امروز قرار دارد. از اينرو بسياري از انديشمندان و پژوهشگران توجه خود را به چگونگي پيدايش اين نوآوری معطوف داشته اند. دامنه­ي شاخه هاي مختلف علمي كه به اين مبحث پرداخته­اند را مي­توان از رشته هايي چون جغرافيا ،روانشناسي ، جامعه شناسي و علوم سياسي تا مديريت صنعتي ، مهندسي صنايع و …ترسيم كرد . هر يك از اين رشته ها به فراخور حال خود به كشف متغيرهاي تاثيرگذار بر نوآوری پرداخته اند. نوآوری تكنو لوژيك از سويي حاصل روحيه و روان انسانها و ملتهاست و از سويي ناشي از تعاملات اجتماعي، فرهنگي و سياسي جوامع. از سويي تحت تاثير روابط اقتصادي و روابط تجاري بازرگاني ملتها و دولتهاست و از سويي ناشي از تبحر تكنو لوژيك و دانش هاي فني. هر چند اين واقعيت عملا نوآوری تكنو لوژيك را ناشي از مجمو عه اي از متغيرهاي گوناگون و در هم تنيده نشان مي دهد اما نبايد از نظر دور داشت كه اين متغيرها در همه جا يكسان عمل نمي كنند و بلكه بستر تاريخي-اجتماعي وساختهاي اقتصادي–علمي يك جامعه زمينه اهميت يافتن برخي متغيرها رانسبت به برخي ديگر فراهم مي­كند. به همين دليل ضروري است تا از منظري بومي به اين متغيرها نگريست. نظريه­هايي كه در اين مقاله مورد بحث قرار گرفته اند اغلب بر خاسته از بستر مغرب زمين اند و البته سرشار از نكاتي كه مي­توانند بالقوه بعنوان تجربه بشري براي ديگر نقاط جهان مورد بهره برداري قرار گيرند. اما پژوهشگران ايراني بايد از منظر تطبيق آن شرايط و آن ساختها باويژگيهاي كشورهاي غير غربي به اين نظريه ها بنگرند .

منبع

 انهاری بالاگفشه، ساعد(1393)، بررسی تاثیر نوآوری سازمانی وقابلیت های تکنولوژیکی بر عملکرد شرکت، پایان نامه تحصیلی جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0