نقش شخصیت و عوامل جمعیت شناختی در روابط زناشویی و طلاق


نظریه پردازان تحلیل‌های گوناگونی را تعیین علل و عوامل تاثیرگذار بر روابط زناشویی و عدم تداوم آن عنوان کرده اند. به اعتقاد بسیاری، طلاق یک پدیده چند فاکتوری است که از به هم بستگی چندین عامل و شبکه پیچیده ای از علل مختلف پدید می‌آید از بین این عوامل، نظریاتی که مربوط به عوامل شخصیتی، اختلالات روانشناختی و ویژگی‌های جمعیت شناختی است، ارائه می‌شود.هوستون و هاوتس معتقدند شخصیت در زیربنای روانشناختی روابط پایدار سهیم است و بنابراین پیش بینی کننده کلیدی برای  روابط موفق یا ناکارآمد است. شخصیت تاثیرات پایدار و طولانی مدتی بر روابط زناشویی دارد. پین هری و پول عوامل شخصیتی افراد نیز می‌تواند بر طلاق یا پیامدهای روانی آن موثر واقع شود. به طور مثال تحقیقات در تحقیقی در مورد مراجعین طلاق نشان دادند که که 5/38 درصد افراد مورد مطالعه از نابهنجاری‌های شخصیتی در آزمون‌های  شخصیتی رنج می‌برند. به طور کلی نیم رخ‌های شخصیتی مراجعین به طلاق در تحقیق به ترتیب شامل کمال گرایی، ندانستن روابط عمیق و حقیقی، خودشیفتگی، خلق بی ثبات، خود بیمارانگاری، بدگمانی، افسردگی، انزوا و…. بوده است.  نکته قابل ذکر آن است که عوامل ذکر شده روانی و شخصیتی هم زمینه ساز طلاق بوده و هم اثرات قابل توجهی بر فرد، پس از طلاق می‌گذارند. شواهد موجود نشان می‌دهد که عوامل شخصیتی پیش بین‌های تجربی برای عدم ثبات زناشویی هستند. وجود روابط بین عوامل شخصی و بازده زناشویی زوجین با استفاده از طرح‌های طولی و مقطعی مختلف تائید شده است.تحقیقات نشان داده اند که به طور کلی ویژگی‌های شخصیتی عصبیت، برونگرایی، گشودگی به تجربه، توافق، وجدانی بودن پیشبین سازگاری زناشویی اند. کاگلین معتقدند که ویژگی‌های، روانرجوری با متغیرهای تعدیل کننده مختلفی مانند رفتارهای تعاملی منفی ارتباط دارد. آن ها به تاثیر روانرنجوری بر پویایی‌های پایدار زناشویی تاکید می‌کنند و اعتقاد دارند. وجود بی ثباتی در افراد روانرنجور بر روابط زناشویی آن ها اثرات مخربی دارد. علاوه بر این تحقیق بوچارد نشان داد که روانرنجوری با روش‌های مقایسه ای زوجین در طول تعارضات زناشویی ارتباط دارد. میدمعتقد است تحریک پذیری و عدم ثبات یا بی ثباتی که در افراد روانرنجور وجود دارد، منجر به عصبی و خشمگین شدن سریع در تعاملات بین فردی آن ها می‌شود و تاثیر منفی در روابط زناشویی بر جای می‌گذارد. یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیتی مهم در مدل پنج عامل کاسستا و مک کری، توافق پذیری است. در بررسی پیشینه ها، نظریه‌های زیادی در ارتباط با تاثیر این ویژگی در روابط زناشویی مطرح شده است. به عنوان مثال مید به ادراک‌های مثبت افراد توافق پذیر اشاره و اظهار می­دارد که زوجین توافق پذیر، ادراک‌های مثبت تری از یکدیگر دارند که منجر به رضایت مندی بیشتری برای آن ها می‌شود. همچنین کاگلین اعتقاد دارد که ویژگی شخصیتی توافق پذیری باعث می‌شود فرد بهتر بتواند هیجانات خود را در طول تعاملات بین فردی تنظیم کند که این کار باعث می‌شود، مواجهه‌های بین فردی با نرمی‌ و ملایمت بیشتری همراه شود. همچنین دونلان و همکاران معتقدند توافق پذیری باعث افزایش توجه به طرف مقابل می‌شود و توجه، یک متغیر پیش کننده مهم برای روابط صمیمی زوجین است. از نظر آن ها افراد توافق پذیر رفتارهایی را که روابط صمیمی مخرب و زیان آور هستند، کمتر انجام می‌دهند. علاوه بر این تحقیقات نشان داده اند که ویژگی‌های توافق پذیری باعث می‌شود که زوجین همسر خود را جنگ طلب تلقی نکنند و ادراک‌های درستی از رفتار همسر خود داشته باشند. یکی از مهمترین مولفه‌های توافق پذیری، همدردی و نگرش مثبت خوشبختانه نسبت به دیگران است که در تعاملات بین فردی و روابط صمیمی با دیگران تاثیرات زیادی بر جای می‌گذارد.وظیفه شناسی یکی دیگر از ابعاد شخصیتی در نظریه پنج عاملی کاستا و مک کری است و نقش مهمی در روابط زناشویی دارد. به اعتقاد جارویس  افراد وظیفه شناس برای حفظ و ثبات روابط زناشویی خود تلاش هدفمند بیشتری انجام می‌دهند و به همین دلیل این ویژگی در تداوم و با شکست در روابط زناشویی نقش مهمی را ایفا می کند. وی معتقد است، تعهد شخصی که یکی از ویژگی‌های افراد وظیفه شناس است، آن ها را به این سمت سوق می‌دهد که در جهت بهبود روابط خود تلاش کنند. به اعتقاد روبینز و همکاران افراد وظیفه شناس، خودکنترلی بیشتری دارند و این ویژگی باعث می‌شود تعارضاتی که در روابطشان پدید می‌آید، به طور زنده ای مدیریت کنند. به اعتقاد وی سطوح پایین وظیفه شناسی در فرد ممکن است واکنش‌های نسنجیده و تکانشی نسبت به همسر را افزایش داده و منجر به تعاملات منفی بین زوجین شود. دونلان و همکاران  معتقدند که زوجین وظیفه شناس، بحران‌های زناشویی کمتری را بر می‌انگیزاند که به نوبه خود می‌تواند میزان یا شدت تعاملات منفی زناشویی را کاهش دهد. گروسی معتقد است که افرادی که وظیفه شناسی بیشتری دارند در روابط بین فردی خود، انسان‌های خوش قول، دقیق و قابل اطمینان هستند. جلیلی و همکاران نیزمعتقدند افرادی که وظیفه شناسی کمتری دارند، در زندگی خود با اراده یا هدفمند نیستند، کفایت لازم را برای تدبیر امور زندگی خود ندارند و برای حل مشکلات زناشویی خود از پشتکار و نظم لازم برخوردار نیستند. از سوی دیگر، وجود سطوح بالای وظیفه شناسی باعث می‌شود فرد وجدان گرایی بیشتر داشته باشد و از نشان دادن رفتارهای خشونت آمیز در روابط زناشویی خود داری کرده و تکانه‌های خود را کنترل کند.تجربه گرایی یا باز بودن به تجربه یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیتی است و مشخصه افرادی است که گرایش بیشتری به امتحان کردن تجربیات مختلف دارند. برخی از نظریه پردازان معتقدند این ویژگی شخصیتی در روابط زوجین نقش مهمی را ایفا می کند. به عنوان مثال دونلان و همکاران اعتقاد دارند، تجربه گرایی باعث می شود زوجین رویکردهای انعطافپذیرتری را در حل مشکلاتشان اتخاذ کنند. از نظر آن ها، تجربه گرایی منجر به رضایت مندی جنسی بیشتری در زوجین می شود. زیرا تجربه گرایی باعث می شود افراد تجارب جدیدی کسب کنند، این باعث می شود فرایند اکتشاف جنسی توسط زوجین گسترش و به ایجاد تنوع در رابطه جنس منجر به افزایش رضایت مندی آن ها از نظر روابط جنسی می شود. به علاوه دونلان و همکاران معتقدند، ویژگی تجربه گرایی باعث افزایش توجه به طرف مقایل می شود و ابراز توجه به روابط زناشویی یکی از عوامل تداوم زندگی زناشویی است. جلیلی و همکاران تجربه گرایی را عامل مهمی در روابط زناشویی می دانند و معتقدند تجربه گرایی پایین در افراد باعث می شود از انعطاف پذیری، تفکر واگرا و قدرت سازندگی برای حل مسائل و مشکلات زناشویی برخوردار نباشند. این افراد عقاید و احساسات همسر خود را نادیده می گیرند و به دلیل عدم استقلال و ناتوانی در برخورد با مشکلات زندگی، همسر خود را متهم قرار می دهند.برونگرایی  یکی دیگر از ویژگی‌های شخصیتی در ابعاد مدل پنج عاملی کاستا و مک کری است که علاوه بر این مدل در نظریه‌های دیگر مانند تیپشناسی آیزنک و نظریه کتل معرفی شده است. بسیاری از نظریه پردازان اعتقاد دارند  که برون گرایی به نسبت ویژگی‌های دیگری که پیش از این ذکر شد، کمتر در روابط زناشویی تاثیر گذار است.همچنین تحقیقات نشان داده اند که برونگرایی با ثبات و کیفیت زندگی زناشویی رابطه مثبت دارد. برونگرایی صفتی است که بیشتر مربوط به تعاملات بین فردی می شود و به اندازه سایر ویژگی هادر کیفیت روابط زناشویی و دیگر روابط صمیمی تاثیر گزار نیست. میلرو همکاران  معتقدند که وجود صفات زنانه مانند مهربانی، محبت و درک، چه در زنان و چه در مردان باعث می شود فرد رویکرد صمیمانه تری نسبت به روابط داشته باشد تا رویکرد مبادله ای و در نتیجه کوتاهی ها و قصورهای شریک خود را کمتر کنترل و بیش تر به مسائل عاطفی توجه می کند.

منبع

امیدوار ،یاسر(1394) ، مقایسه ی ویژگی های شخصیتی واختلالات شخصیت و منبع کنترل زناشویی در زوجین عادی و متقاضی طلاق ،پایان نامه کار شناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی خلیج فارس بوشهر

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0