نظریه پنج عاملی شخصیت
پایههای تجربی و مفهومی نظریه پنج عاملی
مدل پنج عاملی(FFM) شخصیت یک نتیجه گیری تجربی درباره متغیرهای صفات شخصیت میباشد. بر اساس این مدل، شخصیت از پنج بعد اصلی تشکیل شده است که عبارتند از نورزگرایی(N)، برون گرایی(E)، گشودگی(O)، همسازی(A)، و وظیفه شناسی.(C) این پنج عامل تنها در مقیاسهای رتبهای همسالان وجود دارند.
در ویژگیهای توصیفی، در پرسشنامه اندازه گیری نیازها و انگیزشها، در مقیاسهای تخصصی Q-set کالیفرنیا و در مجموعه علایم اختلالات شخصیت بیشتر روانشناسان واژه شخصیت را آن چیزی معنی کردند که توسط مدل پنج عاملی خلاصه شده است. این مدل سودمندی زیادی در زمینه وحدت بخشی و انسجام بخشیدن به مفاهیم و اندازه گیریهای گوناگون داشته است .
تحقیقاتی که با مدل پنج عاملی(FFM) مرتبط میشوند، جمعیتهای گوناگون را در بر میگیرد، و غالباً دورههای متعدد زندگی را تحت پوشش قرار میدهند. همچنانکه کارلسون، پیش بینی کرده بود. از این راهبردهای تحقیقی گوناگون، نتیجههای مهمی بدست آمده است. بنا بر این یافتهها مدل پنج عاملی (FFM) همانند ؛ درخت کریسمسی میباشد که پایایی، اعتبار، تغییرناپذیری در بین فرهنگها و سودمندی در پیش بینی، تزئینات زیبای آن هستند.
نظریه صفات و مدل پنج عاملی (FFM)
اگر چه مدل پنج عاملی(FFM) یک نظریه شخصیت نیست، مک کری و جان،اصول اساسی نظریه صفات را تایید کردند، که افراد میتوانند با الگوهای نسبتاً بادوام از افکار، احساسات و اعمال مشخص شوند. و صفات میتوانند به طور کمی ارزیابی شوند. هزاران مطالعه شخصیت اندازه گیریهای FFM و وجود صفات شخصیت را تایید میکنند.
ابعاد پنج گانهای كه به كمك تحلیل عاملی بدست آمده اند، هیچ چشم انداز نظری خاصی را نشان نمی دهند و در واقع بیش از آنكه جایگزینی برای نظریات پیشین باشند، چهارچوبی برای تلفیق و یكپارچه سازی نظامهای مختلف توصیف شخصیت فراهم میكنند. بدین شكل این طبقه بندی صفات میتواند نقطه آغازی برای جمع آوری دادهها و نظریه پردازی در باب شخصیت باشد. یك نظریه، با سازمان دادن به دادهها و یافتهها داستانی منسجم بیان میکند و از این راه به تبیین برخی پدیدهها میپردازد.
روانشناسان مختلف رویكردهای متعددی در رابطه با پنج عامل بزرگ و مولفههای آنها اتخاذ كرده اند. برای مثال طرفداران نظریه تحلیلی- اجتماعی مانند هوگان، معتقدند كه صفات شخصیت ساختارهایی عصب- روانشناختی در انسانها نیستند، بلكه مقولاتی هستند كه افراد برای ارزیابی یكدیگر بكار میبرند و میزان منزلت و مقبولیت فرد نزد دیگران را آشكار میسازند. به نظر هوگان، پاسخهای اشخاص به پرسشنامههای شخصیت، نه توصیفاتی حقیقی از خود كه نوعی استراتژی معرفی خود هستند. یا طرفداران نظریات بین شخصی بویژه ویگینز و ترپنل، به تبعیت از سالیوان، معتقدند كه جایگاه شخصیت، نه در افراد، بلكه در الگوهای روابط بین شخصی قرار دارد.
این نظریات در حقیقت واكنشی بودند به افراط كاریهایی كه در نظریات صفات در دهه ۱۹۷۰ بوجود آمد. در مقابل، به اعتقاد مك كری و جان ، اگرچه مدل پنج عاملی نظریهای درباب شخصیت نیست اما بطور تلویحی بر نظریه صفات مبتنی ست. بنا بر نظریه صفات، افراد را میتوان در قالب الگوهای نسبتاً پایدار تفكر، احساس، و اعمال توصیف نمود و آنها را در قالب برخی صفات كه نوعی ثبات بین موقعیتی دارند، اندازه گیری نمود. در نتیجه آنها این ادعای گلدبرگ و ساوسیر، كه: رویكرد لغوی ما شكلی از نظریه ی صفات نیست. و كم ارزش دانستن دیدگاه صفات از سوی نزدیكترین روانشناسان به مدل پنج عاملی را عجیب میدانند. این روانشناسان تنها به سطح فنوتیپ شخصیت توجه میكنند و حتی این فرض را نمی پذیرند كه صفات شخصیت به ویژگیهای پایدار در طول زمان اشاره دارند.
به نظر كاستا و مك كری، نظریههای فوق تا حدی تنگ نظرانهاند زیرا با توجه به شواهد مربوط به ارثی بودن صفات شخصیت میتوانیم نوعی ثبات و ساختار زیستی و در نتیجه نقشی علی برای آنها قائل شویم. همین امر اساس تفاوت رویكرد آنها با سایر رویكردها به پنج عامل است. نظریه آنها با تكیه بر یافتههایی كه ارثی بودن عاملها را نشان میدهند و از وجود زیربنای زیستی برای آنها حكایت دارند، نتیجه میگیرد كه این عوامل باید از ساختارها و فرایندهایی زیستی مانند موقعیت خاص ژنها، برخی مناطق مغزی ؛مثلاً بادامه، برخی انتقال دهندههای عصبی، هورمونها و غیره سرچشمه گرفته باشند. از این لحاظ است كه دیگر عبارتی مانند : پل دوست دارد به مهمانی برود زیرا فردی برون گراست ، صرفاً توصیفی از رفتار او نمی باشد،و حاكی ازساختارها وفرایندهایی زیستی است كه رفتاراورا جهت دادهاند و باید كشف شوند.
مسائل اساسي در سنجش شخصيت
پايایي
پاياني يعني قابليت توليد مجدد يك مقياس، يا ديدن تقريبا يك چيز هنگامي كه دوباره به آن نگاه كنيد، اين موضوع در سنجش شخصيت از ارزش بالاي برخوردار است. طريق سر راست تر پايایي در طول زمان است اگر شخصيت واقعا ثابت باشد، و دقيقه به دقیقه و روز به روز نوسان نكند. بنابراين مقياسهاي شخصيت بايستي پايا باشد و نمرات افراد بايستي هنگامي كه يك هفته بعد، يك ماه بعد، يا چهار ماه بعد مورد سنجش قرار ميگيرند، تقريبا ثابت بماند و اين نوع پايايي اصطلاحا پايايي بازآزمايي گفته ميشود.
اعتبار
سنجه ديگر اعتبار است كه مهم تر از پايايي می باشد. اعتبار با اين مساله سروكار دارد كه آيا يك وسيله واقعا همان چيزي را ميسنجد كه روان شناسان فكر ميكنند كه آن وسيله قرار است بسنجد، در سنجش شخصيت مساله اعتبار آنقدر مهم است كه بايد چند جنبه از اعتبار هم متمايز ساخت. اعتبار سازه، اعتبار صوري.
منبع
حیدری،سعیده(1394)، رابطه ویژگیهای شخصیتی با خلاقیت هیجانی ،هوش هیجانی در دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید