نظریه های مرتبط با سبک های دلبستگی 

دلبستگی چیست

دلبستگی یک رابطه هیجانی خاص است که مستلزم تبادل لذت، مراقبت و آسایش می‌باشد. ریشه پژوهش‌ها در زمینه دلبستگی به نظریه فروید درباره عشق باز می‌گردد امّا غالباً از پژوهشگر دیگری به نام پدر نظریه دلبستگی نام برده می‌شود. جان بالبی پژوهش‌های گسترده‌ای درباره مفهوم دلبستگی به عمل آورد. او دلبستگی را چنین توصیف کرده است: ارتباط و پیوند روانی پایدار بین دو انسان. بالبی با این دیدگاه روانکاوانه موافق بود که تجربیات اولیه کودکی، تأثیر مهمی بر رشد و رفتارهای بعدی در زندگی دارد. به عقیده او، سبک‌های دلبستگی اولیه ما در دوران کودکی و از طریق رابطه کودک / پرستار شکل می‌گیرد.بالبی همچنین عقیده داشت که دلبستگی دارای مولفه‌ای تکامل یابنده است و به بقای انسان کمک می‌کند. گرایش به ایجاد پیوندهای عاطفی قوی به افراد بخصوص، یک مؤلفه اصلی طبیعت انسان است.

ویژگی‌های دلبستگی

بالبی عقیده داشت که دلبستگی دارای چهار ویژگی مختلف است:

  •  حفظ نزدیکی: تمایل به نزدیک بودن به کسانی که به آن‌ها دلبستگی داریم.
  •  پناهگاه امن: بازگشت نزد فردی که به آن دلبستگی داریم به هنگام مواجه شدن با خطر یا تهدید.
  •  پایه مطمئن: فردی که به آن دلبستگی وجود دارد، پایه مطمئن و قابل اتکایی برای کودک به وجود می‌آورد تا به کشف محیط و جهان پیرامونش بپردازد.
  •  اندوه جدایی: اضطراب ناشی از عدم حضور فردی که به آن دلبستگی وجود دارد.

ارزیابی «وضعیت عجیب» آینزوُرث

1- کودک و والد(پدر یا مادر) در یک اتاق تنها هستند.

2- کودک به کشف اتاق بدون مشارکت والد می‌پردازد.

3- غریبه‌ای وارد اتاق می‌شود، با والد صحبت می‌کند و به کودک نزدیک می‌شود.

4- والد به آرامی اتاق را ترک می‌کند.

5-والد باز می‌گردد و کودک را آسوده خاطر می‌سازد.

 در خلال دهه 1970، مری آینزوُرث کارهای قبلی باولبی را توسعه بخشید. او مطالعه خود را «وضعیت عجیب» نامید. در این مطالعه، کودکان بین 12 تا 18 ماهه زیر نظر قرار گرفتند و واکنش آن‌ها به وضعیتی که مدّت کوتاهی تنها مانده و سپس به آغوش مادرشان بازمی‌گشتند، مورد بررسی قرار گرفت .
بر پایه این مطالعات، آینزوُرث چنین نتیجه‌گیری کرد که سه سبک عمده دلبستگی وجود دارد: دلبستگی مطمئن، دلبستگی دوسوگرا, نامطمئن و دلبستگی اجتنابی, نامطمئن. بعداً در سال 1986 دو پژوهشگر دیگر به نام‌های مِین و سولومن، سبک چهارمی را نیز به نام دلبستگی سازمان نیافته, نامطمئن به سه سبک قبلی افزودند. پژوهش‌های متعدد بعدی، نتیجه‌گیری‌های آینزوُرث را تأیید کرده و مشخص نموده‌اند که سبک‌های دلبستگی اولیه بر روی رفتارهای بعدی در زندگی تأثیر گذارند.

 دلبستگی بزرگسالان و کیفیت ارتباط زوجینی براساس مشاهده تعاملات آن ها

بالبی ، ادعا کرد که تجارب دلبستگی اولیه بزرگسالان نقش اساسی در کیفیت و کمیت روابط نزدیک آن ها در آینده دارد. طبق نظریه دلبستگی بالبی افراد تمایل به جستجوی رابطه‎ای نزدیک و توأم با حمایت شبیه رابطه ای با چهره های دلبستگی اولیه، دارند. به اعتقاد بالبی راهبردهای مدیریت در مهار تنیدگی های هیجانی و اشتیاق برای استفاده از جمعیت در روابط نزدیک به عنوان پایگاه ایمن  فهم نظریه دلبستگی را در چارچوب روابط زوجین ممکن می سازد . شیور و همکاران، اعتقاد دارند که روابط عاشقانه را می توان به عنوان یک فرایند دلبستگی مفهوم سازی کرد. مطابق این دیدگاه روابط ایجاد شده بین همسران رابطه دلبستگی است با همان خصوصیاتی که بالبی تشریح کرده است. یعنی این روابط پیوندهای عاطفی مداومی هستند که با ،پویایی های هیجانی پیچیده  مشخص می شوند.

دلبستگی و نقش مرکزی نظام رفتاری دلبستگی در خصوص درد جدایی و طلاق زوجین، توجه پژوهشگران از قبیل فریلی و شیور؛ هازن و شیور؛ سیمپسون و رولز، متخصصین بالینی به خصوص خانواده و زوج درمانگران  بر نقش دلبستگی در روابط زوجین جلب شد و نتایج بررسی مدارک و شواهد نشان داد که دلبستگی اولیه افراد در رضایت از روابط بعدی آنها به خصوص با افراد نزدیک ارتباط نزدیکی دارد . نتایج پژوهش ها نشان داد که در بزرگسالان «دلبسته ایمن» میزان صمیمیت و رضایت از رابطه بیشتر از همتایان «ناایمن» آنهاست و نیز بین انواع دلبستگی و میزان سازگاری زناشویی رابطه نزدیکی وجود دارد به طوری که زوجین با دلبستگی ایمن کمتر از زوجین با دلبستگی ناایمن به خصوص ناایمن اضطرابی تعاملات منفی دارند.

در همین زمینه مطالعه میگونیسرو ناکسون ، نشان داد که بزرگسالان با سبک های دلبستگی متفاوت، الگوهای ارتباطی متفاوتی نیز دارند. این پژوهشگران تأکید کردند که سبک های دلبستگی با خودافشایی رابطه نزدیک دارد به گونه ای که افراد دلبسته ایمن بیش از افراد دلبسته ناایمن خودافشایی دارند و بیش از دو گروه ناایمن از پیام های واضح استفاده می کنند. همچنین پیتسول ،گزارش داده است که افراد با دلبستگی ایمن بیش از افراد دلبسته ناایمن از راهبرد حل مسئله در بحث هایشان استفاده می کنند.

در مطالعه طولی که فینی، نولر و کالان ، در بررسی ارتباط بین دلبستگی، ارتباط و رضایتمندی از رابطه انجام داده بودند نتایج نشان داد در حالی که ؛ شوهران دلبسته ایمن  میزان خودافشایی بیشتری داشته اند، «زنان ناایمن» تعارض و نارضایتی بیشتری را در زندگی خود گزارش داده اند، هم مردان و هم زنان ناایمن الگوهای مخربی از تعارض و فقدان مذاکره را در گفتگوهای خود نشان داده بودند. نتایج گزارش شده در این پژوهش همسو با نتایج مطالعات متعدد دیگر در این حوزه حاکی از آن است که بزرگسالان با سبک های دلبستگی متفاوت، الگوهای ارتباطی متفاوتی نیز دارند و دلبستگی عاملی قوی برای پیش بینی عملکرد زناشویی و رفتارهای ارتباطی بین آن ها به شمار می آید. به عنوان نمونه در حالی که رفتارهای زوجین با سبک دلبستگی ایمن و ناایمن مضطرب به دنبال کسب حمایت ، البته به طرق مختلف است، زوجین با سبک دلبستگی اجتنابی رفتارهای پس رونده و دوری گزین دارند. همچنین در زوجین با سبک دلبستگی ایمن میزان کاربرد تعامل مثبت بین زوجین بیشتر در نتیجه میزان سازگاری آنها نیز بالاتر است.

در نظریه دلبستگی اشاره می شود «دلبستگی توسعه پیوند عاطفی در روابط بین افراد است» و ارتباط نمودار جدانشدنی بافت و زمینه هرگونه روابطی. ارتباط عبارت است از پیامی که توسط فرستنده فرستاده می شود و وی توقع دارد این پیام در همان شرایط را به عاطفی خود، توسط گیرنده ادراک شود. در جفت شدن سبک های دلبستگی اگر این نوع جفت شدن از نوع ناایمن نامناسب و یا ایمن ناایمن باشد به علت تفاوت در رشد پیوند عاطفی ارتباط ضعیف و ضعف ارتباط منجر به ایجاد تعارض و روابط منحل خواهد شد. باتوجه به تعریف کمپل و همکاران، ما نیز بر این اعتقادیم که دلبستگی توضیح ادراک افراد از شکل‎های روابط کلیدی قبلی است که بر روی روابط و ارتباطات جدید تأثیرگذار است و سنگ بنای این ارتباط (ایجاد و توسعه آن) در فرآیند دلبستگی و تحت تأثیر فرهنگ، تکامل و عملکرد دلبستگی قرار دارد.

برخی افراد در روابط نزدیک خود، از نزدیکی و وابستگی احساس راحتی و آرامش می کنند در حالی که برخی دیگر وقتی همسرشان به دنبال جمعیت است، عصبی می شوند. همچنین برخی افراد احساس می کنند که همسرشان در موقع لزوم از آن ها حمایت و مراقبت می کند در حالی که برخی دیگر از ترک شدن می ترسند. امروزه نظریه دلبستگی یکی از موثرترین نظریه ها در مطالعه روابط بین فردی است. براساس این نظریه، تفاوت های فردی در سبک های دلبستگی ناشی از تجارب افراد در روابط نزدیک قبلی است و با روابط دلبستگی بین کودک و مراقبان اولیه شروع می شود ،ترجمه دلبستگی پیوند عاطفی هیجانی نسبتا پایداری است که بین کودک و مادر و یا افرادی که کودک در تعامل منظم و دائم با آنهاست، ایجاد می شود .

ارکان و مفاهیم نظریه دلبستگی ریشه در نظریه روابط شیء دارد که خود از نظریه روانکاوی نشأت گرفته است. نظریه روابط شیء، چگونگی تأثیرگذاری الگوهای دلبستگی اولیه را بر کودکان زمانی که رشد می کنند و شخصیتشان شکل می گیرد مورد بررسی قرار می دهد و سه سبک مختلف دلبستگی را شناسایی کردند که عمدتا امنیت و راحتی افراد را فراهم می کند.

آن ها کودکان را در سه گروه طبقه‏بندی گردند:

  •  ایمن
  •  اجتنابی
  •  اضطرابی
  •  دو سوگرا.

در ادامه برخی دیگر از محققان نیز این سبک ها را در بزرگسالی شناسایی کردند . این سبک ها ؛پاسخ های دلبستگی درونی شده دوران کودکی در روابط نزدیک در بزرگسالی فعال می شوند و ظرفیت لازم برای ارتباط اثربخش، صمیمیت، امنیت و آرامش را فراهم می‏سازد. بارثولومیو و هاروویتز، مدل چهار گروهی از دلبستگی بزرگسالان ؛ ایمن، دل مشغول، ترسان، نفی کننده را پیشنهاد کردند. براساس این مدل، افراد دارای دیدگاه مثبت نسبت به خود و دیگران می باشند و احساس راحتی در روابط اولیه شان با مراقبان داشتند. افراد با سبک دلبستگی نفی کننده، بی تفاوت  دیدگاه مثبتی نسبت به خودشان دارند اما دیدگاه آن ها نسبت به دیگران منفی است. بنابراین این افراد نسبت به صمیمیت حالت تدافعی دارند.

بزرگسالان دل مشغول، دیدگاه منفی نسبت به خودشان دارند اما دیدگاه مثبت نسبت به دیگران دارند. بنابراین خود را افرادی غیر دوست داشتنی درک می کنند و معمولا افرادی که به همسران خود وابسته می شوند می توانند در گروه بزرگسالان دل مشغول قرار بگیرند. تیپ ترسان، دارای دیدگاه منفی نسبت به خود و دیگران می باشند. و از صمیمیت و طرد شدن در روابط شان ترس و تردید دارند. تحقیقات وسیع گذشته آشکار ساختند که سبک های دلبستگی در روابط نزدیک بیشتر از الگوهای رفتاری دیگر به کار گرفته شده اند. از جمله این تحقیقات: ثبات روابط، مدیریت تعارض، روابط موثر، واکنش های شجاعانه، حسادت و خودسرزنش، ابراز صمیمیت و دوستی می باشند.

دلبستگی از راه حفظ نزدیک نوزاد به مادر، سلامتی و امنیت وی را تضمین می کند به همین دلیل است که بالبی پیوند دلبستگی را در کودک انسان یک نیاز اولیه و اساسی می داند. به بیان دیگر همه انسان ها تحت تأثیر پیوندهای دلبستگی خود قرار دارند، اما این که این تأثیرات مثبت یا منفی سالم یا بیماری زا باشند، به کیفیت پیوند دلبستگی در یک رابطه خاص وابسته است. بالبی تصریح می کند که یک پیوند دلبستگی اختصاص و قطع نشد. با یک شخص خاص لازمه تحول سالم و غیر مرضی فرد است و تجربه ایمنی در کودک پایه و زیربنای کنش وری سالم روانی و ذهنی است. از سوی دیگر یک رابطه دلبستگی ناایمن در نهایت، منجر به شخصیتی میشود که مشخصه آن بیاعتمادی، شکنندگی ومشکلاتی درزمینه های مربوط بهمدردی با دیگران، حساسیت، خشنودی وارضاء هیجانی درروابط عاطفی نزدیک میباشد.شیوه های گوناگون کنش متقابل بین کودک ومراقبانش باعث شکل گیری سه سبک دلبستگی ایمن،ناایمن اجتنابی وناایمن اضطرابی،دوسوگرا می شود.

منبع

مبارکی،سیما(1394)، رابطه وابستگی به اینترنت با سبک های دلبستگی و پنج عامل بزرگ شخصیت در دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0