نظریه های مربوط به دیسفوریای جنسیتی

نظریه روان تحلیلی

این رویکرد معتقد به دوگانگی جنسی ذاتی در انسانهاست و بیان می کند که دیسفوریای جنسیتی مرد به زن، ناشی از شکست پسر در مجزا کردن خود شخصی از مادر در اوایل کودکی است که در نتیجه آن، پسر به جای همانند سازی با پدر، با مادر همانندسازی می کند. چنین تحلیلی نشان دهنده فقدان ؛  خود منسجم   و غبطه داشتن جنسیت مختلف است که با تقویت مثبت مانند تشویق رفتارهای جنس مقابل توسط والدین به عنوان نیروی محرک احساس رنج زیرین یا سردرگمی شخص با هویت جنسی ترکیب می شود. انواع نظریه های روان تحلیلی، فرضیه هایی را در تبیین علل ملال جنسی ارائه کرده اند اما هیچ یک از نظریات به بررسی این موضوع نپرداخته اند که آیا وجود چنین شرایط اولیه ای با شکل گیری ملال جنسی همبستگی دارد یا خیر؟ و مطالعات درباره روابط درون خانوادگی، میزان طلاق، سلطه والدینی، سازگاری زناشویی و بسیاری از عوامل دیگر، یک الگوی مشترک برای تبیین علل ملال جنسی ارائه نکرده اند. بر اساس شواهد موجود، روابط درون خانوادگی سازگار و با ثبات نمی تواند مانع ایجاد دیسفوریای جنسیتی در فرزندان گردد، اما این رویکرد تعداد معناداری از اشخاص با رفتار جنس مخالف که در این نوع خانواده ها زندگی می کنند مشخص نکرده است .

 نظریه یادگیری اجتماعی

این رویکرد شکل گیری این اختلال را نتیجه فرآیند یادگیری می داند. بر اساس این رویکرد، دیسفوریای جنسیتی نتیجه فرآیندهای   نقش پذیری  و شرطی سازی است. در اشخاص مبتلا به ملال جنسی، شرطی سازی متفاوت از آن روشی است که به طور طبیعی انتظار می رود. یک مثال نوعی از این فرآیند، تشویق رفتارهای پسرانه در دختربچه یا تشویق پسربچه برای پوشیدن لباس های دخترانه یا رفتارهای دخترانه است  این رویکرد به وسیله مطرح کردن مفهوم  ؛  دوره بحران  به شرح بیشتر این موضوع می پردازد: منظور از  دوره بحران:  دوره هایی است که بسیاری از اشخاص، تشویق شدن به منظور نشان دادن رفتارهای مختلف با نقش جنسی خود را تجربه کرده اند. به اعتقاد این رویکرد در این دوره های بحران، عوامل زیستی، روان پویشی، و محیطی به طور خاص، انتظارات والدین و روش تربیتی آنها در رشد جنسی اشخاص تاثیرگذار است، اما قبل و بعد از دوره بحران چنین تاثیری اتفاق نمی افتد .

 نظریه رشدی , شناختی

در این رویکرد، چنین فرض می شود که شکل گیری هویت جنسی با بلوغ و رشد شناختی مرتبط است. در حدود یا زده سالگی، همزمان با شکل گیری تفکر صوری و استدلال انتزاعی، هویت جنسی فرد تحکیم می شود. در این سن یک مفهوم انتزاعی از هویت جنسی به جای یک مفهوم عینی از پسر یا دختر شکل می گیرد اما یک مفهوم از هویت جنسی و هسته اولیه آن، قبل از سه سالگی شکل می گیرد و کودک خود را به عنوان دختر یا پسر می شناسد. تحقیقات نشان می دهد که این مفهوم در سالهای بعدی مقاوم به تغییر است و بر اساس شواهد بالینی به نظر می رسد که اساس ملال جنسیتی قبل از سه سالگی گذاشته می شود، البته به منظور شناخت بیشتر منشا ملال جنسی، تحقیقات بیشتری مورد نیاز است .

منبع

کرمی،فاطمه(1394)، بررسی همه گیر شناسی پرخاشگری در بیماران دارای دیسفوریای جنسیتی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0