نظریه های استرس و فشار روانی

نظریه های زیستی

پاسخ زیستی در برابر فشار روانی به منزله یک جزء طبیعی و متعارف از پاسخدهی به استرس است. فقط زمانی یک صدمه فیزیولوژیایی می تواندحادث شود که پاسخ زیستی در برابر فشار روانی دائماً تولید شودف یا هنگامی که فرایندهای تنظیمی متقابل نتوانند در عرض یک دوره زمانی معقول دستگاه های بدنی را به سطوح پیش از وقوع فشار روانی برگرداند. رویکردهای زیستی، اختلال های روانی فیزیولوژیایی مختلف را به کاستی های اندامی خاص، فعالیت افراطی، دستگاه های اندامی خاص در پاسخ به فشار روانی، عوارض ناشی از هورمون های مربوط به فشار روانی، یا تغییر در دستگاه ایمنی که در نتیجه فشار روانی به وجود آمده اند نسبت می دهند.

نظریه ضعف جسمانی

عوامل ارثی، بیماری های قلبی، تغذیه و مواردی از این قبیل ممکن است یک دستگاه اندامی خاص را دچار مشکل کند و در نتیجه ممکن است این اندام ضعیف، در برابر فشار روانی آسیب پذیر گردد. بر طبق نظریه ضعف بدنی، پیوند میان فشار روانی و یک اختلال روانی فیزیولوژیایی خاص به این شکل است که یک ضعف در یک اندام بدنی خاص به وجود می آید. برای نمونه، ممکن استضعف مادرزادی و سرشتی دستگاه تنفسی زمینه ساز تنگی نفس در فرد شود .

 نظریه واکنش اختصاصی

آدمیان الگوهای پاسخ خود مختار خاص خود را در برابر فشار روانی دارند. ضربان قلب یک نفر ممکن است افزایش یابد، در حالی که شخص دوم ممکن است به صورت افزایش تنفس واکنش دهد ولیکن هیچ تغییری در ضربان قلب او مشاهده نشود. بر طبق نظریه واکنش اختصاصی، افراد به شیوه خاص خودشان در برابر فشار روانی پاسخ می دهند و دستگاه بدنی شان که بیش از بقیه حساس است احتمالاً  نامزد یک اختلال روانی فیزیولوژیایی در آینده خواهند بود .

نظریه های روان کاوی

طبق این نظریات تعارضات اختصاصی و حالت های هیجانی منفی همراه با آنان موجب ظهور اختلال های روانی فیزیولوزیایی می شوند. از میان نظریه پردازان روان کاوی که به بررسی اختلال های روانی – فیزیولوژیایی پرداخته اند، فرانس آلکساندر بیشترین تأثیر را بر جای گذاشته است. در دیدگاه او ، هر کدام از اختلال های متنوع روانی فیزیولوژیایی محصول حالت های هیجانی ناهشاری هستند که خاص همان اختلالند. برای مثال، تکانه های خصمانه تخلیه نشده باعث ایجاد حالت هیجانی مزمنی می شود که مسئول پر تنشی، است.

 اثرات جسمانی استرس

در نخستین دهه های قرن بیستم، متخصصان بالینی به کشف بیماری هایی نایل شدند که به نظر می رسید ناشی از تعامل عوامل روان شناختی و جسمانی باشد. نخستین مجموعه های تشخیصی و آماری انجمن روان پزشکی آمریکا این بیماری ها را بیماری های روانی, تنی یا روانی , فیزیولوژیکی نامیدند. بیماری هایی که در چهارمین مجموعه تشخیصی و آماری( DSM-IV ) با عنوان عوامل روان شناختی می تواند نشانه های روان شناختی، رگه های شخصیت، سبک های رویارویی و یا هر عامل دیگری باشند.

در خلال نیمه اول قرن، متخصصان بالینی اختلال های روانی, فیزیولوژیکی را حول نظام های متفاوت بدنی که تحت تؤثیر این عوامل قرار می گرفتند، متبلور ساختند.برای مثال، آن ها اختلال های پوستی، تنفسی، قلبی، احشایی و جز آن ها را متمایز کردند. شناخته شده ترین این اختلال ها عبارت بودند از زخم معده، نفس تنگی، سردرد مزمن، فشار خون و اختلال های قلبی, عروقی. در سال های اخیر چندین اختلال روانی, فیزیولوژیکی جدید شناخته شده است. از جمله عفونت های ناشی از ویروس باکتری و همچنین مشکلات دیگر در قلمرو سلامت که تحقیقات آن را به سطح بالای استرس وابسته دانسته اند. همچنین تحقیقات نشان داده اند که استرس دستگاه ایمنی بدن را در حمایت از فرد در برابر بیماری کاهش می دهد .

 اثرات استرس بر کنشوری های فرد

استرس ، کنشوری های فرد را در قلمرو اجتماعی، روان شناختی وخانوادگی دچار اختلال می کند و با ایجاد تغییرات روان شناختی مانند تحریک پذیری، اضطراب، تنش، حالت عصبی و ناتوانی در مهار خود، روابط اجتماعی و خانوادگی را مختل می کند. در ایفای نقش پدر و مادری کردن، ضعف و سستی به وجود می آید. استرس، تغییرات رفتاری نامطلوب مانند اعتیاد به مواد، مشروبات الکلی و یا داروها را ایجاد می کند واحتمال طلاق و خودکشی را افزایش می دهد.

تعریف اضطراب

دسترسی به تعریفی دقیق از اضطراب بسیار دشوار است. اکثر نظریه پردازان با لانگ موافقند که اضطراب مفهومی فرضی است. یعنی اضطراب نوعی تصور است که وجود خارجی و عینی ندارد ولی در تفسیر پدیده های مشاهده پذیر می تواند مفید باشد. لانگ مدلی سه سیستمی از اضطراب ارائه داده است. که در حد وسیعی به فهم تعریفهای مختلف کمک کرده است . اضطراب را می توان برحسب افکار تعبیر کرد. برای مثال ، من وحشت زده هستم یا آن را برحسب احساسها و واکنشهای جسمانی بیان کرد.

انواع اضطراب

اضطراب مزمن: به صورت یک ناراحتی کم و بیش دائمی در سطح روانی، جسمانی و یا ارتباطی آشکار می شود. در افراد دارای این اضطراب حالت مراقبت مفرط و بازخوردهای دفاعی مشاهده می شود. افراد مبتلا از تظاهرات بدنی، مانند اختلال های خواب، به ویژه بی خوابیف بی اشتهایی، اختلال های هضمی، تنفسی یا قلبی را بروز می دهند و کمتر از احساس اضطراب شکایت می کنند. این نوع اضطراب می تواند به شکل ظاهری اعتراض از دیگران یا بی توجهی نمایان شود. با این حال فرد مضطرب همدمی را جستجو می کند و همین گریز از انزوا یکی از ویژگی های متمایز کننده اضطراب از افسردگی است.

بحران های اضطرابی حاد: این نوع اضطراب مدت محدودی دارد و آغاز و پایانش ناگهانی است. در این حالت فرد در خود احساس مطلوبی از یک نامعین؛ ترس بدون موضوع ، وحشت زدگی، درماندگی و حتی مرگ دارد. در بیشتر موارد این بحران ها به منزله واکنش در برابر یک رویداد ناگهانیو یا یک موقعیت خاص  مانند مرگ یکی از خویشاوندان یا دوستان، مشکلات تحصیلی و غیره هستند. در اکثر مواقع تظاهرات دستگاه عصبی خودمختار مانند تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس خفگی، تعرق،لرزش، احساس سستی در پاها و عوارض امعایی و احشایی همراه است.

واکنش اضطرابی موقت: این واکنش ها مانند بحران های اضطرابی حاد هستند، با این تفاوت که جنبه موقت دارند و در خلال بیماری ها، جراحی ها و نظایر این ها ظاهر می شود. معمولاً در اوج بیماری ها بروز می کند و پس از پایان بیماری ها و پیش از آن از بین می روند.

 انواع اضطراب از نظر ویژگی های فردی

تقریباً مثل همه مواردمربوط به حیطه شخصیت در اضطراب نیز تفاوت های فردی وجود دارد بر این اساس، اضطراب به دو دسته تقسیم می شود.

اضطراب موقعیتی: این عکسل العمل هیجانی و موقعیتی و لحظه ای است که به عنوان یک وضعیت ناپایدار تعریف شده است و هم از نظر شدت و هم از نظر نوسان در زمان های مختلف می باشد.

اضطراب خصلتی: این نوع اضطراب به عنوان خصوصیت دیرپای فرد معرفی می شود. همانند سایرصفات، این ویژگی مهم از فرد به فرد دیگرمتفاوت است. بعضی از افراد دارای اضطراب خصلتی در سطح پایین و بعضی دیگر در سطحی بالا هستند.

 دیدگاه های نظری اضطراب:

دیدگاه فرهنگی, اجتماعی

پژوهش ها و بررسی های زیادی نشان داده اند که فراوانی هراس ها و اختلال های اضطرابی تعمیم یافته، بیشتر در کسانی شیوع دارد که با فشارها و موقعیت های خطرناک اجتماعی مواجه هستند. نتیجه این مطالعات نشان می دهد که در محیط های تهدیدآمیز، افراد احساس تنش گسترده، نگرانی، برانگیختگی و بی قراری می کنند و حتی در این محیط ها، اختلال های خواب که مشخص کننده اضطراب تعمیم یافته است، بیشتر دیده می شود.  همچنین بررسی هایی که در کشورهایی نظیر ژاپن، انگلستان، کانادا، لهستان، هندوستان و تایلند شده، نشان می دهد که جنگ، اختناق، دگرگونی های سیاسی و صنعتی و نیز رخدادهای ملی و امثال آن، افزایش اضطراب در بین مردم را پی دارد.

 دیدگاه زیست شناختی

گرچه هیچ علت مشخصی برای اختلالات اضطرابی ساخته نشده است. اما به نظر می رسد علل زیستی در ایجاد آن ها نقش داشته باشد. محققان درصدد کشف چگونگی تأثیر این داروها در بعضی قسمت های مغز هستند. موضع دیگری که بر اهمیت عوامل زیستی اشاره دارد وجود شواهدی است که نقش وراثت را در اختلالات اضطرابی تأیید می کنند. مثلاً هماهنگی بالایی که بین دوقلوهای یک تخمکی از نظر ابتلا به اختلالات ملاحظه می شود، ممکن است حاکی از یک ترکیب ژنتیکی به عنوان علت اختلاتل باشد. همچنین دستگاه عصبی افراد مبتلابه اختلالات اضطرابی به ویژه نسبت به محرک ها حساس تر است. این موضوع  ناشی از یک آمادگی ژنتیکی خاص است.

دیدگاه شناختی نگر

بیشتر نظریه پردازان شناختی نگر  باورهای سازش نایافته را ریشه اختلال های اضطرابی می دانند. بِک و الیس نظریه های شناختی را به قلمرو روان شناختی گسترش دادند.این نظریه ها، فرایندهای شناختی را به منزله محور اصلی رفتار، فکر و هیجان تلقی کردند. الیس، معتقد بود پاره ای از افراد باورهای بنیادی غیر منطقی دارند که بر چگونگی تفسیر آن ها از رویدادها مؤثر است و واکنش های هیجانی نامتناسبی را در پی دارد. به نظر او، بیشتر کسانی که از اختلال اضطرابی تعمیم یافته رنج می برند، چنین باورهایی دارند.در نظریه شناختی مشابهی، بک  اظهار می کند که افراد مبتلا به اختلال اضطرابی تعمیم یافته، باورهای غیر واقع نگر پنهان یا نهفته ای دارند که احساس خطر قریب الوقوع را در آن ها پدید می آورد.

 دیدگاه رفتاری نگر

به نظر رفتاری نگرها، تمامی رفتارها از جمله رفتارهای اضطرابی، اکتسابی هستند؛ یعنی از راه شرطی شدن کلاسیک، شرطی سازی کنشی, ابزاری، مشاهده، تقلید یا الگوبرداری و یادگیری اجتنابی فرا گرفته می شوند. بنابراین، اضطراب واکنش شرطی در برابر محیطی خاص است که برای مثال ممکن است شخص با تقلید واکنش های اضطرابی والدین خود، واکنش درونی اضطراب را یاد بگیرد.

دیدگاه های انسانی نگر و هستی نگر

نظریه پردازان انسانی نگر و هستی نگر بر این باورند که هراس و اختلال های اضطرابی تعمیم یافته مانند هر اختلال روانی دیگر، هنگامی بروز می کنند که افراد خود را صادقانه موردنظر و پذیرش قرار نمی دهند و در عوض به انکار و تغییر افکار، هیجان ها و رفتار خود می پردازند. این موضع گیری های دفاعی، در نهایت آن ها را به اضطراب مفرط می اندازد. راجرز عقیده دارد که اگر افراد نتوانند در خلال کودکی ، توجه مثبت بی قید و شرط را از افرادی که برای آن ها معنادار هستند دریافت کنند، یک شیوه کنش وری دفاعی در ایشان گسترش می یابد و دیدگاهی انتقادی راجع به خود در پیش می گیرند. به کار بردن این گونه مکانیزم های دفاعی، موجب می شود که آن ها فقط جزئاً به احساسات مثبت درباره خویشتن برسند و به اغتشاش فکری و اضطراب گسترده ای دچار شوند که از احساس تهدیدشدگی همیشگی ناشی می گردد.

 دیدگاه روان پویایی

نظریه پردازان روان پویایی معتقدند که تعیین کننده های عمده اضطراب درون فردی انگیزه های ناخوداگاه است. آن ها بر این باورند که وقتی ایگو در معرض خواسته های محیطی افراطی قرار می گیرد، یا وقتی در نظام اید، ایگو و سوپر ایگو تنش وجود دارد، اضطراب تجربه می شود. اضطراب واکنش هشدار دهنده ای تعبیر می شود و وقتی بروز می کند که شخص مورد تهدید قرار می گیرد. در این که فرد چگونه با هشدار اضطراب انطباق حاصل می کند به شدت آن جریانی آن جریانی که آن را ایجاد می کند و شخصیت فردی که به هشدار پاسخ می دهند، بستگی دارد. ویژگی های متمایز کننده اضطراب آن است که در غیاب منبع خطر شناخته شده، به طور مرتب هشداری به صدا در می آید، خطری وجود دارد اما احساس مبهم از نظر پنهان است.

نشانه های اضطراب در سطوح مختلف

اضطراب در سطوح مختلف رفتاری، بدنی، ارتباطی و شناختی، می تواند نشانه های مختلفی داشته باشد.

منبع

 تیموری، ناهید (1394)، نقش واسطه ای نظم جویی شناختی  هیجان در رابطه با استرس و اضطراب  با سلامت روان زنان متأ    هل    ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0