نظریه تحلیلی کارل گوستاو یونگ

یونگ در شخصیت انسان وجود دو نوع نگرش را تشخیص داده است، یکی برون‌گرایی و دیگری درون‌گرایی. نگرش برون‌گرایانه، انسان را به سوی دنیای عینی بیرون سوق می‌دهد، در حالی که نگرش درون‌گرایانه، او را متوجه دنیای درون خود می‌نماید. این دو نگرش، معمولا در هر شخص وجود دارد، ولی به طور معمول یکی غالب و آگاه و دیگری مغلوب و ناخودآگاه است.یونگ برای هر کدام(افراد درون‌گرا و برون‌گرا) خصایصی می‌شمارد. درون‌گرایان به افکار و احساسات خویش توجه دارند، نگران آینده و محافظه‌کارند، اصول و معیارها را مهمتر از خود اعمال می‌دانند و در نوشتن بهتر از گفتن هستند. مردم‌گریز و دیرآشنا هستند. برون‌گرایان به افراد و اشیا توجه دارند. در زمان حال زندگی می‌کنند و به خود اعمال توجه دارند. خون‌گرم، پرحرف، زودآشنا و اهل معاشرت و اجتماعی هستند.

  • ویژگی انسان برون­گرا

این افراد به محض ورود مشکل ، درصدد وسوسه های محافظت از خود ونجات خویش، به دنیای بیرون متوسل می شوند به نوعی از خود می گریزند و بلایی که به سرشان آمده برای همه تعریف می کنند. او با صداقت با مشکلاتش رو برو می شود. می­توان گفت او مشکلاتش را جدی نمی­گیرد. با عواطف با آنها کنار می­آید. آنها را برای همه تعریف می کند.چون نیاز دارد بار سنگینی را که جنبة شخصی دارد در جایی خالی کند و خلاص شود.

  • ویژگی انسان درون­گرا

وقتی مانعی بر ر راهشان سبز شود ، تأثیر خیره کننده­ای که بر آنان و دنیای درونشان می­گذارد چنان است که انرژی اکتسابی و محرک محیطی پس می­رود و در نتیجه محتمل یک جذابیت غیر مستقیم درونی که او را از حقیقت محیط دور می­کند و به طرز اغراق آمیز در دنیای تخیلات فرو می­برد. انسان درون گرا به رغم هرگونه تلاش، تمایل به گریز به دنیای خاطرات و تأثرات مهار شده دارد. البته این هم نوعی مقابله با­مشکلات زندگی است و او در خود فرو می­رود تا پس از رفع مشکل دوباره به دنیا بیاید. خطر این کار این است که او به علت مشکلات متعدد در درون خود باقی بماند و به فردی منزوی تبدیل شود و به تدریج در خود منفر شود و به تمام خطاای خود اقرار کرد و ادعای جنون نماید.به نظر یونگ در انسان، چهار کنش یا فعالیت اساسی روانی نیز وجود دارد که عبارتند از: تفکر، احساس، ادراک و الهام. ادراک و الهام از کارکردهای غیرعقلانی هستند و تفکر و احساس از کارکردهای عقلانی که شامل قضاوت و ارزیابی درباره تجربیات می‌شوند.

تفکر: افرادی که این کنش در آن‌ها قوی‌تر است می‌کوشند جهان را با استدلال بشناسند و به روابط منطقی جهان توجه دارند.

  • ویژگی های انسان متفکر

انسان متفکر تحت سلطة احساسات خویش است. وقتی این احساسات بروز می­کنند، هیچ دلیل منطقی جلو­دارش نیست. تنها تأثرات و دگرگونی­هایی که در او به وجود می­آیند ، قادرند کمک کنند تا از تأثرات و دگرگونیهایی که در او به وجود می­آیند، قادرند کمک کنند تا از لاک خویش بیرون آید. انسان متفکر به طرز وحشتناکی از عاشق شدن می­ترسد چون عاشق شدن می تواند او را به دیوانگی هایی وادار کند. احتمال زیادی هم دارد که از بخت بد، به مرد یا زنی دل ببندد که مناسبش نباشد. او جز به زنانی اصالتا” بدوی دل نمی­بندد. به همین دلیل بسیاری از روشنفکران مایلند با زنی مادون خود ازدواج کنند. معمولا” دلباخته زنان روستایی یا خدمتکارانشان می­شوند. پس متفکران حق دارند به احساسات خود بد گمان باشند، چون می­توانند آنها را به سفاهت بکشانند. این گروه منطق و استدلالی قوی دارند، تسخیر ناپذیرند و می­توانند به زانوی خویش اتکا کنند. ولی­در عرصه احساسات­ تأثیرپذیر و لرزانند و این­ را خودشان نمی­دانند.

احساس: افرادی که این کنش در آن‌ها مسلط است می‌کوشند جهان را با احساسات خوشایند و ناخوشایندی که از تجربه‌های خود دارند بشناسند

ادراک:  این افراد جهان را آن‌چنان که هست تجربه می‌کنند.

الهام: افرادی که این کنش در آن‌ها قوی‌تر است در شناخت جهان، به یک ناخودآگاه یا ادراک درونی توجه دارند و می‌کوشند به نیروی نهانی موجود در اشیا پی‌ببرند.

  • ویژگیهای انسان احساساتی

درست برعکس انسان متفکر ، انسان احساساتی معمولا” از تفکر می­ترسد  و اجازه دخالت به تفکر خویش را می­داند، مگر آنکه یک دگرگونی عصبی بروز کند و افکارش، شروع به تکان دادن او کنند.این تفکرات با چنان شدتی ظاهر می­شوند که شخص موفق نمی­شود خود را از قید آنها برهاند. می­تواند رفتاری شبیه یک انسان بسیار آرام و دوست داشتنی داشته باشد ولی انسانی با اعتقاداتی عجیب و غریب و به عنوان کسی که تفکر او کنشی مادون است، قادر به استدلال نیست. روحش انعطاف نمی­پذیرد و تا گردن در افکاری فرو­می­رود که موفق به خلاصی از آنها نمی­شود.

  • ویژگی های انسان مکاشفه­ای (شهودی)

انسان مکاشفه­ای همواره با واقعیت دست به گربیان است. قدرت درک واقعیت را ندارد و اغلب گرفتار امکانات مبهم و ضد و نقیض زندگی است. انسانی است که مزرعه­ای را آباد می­کند و پیش از محصول آن را رها کرده و به سراغ مزرعة دیگری می­رود. همیشه در پی امیدهای تازه ای می­دود و به این ترتیب­ حاصل زندگی خود را بر باد می­دهد. برای انسان مکاشفه­ای چیز واقعی درست همان چیزی نیست که وجود دارد، بلکه چیزی است که باید باشد. انسان مکاشفه­ای به محض قرار گرفتن در موقعیت مبهم، از آن می­گریزد تا به آزادی برسد تا به امکانات تازه­ای دست یابد.

ویژگی انسان حسی

یونگ احساس را یک کنش عقلانی می­داند در حالی که بسیاری از روانشناسان احساس را مکمل یک کنش غیر عقلانی، حسی یا مکاشفه­ای می­دانند. یونگ معتقد است انسان عقلانی، حساسات خود را تحت ­کنترل فکر و عقل خویش می­گیرد و جز احساسات منطقی سنجید و مورد قبول را منعکس نمی­کند. درحالی که احساسات غیر عقلانی از همان آغاز کنار زده شده و به تبعیدگاه ناخودآگاه می­روند. یونگ بر اساس دو نگرش و چهار کارکرد مذکور، هشت سنخ روان‌شناسی را به وجود آورد.

  • سنخ فکری برون‌گرا: چنین افرادی بر طبق قواعد انعطاف‌ناپذیری زندگی می‌کنند. آن‌ها احساسات و هیجان‌های خود را سرکوب کرده، در تمام جنبه‌های زندگی خود واقع‌گرا هستند. دانشمندان در این سنخ قرار دارند.
  • سنخ احساسی برون‌گرا: این افراد تفکر خود را بازداری کرده و شدیدا” هیجانی هستند. آن‌ها از ارزش‌ها، اصول اخلاقی و آداب و رسومی که آموخته‌اند، دست برنداشته و از آن‌ها پیروی می‌کنند و به طور غیرمعمول نسبت به انتظارات و عقاید دیگران حساس هستند. اغلب زنان دارای این تیپ شخصیتی هستند.
  • سنخ ادراکی برون‌گرا: این سنخ شخصیتی متوجه لذت و شادی و تداوم تجربه‌ها و حس‌های جدید است. چنین اشخاصی شدیدا واقعیت‌مدار بوده و تا اندازه زیادی با افراد و موقعیت‌های مختلف انطباق‌پذیر هستند.
  • سنخ الهامی برون‌گرا: این افراد به خاطر توانایی زیاد خود در بهره‌برداری از فرصت‌ها، در تجارت و سیاست کارایی بالایی دارند. آن‌ها جذب عقاید جدید شده و خلاق هستند.
  • سنخ فکری درون‌گرا: این افراد سازگاری خوبی با دیگران ندارند، در بیان افکار خود مشکل دارند و ظاهرا بی‌احساس بوده و توجهی به دیگران ندارند. آن‌ها نه بر احساس خود، بلکه بر اندیشه‌های خود متمرکزند.
  • سنخ احساسی درون‌گرا: در این افراد تفکر و ابراز بیرونی هیجان سرکوب شده است. آن‌ها به نظر دیگران اسرارآمیز و دست نیافتنی می‌آیند و آرام و متواضع هستند.
  • سنخ ادراکی درون‌گرا: این افراد غیرمنطقی هستند و از دنیا بریده‌اند. آن‌ها به بیشتر فعالیت‌های انسان با خیرخواهی و سرگرمی می‌نگرند.
  • سنخ الهامی درون‌گرا: این افراد ممکن است چنان به شهود توجه کنند که ارتباط اندکی با واقعیت داشته باشند. آن‌ها رویایی و خیال‌پرداز هستند.

نظریات یونگ درباره روان­شناسی و دین

نمی­توان انکار کرد که دین یکی از قدیمی­ترین و عمومی­ترین تظاهرات روح انسانی است و بنابراین واضح است که هرگونه روان­شناسی که سرو کارش با ساختمان روانی شخصیت انسان باشد لااقل نمی­تواند این حقیقت را نادیده بگیرد که دین تنها یک پدیدۀ اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه برای بسیاری از افراد بشر حکم یک مسئله مهم شخصی را دارد.  چیزی که عادتا” و در اصطلاح جاری دین خوانده می­شود بدلی است و آن­قدر رواج دارد که من جدا” از خود می­پرسم که آیا این نوع «دین» ، که من ترجیح می­دهم آن ­را  «مذهب» بخوانم در جامعه بشری عمل مهمی را انجام نمی­دهد؟ بدیهی است که عمل این بدل آن است که جای تجربه اصلی و بلافاصله را بگیرد، واین کار با توسل به رمزهای مناسبی که جزو یک رشته اعتقادات و مناسک دینی متشکل شده­اند صورت می­دهد.

به عقیده یونگ یک نظریه علمی، هرقدر هم که دقیق باشد، از لحاظ حقیقت روان­شناسی ارزشش کمتر از ارزش یک اعتقاد مذهبی است، به این دلیل که نظریه الزاما” انتزاعی و منحصرا” یک امر عقلی است و حال آن که اعتقاد ­مذهبی یک تمامیت غیرعقلی را به وسیلة تصویر بیان می­کند. این طرز بیان برای شناساندن روحیه، که یک محسوس غیرعقلی است به مراتب مناسب­تر است. مهم­تر این که اعتقاد مذهبی هم ادامة وجود و هم ماهیت خود را از طرفی مدیون تجربیات مستقیم الهامی یا «عرفانی» ( از قبیل تصور موجودی که هم خدا است و هم بشر یا فکر صلیب یا تولد از مادر باکره یا آبستن شدن بی­آلایش یا تثلیت و غیره)، و از طرف دیگر مدیون همکاری های مداوم متفکران بی­شمار طی قرون متمادی است. شاید تعجب کنید از اینکه من بعضی اعتقادات دینی را «تجربة مستقیم» می­خوانم و حال آن­که اعتقاد دینی به حکم تعریف چیز است که مانع وقوع تجربه مستقیم می­شود.

تعریف دین

واژه دین در لغت‏ به معانى گوناگونى از جمله; جزا، اطاعت، قهر و غلبه، عادت، انقیاد، خضوع، پیروی و مانند آن­ها آمده است. در قرآن کریم نیز آیاتی وجود دارد که از آن­ها، معنای جزا، شریعت و قانون،­ طاعت و بندگی استنباط می­‏شود.دین، آیین، کیش یک جهان بینی و مجموعه‌ای از باورها است که می‌کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش‌های اساسی مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و آغاز و پایان احتمالی چیزها، و چگونه­زیستن ارائه دهد. ادیان فراعقلی­اند، یعنی بخش‌هایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و اعتقاد است.جوادی آملی دین را مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتی می­داند که هم به اصول فکری  بشر نظم می­دهد و هم درباره اصول گرایشی وی سخن می­گوید و هم اخلاق و شئون زندگی را تحت پوشش قرار می­دهد.

مجموعه دین از دو بخش تشکیل شده‌است:

  1. آموزه‌ها و گزاره‌های اعتقادی (هست‌ها /اصول)
  2. دستورهای عملی، اخلاقی و ارزشی که بر پایه آموزه‌های اعتقادی استوار شده‌اند (بایدها /فروع)

در ادیان مختلف، این آموزه‌های اعتقادی تلاش می‌کنند تا پاسخی برای درک معماهای هستی و آنچه درک نشدنی است (بی‌نهایت، مرگ) فراهم کنند. واژه‌های دیگری مانند کیش و مذهب، گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخه‌هایی از یک دین ­بکار می‌روند. دین یا اصطلاحاً «آسمانی» است یعنی پیامبری آمده و مدعی این است که هر چه آورده از طرف آنچه وی خدا می‌نامد سرچشمه گرفته یا «آسمانی» نیست یعنی حاصل افکار و عقاید یک انسان یا توده انسانها می‌باشد. از گسترده‌ترین دین‌های جهان می‌توان از دین‌های ابراهیمی نام برد: دین‌های ابراهیمی از یک ریشه یعنی ابراهیم سرچشمه می­گیرند. این دین ها از منطقه خاور­میانه آغاز شده و به تدریج به قاره­های مختلف جهان گسترش یافته­اند.

اعتقاد دینی به طرز کامل­تر از نظریه علمی روح انسان را منعکس می­کند، زیرا نظریه علمی تنها معرف و­مبین قسمت خودآگاه است. از این گذشته یک نظریه علمی بیش از این نمی­تواند کاری بکند که چیزی زنده را به وسیله مفهوم­های انتزاعی معرفی کند و حال آن­که اعتقاد مذهبی، برعکس جریان زندۀ  ناخودآگاه را به صورت  درام گناه و توبه و قربانی و رستگاری چنان که باید بیان می­کند.امیل دورکیم در صور بنیانی حیات دینی با بر شمردن تعاریف رایج در ارتباط با دین همچون: «دین به مثابه دیدگاهی اعتقادی در رابطه با مواردی که در قالب علم نمی‌گنجد و «دین به عنوان دستگاهی برای تنظیم روابط با موجودات خاص همچون خدایان، شیاطین، فرشتگان، ارواح و»…  به رد این تعابیر می‌پردازد و دین را بدین گونه تعریف می‌کند:

دین عبارت است از دسته‌ای همبسته از باورها و اعمال مربوط به امور لاهوتی (مجزا از امور ناسوتی) که این باورها و عقایدو روش‌هایِ ثابت و غیرِ قابلِ تغییرِ همه کسانی را که پیرو آنها هستند در یک اجتماع­اخلاقی واحد به نام امت متحد می‌کند.

منبع

سلطان آبادی، فاطمه(1394)، رابطه بین سبک های یادگیری یونگ با گرایش به دین باوری، پایان نامه کارشناسی ارشد، تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد  اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0