نظریه بنیادی روش دوسا

گزارشهایی در مورد کاربردهای روش دوسا در مورد کودکان اتیسم در اواخر میانه  سال 1970 چاپ شده که در این مقاله گزارش­های قابل توجهی در مورد تغییرات رفتاری کودکان مبتلا به بیش­فعالی و اتیسم وجود داشت. کاربردهای این روش شامل تغییرات رفتاری قابل ملاحظه­ای مانند کاهش بیش فعالی، کاهش حملات ترس و گسترش رفتارهای اجتماعی و توانایی­های زبانی در مدت زمان کوتاهی بود. اثر زیاد این گزارش­ها موجب شد تا بسیاری از مطالعاتی در مورد کودکان مبتلا به اتیسم انجام شود:

در میانه سال 1990، روش دوسا، نظریه­های جدیدی در مورد  رابطه  درمانی  داد ، گزارش حاکی از آن بود که تعامل بین درمانگر و کودک مبتلا به اتیسم از طریق استفاده از روش غیرکلامی به اسم دوسا تأثیرات درمانی دارد. این دوره در ژاپن دقیقاً زمانی بود که نگاه عمومی به اتیسم از اختلال­های عاطفی به اختلال رشدی ارثی تغییر یافته بود. از اوخر میانه سال 1970 تا 1980، گزارش­هایی که به بحث در مورد آموزش دوسا به این کودکان می­پرداختند هیچ توصیفی قطعی­ای در مورد علل بیماری نداشتند واز آن­جایی که هیچ گزارشی مبنی بر در نظر گرفتن اتیسم بعنوان اختلال عاطفی وجود نداشت دانش­پژوهان روش دوسا؛ اتیسم را بعنوان یک اختلال رشدی در نظر گرفتند تا  این اختلال را از دیدگاه مستقلی درک کنند. نظریه  بنیادی در مورد روش دوسا ، اینست که این روش یک فرایند روانی است، نه این که فقط حرکت بدنی باشد.این روش به فرایند کنترل خود فرد نزدیک می­شود. این چارچوب این گونه نام­گذاری می شود سیستم خود – بدن خود. بعلاوه شکل ساختاری برای تمرین روش های دوسا توسط ناروسه ، بیان شده است را نشان می دهد.

بطور کلی، سه چهارچوب برای بحث وجود دارد:

  • سیستم خود – خودبدنی
  • سیستم خود / خود بدنی – دیگری
  • سیستم خود / خود بدنی – تکلیف دوسا – دیگری

دوسا ، به معنی فرایندی روانی است که در آن خود بعنوان عنصر مستقل تلاش می­کند تا فعالانه خود بدنی را کنترل کند که در نتیجه  این فرایند، حرکات بدنی تشخیص داده می­شود.

این فرایند شامل 2 فعالیت است:

  1. کنترل فعال خود، خود بدنی؛ بعنوان عملکرد بیرونی
  2. سنجش واقعیت خود بدنی، خود؛ بعنوان عملکرد بیرون

کودکان دچار معلولیت جسمی دارای نوعی اختلال هستند که بر اساس یادگیری غلط و یا یاد نگرفتن این فرایند ایجاد شده است.این دسته از افراد در آزمایش درست حرکات بدنی خودشان بطور درست ناتوان هستند. دوسا روشی است که این فرایند و تشخیص حرکات بدنی را حمایت می­کند. مطالعات پیشین تلاش کرده­اند تا کودکان مبتلا به اتیسم را از طریق این نظریه درک کنند. تعدادی از رفتارهای ویژه  این دسته از کودکان مانند بیش­فعالی، رفتارهای غیر عادی، حرکت نامناسب به عنوان ناتوانی­های سیستم (خود خود بدنی) در نظر گرفته شده است. نتایج نشان داده­اند که علایم مختلف و مشکلات رفتاری به دلیل تعامل نادرست بین فرد و بدن خود ایجاد می­شوند .

برخی از فرضیه­ها حاکی از فقدان آگاهی از خود و خود بدنی، شکست در تشکیل خود ، تصویر بدنی ناقص، و اشتباه در کنترل خود بر بدن خود بوده­اند. واضح است که کودکان مبتلا به اتیسم در برقراری رابطه با دیگران ناتوان هستند و در مورد اختلال بنیادی ناتوانی در مهارتهای اجتماعی و تعامل با  دیگران توضیح روشنی وجود دارد که ممکن است به سایر علایم مربوط باشد. اگرچه این توضیح در بین درمانگران و دانشجویان دوسا قابل قبول است، اما توضیح ناتوانی­های اتیسم و محتوای روش دوسا براساس مفهوم سیستم خود – خود بدنی است. مطمئناً تمامی کارهای بالینی شامل ارتباط بین خود / خود بدنی – دیگری می­باشد. رابطه  بین خود / بدن خود – دیگری در تمرین­های روش دوسا اتفاق خواهد افتاد .

کودکان مبتلا به اتیسم در زمینه  روابط این تمرین­ها ناتوانی هایی دارند که ما بایستی آن را در رویکرد درمانی خود حل کنیم. در این روش از طریق ارتباط غیر کلامی آموزش­هایی به کار برده می­شود تا مشکل ارتباطی حل شود. در مطالعات گسترده­ای که انجام شده است این حقیقت وجود دارد که کودکان مبتلا به اتیسم در ارتباط غیر کلامی دچار مشکل هستند. همکاری بین درمانگر و مراجع برای فهمیدن تکلیف دوسا کاملاً ضروری است و در حین این همکاری شاهد پیشرفت­هایی در ارتباط خواهیم بود.

منبع

نادری،سارا(1393)، اثربخشی روش دوسابرنظریه ذهن درکودکان مبتلا به اتیسم،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0