نظريه های نوجوانی
نظريه جامعهشناختی
نظریههای جامعهشناختی نوجوانی دقیقاً روی نهادهای اجتماعی و موقعیت فرد روی اجتماع متمرکز میشوند. این تئوریها بر نقش نوجوان و موقعیت او به عنوان تصمیمگیرنده در زمینه رشد و تحول خویش، تأکید میکند.
کينگزلی ديويس : نظریه جامعهشناختی
دیویس، اظهار داشت که در یک جامعه پیچیده غربی، نوجوان مرحلهای از رشد را به نمایش میگذارد که در آن رشد فیزیکی و رشد ذهنی به مراتب جلوتر از رشد اجتماعی انجام میگیرد. از نقطه نظر اجتماعی، نوجوان قبل از آنکه به وضعیت رشدی برسد راهی طولانی در پیش دارد. در بیشترین جوامع قدرتها و موقعیتها به وضعیت تجربه اجتماعی بیشتر وابسته هستند تا اینکه به قدرت فیزیکی یا حتی به ظرفیت ذهنی متکی باشند. از دیدگاه جامعهشناسی، نوجوانی مرحلهای از رشد است که در آن نوعی کندی رشد اجتماعی بعد از رشد جسمی وجود دارد.
از این دیدگاه شخص باید پیشبینی کند همچنانکه جامعه پیچیدهتر میشود. این کندی و عقبماندگی بیشتر میشود و نوجوانی از نظر ساختمانی تا مرحله بزرگسالی امتداد مییابد.دیویس، نوجوانی را سن گرایش به تشکیلات، دستجات و گروهها تلقی میکند. ورود به این گونه نهادها بهویژه با نفوذترین آنها برای نوجوانان از اهمیت ویژهای برخوردار است.نظریه جامعهشناختی و بهویژه نماینده برجسته آن «کینگزلی دیویس» به عامل فرهنگ در توسعه تجربیات اجتماعی، بسیار پایبند است و تواناییهایی نظیر احساس کفایت و شایستگی را از موارد قابل اکتساب فرهنگی تلقی میکند.
نظريههای انسانشناختی
انسانشناسی، بیش از هر نظام دیگری، در مورد اعتبار نظریههای زیستشناختی رشد، تردید دارد. انسانشناسان بیشتر مسائل را در جریان رشد نوجوانی ذاتی نمیدانند. بیشتر انسانشناسان که فرهنگ اولیه را مورد مطالعه قرار دادهاند از اثرات سودمند تغییر تدریجی و استمرار رشد متأثر شده، بخصوص برای مرحله نوجوانی تحت تأثیر قرار گرفته است.انسانشناسی هولینگورث ، تا آنجا پیش رفته است که موقعیت توصیف شده نوجوانی را بعنوان مرحلهای از طوفان و فشار میداند که از شخصیتهای جدید و متفاوت پدیدار میشود و بعنوان بقای تجدید حیات تشریفات و رسوم اجدادی که مشتمل بر آغاز جوانی اولیه برای مرحله مرد کامل و یا زن کامل بودن است، میباشد.
نظریههای روانکاوی
زیگموند فروید
نخستین روانشناسی بود که نظریهای جامع در مورد شخصیت مطرح ساخت. او معتقد بود رفتار انسان از طریق نیروهای ناخودآگاه و غیرمنطقی، شکل میگیرد. اگرچه امروز تمام نظرات فروید مورد پذیرش نیست، اما از نظر تاریخی تأثیر بهسزایی بر افکار ما از رشد نوجوانی داشته است. فروید اهمیت عوامل محیطی را در رشد شخصیت رد نکرد. اما همانند هال بیشتر بر نقش نیروهای بیولوژیک و غریزی تأکید داشت. به همین دلیل او معتقد بود که ماهیت و توالی رشد شخصیت جهانی است.
آنا فروید
نقش مهم آنافروید، توسعه تجربه روانکاوانه با کودکان و نیز تعلیم و تربیت است. علاوه بر این، او در ارائه نظریههای روانکاوی برای تبیین سالهای نوجوانی سهم اساسی داشت. او خاطرنشان ساخت که تغییرات هورمونی و فیزیولوژیکی و نیز افزایش انرژی لیبیدو سبب بلوغ میشود. این افزایش در انرژی لیبیدو، تعارضات دهانی، مقعدی واحلیلی گذشته را که در زمان پایان مرحله احلیلی تا به حال نهفته بود بیدار میکند. این تعارضات، علت اصلی ناسازگاری نوجوانان است که درروانکاوی به آن پرداخته است،با شروع بلوغ غرایزجنسی فعال میشوند.
نظریههای رفتارگرایی
رفتارگرایان مدعی هستند که تمام رفتارها، ارزشها و عقایدی که یک فرهنگ خاص آنها را تأیید میکند، توسط اعضای آن فرهنگ پذیرفته خواهد شد و رشد روانی به یادگیری این ارزشها و رفتارها بستگی دارد. آلبرت بندورا هم در نظریه یادگیری اجتماعی خود از شرطیسازی کلاسیک فعال استفاده کرده و اصولی را جهت تبیین رفتارهای اجتماعی انسان اضافه کرده است. بندورا این نوع یادگیری را که ما از طریق مشاهده اعمال دیگران و پیامدهای آن مطلبی را میآموزیم یادگیری مشاهدهای (یا الگوپذیری یا تقلید) نامیدهاست.علاوه بر نظریههای فوقالذکر، نظریه دیگری است به نام نظریه روان تحلیلگری.
نظریه روانتحلیلگری، مفاهیم و فرآیندهای زیستشناختی، روانشناختی و اجتماعی، هر یک بطور مساوی وضعیت مرکزی را اشغال میکنند. در مراحل اولیه، نظریه روانتحلیلگری، سنگینی و کشش خاصی را به سوی عوامل زیستشناختی تفکرات تکاملی از خود نشانداد.مطالعات انجام شده در زمینه انسانشناسی فرهنگی بوسیله روانتحلیلگرانی چون ؛ آبراهام کاردینر و اریک اریکسون،عواملی چون فرهنگ و محیط را به جایگاه اساسیشان در نظریه روانکاوی ارتقاء دادند. البته میتوان به کارل یونگ و آلفرد آدلر،نیز اشاره کرد. یونگ ، بهسوی یک تأکید افراطی روی ریختشناسی ساختمانی و سیر تکاملی تجربیات انسان جهتگیری نمود، با در نظر گرفتن به اینکه آدلر موقعیت خانواده و سایر عوامل اجتماعی را تا سرحد اهمیت اساسی ترقی داد.
بررسی اجمالی نظريههای رشد
علیرغم نظریههای پراکنده و بعضاً متعارضی که در زمینه نوجوانی مطرح گردیدهاست، وجود مفاهیم متشابهی نیز میان برخی از آنها به چشم میخورد که پیوندزدن تعدادی از نظریهها را با یکدیگر ممکن میسازد ولی این کاری نیست که به آسانی مقدور باشد. همه نظریههایی که ذکر شدهاند، در نقش تعیینکننده نوجوانی، وحدت نظر داشتهاند، لیکن پارهای از آنها در تعیین و تبیین عامل اساسی در تحولات نوجوانی به افراط یا تفریط گراییدهاند.هال، بر نیروهای درونی نوجوان بعنوان عامل کنترل رشد، تا آن اندازه تأکید مینماید، که نقش نیروهای بیرونی کمرنگ میشود.
از این رو نفوذ آثار محیط فرهنگی و اجتماعی بر شخصیت نوجوان در نظریه «هال» کاهش مییابد و او به نوعی ایدهآلیسم در خویشتن پدیدارشونده و خودخواهی نوجوان اصرار میورزد در حالیکه این واقعیت بوضوح قابل مشاهده است که تعلیم و تربیت، استانداردها و میزبانهای خانوادگی، اجتماعی و محیط فرهنگی، تأثیرات گستردهای بر شخصیت آدمی اعمال میکنند و به نوعی میتوان، نوجوان را در ضبط و کنترل درآورند.«گزل» با تأکید بر خودآگاهی و کمالگرایی نوجوان همزمان با ترسیم ویژگیهای ادواری این دوره که شامل سازشیافتگی و ناسازگاری های متناوب است. کرچمر، با طرح وابستگی، خصوصیات روانی به تیپهای بدنی، تقریباً راه را برای نفوذپذیری شخصیت نوجوان مسدود نمود. زیرا ما با تیپهای خاص بدنی بهدنیا میآییم و این جنبه سرشتی را نمیتوان دگرگون ساخت.
زیلر، با طرح استفاده از روشهای کیفی به جای ابزارهای کمی در اندازهگیری تغییرات هیأت بدنی نوجوان، قضاوتهای درونی را برای مشاهدهگر معتبر میشمارد، لیکن ابهامهای موجود در این امر را مرتفع نمیکند و پاسخ نمیدهد که چگونه باید بر قضاوتهای درونی متکی بود و معیارهای قابل قبول برای همگان از آن بوجود آورد.از نقاط مثبت دیدگاه رمپلاین، توجه متعادل او به گرایشهای فطری و تأثیرات محیطی بر شخصیت و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر میباشند.«کراچ» با طرح اندیشه ادوار منفیگرایی، بر «رمپلاین» اثر میگذارد، لیکن تصویر روشنی از ادوار مذکور و نحوه تأثیر آن در شخصیت نوجوان به ما ارائه نمیدهد.اشپرانگر، سلسله مراتب ارزشی را به گونه تحسین برانگیزی عنوان نمود و به بیان تأثیرات آنها در تکوین شخصیت نوجوان پرداخت ولی آنگونه که شایسته است برای عوامل تعیینکننده محیطی، شأن مناسب و بهای لازم قائل نشد.
آلیسون دیویس، بعنوان یکی از صاحبنظران حوزه جامعهشناسی، با تأکید بر اصالت جامعه در تبیین و تفسیر خیر و شر، ارزش ها و رفتارهای قابل انطباق با فرم جامعه و رفتارهای هنجارشکن و تفکیک آنها از یکدیگر، رابطه یکجانبهای میان جامعه و فرد را به تصویر میکشد و فرد به مثابه عنصری منفعل در نظر گرفته میشود. واقعیت امر این است که فرد و جامعه از رابطه تعاملی برخوردار میباشند؛ همانگونه که فرد، متأثر میشود، مؤثر نیز واقع میگردد و تأثیر و تأثر متقابل، ماهیت این ارتباط را تشکیل میدهد.هویگهرست، وظایف رشدی را مشتمل بر دستیابی به فنون و مهارتها، دانشها و دیدگاههایی میداند که هر فرد باید در خلال مراحل رشد، آنها را در شخصیت خویش، فراهم نماید.
وی از جمله به ضروریات آگاهی نوجوان از معنا و مفهوم زندگی، چندان اشارهای ننموده است.گینگزلی دیویس ، نظریه خود را که دارای پیچیدگی خاصی است و نشأت گرفته از دیدگاه جامعهشناختی میباشد، بر پایه چهار نیروی تعیینکننده هویت و موقعیت نوجوان ارائه میدهد. نیروهای مذکور عبارتاند از: کاریابی حرفهای، پذیرش وضعیت، تشکیلات بانفوذ و اکتساب فرهنگی میباشد.از نقاط قوت نظریه او، توجه متوازن به درک موقعیت و وضعیت نوجوانان توسط بزرگسالان و فراهم نمودن زمینه برای دستیابی نوجوانان به حس کفایت است. ولی زندگی در کلیت آن، چندان مورد توجه واقع نشده است. بهویژه اینکه نوجوان از دریچهای به زندگی مینگرد و این که نوجوان چگونه باید خود را برای ورود به چنین زندگی مهیا نماید.نظریه روانتحلیلگری، با هدف مطالعات عمیقتر در حوزه روان آدمی وارد صحنه شد و تمایل خاصی را برای آگاهی از ژرفای روح انسان از خود نشان داد.
«یونگ» گرچه با طرح تیپهای شخصیتی درونگرا و برونگرا و تقسیم هر یک از آنها براساس کنشهای اساسی روانی شامل: اندیشیدن، احساس کردن، حس کردن و مکاشفه، گامی در جهت تبیین رفتار آدمی براساس تیپهای هشتگانه برداشت، لیکن نقطه قوت او را در اظهارنظری که در زمینه تحول شخصیت ارائه نموده است، او بر خلاف بسیاری از روانتحلیلگران (نظیر فروید) که امکان تحول شخصیت آدمی را حداکثر تا سالهای پنج و یا هفت سالگی میدانند، عقیده داشت که تحول باید یافت و دگرگونی ساختار روان، تا پایان عمر امکانپذیر است.این اظهارنظر، روح خوشبینی و امید به آینده را در انسان تسریع میبخشد. نقطه دیگر دیدگاه یونگ، (روانتحلیلگری)، برخلاف دیدگاه برخی از جامعهشناسان که باورهای دینی را پرتوی از تحولات اجتماعی میدانند، این است که او با نگاهی عمیق به دین، باورهای مذهبی را ریشهدار میداند آنها را زمینه هاي طبیعی و مشترک بین انسانها میداند.
انسانشناسان، ضمن تأکید بر شرایط محیطی بهویژه آداب و رسوم و سنن خاص هر قوم، پایبندی نوجوانان جوامع اولیه را به اینگونه الگوها بیش از پایبندی نوجوانان جامعه جدید میدانند.تشدید هویت به چند دلیل در اوایل نوجوانی روی تغییرات جسمانی و شناختی، نوجوانان را ترغیب میکند تا خود را به شیوه مرتبط با جنسیت در نظر بگیرند و فشارهای کلیشهسازی جنسیت از جانب والدین و همسالان افزایش مییابد. نوجوانانی که سرانجام هویت دوجنسیتی پرورش میدهند، سازگاری روانی بهتری دارند.تربیت کردن کارآمد نوجوانان، به شیوه مقتدرانهای نیاز دارد که بین ارتباط و جدایی تعادل برقرار کند. هنگامی که نوجوانان والدین خودرا آرمانزدایی میکنند، اغلب قدرت و سلطه والدین را زیر سؤال میبرند.
از آنجایی که نوجوانان و والدین تغییرات زندگی مهمی را تجربه میکنند، موقعیتها را از زوایای متفاوتی مینگرند.زمانی نوجوانان از خانواده خود جدا میشوند و به سمت همسالان گرایش مییابند، روابط خواهر- برادرها کمتر صمیمانه میشود. با اینحال، دلبستگی به خواهر- برادرها در اغلب نوجوانان نیرومند باقی میماند.در نوجوانی، ماهیت روابط دوستی تغییر میکند و به سمت صمیمیت و وفاداری گرایش مییابد. دخترها در روابط دوستی خود بیشتر بر مشارکت صمیمانه و پسرها بر مقام و تسلط تأکید میورزند.نوجوانان در گروه هايي سازمان مییابند که گروههای کوچک متشکل از دوستان با تمایلات، شیوههای لباسپوشیدن و رفتار مشترک هستند.
گاهی چند دار و دسته، گروه بزرگتری به نام جماعت را تشکیل میدهند که در ساختار اجتماعی مدرسه به نوجوانان هویت میبخشد.پیروی از همسالان در نوجوانی بیشتر از کودکی است. نوجوانان کوچکتر به احتمال بیشتر تسلیم فشار همسالان برای رفتار ضد اجتماعی میشوند. همسالان روی مسائل روزمره و کوتاهمدت نفوذ بیشتری دارند. بزرگسالان بر ارزشهای درازمدت و برنامههای تحصیلی تأثیر بیشتر دارند.در خاتمه باید گفت که هیچ نظریهای به تنهایی قابلیت پاسخگویی تام و تمام به نیازهای متنوع و پیچیده آدمی را دارا نیست، بلکه به فراخور توجه، بُعدی از ابعاد انسان به بیان واقعیتهای خاصی میپردازد. از این رو، استفاده بهینه از نظریات رشد نوجوانی، در گرو همه سو نگری به انسان و ظرفیتهای بالقوه و بالفعل او میباشد.
منبع
مصطفایی،احمد(1391)،بررسی میزان مهارت مدیریت زمان درنوجوانان وجوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید