نظريههاي مربوط به سلامت روان
رويكرد سيستمي
اين رويكرد به انسان و رفتارهاي وي به عنوان يك سيستم نگاه ميكند كه خود جنبههاي بسيار متنوع زيستي- رواني- اجتماعي دارد و اين جنبههاي گوناگون براساس پديدههايي چون تأثير متقابل درونداده ها و بروندادهها از طريق فرايندهايي چون پسخوراند اطلاعات عمل ميكند. از چنين راههايي عامل زيستي بر عامل رواني اجتماعي حيات اثر ميگذارد و متقابلاً عامل رواني- اجتماعي نيز ميتواند اين تأثير را به عامل زيستي داشته باشد.در رويكرد سيستمي، مطالعه يك پديده در ارتباط با پديدههاي ديگري است كه در اطراف آن وجود داردوبرآن تأثير ميگذارد واز آن متأثر ميشود.رویکرد سیستمی با نظریه کنش متقابل دارای همپوشی است.
رويكرد محیطگرایی
اصطلاح محیطگرایی براي اولين بار در سال 1869 توسط ارنست هاكل زيستشناس آلماني بمنظور مكالمه ارتباط موجود زنده با محيطش مطرح شد. با شناخت بيشتر تأثير ارتباط موجود زنده و محيط، به تدريج اين اصطلاح در علوم رفتاري نيز مورد استفاده قرار گرفت و به عنوان مدلي براي تبيين سلامت رواني مطرح شد. در اكولوژي انساني، وابستگي و تأثير و تأثر متقابل محيط و انسان موردمطالعه قرار ميگيرد. محيط شامل محيط داخلي و خارجي است كه هرگونه تغييري در آن ميتواند متأثر از محيط ؛ داخلي و خارجي باشد.
اصل تطابق
اصل تطابق تعامل بين محيط و انسان را تبيين مي كند. انسان به منظور حفظ ثبات سيستم، سعي ميكند با عوامل محيطي تطابق پيدا كند. عملكرد انسان در محيط به تواناييهاي تطابقي آنها و عوامل فشارهاي رواني و اجتماعي بستگي دارد. شرايط اكولوژيكي مطلوب انسان را به طرف سلامتي يا تطابق مثبت ميكشاند. در حالي كه شرايط اكولوژيكي نامطلوب انسان را به طرف بيماري يا حالت غيرتطابقي سوق ميدهد. با وجودي كه هر فرد پاسخهاي تطابقي خاصي در برابر استرسورها دارد با اين حال درجه و تنوع استرسها به كيفيت پاسخهاي تطابقي اثر ميگذارد.
سلامت روان بعنوان حالت رفاه كامل جسمي و رواني و اجتماعي، حالتي است كه باعث احساس راحتي و آسايش فرد شده بطوري كه ميتواند در اجتماع زندگي كند و سازگاري مناسبي با خود و محيط اجتماعي داشته باشد.گيترمن و جرمين ، الگويي براي سنجش و برنامهريزي مداخله كه بر نظريههاي بومشناختي مبتني است ساختهاند.تأكيد آنان بر كاربرد فهم كاركردهايي است كه تعامل بين محيط و شخص در نظام بومشناختي به آن كمك ميكند تا هر آن چه به منزله مشكل درزندگي تشخيص داده شده مورد ارزيابي قرار گيرد، مواردي نظير :
- مشكلات و نيازهاي انتقالي
- مشكلات و نيازهاي محيطي
- مشكلات بينشخصي غيرانطباقي در گروهها و خانوادهها
دور شدن از آسيبشناسي فردي به منزله تبيين براي كنشگذاريهاي غيرانطباقي و ناسازگارانه خواهد بود.
يك نظام معمولاً يك كل تعريف شده است، واحدي كه مركب از مردم و تعاملاتشان است و روابط آنها را نيز دربرميگيرد. هر شخص در اين نظام حداقل به شيوه كم و بيش ثابتي و در دوره زماني و فضايي خاص با ديگران ارتباط برقرار ميكند. نظريه نظام ها نوعي چارچوب مفهومي را ارائه ميدهد كه از طريق تغيير توجه از شخص يا محيط به مشكلات مربوط به فرآيند تعامل، از هدف مددكاري اجتماعي حمايت ميكند. در نظريه نظامها فرض بر اين است كه مداخله اي كه در هر جاي نظام تأثير ميگذارد، سبب تغيير در كل نظام ميشود و به كل نظام تأثير ميگذارد.
منبع
صادقی،سماء(1387)،كيفيت زندگي دختران ساكن در مركز قرنطينه بهزيستي،پایان نامه کارشناسی ارشد،مددکاری اجتماعی،دانشکده علوم اجتماعی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید