نظارت ومدیریت سود
به نظر می رسد که استدلال ها برای نقش نظارتی وام دهندگان بر مدیریت، توسط بسیاری از مطالعات انجام شده نادیده گرفته شده است. به تازگی، مطالعات مالی، اثرات سودمند بدهی های کوتاه مدت را مورد بررسی قرار داده اند. به عنوان مثال، داتا و همکاران، اینگونه استدلال می کنند که نظارت توسط وام دهندگان برروی بدهی های کوتاه مدت می تواند حسابداری با کیفیت بالاتری را ارائه دهد.
مایرز ، وراجان و وینتون ؛معتقدند اثر سودمند بدهی های کوتاه مدت بر روی مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی می تواند با نظارت بیشتر وام دهندگان توضیح داده شود. و نیز نتایج فیونگ وگود وین، نشان دادند که دلیل هزینه های بالاتر حسابرسی برای شرکت هایی با ساختار بدهی کوتاه مدت کمتر، می تواند مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی و یا پتانسیل برای آن باشد. مطالعات قبلی نشان می دهد که ساختار بدهی های کوتاه مدت به احتمال زیاد مزایای نظارت را ارائه می دهند.
تحقیقات قبلی نشان می دهد که به طور کلی، شرکت هایی با هزینه های نمایندگی بالاتر با مدیریت سود بیشتر در ارتباط هستند .وارفیلد و همکاران ، نشان می دهند که شرکت های با سطوح پایینتر از مالکیت مدیریت ،شاخصی برای هزینه های نمایندگی بیشتر، با سطوح بالاتر مدیریت سود که توسط اقلام تعهدی اختیاری مورد سنجش قرار گرفته، در ارتباط است. دیگر مکانیسم های مدیریت نیز در محدوده مدیریت سود، موثر هستند.
به عنوان مثال، دی چو و همکاران ، بیزلی ، پیزنل و همکاران و کلین ،درصد مدیران مستقل را مورد بررسی قرار دادند. اعضای مستقل کمیته حسابرسی در انتخاب حسابرس خارجی و درخواست کیفیت بالاتری از صورتهای مالی، اعمال نفوذ دارند. کارسلو و همکاران نشان می دهد که استقلال مدیران، تخصص و فراوانی تعامل با سود با کیفیت بالاتر همراه است.
سهامداران نهادي كه اكثرا مالك بخش عمده اي از سهام شركت نيزمي باشند فرصت ها و توانايي هاي لازم براي نظارت بر مديران را دارا مي باشند و مي توانند ازاين طريق برتصميمات مديريت اثر بگذارند. لذا ممكن است ضمن اعمال فشار بر مديران آنها را مجبور به مديريت سود نمايند و يا برعكس جلوي فرصت طلبي و سوءاستفاده مديران را بگيرند.
مطابق با تعريف بوش ، سرمايه گذاران نهادي، سرمايه گذاران بزرگ نظير بانك ها، شركت هاي بيمه، شركت هاي سرمايه گذاري و… هستند. عموماً اين گونه تصور مي شود كه حضور سرمايه گذاران نهادي ممكن است به تغيير رفتار شركت ها منجر شود. اين امر از فعاليت هاي نظارتي كه اين سرمايه گذاران انجام مي دهند، نشأت مي گيرد. بوش معتقد است احتمال انجام مديريت سوددر شركت هايي كه مالكيت به طور عمده متعلق به سرمايه گذاران نهادي است، در مقايسه با ديگر شركت ها، بيشتر است. زيرا، رفتار سرمايه گذاران نهادي متغير و موقتي است و هدفشان حفظ و نگهداري سهام براي يك دوره ي كوتاه مدت است.
اگراوال و نوئبر، به اين نتيجه رسيدند که تمركز سهامداري در نهادها مي تواند نظارت برمديريت را افزايش دهد و از اين رو عملكرد شركت را بهبود بخشد. به اعتقاد پورتر؛ در شركت هايي كه سرمايهگذاران نهادي بخش عمده ي مالكيت شركت را به عهده دارند، به دليل اين كه آنان برسودهاي نزديك به سودهاي پيش بيني شده تاكيدميكنند، احتمال انجام مديريت سود در مقايسه با ديگر شركت ها بيشتر است. پورتر بيان ميكند مديران چنين شركت هايي از هزينه هاي عدم دستيابي به سودهاي مورد نظر سرمايهگذاران نهادي آگاه هستند. بنابراين، سعي ميكنند با مديريت سود، به شرايط مورد نظر سرمايهگذاران مزبور برسند. ماتسوموتو، به اين نتيجه رسيد شركت هايي كه عمده ي سهام آنها متعلق به سرمايهگذاران نهادي است، با احتمال بيشتري از مديريت سود براي دستيابي به شاخص از پيش تعيين شده سود استفاده ميكنند .
شليفر وويشني ،بيان كردند كه وجود سرمايه گذاران نهادي بزرگ، به دليل افزايش نظارت مؤثر، اثرمثبت برارزش شركت خواهد داشت. سولومون، شلیفر و وشيني ، آدماتي، پس فليدور وزچنر، هودارت ، موگ ، نوا بر اين اعتقادند كه كليه سهامدارن از نقش نظارتي يك سهامدار عمده منتفع مي گردند، زيرا هيچ گونه هزينه اي بابت چنين نظارتي متحمل نمي شوند ضمن اينكه سهامدارن عمده خود ازانگيزه مناسبي براي انجام نظارت برخوردارند.
ليوز و همکاران ،دريافتند بين مالكيت نهادي و مديريت سود رابطه منفي وجود دارد. چونگ و ديگران ، در بررسي رابطه بين سرمايه گذاران نهادي و مديريت اقلام تعهدي در يافتند كه سرمايه گذاران نهادي از درگير شدن مديريت در مديريت اقلام تعهدي براي هموارسازي سود در جهت دستيابي به سطح مطلوب سود، جلوگيري مي كنند.حساس يگانه و ديگران ، رابطه بين سرمايه گذاران نهادي و ارزش شركت را بررسي نمودند و به اين نتيجه رسيدند كه سرمايه گذاران نهادي بر ارزش شركت تأثير مثبت دارند و اين مويد آن است كه سرمايه گذاران نهادي، محرك هايي براي بهبودعملكرد دارند و توان تنبيه مديراني كه در جهت منافعشان حركت نمي كنند را نيز دارا مي باشند.
مرادي ؛در تحقيقي به بررسي نقش نظارتي سرمايه گذاران نهادي از اين منظر كه آيا مالكيت نهادي بركيفيت سود گزارش شده تأثير دارد، پرداخت. نتايج اين تحقيق بيانگر وجود يك رابطه مثبت بين سرمايهگذاران نهادي وكيفيت سود است، حال آنكه اين نتايج عموماً نشان دهنده آن است كه تمركز سرمايه گذاران نهادي نه تنها نقشي در ارتقاي كيفيت سود ندارد بلكه براساس نتايج حاصل از برخي مدل ها سبب تنزل كيفيت سود نيز مي گردد. بنابراين به نظر مي رسد سهامداران نهادي بالا، مديريت سود را كاهش ميدهد و و اعتبار سودهاي حسابداري را بالا مي برد .
منبع
احمدزاده ،معصومه(1393)، ارتباط بین بدهی های کوتاه مدت ومدیریت سودمبتنی براقلام تعهدی درشرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید