موانع تسهيم دانش

تسهيم دانش در سازمان ها امر بسيار مهم وارزشمندي محسوب مي شود . از اين رو پژوهشگران زيادي بر ارتقاء تسهيم دانش در سازمان تأکيد کرده اند . در اين راستا عوامل مختلفي شناسايي شده که مي توانند تسهيم دانش در سازمان را ارتقاء دهند . بعد از شناسايي عوامل ارتقاء دهنده تسهيم دانش ، پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند که اين شناسايي اين عوامل لازم است ولي کافي نيست ، بنابراين نياز است تا علاوه بر اين عوامل ارتقاء دهنده تسهيم دانش ، عواملي که از تسهيم دانش در سازمان و بين افراد جلوگيري مي کند نيز شناسايي شود .

در واقع مي توان گفت شناسايي موانع تسهيم دانش در سازمان و برطرف کردن آنها بسيار ضروري است . پژوهشگران موانع مختلفي را براي تسهيم دانش شناسايي کرده اند . يکي از مشهورترين اين افراد در اين زمينه ، آندراس ريچ،مي باشد . پژوهش او مبناي کار بسياري از پژوهشگران در زمينه شناسايي موانع تسهيم دانش قرار گرفته است.ريچ،براساس مرور ادبيات موجود در اين زمينه،موانع متعددي را براي تسهيم دانش شناسايي کرد.

او اين موانع را به سه دسته تقسيم کرده است  که عبارتند از :

  •  موانع فردي
  •  موانع سازماني
  •  موانع تکنولوژيکي

ريچ،در زمينه موانع فردي معتقدست درهرکتابي که درزمينه مديريت دانش نوشته شده ، بر اين موضوع تأکيد کرده است که توزيع دانش به نحو صحيح از يک فرد شايسته به فرد شايسته ديگر در يک زمان مناسب ، يکي از بزرگ ترين چالش ها در زمينه تسهيم دانش است . موانعي که از رفتار افراد يا داراکات آنان سرچشمه مي گيرد مي تواند مرتبط با افراد يا گروه ها در چارچوب سازمان باشد . در سطح فردي ، موانع تسهيم دانش اغلب مرتبط با عواملي مانند فقدان مهارت هاي ارتباطي و شبکه هاي اجتماعي ، تفاوت در فرهنگ ملي ، تأکيد بيش از حد بر پست و مقام و فقدان زمان و اعتماد مي باشد . داونپورت و پروساک ،نيز معتقدند که فقدان اعتماد ، تفاوت در فرهنگ ها و واژگان ها ، فقدان زمان از موانع انتقال دانش مي باشند .

در سطح موانع سازماني ، يکي موضوعات کليدي در زمينه تسهيم دانش در چارچوب سازماني مرتبط با محيط و شرايط جمعي مي باشد . از اين رو راه هاي مختلفي براي تسهيم دانش به صورت فردي ، جمعي و سازماني وجود دارد . در سطح سازماني ، موانع تسهيم دانش ، اغلب مرتبط است با عواملي مانند بقاي اقتصادي ، فقدان زيربنا و منابع ، امکان دسترسي به فضاهاي ملاقاتي رسمي و غير رسمي و محيط فيزيکي مي باشد . هانگ و همکاران،معتقدند که موانع سازماني شامل زبان ، اجتناب از ناسازگاري ها ، بوروکراسي و مسافت مي باشند .

همانگونه که در سطح فردي و سازماني ، تسهيم دانش با موانعي روبروست در سطح تکنولوژي هم در اين زمينه چالش هايي براي تسهيم دانش وجود دارد . در سطح تکنولوژيکي ، موانع تسهيم دانش اغلب مرتبط با عواملي مانند عدم تمايل به استفاده از برنامه هاي کاربردي به علت عدم مطابقت با نيازها ، انتظارات غير واقعي از سيستم هاي فناوري اطلاعات و دشواري هاي موجود در مباني ، گنجاندن و تغيير دادن سيستم هاي تکنولوژي محور مي باشد . بر طبق گفته هيو و هارا،يکي از موانع تکنوژيکي در تسهيم دانش ، درک نادرست افراد در زمينه استفاده از تکنولوژي و دودلي و بي ميلي آنان در اين زمينه مي باشد .

بر طبق گفته ريچ،موانع فردي شامل موانعي هستندازقبيل :

  •  فقدان زمان کافي براي تسهيم دانش و شناسايي همکاران به منظور کسب دانش خاص
  •  ترس از اينکه تسهيم دانش ممکن است امنيت شغلي افراد را به خطر بياندازد .
  •  آگاهي کم نسبت به ارزش و مزاياي در اختيار داشتن دانش براي ديگران .
  •  تسلط و دخالت تسهيم دانش آشکار بر دانش ضمني
  •  استفاده از سلسله مراتب قوي و مقام بر اساس موقعيت و قدرت رسمي ؛چيدمان رتبه اي
  •  تسخير،ارزيابي، بازخور، ارتباطات ضعيف و تحمل ناکافي در برابر مشکلات که اثرات زيادي بر يادگيري فردي و سازماني دارند.
  •  وجود اختلاف و تفاوت در ميزان تجارب.
  •  فقدان زمان کافي براي ارتباط با ديگران به منظور تسهيم دانش.
  •  مهارت هاي ارتباطي ضعيف در زمينه ارتباطات نوشتاري، شفاهي و بين شخصي.
  •  تفاوت هاي سني.
  •  تفاوت هاي جنسيتي.
  •  فقدان شبکه هاي اجتماعي.
  •  وجود تفاوت هاي در سطح تحصيلات.
  •  گرفتن مالکيت استعدادهاي هوشي کارکنان
  •  نبود اعتماد در ميان افراد
  •  فقدان اعتماد نسبت به اعتبار و صحت منبع دانش
  •  تفاوت هايي که در فرهنگ هاي ملي يا پيشينه هاي اخلاقي افراد وارزش ها وعقايدي که درارتباط با آنهاوجوددارد .

موانع سازماني شامل موانعي هستند از قبيل :

  • استراتژيهاي مديريت دانش و رويه هاي تسهيم دانش به درستي و بطور واضح با روش استراتژيک و اهداف سازمان ادغام نمي شوند.
  •  فقدان رهبري و مديريتي جهت انتقال منافع و ارزش هاي فرايندهاي تسهيم دانش.
  •  کمبود فضاهاي رسمي و غيررسمي براي تسهيم دانش
  •  فقدان سيستم هاي پاداش و شناسايي شفاف که افراد را براي تسهيم بيشتر دانششان برانگيزاند.
  •  فرهنگ موجود سازمانها از فرايندهاي تسهيم به اندازه کافي حمايت نمي کنند.
  •  حفظ دانش کارکنان ماهر و باتجربه از اولويت بالايي برخوردار نمي باشد.
  •  کمبود زيرساختارهاي مناسب براي تسهيم دانش
  •  ناکارايي منابع سازماني به منظور تسهيم دانش
  •  رقابت بالايي که بين واحدهاي تجاري يا نواحي عملياتي و همچنين بين توابع سازماني وجود دارد
  •  ارتباطات و جريان دانش محدود به مسير مشخصي مي باشند,از بالا به پايين.
  •  محيط فيزيکي کار و طراحي نواحي کاري، فرايندهاي تسهيم مؤثر را محدود مي سازد.
  •  ساختار سلسله مراتبي سازمانها نيز فرايندهاي تسهيم دانش را کند يا فلج مي نمايند.
  •  اندازه واحدهاي تجاري بزرگ وغير قابل اداره مي باشد .

موانع تکنولوژيکي شامل موانعي هستند از قبيل :

  •  فقدان يکپارچکي سيستم هاي فناوري اطلاعات و فرايندهاي مربوط به آن .
  •  عدم حمايت فني ؛داخلي يا خارجي و نگهداري و تعمير سريع سيستم هاي تکنولوژي تکميل شده، روال هاي کاري و جريان هاي ارتباطاتي را دچار اغتشاش مي نمايد.
  •  انتظارات غير واقع گرايانه کارکنان از کارهايي که تکنولوژي مي تواند انجام دهد.
  •  فقدان سازگاري ميان فرايند ها و سيستم هاي تکنولوژي اطلاعات.
  •  عدم تطابق نيازهاي افراد و فرايندها و سيستم هاي تکنولوژي اطلاعات بکارگرفته شده، فرايندهاي تسهيم دانش را محدود مي سازد.
  •  بي ميلي نسبت به استفاده از سيستم هاي تکنولوژي اطلاعات به سبب عدم آشنايي و تجربه آنان.
  •  فقدان آموزش هايي در راستاي آشنايي کارکنان  با فرايندها و سيستم هاي تکنولوژي اطلاعات8- نبود ارتباطات و نمايش تمام منافع سيستم هاي جديد نسبت به سيستم هاي موجود.

منبع

رجایی آذرخوارانی،عباس(1391)، رابطه تسهيم دانش و قابليت جذب دانش با بهبود کيفيت علمي از ديدگاه اعضاي هيئت علمي  دانشگاه ها،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اموزشی، دانشکده علوم تربيتي و روانشناسي اصفهان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0