مهم ترین کارکردهای هوش معنوی در محیط کار کدامند ؟

جرج معتقد است بسیاری از کارکنان فکر می کنند که هیچ معنویتی در کار و محیط کارشان وجود ندارد. در صورتی که زمینه های زیادی می تواند برای بکارگیری هوش معنوی وجود داشته باشد؛ به عقیده جرج مهم ترین کارکردهای هوش معنوی در محیط کار عبارتند  از:

ایجاد آرامش خاطر و چگونگی تأثیر آن بر اثربخشی خود:آگاهی از خود، شایستگی کلیدی هوش معنوی است. متاسفانه اغلب ما خود را موجوداتی فیزیکی و مادی می بینیم و معتقدیم که زندگی تجربه ای مادی و فیزیکی است. طبیعتاً اغلب ما معتقدیم که زندگی تجربه ای مادی و فیزیکی است. از جمله: پول، دارایی و … که همه اینها بستگی به شغل ما دارد. بنابراین عدم وجود اینها برای ما احساس نا امنی ایجاد می کند، در حالی که شغل، پول و دارایی چیزهایی هستند که می آیند و می روند و ما کنترل اندکی بر روی آنها داریم و یا اصلاً کنترلی نداریم. در این صورت این ناامنی احساس ترس و استرس ایجاد می کند به گونه ای که عملکرد و روابط ما را در کار و محیط کار تحت تأثیر قرار می دهد.رشد هوش معنوی که معنای آگاهی عمیق تر از خود به عنوان موجودی غیرمادی است، در واقع منبعی از استعدادهای غیر عینی است که قبلاً کشف شده است. هنگامی که هوشیاری فرد افزایش می یابد و مورد استفاده قرار می گیرد، در او احساس امنیت به وجود می آید و بدین ترتیب عملکرد او در محیط کار افزایش می یابد.

ایجاد تفاهم و درک متقابل بین افراد:یکی از بنیان های اساسی برای ایجاد رابطه سالم، یکدلی است. ایجاد یکدلی برای بسیاری از مدیران سخت است زیرا که آنها را وادار می کند که فراتر از کارکردهای یک وظیفه حرکت کرده و بدین ترتیب احساسات و عواطف افرادی را که مشمول انجام وظیفه هستند درک کنند.آنها در 10 تا 15 سال اخیر، ایجاد ارتباطات بخشی از کار مدیر تلقی می شود که اهمیت فزاینده ای دارد. امروزه بسیاری از افراد، سازمان خود را ترک نمی کنند بلکه مدیران خود را ترک می کنند. بنابراین تمایل به حفظ نیروی کار یکی از دلایلی است که درک مدیران را نسبت به کارکنان الزامی می سازد. توانایی شناخت، فهم و پاسخ به احساسات دیگران، نیازمند درک عاطفی و احساسی قوی است و این در حوزه هوش عاطفی قرار دارد. با این وجود، لایه دیگری در زیر آن وجود دارد به لایه ای که علت وجودی احساسات است که ریشه اصلی این شناخت علت ها، در هوش معنوی قرار دارد.

مدیریت کردن تغییرات و از میان برداشتن موانع راه:برای اغلب افراد تغییر رنج آور است. نمی توان تصور کرد در زمانی که افراد در مورد چالش های محتمل و نامحتمل آینده صحبت می کنند، کاملاً آرام باشند و بخندند. مقاومت در برابر تغییر با ایجاد رفتار هایی بروز می کند، از جمله: کنترل کردن، شکایت کردن، انتقاد کردن، کنار کشیدن، انکار کردن و خودداری کردن. احساسات نهفته در این رفتارها، ترس، آشفتگی و عصبانیت است. حتی زمانی که فرد  الزام به تغییر را به لحاظ عقلانی درک می کند، احساس ترس ممکن است وجود داشته باشد، دلیل این امر راحت طلبی و وابستگی به راه حل های قبلی است.

زمانی که افراد اشتباهات درونی خود را عمیقاً درک می کنند آنرا تکرار نخواهند کرد و از ترس و آشفتگی در برابر تغییر رها نخواهند شد و این عمیق ترین سطح هوش معنوی است. نازل معتقد است هوش معنوی بیشتر با شهود، بینش و فرزانگی همراه است تا تحصیلات دنیوی و دانش عملی. نامحدود بودن، ماهیت کل نگر و استفاده از سمبل ها در این هوش باعث می شود ت ادراک فرد عمیق تر شود و به دنبال آن کار و رابطه خود با دیگران را غنی تر سازد. به علاوه هوش معنوی با  گرایشات معنوی و خودشکوفایی ارتباط نزدیکتری دارد تا تکریم و پیروی از سنن قدیم. همچنین هوش معنوی برای درک مشکلات ارتباطی و رفع آن بکار برده می شود، همچنین هوش معنوی می تواند در محیط کار، برای برنامه ریزی و تدوین خط مشی ها بیانیه هدف مورد استفاده قرار می گیرد.

منبع

خلج ،مرضیه (1392) ،رابطه هوش معنوی بارهبری موثق مدیران و کارکنان (فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولین جمهوری اسلامی ایران )،پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت دولتی ،دانشگاه علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0