مفهوم هوش و انواع آن

هوش از لغت لاتین  intellegere به معنای فهمیدن گرفته شده است. به معنی هوش زیرکی،فراست، فهم، بینش، آگاهی بصیرت نیز آورده شده در علوم انسانی به تعداد دانشمندان علم روان شناسی تعریف برای هوش وجود دارد هر دانشمندی با توجه به تحقیقات خود تعریفی برای هوش ارائه کرده است که جملگی یک مفهوم را به روش‌های مختلف به دیگران می رسانند برخی تعریفی طولانی آورده‌اند وبرخی به چند کلمه اکتفا کرده‌اند.تعدادی هوش را فقط یک توانایی واحد در مغز میدانند وبرخی دیگر هوش را به اجزای مختلف تقسیم کرده‌اند گروهی از دانشمندان هوشمندی را فقط زمانی قابل بررسی می دانند که منجر به عملی در خارج از بدن می شود.اگر فردی بسیار باهوش باشد ولی هیچ خروجی نداشته باشد عملا از نظر برخی محققان هوشمند نیست.به همین دلیل عوامل خارجی ونحوه پاسخگویی به حوادث پیش آمده در محیط پیرامون یک فرد یکی از ارکان بررسی هوش وهوشمندی است.

هوش یک ظرفیت شناختی است که امکان کسب دانش یادگیری و چگونگی حل مساله و مشکلات را فراهم می کند. هوش به یک توانایی ذهنی عمومی اطلاق می شود وشامل توانایی استدلال،برنامه ،ریزی حل مسئله، تفکر انتزاعی درک افکار پیچیده و یادگیری سریع از تجربه هاست.هوش توانایی سازگاری با محیط است وافراد با هوش آن‌هایی هستند که به طریقی مهارت های مناسب خود را در محیط های فعلی به دست می آورند.

انواع هوش

ثورندایک (1920)رفتار هوشمندانه را متشکل از توانایی های خاص وگوناگون می داند.او از 3 نوع هوش صحبت میکند که افراد مختلف در هر یک از این انواع می توانند متفاوت باشند.

هوش انتزاعی

این نوع از هوش با اندیشه ونهادها سرو‌کار دارد، درک روابط اجزا وپدیده ها با این نوع از هوش ارتباط دارد.توان درک نظرها ،ریاضیات و…به این نوع هوش ارتباط دارد.

هوش مکانیکی

به ویژگی هایی ارتباط دارد که به بهره گیری موثر از ابزارها وانجام اعمال وفعالیتها مربوط می شود. افرادی که از نظر انجام فعالیتها ومهارتهای عملی بازده خوبی دارند از هوش مکانیکی بالایی برخودارند.

هوش اجتماعی

به توانایی فرد که ایجاد روابط اجتماعی مناسب را میسر می سازد اطلاق می گردد . به عبارت دیگر دراین فرمول بندی کلاسیک هوش اجتماعی به معنای توانایی درک وکنترل روابط مردان و زنان پسران ودختران به منظور عاقلانه نمودن عکس العمل‌های بشری است.به عقیده وی این واژه به توانایی شخص از نظر درک ومدیریت افراد دیگر برمی گردد.تا در فعل وانفعالات اجتماعی تطبیق پذیر باشد.

در پرتو تاریخچه هوش اجتماعی در سال 1920 ثرندایک هوش اجتماعی را با مفهوم نوظهور بهره هوشی مطرح نموده که در حال شکل دادن به زمینه جدیدی در علم روان شناسی به نام روان سنجی بود وهدف آن یافتن روش‌هایی برای اندازه‌گیری توانایی‌های انسان بود.در اواخر1959 وکسلر که یکی از معروف ترین آزمون‌های هوشی را ارائه داده بود،اهمیت هوش اجتماعی را برشمرد که از آن میان سی قابلیت مربوط به هوش اجتماعی بود وی  نتوانسته بود علی رغم تلاش زیادی که مبذول داشت پیش بینی معنی‌داری درمورد عملکرد افراد در دنیای اجتماعی ارائه دهد مدل های جدید‌تر هوش اجتماعی  از جمله هوش کاربردی استرنبرگ وهوش بین فردی گارد نر معروفیت بیشتری را به دست آوردند اما هنوز نظریه منسجمی در زمینه هوش اجتماعی ارائه نشده است که به طور کامل ودقیق آن را از بهره هوشی متمایز سازد وجنبه کاربردی داشته باشد.

در سال‌های اخیر هوش اجتماعی چندان در معرض توجه قرار نداشته است وروان شناسان اجتماعی به نحو چشمگیری از آن غفلت ورزیده‌اند. یک استثناء در این مورد بوده است کا مایر وسالویدر سال 1990 راجع به هوش اجتماعی انجام داده اند. ایشان معتقد اند در جایی که هوش اجتماعی غایب است هوش عاطفی را میتوان در ترتیب سه گانه جایگزین آن کرد:

علم عصب شناسی اجتماعی با جدیت اعلام کرده است که زمان شکوفایی واحیای مجدد هوش اجتماعی وخواه همتراز آن هوش عاطفی هیجانی فرا رسیده است. باز اندیشی راجع به هوش اجتماعی بدون شک باید با تفکر مجدد در باره مغز اجتماعی همراه شود و همچنین اهمیت بسیار زیاد روابط انسانی را که اغلب مورد غفلت قرار می گیرد را مد نظر داشته باشد.

هوش اجتماعی را میتوان توانایی درک ومهار هیجانات واحساسات خود در جهت کمک به فعالیت‌های  فکری،تصمیم گیری و ارتباط دانست. گلمن 2010 معتقد است شرم وخجالت علمی مانع از آن شده که اعتراف کنیم تست‌های هوش خود از هیچ نوع منطق تئوریک برخوردار نیستند.کلیستروم وکانتور مشاهده کرده‌اند که تست‌های هوش غیر تئوریک هستند وفقط برای قالب‌بندی انواع کار هایی که بچه‌ها  سر کلاس انجام می دهند ساخته شده اند.

نظریه پردازان تکاملی معتقد اند که هوش اجتماعی در حقیقت مهارت واستعداد اولیه مغز انسان است که در قشر مغز باز تاب یافته وان چه تاکنون از آن به عنوان هوش نام میبریم روی سیستم‌های عصبی ما سوار شده‌اند وبرای پیشبرد امور در یک گروه پیچیده مورد استفاده قرار گرفته است.گلمن مدلی را برای هوش اجتماعی ارائه کرده است وی هوش اجتماعی را با هوش عاطفی تطبیق داده است.آگاهی اجتماعی را با خود‌آگاهی ومهارت اجتماعی را بامدیریت بر خویشتن تطبیق داده است همچنین وی وظایف اساسی مغز اجتماعی  هماهنگی روابط متقابل انواع همدلی،شناخت اجتماعی،مهارت‌های همکاری متقابل دلسوزی برای دیگران همگی مسیر وخطوط هوش اجتماعی را مشخص می کند.

منبع:

مرادی، مزربان(1395)، تاثیر آموزش به شیوه چند رسانه ای بر میزان رشد استدلال اخلاقی و هوش اجتماعی  درس مطالعات اجتماعی در میان دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان سرپل ذهاب در سال تحصیلی 95-1394، پایان نامه کارشناسی ارشد تکنولوژی آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه.

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0