مفهوم نوشتن و مولفه های آن

فراگیری نوشتن، بویژه نوشتن تفکرات و احساسات، یک راهکار بی­بدیل گسترش دامنه­ی اجتماعی شدن فرد است. کودک با یادگیری توانایی نوشتن در­می­یابد که می­تواند نیات خود را از راه دیگری چون نوشتن، و بدون حضور خود به اطلاع دیگران برساند. بنابراین می­توان ادعا نمود که اختلال و کاستی در این مقوله، احتمالا عاملی در جهت کاهش دامنه­ی اجتماعی شدن فرد است. بنابراین، درست نوشتن و بیان افکار و احساسات به شیوه­ی کتبی و نوشتاری، توانایی بسیار ارزشمندی است که والدین و مربیان باید در خصوص آموزش آن سعی وافی مبذول دارند و فلسفه آموزش و تمرین انشا نویسی و انجام تمرین­های مناسب در آن باید مد نظر باشد .نوشتن یک روش بسیار پیچیده­ی ابراز عقیده است که هماهنگی مجموعه­ای از توانایی­های دیداری-نوشتاری، زبان­شناختی و ادراکی را در بر­می­گیرد. به دلیل این پیچیدگی، این روش یکی از عالی­ترین شکل­های ارتباط است و معمولا آخرین روشی است که فرا گرفته می­شود.

مولفه های نوشتن

نوشتن به مجموعه­ای از مهارت­های نوشتاری مربوط به هم اشاره دارد. این مهارت­ها عبارتند از : انشا، املا یا هجی­کردن، دستخط.

انشا

انشا، توانایی خلق عقاید و بیان آنها در یک ساختار دستوری قابل­ قبول است، به گونه­ای که با اصول سبک شناسی ادبی مطابقت می­کند. مهارت انشا یا بیان نوشتاری، در بر­گیرنده­ی توانایی اندیشیدن، تحلیل، ترکیب، نوآوری و تفکر، برای خلق یک اثر نوشتاری است و رسیدن به این مقصود، غایت تمامی نظام­های آموزشی است .  مسئله انشا یکی از مقوله های اصلی است که نیاز به توجه جدی دارد و این ضرورت توجه در مورد دانش آموزان با اختلالات نارسا نویسی و نارسا خوانی دوچندان است. کودکانی که مدرسه را با محرومیت­های زبانی و نوشتاری شروع می کنند، نه تنها در بیان مطالب، مفاهیم و مهارت­های زبانی و املا و انشا مشکل دارند، بلکه به طور­کلی تفکر ذهنی پیشرفته برای آنها با اشکال صورت می­پذیرد.

املا یا هجی کردن

املا یا هجی­کردن، توانایی استفاده از حروف جهت ساختن کلمات به همان صورت که مورد استفاده قرار می­گیرند می­باشد. توانایی در املا توسط مهارت­های زبانی، از قبیل مهارت­های واج شناسی و مهارت­های حرکتی به ویژه هماهنگی بینایی-حرکتی مشخص می­شود.

دستخط

 دستخط، توانایی نگارش فیزیکی علایم نوشتاری می­باشد، که برای هر نوع نوشتن و انشا ضروری است (هامیل و بارتل، 1381). شاید بتوان گفت که یکی از دلایل اختلال نوشتن در کودکان دیسگرافیای رشدی، مشکل در عملکرد حسی حرکتی دست باشد. این عملکرد شامل زبر دستی، قدرت و حس می­شود. پژوهش حاکی از آن است که دانش آموزان با اختلال نوشتن رشدی، از نظر مهارت حسی و حرکتی با دانش آموزان عادی تفاوت معنی­داری دارند.

عناصر انشا

هامیل و بارتل اظهار می­دارند که انشا دست کم دارای سه عنصر مهم است که با هم روابط متقابل دارند: عنصر شناختی، عنصر زبان شناختی، و عنصر سبک شناختی.

عنصر شناختی

عنصر شناختی به توانایی تولید مطالب نوشتاری منطقی، منسجم، و دارای سلسله مراتب و توالی اشاره دارد. عنصر شناختی را نمی­توان به سادگی عناصر دیگر شناسایی و تعریف کرد. چون جنبه های شناختی نوشتاری، بیشتر مبهم و ذهنی هستند و اغلب معلمان سعی دارند که به این جنبه از نوشتن توجه کافی نشان داده و بر آن تسلط یابند. با این حال، واضح است که اگر فرد نتواند یک نوشتار مفهومی و کارامد بنویسد، برقراری ارتباط عملا غیر ممکن خواهد بود.

عنصر زبان شناختی

عنصر زبان شناختی به بهره­مندی از ساختارهای نحوی در معنایی قابل استفاده اشاره دارد. انتخاب کلمه، زمان و مدل جمع یا مفرد مناسب، تطابق فعل و فاعل برای نوشتن یک متن خوب ضروری می­باشد.

عنصر سبک شناختی

عنصر سبک شناختی، به استفاده از مدل­های قابل قبول یا قوانین وضع شده برای نقطه­گذاری و نوشتن کلمه یا حروف بزرگ اشاره دارد. پیش از آنکه دانش آموزان بتوانند به طور موثر بنویسند، باید قوانین نقطه­گذاری و نوشتن کلمه ها با حروف بزرگ را فراگیرند. زمانی که این سه عنصر با دو عنصر دیگر یعنی دستخط و هجی­کردن ترکیب شوند، نتیجه آن مفهومی جامع از کل فرایند نوشتن خواهد بود.

انشای متقاعد­کننده و عناصر آن

نوشتن متقاعد­کننده نوعی نوشتن است که در آن عقیده یا افکار نویسنده در مورد یک موضوع خاص به اطلاع مخاطبان (معلم، همسالان و …) رسانده می­شود. در نوشتن متقاعد­کننده نویسنده باید یک نقطه نظر خاص را در نظر گیرد و سعی کند خواننده را برای پذیرش همان دیدگاه متقاعد کند . دو راهبرد آموزشی که در نوشتن متقاعد­کننده مورد استفاده قرار می­گیرند، راهبردهای STOP (عناصر راهبرد برنامه ریزی) و DARE (عناصر انشای متقاعد کننده) می باشند.

نارسایی در بیان نوشتاری

بسیاری از کودکان با ناتوانی یادگیری، از به کارگیری شکل نوشتاری زبان و کلمه به صورت ابزار ارتباطی موثر ناتوانند. برخی نمی­توانند نظر خود را به زبان نوشتاری برگردانند، در حالی که برخی دیگر خطاهای دستوری و نحوی مرتکب می­شوند.

باشعور لشکری اظهار می­دارد که مشکلات بیان نوشتاری را در چهار طبقه­ی زیر می­توان بررسی کرد:

  • فقر واژگان: استفاده از واژه­های تکراری، و عدم استفاده از کاربردهای مختلف واژه در جمله.
  • فقر ایده­ای: برون داد فکری نامناسب، به رغم تجارب و درون داد مناسب.
  • ضعف دستوری: عدم هماهنگی افعال و ضمایر، بی نظمی و حذف در کلمات و جملات به کار برده شده.
  • ضعف در نظم دهی: ناتوانی در توالی مناسب افکار و طبقه بندی ایده­ها.

سبب شناسی نارسایی در بیان نوشتاری

در مورد علل ناتوانی در بیان نوشتاری نظرات مختلفی بیان شده است. برای مثال نادری و سیف نراقی بر این باور هستند که قبل از نوشتن ابتدا باید خواندن آموزش داده شود تا خزانه لغات کودک افزایش یابد و بتواند از راه ترکیب حروف و کلمات جدید، با آنچه قبلا آموخته­است کلمات و مفاهیم و جملات جدید بسازد. خواندن اساسی­ترین ابزار یادگیری دانش آموزان است، و پایه و اساس خواندن درک مطلب است که دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در این مهارت مشکلات زیادی نشان می­دهند. یکی از دلایل اصلی مشکلات درک مطلب در دانش آموزان مبتلا به ناتوانی یادگیری، عدم استفاده مناسب از راهبردها و مهارت­های شناختی و فراشناختی است. راهبرد خود­نظارتی که یکی از مولفه­های راهبردهای خودتنظیمی است، به دانش آموزان کمک می­کند تا با طرح سوالاتی از خود نظیر «آیا موضوع متن را می­دانم؟» یا «آیا معنای این واژه را می­دانم؟» بتوانند بر نحوه خواندن خود نظارت کنند.

از طرفی، رویکرد کلی بیشتر دانش آموزان در ترکیب کردن نوشته، دست­کم گرفتن نقش برنامه­ریزی، کوشش و کنترل فراشناختی است. آنها معمولا تکالیف نوشتن را به یک وظیفه سوال و جواب تبدیل می­کنند، هر چه به ذهنشان می­رسد به طور سریع می گویند، و انشاهایشان را با ایده­های ضعیف ارائه می­کنند. برنامه­ریزی یک بخش مهم در نوشتن موثر می باشد. نویسنده­های خوب معمولا نخستین مجموعه هدف هایی که فرایند نوشتن را هدایت می­کند از جمله: برنامه­ریزی و سازماندهی را توسعه می دهند. برعکس، دانش آموزان با مشکلات یادگیری، یک رویکرد متفاوت برای نوشتن به کار می­برند که نقش برنامه­ریزی را دست­کم می­گیرند.

اینگلرت و همکاران، سه نوع از مشکلات نوشتن را مشخص کرده­اند. اول اینکه، این گونه دانش آموزان از هدف اصلی نوشتن به عنوان عمل ارتباطی آگاه نیستند. در مقابل، آنها به نوشتن به عنوان یک تکلیف نگاه می­کنند. دوم اینکه، فاقد سیالی نوشتاری هستند. آنها جمله­ها و داستان­ها را کوتاه­تر می­نویسند. برای مثال، در شرح حالت های شناختی و هیجانی شخصیت­های داستان­ها مشکل دارند. نوشته­های افراد با ناتوانی یادگیری کوتاه، و با اصطلاحات ضعیف برای بیان عقاید است. بلانکن و اسکافر در پژوهشی با عنوان “بررسی خطاهای نوشتاری در افراد نارسا نویس چند زبانه” نشان دادند که یکی از مشکلات نوشتن این افراد کوتاهی متن می­باشد. سوم، از راهبردهای نوشتاری خودکار مثل برنامه­ریزی، سازماندهی، پیش نویس کردن و ویرایش استفاده نمی­کنند.

نویسندگان ماهر دارای دانش گسترده­ای در مورد سبک­ها، تجهیزات، و قرارداد­های نوشتن هستند و با عناصر و ویژگی­های نوشتن موثر آشنا هستند. در مقابل، بیشتر دانش آموزانی که در نوشتن مشکل دارند، فاقد دانش متنی هستند و بر این باورند که نوشتن خوب مربوط به شکل ظاهر و مکانیک است تا ماده یا فرایند. فردی که هنوز از نظر فنی در نوشتن مسلط نشده است، مجبور است به مهارت­های سطح پایین­تری روی­آورد و این امر مزاحم رسیدن به مهارت­های سطوح بالاتری نظیر برنامه­ریزی و تولید محتوا می­گردد. اجبار در توجه به ضرورت­های فنی در طی نوشتن، نظیر چگونگی هجی­کردن یک واژه، ممکن است موجب شود نویسنده عقاید و طرح­هایی را که از قبل در ذهن دارد فراموش نماید. همچنین ممکن است سرعت نوشتن یا دستخط نویسنده متناسب با سرعت افکارش نباشد و این امر مزاحم یادآوری افکار و طرح­های پیشین ذهن، و نوشتن متن گردد .

یکی از دلایل اساسی ضعف انشا در مقاطع تحصیلی مختلف این است که این درس مانند ریاضیات و علوم چارچوب مشخصی ندارد و نوآموزان خود­به­خود نمی­دانند که چگونه می­توانند یک انشای خوب بنویسند. معلمان نیز اصول، قواعد و روش صحیح و روشنی برای این درس را نشناخته و در صدد کشف آن نیز برنیامده اند. برخی از کاستی­ها و نارسایی­های آموزشی انشا عبارتند از: کمبود دبیران متخصص، تعداد زیاد دانش­آموزان در کلاس درس، عدم کفایت ساعت­های درس انشا، پیروی از شیوه­های قدیمی در آموزش انشا، و نبودن وسایل و تجهیزات کتابخانه­ای کافی.

روش های آموزش و ترمیم مشکلات انشا

روش­های آموزشی مختلفی برای ترمیم مشکلات نوشتن وجود دارد. در زیر به برخی از این روش ها اشاره می شود.

مدل شناختی انگلرت و همکاران

انگلرت و همکاران، مدلی شناختی را برای آموزش انشا به دانش آموزان تهیه کردند که با عنوان بس نوا (POWER) شناخته شده­است. هر چند که مدل تهیه شده اولین بار برای دانش آموزانی که اختلالات یادگیری دارند طراحی شد، اما کارایی آن با سایر گروه­های دانش آموزان نیز تایید شده است. این مدل در بر­گیرنده­ی مولفه­های برنامه­ریزی؛ سازماندهی؛ نوشتن؛ ویرایش و اصلاح می­باشد. دانش آموزانی که در نوشتن انشا از این روش استفاده می کنند، نسبت به دانش آموزانی که از روش­های سنتی برای نوشتن انشا استفاده می­کنند، پیشرفت بیشتری نشان می­دهند. اجزای پنج گانه بس نوا به قرار زیر است:

الف) برنامه­ریزی: مولفه اول برنامه­ریزی می­باشد که در آن به دانش آموز آموزش داده می­شود که به مخاطبان خود، علایق و نیازهای آنها بپردازد و مرتب از خود بپرسد که برای چه کسانی، چه پیامی را می­خواهد برساند؟ چه هدفی از نوشتن دارد و برای چه منظوری مطلبی را می­نویسد؟ آیا می­خواهد خوانندگان خود را در جهت مشخصی ترغیب و تشویق کند؟

ب)سازماندهی: در این مرحله دانش آموز ایده­های خود را بر مبنای طبقات ساختار متن تنظیم می­نماید. معلم الگویی را از طریق پیش نویس فکری سازماندهی به دانش آموز ارائه می­کند تا او ساختار متن را در نظر گرفته، به ایده­های مختلف خود نظم و سامان دهد و آنها را به ترتیب منظمی روی کاغذ آورد.

ج) نوشتن: بعد از برنامه­ریزی و سازماندهی، دانش آموز شروع به نوشتن اولین نسخه از انشای خود می­نماید. این نوشته پیش نویس تلقی می­شود و باید بعدا ویرایش شود. در این مرحله معلم به دانش آموز الگویی می­دهد که بتواند اطلاعات را از پیش نویس سازماندهی شده و منظم به لباس نثر در­آورد، طوری که هدف موضوع را به روشنی به مخاطب انتقال دهد.

د) ویرایش: بعد از نوشتن اولین نسخه از انشا که نسخه­ی مقدماتی تلقی می­شود، مرحله ویرایش شروع می­شود. در طول ویرایش سه فعالیت عمده رخ می دهد:

  • نویسنده پیش نویس خود را باز خوانی می­کند و خود آن را ویرایش می­کند.
  • ویرایشگران همسن پیش نویس­ها را می­خوانند و ویرایش می­کنند.
  • نویسنده ها و ویرایشگران همدیگر را ملاقات می­کنند تا درباره­ی ارزیابی­های مورد نظر بحث کنند و طرح را تغییر دهند.

ه) اصلاح: سرانجام دانش­آموز در مرحله­ی آخر تصمیم می­گیرد که نوشته­ی خود را باز­خوانی و با توجه به اصلاحات انجام شده، آن را اصلاح نماید.

بهرامی، آدم­زاده، و مختاری در پژوهشی با عنوان “تاثیر دو روش آموزش راهبردهای شناختی بر اساس مدل انگلرت و مدل سکستون در کارامدی بیان نوشتاری دانش­آموزان ابتدایی با علائم اختلال نوشتن” نشان دادند که این دو روش در بهبود بیان نوشتاری دانش آموزان دختر و پسر اثر بخش بوده­اند.

آدم­زاده نیز راهبردهای شناختی (برنامه­ریزی، سازماندهی، پیش­نویسی و اصلاح­کردن) را به 61 دانش­آموز با ناتوانی در بیان نوشتاری به مدت 35 جلسه آموزش داد. یافته­ها نشان داد که آموزش راهبردهای شناختی در بهبود بیان نوشتاری دانش­آموزان تاثیر معناداری داشته است.

روش تجربه-­زبان

روش دیگری که معمولا معلمان برای آموزش نگارش مفهومی استفاده می­کنند، روش تجربه-زبان است. در این روش دانش­آموز تشویق می­شود تا به طور خلاقانه بنویسد، و تاکید آموزش بر کیفیت ایده بیان شده و انگیزش برای نوشتن است. پس از آن جنبه­های عملی­تر و قانونمند­تر معرفی می­شود. اساس این رویکرد بر این فرض مبتنی است که هرچه گفته می­شود، می­تواند نوشته شود و هرچه می تواند نوشته شود، می­تواند خوانده شود.

روش رابطه ها

این روش بر رابطه­هایی تاکید دارد که میان نویسنده، خواننده و موضوع نوشته وجود دارد. طبق این روش درس انشا مستلزم برقراری ارتباط صحیح میان این سه است. نوشته­های دانش آموزان بیشتر جنبه خود­محوری دارد، چرا که آنان اغلب برای خواننده­های بسیار نزدیک و درباره موضوع­های بسیار خصوصی می­نویسند. از آنجا که ارتباط زبانی از­جمله ارتباط نوشتاری، گذشته از جنبه­های فردی، به جنبه­های زندگی اجتماعی انسان نیز مرتبط است، باید دانش­آموزان را آماده سازیم تا از خود­محوری بکاهند و بتوانند درباره موضوعاتی بنویسندکه خوانندگان بیشتری را در بر­گیرند.

روش جهان ­شمولی (همه­ جانبه­ نگری)

این روش بر این بنیاد نظری استوار است که اگر کسی می­خواهد در باره­ی چیزی مطلبی بنویسد باید درباره­ی آن اطلاعات کافی و دیدگاه روشنی داشته باشد. در واقع، نوشتن کارامد و درست بر اساس نظریه نویسنده در مورد جهان شکل می­گیرد. نظریه بر اساس قضاوت شکل می­گیرد و با اطلاعات صرف متفاوت است. علاوه بر ارائه اطلاعات و آگاهی به دانش آموزان، باید در یک زمینه خاص آنان را به ارزشیابی و قضاوت در آن زمینه تشویق کرد تا بتوانند با استفاده از قضاوت­های خود مطالبی ننویسند.

راهبردهای لرنر در مورد آموزش انشا

لرنر در مورد آموزش انشا راهبردهایی را ارائه می­کند که می­توانند در سطح آموزش مدرسه­ای و به منظور باز پروری مورد استفاده قرار گیرند. برخی از آن راهبرد­ها عبارتند از:

  1. اختصاص زمان کافی به نوشتن
  2. آزادی انتخاب موضوع توسط شاگرد
  3. ارائه الگوی فرایند نوشتن و راهبردهای فکری
  4. برقراری تعاون
  5. واگذاری مالکیت و مهارگری انشا به شاگردان
  6. خودداری از ارزشیابی تنبیهی
  7. برنامه­ریزی برای نوشتن به صورت پی­در­پی
  8. متمایز کردن شیوه نگارش متون شخصی و اداری و …

منبع

امامی ،رویا (1393)، تاثیر آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی بر انشا نویسی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی تربیتی،دانشگاه سمنان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0