مفهوم معنویت در اسلام و مسیحیت و تفاوت های آن

 معنویت از مفاهیمی به شمار می آید که بشر به خصوص در دوران فرامدرن توجه بیشتری را به آن مبذول داشته است لکن همواره بحث درباره منبع معنویت و به عبارت دیگر معنویت حقیقی و مجازی در محافل مختلف مطرح بوده است. در چند سال اخیر تبلیغات معنویت مسیحی باعث شده تا گرایش هایی به این نگاه به مفهوم معنویت صورت گیرد که با توجه به بدون چارچوب بودن و منشأ نگرفتن معنویت مسیحی از منبع وحی حقیقی موجب ایجاد معنویت کاذب در ذهن برخی افراد شده است اینک این مطلب را از نظر می گذرانیم.

ارزش و اعتبار معنویت در هر دین، نسبتی مستقیم با ارزش و اعتبار آن دین دارد. منابع دینی مسیحیت دارای آموزه های خلاف عقل است به طوری که حتی مسیحیان نیز به آن اعتراف دارند. معنویتی که بخواهد از چنین منابعی نشأت بگیرد دارای انحرافات بسیاری می شود. این فرق اساسی بین معنویت در مسیحیت و اسلام است یعنی معنویت به معنای سنتی آن، با توجه به ارزش منابع مسیحیت قابل قبول نیست و احیاناً مخالف عقل است و نمی تواند طالب کمال را به سرمنزل مقصود برساند. از طرفی معنویت امروز غرب حتی از این نوع اتصال ضعیف به وحی محروم است. اما معنویت در اسلام برگرفته از آموزه های وحیانی اسلام است. فرهنگ اسلامی این طوری نیست که بگویند یک بخشی از زندگیتان مادی است و یک بخشی از آن معنوی، بلکه همه ابعاد زندگی از ازدواج و کار و درس خواندن حتی تفریح رفتن و خوابیدن اگر به آن معنای اصلی زندگی که انبیاء آوردند گره بخورد همه می تواند معنویت باشد.

منبع معنویت : قرآن کریم از هنگام نزول تا زمان حاضر، منبع و مرجع اصلی معنویت بخشی به عقل و قلب مخاطبینش بوده است. قرآن هم معنویت به معنای روحانیت و قدسیت را داراست و هم معنویت به معنای معنادهی و معنابخشی به زندگی مسلمین را»  و این در حالی است که کتاب مقدس مسیحیان یعنی عهد قدیم و جدید که مجموعاً شامل 73 کتاب است در طول تاریخ دستخوش تحولات و تغییرات قابل ملاحظه ای بوده و مملو از مسائل و آموزه های خلاف عقل است. سند انجیل همانند محتوای آن متزلزل و فاقد اعتبار است. مسیحیان خود درباره چهار انجیل معتقدند که حواریون، آن ها را سالها پس از حضرت عیسی(ع) نگاشته اند. توماس میشل که خود یک کشیش مسیحی است در این زمینه می نویسد:

« در سال های نخست، مسیحیان کتاب مقدسی جز کتاب یهود نداشتند کم کم پولس و نویسندگان اناجیل چهارگانه و پطرس و یهودا و دیگران برای نوشتن نحوه ایمان شان به آنچه خدا به وسیله عیسی(ع) محقق ساخته است دست به کار شدند» ایشان در جای دیگر اعتراف می کند که: «همه نویسندگان بخش های عهد جدید را نمی شناسیم»  و در کتاب خویش تحت عنوان کلام مسیحی که در آن به معرفی آئین مسیحیت و به نوعی به تبلیغ آن همت گماشته است قرآن و کتاب مقدس را از نگاه مسلمین و مسیحیان این گونه مقایسه می کند:به هرحال به نظر می رسد که اعتبار انجیل و استنادش به وحی الهی از تورات موجود ضعیف تر است؛ زیرا تقسیم آن به چهار انجیل با اینکه انجیل اصلی یکی بیش نبوده است، انسان را نسبت به آن بیشتر به شک و تردید وا می دارد، کلیسا برای آن که دامنه اختلاف را کوتاه کند؛ از میان حدود هشتاد انجیل فقط 4 کتاب را پذیرفته که شامل متی، یوحنا، مرقس و لوقا می شود.اما همه دانشمندان قبول دارند تنها دینی که متن آسمانی دارد، دین اسلام است. فرض بگیریم ما به جای قرآن، تاریخ طبری یا سیره ابن هشام و مانند اینها را داشتیم، آن وقت وضعیت ما نیز همانند مسیحیت بود. با این تفاوت که ابن هشام از یک واقعیت گزارش می دهد، ولی نویسنده انجیل آنها، از مکاشفه خودش گزارش می کند.

از سوی دیگر مسیحیت قائل به تثلیث بوده و برای خدای متعال سه اقنوم درنظر گرفته اند و عیسی(ع) را تجلی و تجسم خداوند برروی زمین می دانند. ضدیت این مسئله با عقل به گونه ای است که اعتراف برخی از اندیشمندان مسیحی را نیز مبنی بر مخالفت با عقل به دنبال داشته است، به گونه ای که برخی از عالمان مسیحی می گویند: قضیه تجسد؛ قضیه ای است که با عقل و منطق و حس و ماده و مصطلحات فلسفی تناقض دارد، ولی ما تصدیق می کنیم و ایمان داریم که ممکن است اگرچه معقول نباشد.اعتقاد به گناه ذاتی و آموزه «فداء» از دیگر اعتقادات باطل و خرافی مسیحیان است «مطابق این اعتقاد؛ نژاد انسانی وارث گناه آدم است و انسان ها نه به خاطر بدی اعمال خودشان بلکه تنها بدین جهت که از تبار آدم اند ذاتاً گناه کار به دنیا می آیند و مقصود از گناه ذاتی آن است که انسان ها بدون ترس از خدا، بدون تکیه بر او و با میل شهوانی متولد می شوند.

در همین رابطه توماس آکویناس چنین می گوید: «گناهی که با آن زاده شده ایم بر ما سه اثر بر جای می گذارد؛ نخست روح ما را آلوده می سازد، ما تمایلی فطری به گریز از خداوند داریم و می کوشیم تا خودمان را به شیوه های خلاف عقل و قانون الهی ارضا و امتناع کنیم. دوم ما اسیر شیطان، زاده شده ایم.  این در حالی است که از دیدگاه اسلام انسان با ذاتی پاک و فطرت الهی متولد شده است، آفرینش او به گونه ای است که به شناخت خدا و پرستش او تمایل دارد. آدمیان با کمک و راهنمایی فطرت الهی خود ونیز با ارشاد انبیا و کتب آسمانی قدرت می یابند مسیر هدایت الهی را تشخیص داده و با غلبه نمودن بر هواهای نفسانی و شیطانی خود را به کمال و مقصود برسانند.

بدعت ها و انحرافات موجود در آیین مسیحیت که برخی از آنها اشاره شده بر مبنای روایات اهل بیت(ع)، تحریفاتی است که توسط شخصی به نام پولس در مسیحیت راستین به وقوع پیوسته است.  «پولس را دومین مؤسس آیین مسیحیین می دانند او که زمانی از مخالفان حضرت عیسی(ع) بود و برای آزار و اذیت شاگردان و پیروان اولیه عیسی(ع) تلاش می کرد؛ ناگاه با ادعای مکاشفه، توبه کرد و به تبلیغ آیین مسیحیت پرداخت، اما مسیحیتی که او آن را تبلیغ می کرد، آیینی ابداعی و التقاطی بود که خود پولس از آمیختن افکار گوناگون یونانی، یهودی، مصری و… به وجود آورده بود.هر چند که مؤلف کتاب «کلام مسیحی» در مقام دفاع و تنزیه پولس برآمده است، ولی آنچه که ایشان مکتوب داشته اند بیش از آن که پولس را جایگاهی رفیع بخشد، ناخواسته و به طور ضمنی حقیقت و ادعای ما را ثابت کرده است؛ چرا که برای دفاع از پولس درصدد کوچک شمردن حواریون حضرت عیسی برآمده و بدون این که پولس از حواریون باشد او را نسبت به حواریون برتری بخشیده است او چنین می نویسد: «به عقیده مسیحیان پولس، بزرگ ترین الهیات شناس عهد جدید است. شگفت آور است که وی با آن که در طول زندگی خود با مسیح ملاقات نکرده است، مهم ترین مفسر زندگی و کارهای عیسی شناخته شده است… وی دانشمندی بود که کتاب های مقدس یهود را آموخته و در شریعت آنان تخصص داشت؛ ولی حواریون دوازده گانه و سایر شاگردان مسیح ماهیگیرانی ساده دل بودند. علاوه بر این پولس در شهر بزرگ شده بود و در نتیجه؛ توانائی آن را داشت که پیام عیسی را در سطح فهم مردم شهرهای بزرگ امپراطوری روم نقل کند .

معنویتی که بخواهد از چنین منابعی نشأت بگیرد دارای انحرافات بسیاری می شود. این فرق اساسی بین معنویت در مسیحیت و اسلام است یعنی معنویت به معنای سنتی آن، باتوجه به ارزش منابع مسیحیت قابل قبول نیست و احیاناً مخالف عقل است و نمی تواند طالب کمال را به سر منزل مقصود برساند. به قول یکی از اندیشمندان: «من نمی دانم معنویت چگونه می تواند از دایره عقل بیرون باشد یا خلاف عقل باشد یعنی معنویتی داشته باشیم که خلاف عقل باشد… آیا معنویتی که ضد عقل است و با عقل تناقض دارد معنویت است بنده چنین معنویتی را نمی شناسم». مباحثی مانند ترک دنیا، عزلت گزینی و… که تعابیری انسانی از معنویت است، انحرافاتی است که از همین جا نشأت گرفته است. البته باید توجه داشت که این همه (انحرافات و بدعت ها) با رستگاری برخی از پیروان این آیین، مادامی که انتخاب آنها از جهل باشد و در این امر مقصر نباشند (جاهل قاصر باشند)، منافاتی ندارد. این حقیقت که، عده ای از پیروان آیین مسیحیت همانند مسلمانان خواهان کمال، حیات روحانی و قرب به خدای متعال هستند را می توان در کردار و گفتار برخی از ایشان مشاهده کرد.

منبع

چراغی ،نسترن (1394) ، رابطه ابعاد معنویت و کمال گرایی با کنترل خشم و تنیدگی در دانشجویان علوم قرآنی کرمانشاه ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ، دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0