مفهوم محیط

محیط درلغت به معنای محیط زیست، محیط اطراف، احاطه و دوروبر آمده است. به­طور کلی در متون تخصصی مدیریت، محیط به پدیده­ای اطراف سازمان اطلاق می­گردد؛ که به­طور معمول عواملی نظیردولت، رقبا، تکنولوژی، عرضه و تقاضای نیروی کار، مشتریان و ارباب رجوع و اخیراً صنعت مرتبط با سیستم را در بر    می گیرد. محیط درنوع نگرش به سازمان، سازمان را سیستمی فرض می­کند، که داده ها را به ستاده هاتبدیل می­کند(سیستم­های باز)، و برای بقای خود به محیط متکی است. سابقه نگرش سیستمی به سازمان به ارائه نظریه عمومی سیستم­ها در دهه 60 میلادی برمی­گردد سیستم باز، سیستمی است که با محیط خود، تبادل انرژی، ماده واطلاعات دارد و یک سیستم کاملا بسته، سیستمی است که به هیچ وجه از محیط انرژی دریافت نمی­کند و به هیچ وجه از خود به محیط انرژی ساطع نمی­­­کند. کوتاه سخن این که بسته یا بازبودن یک سیستم، امری نسبی است که به میزان ارتباط آن با محیط بستگی دارد.

عوامل محیطی و مرز سیستم

هرسیستم، علاوه برارتباط با عناصر درون خود(عناصرتشکیل دهنده سیستم و روابط آن­ها)، با عناصر خارج ازخود و مربوط به محیط نیز سروکار دارد. درواقع، محیط هرسیستم، شامل آن چیزهایی است که خارج از سیستم قراردارد، سیستم نمی­تواند کار چندانی برای کنترل مستقیم تغییر و تحولات آن انجام دهد؛ به­ همین دلیل می­توان محیط سیستم را به منزله عاملی ثابت در نظر گرفت. بدین ترتیب اگر یک عامل فرضی برسیستم، اثر داشته ­باشد و تحت کنترل آن نیز باشد، عاملی سیستمی به شمار می­آید؛ ولی اگر یک عامل مؤثر بر سیستم، خارج از کنترل آن باشد، عاملی محیطی محسوب می­شود. چنانچه یک عامل غیرمؤثر، تحت تأثیر سیستم نباشد، نه محیطی محسوب می­شود نه سیستمی. سیستم­ها معمولاً در”مرزسیستم”، ازمحیط خود جدا می­شود. مرزسیستم، مجموعه­ای از عناصر سیستم است، که علاوه برعناصر درونی سیستم، عوامل دیگری(محیط خارجی) نیز در تعیین رفتار آن مؤثر هستند؛ البته عناصرموجود در مرزهای سیستم نیز به محیط خارجی واکنش نشان می­دهد.

انواع محیط

مفهوم محیط سازمان را می­توان برحسب شدت تأثیر برروی سازمان به”محیط عمومی”و”محیط خصوصی” تقسیم­بندی کرد. محیط عمومی [محیط کلان] همه چیز را در برمی­گیرد؛ مثلاً عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ساختارحقوقی و وضعیت زیست بومی. محیط عمومی همه شرایطی را که برسازمان تأثیر داشته، ولی وابستگی سازمان، نسبت به آن، واضح وروشن نیست را در بر می­گیرد. محیط اختصاصی[محیط خرد] بخشی از محیط سازمان است که بطور واضح و روشن بر عملکرد سازمان تأثیر دارد. معمولاً عرضه­کنندگان[منابع موردنیاز]، رقبا، نهادهای قانون­گذاری، اتحادیه­های کارگری و گروه های فشار را جزء محیط اختصاصی در نظر می­گیرند. محیط اختصاصی یک سازمان براساس قلمرو انتخابی آن تغییرخواهدکرد؛ قلمرو یک سازمان بادامنه محصولات ویا خدمات و همچنین با سهم بازار یک شرکت، رابطه دار.

محیط­های پویا و ایستا

پویایی یا ایستایی محیط­ها به سرعت تغییر و تحول درعوامل محیطی بستگی دارد. محیط­های پویا نسبت به محیط­های ایستا، عدم ­اطمینان بیشتری ایجاد می­کنند. مدیران تلاش می­کنند تا عدم ­اطمینان (پیش­بینی پذیری کمتری) محیطی راحداقل کنند؛ زیرا که عدم­اطمینان محیطی تهدیدی برای اثربخشی سازمان محسوب می شود.

محیط خارجی

محیط سازمان عبارت است از تمام عواملی که درخارج از مرز سازمان وجود دارند و بر تمام یا بخشی از سازمان اثرات بالقوه می­گذارند بطورکلی محیط خارجی در خیلی از تحقیقات به­عنوان یک عامل تأثیرگذار برسازمان مورد توجه قرارگرفته است. رویکردهای تئوریکی برای درک تأثیرمحیط بر سازمان عبارتند از: عدم­اطمینان در تصمیم­گیری، شرایط محیطی و عدم ­اطمینان، محیط به­عنوان یک منبع و محیط  به­عنوان عامل تغییرات در اشکال سازمانی.

واکنش در برابرمحیط

سازمان­ها، نه تنها با محیط­شان در تعامل هستند؛ بلکه این تعامل برای بقاء و ادامه حیات سازمان­ها ضروری است. بین صاحب نظران  بر سر مسئله توانایی یا عدم­توانایی سازمان­ها برای واکنش نسبت به محیط بحث وجود دارد. براساس نظریه “محیط جمعیت”مدیران نمی­توانند­ محیط سازمانی خود را تحت تأثیر قرار دهند و محیط یک پدیده مستقل و مشخص بوده و مدیران قدرت واکنش به محیط را ندارند. اما صاحبنظران در انتقاد به نظریه مذکور اظهار می­دارندکه مدیریت،­­ همیشه در واکنش نسبت به محیط ناتوان نیست. مدیران درانتخاب راهبرد وگزینش روش­های تخصیص منابع سازمانی، از آزادی عمل برخوردارند. به­علاوه؛ سازمان­های بزرگ،(معمولاً) برای شکل دادن به محیط، امکانات و وسایلی مانند تغییر قلمرو، کنکاش محیطی، (برای پیش­بینی تغییرات)، روش­های قانون­گذاری را در اختیار دارند و سعی می­کنند، با امکانات مذکور، محیط خود را تحت تأثیر قرار دهند.

محیط و ساختار سازمان

معمولا مدیران از طریق فرآیند برنامه­ریزی، خود را با محیط خارج، وفق(انطباق با محیط) می­دهند. آن­ها برنامه­های را ارائه می­کنند و به اجرا درمی­آورند؛ تا به وسیله آن­ها، فعالیت­های سازمان را هدایت کرده و بر رفتار گروهای ذینفع موجود در محیط تأثیر بگذارند و با عواملی که به صورت غیرمستقیم، در محیط وجود ندارد، خود را وفق دهند. راه دیگر این است که سازمان با تغییر در ساختار رسمی خود، بکوشد خود را با محیط سازگار کند. البته فرآیند برنامه­ریزی و تدوین و طراحی انواع برنامه­ها (مأموریت، هدف­های بلندمدت و کوتاه­مدت و راهبرد)، بدون مطالعه و کنکاش محیط، همچین طراحی و اصلاح ساختار سازمانی، بدون توجه به محیط امکان­پذیر نیست. مثلاً در تدوین راهبرد، محیط، مطالعه و پیمایش محیط، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا در فرآیند تدوین راهبرد (برنامه­ریزی راهبردی)، هم باید با تجزیه محیط فرصت­ها و تهدیدهای پیشروی کسب­ و کار و هم نقاط ضعف و قوت کسب و کارها را مشخص کرد. مشخص کردن نقاط قوت وضعف کسب­وکار نیز مستلزم مقایسه توان بازاریابی و تولید آن با رقباء یعنی پیمایش و توجه به محیط است. مدیران در مواجه با محیط بعضا باید ساختار سازمان خود را دگرگون کنند. یافته­های محققین نشان می­دهد که محیط به همراه راهبرد، فن­آوری، اندازه و چرخه حیات سازمان، قدرت و توان کنترل و منابع انسانی، مجموعه عوامل تأثیرگذار بر ساختار سازمانی را تشکیل می­دهند؛ که مدیران هنگام طراحی ساختار، باید به این عوامل توجه کنند. مدارک و شواهد درباره رابطه محیط و ساختار نشان می­دهد که:

  1. یک محیط پویا نسبت به محیط ایستا، تأثیر بیشتری برساختار سازمان دارد و سازمان را به سمت گزینش شکل­های ساختاری منعطف، سوق می­دهد.
  2. هرچه عدم اطمینان محیطی بیشتر باشد، احتیاج به استاندارد­سازی وقوانین ومقررات؛ که سرعت واکنش به تغییرات را کاهش می­دهند، کمتر خواهد بود. درنتیجه مدیران باید ازحجم قوانین ومقررات در چنین محیط­های بکاهد.
  3. محیط پیچیده عدم تمرکز بیشتری را می­طلبد.

مفهوم و متغیر عدم اطمینان محیطی

عدم اطمینان یک مفهوم مرکزی و کلیدی در ادبیات نظریه سازمان است، به­ویژه در نظریه­هایی که ماهیت و چگونگی روابط بین سازمان­ها و محیط را تبیین نماید. تامسون، درکتاب کلاسیک خود، سازمان­ها در عمل معتقدند که عدم ­اطمینان  مشکل و مسئله­ای اساسی است که مدیران سطح بالای سازمان باید با آن سازگار شوند. نظریه­پردازان  سازمانی به ویژه توجه خاصی به متغیر عد­م­اطمینان محیطی و یا عدم­اطمینان محیطی ذهنی مبذول داشتند. مفهوم عدم­اطمینان محیطی یک متغیر محوری درمباحث تعامل سازمان محیط و به ویژه درنظریه­های طراحی سازمان است. به رغم این حقیقت که مفهوم عدم­اطمینان محیطی، زمینه نظری قوی و با اهمیتی را به وجود آورده است، تحقیقات تجربی انجام شده، از ناسازگاری و اغلب، مشکلاتی درتفسیر نتایج برخوردارند. برخی از مشکلات پایایی و روایی ضعیف ابزارهای  سنجش مربوط   می­شوند. و برخی دیگر به ویژگی­های عینی محیط سازمانی و ادراک عدم اطمینان محیطی عدم اطمینان محیطی برای زمانی طولانی به عنوان یک متغیر مهم درتبیین تعادل سازمانی وعملکرد شناخته شده است.

تعاریفی از عدم اطمینان محیطی

از تعاریف عدم ­اطمینان محیطی چند تعریف زیر بیشترین عمومیت را دارا است .عدم ­اطمینان محیطی نوعی ناتوانی برای تخصیص احتمالات به حوادث ممکن الوقوع آینده است.

  • عدم اطمینان محیطی، فقدان اطلاعات درباره روابط علت ومعلولی است.
  • عدم اطمینان محیطی، نوعی ناتوانی در پیش­بینی نتایج احتمالی یک تصمیم است.
  • مارچ و سایمون عدم اطمینان محیطی را به عنوان فقدان کنترل درونی تعریف نمودند اگرچه محیط عینی نیز مقداری تأثیر دارد.

ازدیدگاه دفت نامطمئن بودن محیط به این معنی است که تصمیم گیرندگان درباره عوامل محیطی اطلاعات کافی ندارد و برای پیش­بینی تغییرات خارجی با مشکل روبرو می­شوند. دفت تصریح می­کند که سازمان با استفاده از برنامه­ریزی می­تواند اثرات ویرانگر تغییرات محیطی را خنثی کند.

عدم اطمینان محیطی  

عدم ­اطمینان یکی از جنبه­های محیط خارجی است که در نتیجه سه موقعیت بوجود می­آید:

  1. فقدان اطلاعات در خصوص عوامل محیطی مرتبط با موقعیت تصمیم­گیری موردنظر.
  2. عدم توانایی در تعیین احتمالات با هردرجه­ای از اطمینان در مورد این­که چگونه عوامل محیطی بر موفقیت یا شکست آن واحد تصمیم­گیری سازمان بخصوص اثر می­گذارند.
  3. فقدان اطلاعات در رابطه با هزینه­های مربوط به یک تصمیم یا فعالیت نادرست. محققان بسیاری نشان دادند که جنبه­­های اطمینان و عدم­اطمینان محیطی، در واقع یک بعد محیط است و آن برداشت تصمیم­گیرنده از اطلاعات مرتبط با محیط است و به همین دلیل به آن عدم­اطمینان محیطی درک شده می­گویند.

مارکویچ درسال 1974 بیان می­کند که در سه حالت می­توان محیط را غیر تکراری نامید:

  1. هنگامی که افراد از دسترسی به اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیری شکایت دارند.
  2. در مورد صحت بخش اطلاعات تردید وجود دارد.
  3. تصمیم­گیرنده در مورد ترتیب طبقه­بندی اطلاعات موردنیاز نامطمئن است.

امری و تریست در سال 1965، تغییر را به­عنوان مهمترین جزء محیط خارجی می­دانند ­و عدم­اطمینان محیطی را به­عنوان مشخصه غالب یک محیط پرتلاطم به شمار می­آورند. علاوه براین لارنس ولورنش درسال 1967 در تحقیقات خود اشاره می­کنند که محیط­های ناهمگون سبب ایجاد رفتارهای سازمانی متفاوت می­شوند. پرسشنامه محیطی آن­ها، سنجش عدم­اطمینان محیطی در سه بخش بازاریابی، تولید و تحقیقات را نشان می­دهد. پاسخ به سوال­ها شامل، برداشت­های پاسخ­دهندگان در مورد چگونگی(1)عدم­ روشنی اطلاعات (2)عدم­قطعیت کلی روابط علی ومعلولی(3)کمبودحیطه مشخص بازخورد در ارتباط با نتایج هر بخش عملیاتی، بوده است دانکن در سال 1972در بررسی مفهوم عدم ­اطمینان محیطی، دو جزء اولیه لارنس و لورنش را مورد تأیید قرار داده و سومین جزء خود را به آن­ها افزوده است. دو جزء اولیه عبارتند از:

  • کمبود اطلاعات درباره عوامل محیطی مرتبط با موقعیت اتخاذ تصمیم.
  • کمبود آگاهی در مورد میزان زیان سازمان درصورتیکه تصمیم نادرست اتخاذ گردد.

سومین جزئی که دانکن ارائه نمود، عدم توانایی در تعیین میزان احتمالات با هردرجه اطمینان اثرگذاری عوامل محیطی برموفقیت ویا شکست واحد تصمیم­گیرنده در اجرای وظایف خود، بوده است.اگر یک شرکت بخواهد فعالیت­هایش را به بازارهای جدید گسترش دهد که به نظر متفاوت از بازارهای داخلی وخارجی است موضوع عدم­اطمینان به وجود می­آید.

زهرا در پژوهشی که در سال 1996 انجام داده به این نتیجه رسیده است که در محیط­های با عدم اطمینان فناوری بالا، فرصت­های نوظهور بسیار بیشتر از محیط­های با عدم اطمینان فناوری پایین است و فوراً این فرصت­ها منافع بالقوه برای شرکت و همچنین امکان موفقیت شرکت را به وسیله به­کارگیری راهبرد اکتشاف افزایش می­دهد. از طرف دیگر، در محیطی با سطوح  بالای عدم اطمینان محیطی، خطرهای بالقوه مربوط به تأکید بیش از حد روی راهبرد اکتشاف افزایش می­یابد. در محیط­های با عدم اطمینان محیطی بالا شرکت­ها با خطرهای بیشتری مواجه می­شوند و توانمندی­های احتمالی­شان به سرعت منسوخ می­گردد.

نقش عدم اطمینان محیطی بر روی نوآوری

ظهور بازارهای پروژه­ای درجه بالایی از عدم­اطمینان را برای یک شرکت صادراتی، ایجاد می­کنند. حین طراحی یک استراتژی بین­المللی،  مدیران، ریسک ایجاد خطاهای ادراکی را در مورد محیط استراتژیک اجرا می­کنند که منجر به یک استراتژی آمیخته بازاریابی نامناسب برای یک بازار خاص می­گردد. دراین راستا پژوهش­های شیمد و کوتالا در سال2011، ما، عدم­اطمینان را به­عنوان یک متغیر تصمیم حیاتی درنظر   گرفته­ایم، عدم­اطمینان، هنوز نقش محوری را در استراتژی­های بین­المللی شرکت بازی می­کند. و یک مفهومی را در ادبیات پژوهش ایجاد کرده است. با این حال، عدم ­اطمینان محیطی، به روش­های متعددی تعریف شده است. درکل، عدم­اطمینان، اشاره به وضعیتی دارد که در آن شخص نمی­تواند نه در مورد محیط و نه در مورد پیامدهای خاص استراتژی انتخاب شده، پیش­بینی خاصی را داشته باشد.

 میلیکن در سال 1987، سه نوع عدم اطمینان را مشخص کرد: عدم اطمینان درباره وضعیت محیط؛ اثر عدم اطمینان که توانایی برای پیش­بینی اثر وقایع زیست محیطی بر سازمان؛ و عدم اطمینان واکنشی و پاسخی، که توانایی برای پیش­بینی راه­حل یا استراتژی پاسخی و واکنشی صحیح است. هنگام ورود به یک بازار جدید، یک شرکت با همه این سه نوع عدم اطمینان در یک زمان مشابه مواجه می­گردد. وضعیت اقتصادی، سیاسی و همچنین روند آتی توسعه بازار، نامشخص است. ارزیابی محیط رقابتی، سخت است. اما تردید و شک، مانع انجام عملیات می­شود. تاکنون، تحقیقات تجربی کمی، درباره رابطه بین عدم­اطمینان و استراتژی آمیخته بازاریابی انجام شده است. محققان متعددی اثبات کرده­اند، که سطح بالای عدم­اطمینان، تعهد و تخصیص منابع شرکت را کاهش می­دهداما یک رابطه قاطع بین استراتژی آمیخته بازاریابی و عدم اطمینان هنوز قرار است که یافت شود. به دنبال جریان تحقیقاتی که توسط جوهانسون در سال 1977 انجام گرفت، در میان آنها، سوزا و برادلی، اولین کسانی بودند که اثر فاصله روانی بر استراتژی بازاریابی بین­المللی را مورد ارزیابی قرار دادند. آ­ن­ها در ارتباط بین این دو مقوله، متوجه یک شکاف شدند.

به­نظر می­رسد زمانی که بازار داخلی وخارجی مشابه باشند، استاندارد­سازی، پاسخ مناسبی باشد و زمانی که فاصله روانی بالاست، سازگاری رویکرد بهتری می­باشد. اما در راستای تحقیقات 1998و2000 تتاینگر و همکارانش، ما این سوال را مطرح کردیم که آیا، ساختار روانی، یک ساختار تاریخ گذشته است و مربوط به زمان است. بنابراین، یک معیارمناسب برای عدم اطمینان­های احتمالی که مربوط به استراتژی آمیخته بازاریابی است نمی­باشد. در بازارهای جهانی به نظر می­رسد که تمایز بین نزدیکی فرهنگی عدم شباهت کشورها، از بین­ رفته می­باشد.درحقیقت، وجود یک ساختار برای ارائه عدم­اطمینان فردی برحسب تصمیمات مدیریتی نیازاست. تصمیمات مدیریتی در مورد گام استراتژیک، اغلب به سادگی براساس ادراک فردی­شان است و نه براساس اطلاعات کامل عینی درباره محیط بازار است.

بنابراین، ما قابلیت مدیر را در ابتدا برای ارزیابی محیط داده شده، مورد ارزیابی قرار دادیم و سپس به­عنوان پیامد و نتیجه، اجرای یک استراتژی آمیخته بازاریابی را مورد ارزیابی قرار دادیم. ما استدلال می­کنیم که درک مدیر از یک محیط استراتژیک خاص،فوراٌ برتصمیم میزان استانداردسازی و یا سازگاری عناصر آمیخته بازاریابی تأثیر می­گذارد. بنابراین ما این سوال را مورد ارزیابی قرار دادیم که آیا یک ارزیابی داده شده از محیط، می­تواند مانع یک شرکت در دنبال کردن یک استراتژی شود که بخاطر عدم­اطمینان درک شده بالای محیط، مناسب فرض شده است. اما یک شرکت چگونه می­تواند، عدم­اطمینان مربوط به آمیخته بازاریابی را کاهش دهد؟ پارادایم احتمالی عوامل مختلفی را ارائه می­دهد که بر عملکرد صادراتی شرکت در یک بافت خاص تأثیر می­گذارد. شرکتی که قابلیت­های بین­المللی­اش را دریک موقعیت بازاری با یک روش صحیح، سازگارمی­کند، می­تواند به مزیت رقابتی مهمی دست یابد.

معیارهای سنجش عدم اطمینان محیطی

برای سنجش عدم­اطمینان محیطی مدل­ها و معیارهای تعریف شده است که به برخی ازاین مدل­ها اشاره   می شود.

جدول: معیارهای سنجش عدم اطمینان محیطی

نام محققمعیارها
  دانکن 1972استفاده­کنندگان ازمحصولات، رقابت در تأمین مواداولیه، رقابت برای مشتریان، قوانین ومقررات دولتی، نگرش­ها ودیدگاه­های سیاسی نسبت به صنعت
گوردن و ناریانان

1984

فعالیت­های تامین­کنندگان، ترجیحات و سلیقه و تقاضای مشتریان، فعالیت­های رقبا، قانون زدایی و جهانی شدن، قوانین و مقررات و سیاست­های دولتی، محیط اقتصادی و روابط صنعتی، تکنولوژی تولیدو اطلاعات
مایلز و اسنوا

1974

دراین مدل معیارها براساس دو جنبه از محیط خارجی سازمان مطرح می­شوند:

1)سطح عدم اطمینان موجود در محیط کاری، که شامل موقعیت تامین­کنندگان، رقبا ومشتریان است.

2)سطح عدم اطمینان در محیط عمومی شرکت، که شامل بازارهای مالی، نماینده­های قانونی و دولتی، و اتحادیه های کارگری است.

فیریزن و میلر

1983

منسوخ و قدیمی شدن محصولات و خدمات، شیوه­های بازاریابی و ترجیحات و سلیقه مشتریان، فعالیت­های رقبا، تکنولوژي تولید.
دساربو ودیگران

2004

محیط بازار، محیط تکنولوژی، محیط رقابتی

چهارچوب مفهومی جهت اندازه­گیری عدم اطمینان محیطی

برای دسته­بندی عدم­اطمینان محیطی از مدل دانکن استفاده می­شود. دراین مدل از دو بعد پویایی وپیچیدگی محیط استفاده می­شود.

برای تعیین میزان عدم اطمینان براساس چارچوب ارائه شده به میانگین، نمرات شاخص­های تعریف شده برای متغیرهای مشتریان، رقابت، تکنولوژی و تأمین مواد اولیه توجه می­کنیم. رویلا و پریتو در سال 2010 تأثیر دو متغیر مهم عدم­اطمینان محیطی یعنی پیچیدگی و پویایی را بر استفاده از راهبردهای دانش یعنی اکتشاف و بهره­برداری دانش در بخش توسعه محصول بررسی کردند. نتایج آن­ها نشان می­­دهد که رقابت موفقیت آمیز شرکت مستلزم تطابق راهبرد دانش شرکت با مشخصات محیطی است. این پژوهش نشان     می دهد که توسعه محصول نباید منحصر به استفاده محض از اکتشاف و بهره­برداری باشد. در حقیقت، توسعه محصول ممکن است نیاز به قسمتی از دانش موجود داشته باشد، درحالی که به­طور هم­زمان می­تواند در حال بهره­برداری از دانش موجود باشد.

منبع

 امیریان، فرشید (1394)، رابطه بین ظرفیت های جذب، نوآوری و موانع فرهنگی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0