مفهوم فرهنگ
فرهنگ واژهای است که علمای علم اجتماع و پژوهشگران رشته مردمشناسی آن را به کار میبرند و این واژه از گسترش وسیعی برخوردار است و آنچنان مفید واقع شده که آن را در سایر علوم اجتماعی نیز به کار میبرند. فرهنگ در قالب بحث تخصصی خود در حدود اواسط قرن نوزدهم در نوشتههای علمای مردمشناسی پدیدار شد و کاربرد علمی کلمۀ فرهنگ در اواخر قرن مذکور توسط تایلر مردمشناس انگلیسی صورت گرفت.یکی از مبانی اساسی علوم رفتاری با رشتۀ انسانشناسی آغاز میشود و یکی از رشتههای فرعی انسانشناسی، انسانشناسی فرهنگی است که با مطالعه رفتار سازمانی ارتباط نزدیک دارد. انسانشناسی فرهنگی با رفتار مکتسبه انسانها که از فرهنگ آنها تأثیر میگیرد و نیز با فرهنگ متأثر از این رفتار سر و کار دارد. درواقع بدون فهم عمیق ارزشهای فرهنگی جامعه نمیتوان رفتار سازمانی را به درستی فهمید.
نقشی که فرهنگ در رفتار انسان ایفا میکند، یکی از مهمترین مفاهیمی است که در علوم رفتاری وجود دارد. هرچند تاکنون بهطور کامل مورد ارزیابی قرار نگرفته است. فرهنگ آنچه را که انسان یاد میگیرد و نیز نحوه رفتار او را تعیین میکند.در مورد اینکه فرهنگ چگونه به وجود میآید، باید گفت که فرهنگ پدیدهای است که با توجه به خواستههای طبیعی و نیروهای اجتماعی سرچشمه میگیرد. جغرافیای منطقه، تاریخ و رویدادهای قوم، زبان و ادبیات رایج در میان مردم، دین و مذهب، اقتصاد و شیوۀ معیشت مردم در پیدایش فرهنگ اثر گذاشته و در ترکیبی سازگار با یکدیگر، مجموعهای از ارزشها و باورهای چیره را پدید میآورند که بر رفتار انسانی تأثیر میگذارد و ارتباط میان مردم را آسان میسازد.
به صورت خیلی کلی مفهوم فرهنگ عبارت است از، کیفیت زندگی گروهی از افراد بشر که از یک نسل به نسل دیگر انتقال پیدا میکند. به عقیدۀ ادگار شاین فرهنگ را میتوان بهعنوان یک پدیده که در تمام مدت اطراف ما را احاطه کرده است مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. به نظر وی هنگامی که فردی، فرهنگی را به سازمان یا به داخل گروهی از سازمان به ارمغان میآورد میتواند به وضوح چگونگی به وجود آمدن، جای گرفتن و توسعه آن را ببیند و سرانجام آن را زیر نفوذ خود درآورده، مدیریت نماید و سپس تغییر دهد.
تعریف فرهنگ
فرهنگ در زبان فارسی معانی مختلفی دارد که مهمترین آنها ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، علوم، معارف و هنرهای یک جامعه است. از دیدگاه علمی تعاریف متعدد و متنوعی از فرهنگ ارائه گردیده که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود: در فرهنگ فارسی عمید، فرهنگ عبارت است از دانش، ادب، علم، معرفت، تعلیم و تربیت، آثار علمی و ادبی یک قوم یا ملت.فرهنگ لغات وبستر، فرهنگ را مجموعهای از رفتارهای پیچیده انسانی که شامل افکار، گفتار اعمال و آثار هنری است و بر توانایی انسان برای یادگیری و انتقال به نسل دیگر تعریف میکند. به عقیده هافستد فرهنگ عبارت است از: اندیشه مشترک اعضای یک گروه یا طبقه که آنها را از دیگر گروهها مجزا میکند و در جایی دیگر، فرهنگ بهصورت مجموعهای از الگوهای رفتار اجتماعی، هنرها، اعتقادات، رسوم و سایر محصولات انسان و ویژگیهای فکری یک جامعه یا ملت تعریف میشود.
ویژگیهای فرهنگ
با بررسیهای زیادی که از فرهنگهای مختلف به عمل آمده، چنین به نظر میآید که علیرغم تفاوتهای موجود، همۀ فرهنگها دارای ویژگیهایی هستند که تعدادی از آنها را میتوان به شرح زیر معرفی کرد:
انتقالپذيرى : يعنى فرهنگ فرآيندى است که از طريق آموزش از نسلى به نسل بعدى انتقال مىيابد، ادامه پيدا مىکند و دگرگون مىشود. فرهنگ با انتقال تجربهها، الگوها و قالبهاى رفتارى را در ذهن افراد جامعه، حک مىکند و زمانى اين قالبها حک شد، آثار تجربهها، عميق و مداوم و مستمر مىشوند. فرآيند حک کردن، از طريق جامعهپذيري، فرهنگپذيرى و يادگيرى انجام مىشود.
آموختنى: فرهنگ را مىتوان بهعنوان مجموع ويژگىهاى رفتارى و اکتسابى افراد يک جامعه تعريف کرد. واژه تعيينکننده در اين تعريف، همان واژه اکتسابى است که فرهنگ را از رفتارى که نتيجهٔ وراثت زيستشناسى است، متمايز مىسازد.
همگانى : بدين معنى که فرهنگ دستاورد فردى نيست، بلکه مجموعهاى از افراد در پيدائى آن شريک و سهيم هستند.
وسيلهاى براى کنترل و نظم اجتماعى: از آنجا که افراد، شيوههاى رفتارى و الگوهاى فرهنگى جامعه را چه بهصورت سطحى (جامعهپذيري) و چه بهصورت عمقى (فرهنگپذيري) ياد مىگيرند، فرهنگ وسيلهاى است که رفتار و تمايلات و کردار آنان را يکنواخت مىکند و از طريق مجازاتهائى که اِعمال مىکند، باعث کنترل و ايجاد نظم در جامعه مىشود.
فرهنگپذيرى
وقتى در شرايط استعمارى – هنگامى که يک فرهنگ مورد تهاجم واقع شود و فرهنگ غالب سعى در انهدام ارزشهاى اجتماعى و رد حيات سنتى داشته باشد (فرهنگزدائي) قرار بگيرد، چناچه جنبه آسيبشناختى بهخود مىگيردبا توجه به مفهوم فرهنگ و ویژگی های آن میتوان نتیجه گرفت که رفتار انسان اصولاً بر باورهای فرهنگی متکی است. باورهایی را فرهنگی میگوییم که به صورت نسبی در جامعه پذیرش زیادی دارند. منشأ این باورها متفاوت است. گاهی ریشه در شرایط تاریخی یا جغرافیایی یا مذهبی یا حوادث ویژه و یا در علم دارد. ولی آنچه که مسلم است این است که بخش اعظمی از باورهای فرهنگی در قالب اصول اعتقادی ظاهر میشوند و یا همچنین میتواند از تعاملات سازمانی ناشی شود . بطور خلاصه تدابيري كه ميتوان در جهت تثبيت فرهنگ سازمان اعمال نمود سه دسته ميباشند:
- تدابيري كه بايستي در جهت همسو نگهداشتن باورهاي كاركنان با باورهاي مديريت سازمان اعمال شود.
- گزينش افرادي كه داراي باورهاي مناسب با ارزشهاي سازمان را دارا هستند.
- تدابيري جهت زنده نگاهداشتن هنجارها و ارزشهاي مشترك افراد كه در گذر زمان بوجود آمدهاند.
علاوه بر تدابير فوق ميتوان از شاخصهاي ارزيابي عملكرد، شيوههاي تخصيص پاداش، اجراي برنامههاي آموزشي، سياست ارتقاي كاركنان براي اينكه سازمان مطمئن شود افراد استخدام شده با فرهنگ حاكم و رايج سازگارند ميكوشد تا اعضايي را تقويت نمايد كه به فرهنگ سازمان ارزش قايلاند، جهت بقا و تقويت و گسترش فرهنگ سازماني استفاده نمود.
منبع
ميرزايي، عطاء اله(1392)، رابطه فرهنگ سازمانی با رضایت شغلی و فرسودگی شغلی معلمان، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی صنعتی و سازمانی، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید