مفهوم اميد به زندگي

با اينكه ايده‌ي اميد از زمان آغاز خلقت آدمي وجود داشته است، بررسي علمي آن در زندگي انسان قدمتي كوتاه دارد و دوران طفوليت خود را مي‌گذراند . تعاريف و نظريه‌هاي كاملاً متفاوتي از اميد وجود دارد. در قرآن و روايات معصومان‌(ع)، اميد به رحمت خداوند و سرانجام نيكو، از جهات گوناگون تأكيد شده است. بيمناكي افراطي از خداوند، نااميدي از رحمت الهي است كه آفت بزرگ خوف از خداوند است و از رذيلت‌هاي اخلاقي به شمار مي‌آيد. قرآن كريم، نااميدي از رحمت الهي را گمراهي مي‌داند و مي‌فرمايد: «چه كسي ـ جز گمراهان ـ از رحمت پروردگارش نوميد مي‌شود؟» حجر: 56. در مسيحيت هم اميد به همراه عشق و ايمان، راعصاره­اي براي داشتن زندگي خوب دانسته­اند. درد و رنج، اغلب در زمان حال، به اميد اينكه در آينده اوضاع بهتر خواهد شد، تحمل مي­شود. بنابراين كوشش هايمان تماماً ارزشمند هستند. اميد باعث ايجاد توانايي در عدم تأثيرپذيري از مشكلات زمان حال مي­شود همچنين باعث گشودگي نسبت به فرصت­هاي جديد مي­گردد .محققان و متخصصان باليني نه تنها بر ضعف افراد بلكه بر قوت­هايي تأكيد دارند كه رشد سلامتي را تضمين مي­كند،. اميد يكي از سازه­هايي است كه بعنوان شاخص توانمندي در بهزيستي مثبت افراد مورد توجه واقع شده است. اكثر تحقيقات گذشته در مورد اميد ، رابطه آن را با متغيرهاي مهمي از قبيل حمايت اجتماعي، مشكلات رفتاري و ويژگي­هاي شخصيتي نشان داده­اند با اين حال پژوهش‌هاي مداخلاتي در اين سازه هنوز در ابتداي راه است. طرفداران عملكرد توانايي محور در مقابل نقص محور معتقد به اين هستند كه حوزه روان­شناسي مثبت به متخصصان اين امكان را خواهد داد تا با داشتن ابزارهايي جديد مراجعان خود را از چشم­انداز وسيع و كاملتري نظاره كنند.

در طول تاريخ اثر اميد مورد شك و ترديد و مباحثه قرار گرفته و تعريف آن نيز دائماً ارزيابي شده و تغيير يافته است. در دهه­هاي گذشته نظريه­هاي تفكر اميدوارانه حول ادراك اين موضوع بوده كه اهداف دست يافتني هستند . اشنايدر سازة اميد را به عنوان فرايند تفكري تعريف مي‌كند كه از طريق آن افراد اهداف خود را به صورت فعال تعقيب مي­كنند.

رابينسون ، نيز معتقد است اميد يكي از پايه‌هاي اصولي توازن و قدرت رواني است كه مشخص‌كننده‌ي دستارودهاي زندگي است. از نظر اشنايدر، اميد حالت انگيزشي مثبتي است كه مبتني بر پايداري و راه‌يابي است و محصول تعامل فرد با محيط است؛ به سخن ديگر، اميد عبارت است از: ظرفيت تصور توانايي ايجاد مسيرهايي به سمت اهداف مطلوب و تصور داشتن انگيزه براي حركت در اين مسيرها.

به اعتقاد فلدمن و اشنايدر،برگزيدن هدف‌هاي مناسب و تلاش براي رسيدن به آن‌ها همان چيزي است كه مي‌توان به آن تفكر هدف‌مند يا اميد گفت. اشنايدر و همكارانش، اميد را مجموعه اي شناختي مي دانند كه مبتني بر احساس موفقيت ناشي از منابع گوناگون (تصميم‌هاي هدف‌مند) و مسيرها (شيوه ي انتخاب‌شده براي نيل به اهداف) است.اميد يا تفكر هدف‌مند از دو مؤلفه‌ي مرتبط به هم يعني مسيرهاي تفكر و منابع تفكر» تشكيل شده اند. مسيرهاي تفكر انعكاس‌دهنده‌ي ظرفيت فرد براي توليد كانال هاي شناختي در رسيدن به اهدافش است و منابع تفكر عبارتند از افكاري كه افراد براي رسيدن به اهدافشان، درباره‌ي توانايي‌ها و قابليت‌هايشان براي عبور از مسيرهاي برگزيده، تعريف كرده‌اند. از طريق تركيب منابع و مسيرها مي‌توان به اهداف رسيد. اگر هر كدام از اين دو عنصر شناختي وجود نداشته باشند، رسيدن به اهداف غير ممكن است.

اشنايدر و همكاران ، در تعريف ديگري، اميد را مجموعه‌اي ذهني مي دانند كه مبتني بر حس متقابل اراده و برنامه‌ريزي براي رسيدن به هدف است. از آنجا كه اميد به زندگي با نگرش‌ها و ساختارهاي مرتبط با زندگي در ارتباط است. هر فردي كه به زندگي اميدوار است بايد به چگونگي گذران زندگي و كيفيت آن حساس باشد و به ارتقاي كيفيت زندگي بپردازد. ارتقاي سطح كيفيت زندگي در گرو ارتقاي سطح سلامت است. ارتقاي سطح سلامت نيز به مثابه ي محور توسعه‌ي جوامع پذيرفته شده و با توجه به سياست‌هاي سازمان جهاني بهداشت هدف نهايي تمامي دولت‌هاست .

واژه “Life Expectancy” در لغت به معنی تعداد متوسط سال­هایی است که یک شخص اگر شرایط مرگ و میری را که در جدول عمر مشخص شده، به کار بندد، زندگی خواهد کرد و در اصطلاح عبارت است از تعداد سال­هایی که انتظار می­رود یک فرد از یک سن تا سن دیگر زنده باقی بماند.اميد به زندگي و اهميت جايگاه آن، براي برخوردار بودن از زندگي خوب و شاد، امري انكارناپذير است. برخي از مؤلفان با توجه به يافته‌هاي موجود، اظهار كرده‌اند كه وجود اميد و احساس كردن آن در زندگي مانند كليدي است كه مي‌تواند قفل و گره‌ مشكلات زندگي را باز كند و باعث شود تا افراد كنش‌هاي مثبتي داشته باشند.

فرانكل،يكي از معروف‌ترين تعاريف اميد به زندگي را بيان كرده است، وي بر آنست هنگامي كه انسان به فعاليت‌هاي مورد علاقه‌اش مي‌پردازد، با ديگران ملاقات مي‌كند، به تماشاي آثار هنري و ادبي مي‌پردازد، و يا به دامان طبيعت پناه مي‌برد، اميد را در خود احساس مي‌كند. هم چنين هنگامي كه احساس مي‌كند وجود و هستي‌اش به يك منبع لايزال پيوند خورده است و خود را متكي به چهارچوب‌ها و تكيه‌گاه‌هاي گسترده و قابل اتكايي مانند مذهب مي‌داند و فلسفه‌اي براي زندگي كردن انتخاب كرده است زندگي را مي بيند، آن را در مي‌يابد و احساس مي‌كند.

برخي از روان‌شناسان مانند آلپورت ، مازلو و فرانكل ، اميد در زندگي را مهم ترين عامل مؤثر بر كنش‌هاي روان‌شناختي مثبت مي دانند. باتيستا و آلموند ، زندگي همراه با اميد را فرايند باورهاي فردي مي دانند تا منبع نهايي محتواي باورها. آن‌ها معتقدند هر چه فرد به ارزش‌هاي بيش‌تري باور داشته و متعهد باشد، احساس مي‌كند زندگي‌اش از معناي بيش‌تري برخوردار است . به نظر باميستر،هنگامي فرد مي تواند احساس كند كه از زندگي همراه با اميد برخوردار است كه چهار نياز او ارضا شده باشد:

  • هدف‌مند بودن جهت زندگي
  • احساس كارآمدي و كنترل
  • برخوردار بودن از مجموعه‌اي از ارزش‌ها كه بتواند به وسيله‌ي آن‌ها كنش‌هايش را توجيه كند؛
  • وجود يك مبناي باثبات و استوار براي داشتن نوعي حس مثبت خودارزش‌مندي.

نظريه اميد

از نظر اشنايدر اميد،فرايندي است كه طي آن افراد ابتدا اهداف خود را تعيين مي­كنند، سپس راهكارهايي براي رسيدن به آن اهداف خلق مي­كنند و بعد از آن انگيزه لازم براي به اجرا درآوردن اين راهكارها را ايجاد كرده و در طول مسير حفظ مي­كنند. اشنايدر و همكاران ، يك نظريه تركيبي مبتني بر هدف را مطرح كردند كه بسط يافته مدل تك بعدي سنتي بود و براي اولين بار زمينه‌اي را براي امكان سنجش معتبر و قابل اعتماد اميد در افراد گشود. نظريه اميد اشنايدر بر سه مؤلفه‌ي مركزي بنيان گذاشته شده است: اهداف، گذرگاهها و عامل اهداف. اشنايدر، با توجه به مصاحبه­هاي متعددي كه با افراد داشت معتقد است مردم در اين ادعا كه هر كاري كه انجام مي­دهند سعي دارند در آن هدفي را دنبال كنند يك كلام بودند.اهداف نقاط پايان ويازنجيره‌ي عمل ذهني را ايجاد مي­كنندومرجع تئوري اميدند.

اهداف اساس نظريه اميد هستند كه مي­توانند كوتاه مدت يا بلند مدت باشند و از نظر اهميت طبقه­بندي شوند، اهداف بايستي براي تسخير ذهن هشيار ما به حد كافي ارزشمند باشند و نيز اهداف اميدوارانه نوعي عدم حتميت به همراه خود دارند. يك سر اين زنجيره اطمينان قطعي اهدافي با احتمال نائل شدن 100% است، آنها نياز به اميد ندارند. در سر ديگر اين زنجيره، اهداف غيرقابل دفاع (كه احتمال نائل شدن به آنها 0% است) وجود دارند كه بيش از اين كه مفيد باشند غيرمولد هستند. در واقع تحقيقات اين بحث را تأييد مي­كند كه به نظر مردم، اميد، يك كاميابي است كه در مواقعي كه احتمال رسيدن به هدف در حد متوسط مي­باشد وجود دارد.در نظريه اميد، اهداف منبع اصلي هيجان هستند، هيجان مثبت ناشي از دستيابي به هدف يا تصور نزديك شدن به آن است، در حالي كه هيجان منفي ناشي از شكست در دستيابي به هدف يا تصور دور شدن از آن است. با توجه به پيوند بين دستيابي به هدف و عاطفة مثبت، ممكن است به نظر برسد كه بهترين راهكار، تعيين اهداف آسان و كاملاً قابل دستيابي است. اما افراد داراي اميد بالا معمولاً به دنبال اهدافي هستند كه داراي ميزاني متوسط از دشواري باشند.

تفكرات، گذرگاه توانايي­هاي درك شده شخص هستند كه راه­هاي عملي را براي اهداف خواسته شده بوجود مي­آورند. تفكر گذرگاه اغلب قابل مشاهده در گفتار دروني از قبيل «من راهي براي انجام اين كار پيدا خواهم كرد» مي­باشد، اگرچه تفكر گذرگاه خواستار تنها يك گذرگاه قابل استفاده به هدف خواسته شده است، اما افراد داراي سطوح اميد بالاتر اغلب قادر به تصور چندين گذرگاه هستند و از تفكر واگرا استفاده مي‌كنند اين راههاي متناوب هنگامي كه فرد مجبور به مقابله با مانع يا مشكل در رسيدن موفقيت­آميز به اهداف مي­شود، تعيين‌كننده هستند. تفكر گذرگاه توانايي ادراك شده‌ي فرد براي شناسايي و ايجاد مسيرهايي به سمت هدف است.

از آنجا كه برخي از طرح­ها و نقشه­ها ممكن است با شكست مواجه شوند، افراد داراي اميد بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالي، چندين گذرگاه را در نظرمي­گيرند .لازم به ذكر است كه آثار سودمند اميد، ناشي از توانايي واقعي در ايجاد گذرگاه­ها نيست بلكه ناشي از اين ادراك است كه چنين گذرگاه­هايي در صورت لزوم مي­توانند توليد شوند.

تفكرات عامل، به عنوان افكاري تعريف مي­شود كه بدان وسيله افراد با توجه به توانايي­شان گذرگاههايي انتخاب كنند و به تلاش خود ادامه دهند. اين تفكرات، مؤلفه انگيزشي نظريه اميد است كه به شخص اطمينان مي­دهد قادر به شروع و تحمل تلاش­هاي ضروري براي دنبال كردن گذرگاه خاص مي­باشد يا نه. عامل، مستقيماً شناخت­هاي افراد را در مورد توانايي آنها براي شروع و تحمل رفتارهاي هدف­گرا منعكس مي­كند، و با گفتارهاي دروني مانند «من مي­توانم اين كار را انجام دهم» و «من قصد ندارم متوقف شوم» مشخص مي­شود. البته بايد توجه داشت اهداف افراد بدون عزم در حركت به سمت آن و حفظ تلاش لازم براي نيل به آن قابل دسترسي نخواهد بود.

در نظريه اميد، رسيدن موفقيت آميز به هدف، هيجانات مثبت را فرا مي­خواند و شكست در دستيابي هدف باعث هيجانات منفي مي­شود. اين هيجانات، به نوبه خود گذرگاههاي فرد و مؤلفه عامل را درباره تعقيب هدف آينده تغيير مي­دهند، هيجانات مثبت كه از هدف موفق نتيجه مي­شود فرد را به كوشش و انتخاب اهداف آينده­ي چالش انگيزتري  سوق مي­دهد، در مقابل هيجانات منفي مطابق با شكست در دستيابي به اهداف خاص ممكن است باعث بي­ميلي فرد براي تلاش كردن و پيشرفت آينده شود. بنابراين توانايي فرد براي تعريف كردن هيجانات منفي كه از شكست­ها و مصيبت­هاي شخصي ناشي مي­شود مستقيماً تفكر گذرگاه و تفكر عامل اهداف آينده را تحت تأثير قرار مي­دهد.

منبع

شیبانی،ندا(1393)، پيش‌بيني بهزيستي روانشناختي بر اساس تاب‌آوري و اميد به زندگي دربیماران دیابتی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0