مفاهیم ومبانی پرخاشگري

 برخي از كودكان و نوجوانان در خانواده‌ي خودشان نه تنها از عاطفه‌اي كه لازمه رشد رواني سالم آنهاست محرومند، بلكه گاهي وسيله‌اي براي تخليه رواني والدين خود مي‌شوند و والدين، ناكامي‌هاي رواني، اجتماعي و اقتصادي خود را با زدن آنها تسكين مي‌بخشند.به عنوان مثال، يكي از معلمان در تجربه‌ي تربيتي خود مي‌گفت: پدر شاگردش، دست و پاي او را بسته، و براي تنبيه او را وارونه در چاه آويزان مي‌كند، و يا معلم ديگري اظهار مي‌كرد كه يك بار شاهد بود كه لاله‌ي گوش شاگردش در اثر گاز مادر، به گوشش آويزان شده بود.گاهي اولياي كودكان و نوجوانان چنان داراي فقر فرهنگي عميقي هستند كه مثلاً با چاقو به فرزند خود حمله مي‌كنند تا به او بگويند بايد درس بخواند! در چنين شرايط پرتنشي، برخي از دانش‌آموزان ممكن است با اتكا به توان بدني بالاتر ,  در قياسي با همكلاسان خود ـ دست به پرخاشگري و تخليه قسمتي از فشارهاي وارده به خودشان بزنند  ، البته برخي از كودكان و نوجوانان نيز متعاقباً ممكن است به دليل ضعف بدني راه انزوا را پيش بگيرند.

 تعريف پرخاشگري

روان‌شناساني كه اعتقادات نظري متفاوتي دارند. در مورد چگونگي تعريف پرخاشگري اساساً با هم توافق ندارند. موضوع اصلي اين است كه آيا بايد پرخاشگري را بر اساس پيامدهاي قابل ديدن آن تعريف كنيم يا بر اساس مقاصد شخصي آن را نشان بدهيم.گروهي پرخاشگري را رفتاري مي‌دانند كه به ديگران آسيب مي‌رساند يا بالقوه مي‌تواند آسيب برساند.پرخاشگري ممكن است بدني باشد ؛ زدن ـ لگد زدن ـ گاز زدن, يا لفظي ؛فرياد زدن ـ رنجاندن, يا به صورت تجاوز به حقوق ديگران ؛چيزي را به زور گرفتن ، نقطه قوت اين تعريف عيني بودن آن است كه به رفتار قابل مشاهده اطلاق مي‌شود. نقطه ضعف آن اين است كه شامل بسياري از رفتارهايي است كه ممكن است به طور معمول پرخاشگري تلقي نشود.پرخاشگري وسيله‌اي رفتاري است در جهت رسيدن به هدفي، پرخاشگري خصمانه رفتاري است در جهت آسيب رساندن به ديگران، بيشتر پرخاشگري‌هاي بين كودكان كوچك از نوع وسيله‌اي است.اين نوع پرخاشگري، به خاطر متعلقات است، كودكان از يكديگر اسباب‌بازي مي‌قاپند، يكدیگر را هل مي‌دهند تا به اسباب‌بازي كه مي‌خواهند بازي كنند دست يابند. به ندرت اتفاق مي‌افتد كه كودكان بخواهند به كسي آسيب برسانند يا از روي عصبانيت دست به پرخشگري بزنند.

پرخاشگري را بايد از جرأت ورزي متمايز دانست. جرأت ورزي، دفاع از حقوق يا متعلقات مانند ممانعت كودك از اين كه كسي به اسباب بازي‌اش دست بزند) يا بيان اميال و آرزوها را در بر مي‌گيرد. مردم معمولاً شخص با جرأت را پرخاشگر مي‌دانند، در صورتي كه كسي كه از حق خود دفاع مي‌كند با جرأت است نه پرخاشگر .بعضی از مردم خشم را یک نیروی قدرتمند مانند تب یا طوفان می پندارند که در بدن طوفان یا طغیان بر می انگیزد. افلاطون، شکسپیر و فروید خشم را اسب سرکشی نامیده اند که دلیل بر آن سوار است. زمانی تصور می شد خشم عاطفه ای است ویرانگر که به هر قیمتی باید سرکوب شود اما امروزه معتقدند خشم عاطفه ای است سالم که اگر سرکوب گردد، برای انسان خیلی گران تمام خواهد شد. برخی دیگر برای ظهور هرگونه موج بر روی دریای آرامش طبیعی خود بیم دارند و می ترسند که دیو خشم نیز باعث شود کنترل شان را از دست بدهند. از زمان افلاطون تاکنون کسی را مردم سالم نامیده اند که عصبانی نشود و به قول هملت برده عواطف خویش نباشد. افلاطون می گوید انسان می تواند بدترین انگیزه های ما را کنترل کند اما فروید و پیروانش بر آن بودند که این تمایلات انسان یا به عبارت بهتر نوسان های غریزه انسان است که انگیزه ها را در ید خویش دارد. افلاطون و پیروانش می کوشیدند تا ثابت کنند انسان برتر از حیوان است.

داروین گفت: انسان فقط یکی از انواع جانوران است. امروزه بسیاری از پیروان داروین برآنند که اکثر جانورها عاقل تر و مهربانتر از انسانند. پژوهشگرانی که در مورد حیوانات مطالعه می کنند و همچنین جامعه زیست شناسان معتقدند که انسان موجودی معقول نیست. نظریه های فروید و داروین تأثیر ژرفی بر عقاید امروزی در باب خشم گذارده است. .داروین و فروید،  به دلیل نظریه های جالبی که در رشته های خاصی ارائه دادند، بهترین نمونه در رشته مزبور به شمار می آیند. این بدان معنا نیست که کسی دیگر در آن زمینه ها دست نزده باشد. به علاوه اندیشه های عملی و نظری باید در زمین حاصلخیزی قرار گیرند تا بتوانند ریشه بدوانند و رشد یابند و از این لحاظ شرایط اجتماعی و اقتصادی سده های 19و 20 میلادی طوری بود که اعتماد به نفس بشریت را تقویت می کرد و در نتیجه دنیا آمادگی آن را دریافت که نظریه تکامل تدریجی داروین و نظریه روان کاوی فروید را بپذیرد.نظریات داروین و فروید بیانگر نقطه عطفی در تاریخ اندیشه غرب است زیرا زمانی همه عقیده داشتند خشم را می توانیم کنترل کنیم و باید کنترل کنیم. سپس این نظر جای خود را به این عقیده داد که ما نمی توانیم خشم خود را کنترل کنیم.

اکنون کافی است یک قدم از این عقیده دور شویم تا به این عقیده برسیم که ما نباید خشم خود را کنترل کنیم. داروین خشم و پرخاشگری را یکسان و برابر انگاشته و وجود این رابطه برابری خشم و پرخاشگری در انسان حق الوقوع نیست، شما ممکن است خشمگین باشید ولی خشم خود را به جای روش پرخاشگری به صدها طریق دیگر نشان دهید که خیلی از این روش ها شاید صلح جویانه و آرام و حتی سودمند باشند. خشم نشانۀ نماد و بخشی از زندگی است، نشانه ای که پیامی با خود دارد و نمایانگر آزردگی خاطر، ضایع شدن حقوق و برآورده شدن امیال و آرزوهای آن است. باور کردن اینکه انسان هیچ گاه عصبانی یا خشمگین نشده باشد، دشوار است و حتی در برخی موارد بدون داشتن این احساس   نمی توان زندگی کرد. خشم سرانجام منجر به ایجاد احساسی قوی می شود و باید از عملکرد آن در زندگی مطلع بود. خشم یک ساز و کار دفاعی است، اگرچه گاهی با احساس خودپسندی، از کوره   در رفتن، خود کم بینی و ضعف اعتماد به نفس و یا قضاوت غلط همراه می شود. خشمی که  بی موقع و نابهنگام سرکوب شود، همانند غولی است که در بطری به زور رانده می شود که البته به هر بهانه ای با احساسات خشم آلود و آتشین به بیرون فوران می کند و اگر هم در همان جا بماند، برای صاحب خود انواع سردردها و عوارض روانی، کابوس های شبانه و اختلالات دیگر را به همراه می آورد که افسردگی یکی از نشانه های آن است.

 بسیاری بر این عقیده هستند که افسردگی در واقع خشمی است که شخص متوجه درون خویش می کند که به گسستگی و بریدن از افراد خانواده، نزدیکان، دوستان و کلاً اجتماع می انجامد. خشم هیجانی طبیعی است ولی واکنش ها و بازتاب های شخص است که می تواند غیرطبیعی و ناسالم باشد. اصولاً آدمی همواره بر آن بوده است تا از اسرار وجود و روح خود آگاه شود و بداند که تا چه اندازه آرام، متعادل و یا خشمگین و عصبی می باشد. قدر مسلم این است که خشم تعادل زندگی روانی انسان را بر هم می زند و خستگی روحی و جسمی، پیامد آن  بود و چه بسا مدت ها طول می کشد تا خود خشمگین از نو بر خویشتن مسلط و آرامش پیشین را به ارگانیسم خویش بازآورد و آثار آتش فشانی را که شاید خرابی ها به بار آورده، از بین ببرد و ترمیم و اصلاح کند.

تاريخچه مطالعه پرخاشگري

هميشه جوامع بايد راه‌هايي بيابند تا مانع از آن شوند كه اعضاي آن يكديگر را بكشند يا به هم آسيب برسانند، همه مردم رفتار پرخاشگرانه را تا اندازه‌اي كنترل مي‌كنند ولي از لحاظ ارزشي كه براي آن قايلند و ميزان محدود كردن آن با هم فرق دارند. براي مثال در ميان قبايل سرخ‌پوست آمريكايي، كرمانچي‌ها و آپاچي‌ها كودكانشان را جنجگو بار مي‌آوردند. حال آنكه هوپي‌ها و زوني‌‌ها به فرزندانشان صلح‌جويي به عنوان شيوه‌ايي از زندگي را تأكيد مي‌‌كنند و فرزندانشان را طوري تربيت مي‌كنند كه پرخاشگري ناهشيارانه با خود و ديگران حالت ستيزگي دارد و گاهي ممكن است انسان چيزي را بخواهد و به آن دسترسي پيدا نكند.در اين صورت به حالت پرخاشي و ستيزگي دچار مي‌شود و از طرف ديگر پرخاشگري حالتي از منفي‌بافي است كه نسبت به همه چيز شك و ترديد دارد و با نظر منفي به آن مي‌نگرد .منفي‌بافي يك پرخاشگري بي‌سر و صداست. او هرچيز را غير واقع مي‌داند و جنبه‌هاي مثبت را منفي مي‌كند و دچار يأس و نوميدي مي‌گردد. پرخاشگري يكي از انگيزه‌‌هاي شخصيتي است كه غالب اوقات در مراحل ناكامي به وجود مي‌آيد .خشم در ابتدایی ترین صورت خود احساسی برای حفظ بقا است که در تمام حیوانات هم به چشم می خورد.

به اعتقاد داروین طبیعت تهاجمی برای بقای همه حیوانات ضرورت دارد. در حالی که حیوانات از روی غریزه برای دفاع از خود و حمایت از خویشتن، قلمرو یا فرزندانشان خشمگین می شوند، انسان ها می توانند با ترکیب ذهن هشیار و بازتاب خشم، غضبی را به نمایش بگذارند که نظیر آن در حیوانات مشاهده نمی شود .خشم به صورت بالقوه خطرناک ترین هیجان و احساس است زیرا هدف آن نابود ساختن موانع موجود در محیط است. بعضی اوقات خشم نیازی به نابودی و صدمه زدن ندارد مثل هنگامی که کودکی را هل می دهیم یا به در قفل شده ای لگد می زنیم. خشم در بعضی مواقع مفید است مثل زمانی که بازیافتن کنترل محیطی از دست رفته را نیرومند می سازد و کنترل دوباره آن به دست می آید. همین طور از نظر تکاملی، خشم نیرو را در جهت دفاع از خود بسیج می کند، دفاعی که ویژگی آن قدرت، استقامت، تحمل و بردباری است. به همین دلیل خشم را می توان شمشیری دو لبه دانست. همچنین چارلز اسپیلبرگر خشم را به دو نوع تقسیم کرد :

  • خشم معطوف به درون: خشمی که انسان آن را تجربه یا تحمل می کند اما آن را آشکار  نمی کند.
  • خشم معطوف به برون: خشمی که فرد آن را آشکار می کند و نشان می دهد.
  • پرخاشگری، رفتار یا واکنشی است که با هدف تهدید و یا صدمه زدن به خود یا دیگری  به صورت کلامی مثل دشنام دادن و یا به شکل جسمی مانند کتک زدن و هل دادن  همراه باشد. پرخاشگری به دو شیوه بروز می کند:
  • پرخاشگری وسیله ای: در این شیوه، از پرخاشگری به عنوان روشی برای ارضای سایر انگیزه ها استفاده می شود. مثلاً ممکن است که فرد از تهدید کردن استفاده کند تا دیگران را به انجام دادن خواسته های خود وادار کند و یا برای جلب توجه دیگران از پرخاشگری استفاده نماید.
  • پرخاشگری خصمانه: از این شیوه پرخاشگری با هدف صدمه زدن به دیگری استفاده می شود.

 پیامدهای پرخاشگری

  • تأثیر بر ارتباطات بین فردی: رفتار پرخاشگرانه می تواند باعث رنجش دوستان، اعضاء خانواده و اطرافیان شود، باعث طرد شدن و انزوای فرد پرخاشگر شود و همچنین می تواند منجر به قطع ارتباط ، موقت یا دائمگردد. بنابراین پرخاشگری می تواند روابط ما را با دیگران مختل کند.
  •  تأثیر بر روی جسم و بدن: فرد پرخاشگر دچار فشار خون بالا می گردد، تپش قلب پیدا می کند، بدنش خصوصاً عضلات چهره و صورتش برافروخته و قرمز می شود، تنفسش سطحی و تند  می شود، دچار انقباض عضلات می شود. همچنین کلی از انرژی های نهفته و ذخیره بدنش را در این وضعیت و حالت از دست می دهد، در حالی که این انرژی ها می توانستند در جهت سازندگی بهینه مصرف شوند. فرد پرخاشگر در درازمدت ممکن است به اختلالات قلبی- عروقی مبتلا شود.
  •  تأثیر بر ذهن: پرخاشگری باعث ناراحتی و آشفتگی فکری، اشتغال ذهنی، نداشتن تمرکز، دقت و توجه می شود. پردازش اطلاعات در ذهن مختل می شوند و امکان تفکر منطقی و عقلانی، استدلال و ارزیابی واقع بینانه بسیار ضعیف می شود.
  • تأثیر بر خانواده: پرخاشگری باعث آزار کودکان، همسر یا خواهر,برادرها، والدین و اختلالات خانوادگی، کدورت، کینه و انتقام جویی می شود.
  • ایجاد آسیب های روانی، رفتاری و اجتماعی: پرخاشگری می تواند باعث فرار از خانه، اعتیاد، افسردگی، اضطراب، ترس های مرضی و بیمارگونه شدید، طلاق، بزهکاری، اخراج از کار، خودکشی، قتل، تخریب اموال و سایر رفتارهای جنایی شود.

عوامل ایجاد کننده خشم و پرخاشگری

عوامل زیادی در بروز و راه اندازی خشم و یا رفتار پرخاشگرانه دخیلند که می توان آن ها را در چهار طبقه گنجاند:

عوامل محیطی: آلودگی هوا، تراکم جمعیت، سر و صدا و یا آلودگی های صوتی، نور زیاد، سرما یا گرمای شدید همگی می توانند زمینه ساز بروز خشم و یا پرخاشگری باشند.

عوامل فردی: گاهی ممکن است اتفاق خاصی نیفتاده باشد، بلکه به خاطر ذهنیت، باور، افکار و ارزیابی های خاص ما از وسایل پیرامونمان، خشم، خشونت و پرخاشگری رخ دهد. به اعتقاد لازاروس ،اگر در ارزیابی اولیه ای که ما از محرک ها و مسایل دور و برمان به عمل می آوریم، آن عامل را تهدید کننده و یا منفی ارزیابی نماییم، احساسات منفی و هیجانات ناخوشایندی از قبیل خشم و عصبانیت در ما ایجاد و راه اندازی می شود. بنابراین اگر در ارزیابی اولیه مان از امور و اتفاقات پیرامونمان آن را خنثی و یا مثبت، ارزیابی کنیم، ردپایی از هیجان و احساسی به نام خشم دیده نخواهد شد. پس گاهی اوقات خود ما با باورها، افکار و ارزیابی مان شعله های خشم را  می افروزیم! چرا که ذهن انسان می تواند از بهشت، دوزخ و از دوزخ، بهشت سازد.

عوامل اجتماعی: عواملی مثل ناکامی، تحریک مستقیم و یا حتی تهدید از طرف دیگران، گیر کردن در ترافیک می توانند منجر به بروز خشم و یا حتی رفتار پرخاشگرانه شود. آداب و رسوم اجتماعی به مردان اجازه می دهد تا آشکارا خشم خود را در میان جمع نشان دهند. این امتیاز به زن ها داده نشده است. ناتوانی زن در ابراز خشم باعث شده که افسردگی، بیشتر در زن ها دیده شود. تحت تأثیر این عوامل فرهنگی و اجتماعی، بعید است که زنان خشم شان را بروز دهند، اما بروز ندادن خشم می تواند سلامتی فرد را به مخاطره بیندازد. علاوه بر نشانه های بیماری مرتبط با خشم مثل زخم معده و میگرن، بررسی ها نشان دادند که سرطان سینه با خشم فیصله نیافته در ارتباط است. زنان می گویند: وقتی خشم شان را بروز می دهند، احساس ناراحتی و حتی احساس گناه می کنند. مهم ترین مسأله برای زنان، شناسایی احساس خشم است زیرا غالباً این احساس نادیده انگاشته می شود، از آن اجتناب می شود یا سرکوب می گردد و مادامی که خشم شناسایی نشود، نمی توان آن را به درستی ابراز کرد.

عوامل موقعیتی: بالا بودن سطح تحریک فیزیولوژیک مثل گرسنگی شدید، درد و تحریک جنسی عواملی هستند که در بروز خشم و پرخاشگری متعاقب آن دخیل اند.

تحریک مستقیم

قرائن موجود حاکی از آن است که بدرفتاری و اهانت کلامی دیگران، غالباً عامل عمده ای در آشکار ساختن اعمال پرخاشگرانه در شخص است. وقتی پرخاشگری شروع شد، معمولاً الگویی فزاینده پیدا می کند و در نتیجه حتی ضربه ای خفیف و کلامی بی اهمیت ممکن است موجب شروع فرآیندی گردد که در آن تحریکات قویتر و قویتر مبادله شوند. رابطه بین پرخاشگری و قرار گرفتن در معرض خشونت های تلویزیونی مورد توجه قرار گرفته است. هرچه کودکان فیلم های خشن تری را در تلویزیون تماشا کنند، خشونت بیشتری نسبت به دیگران نشان خواهند داد. به نظر می رسد با گذشت زمان این رابطه عمیق تر می گردد که حاکی از تأثیر تراکمی خشونت وسائل ارتباط جمعی است.

عوامل موقعیتی

  • بالا بودن تحریک فیزیولوژیک

برخی پژوهش ها حاکی از آن است که تحریک شدید ناشی از علل گوناگون نظیر شرکت در   فعالیت های مسابقه ای ورزش های سنگین و مشاهده فیلم های تحریک کننده، موجب افزایش پرخاشگری آشکار می گردند.

  • درد

درد جسمی ممکن است عاملی برای تحریک سائق پرخاشگری گردد، انگیزه ای برای مضروب یا مجروح ساختن.

  • تحریک جنسی

پژوهش های جدید حاکی از آن است که تأثیر تحریک جنسی بر پرخاشگری قویاً بستگی به نوع منبع شهوانی مورد استفاده برای ایجاد چنین واکنش ها و نیز ماهیت دقیق خود واکنش ها دارد، وقتی منبع شهوت انگیز ملایم باشد، مثلاً دیگران، چنین سائقی به نوبه خود ممکن است در مقابل هر هدف قابل وصول، از جمله آن ها که به هیچ عنوان نقشی در ایجاد ناراحتی برای پرخاشگری نداشته اند، ظاهر گردد. این فرضیه علت پرخاشگری افرادی را که خود در معرض پرخاشگری قرار گرفته اند، توجیه می کند.

  • عوامل ژنتیک مطالعات مربوط به دوقلوها

پژوهش روی دوقلوهای یک تخمکی حاکی از وجود یک جزء ارثی در رفتار پرخاشگر است. تاکنون اکثر مطالعات بر جمعیت غیر روان پزشکی  متمرکز بوده است، در این مطالعات نرخ تطابق دوقلوهای یک تخمکی بالاتر از دوتخمکی است .

  • مطالعات دودمانی

تعدادی از مطالعات نشان داده اند افراد متعلق به خانواده هایی که سابقه اختلالات روان پزشکی دارند، بیشتر مستعد ابتلاء به اختلالات روان پزشکی و دست زدن به اعمال خشن در مقایسه با افراد فاقد این سوابق هستند. کسانی که نمرات بهرۀ هوش پایین تر دارند، به نظر می رسد بیشتر در معرض بزهکاری و دست زدن به پرخاشگری هستند تا کسانی که نمرات بهرۀ هوش آنها در حد طبیعی است. همبستگی های مشهود بین رفتار پرخاشگر و سایر رفتارهای ناجور حاکی از آن است که استعداد ارثی برای رفتار آتیپیک از جمله رفتارهای مربوط به اختلالات روان پزشکی، با عملکرد فیزیولوژیک آتیپیک همراه است که یکی از نتایج آن ممکن است پرخاشگری بیش از معمول باشد.

نقش فیزیولوژی، نوروآتامی و نوروشیمی بدن در پرخاشگری

فیزیولوژی و نوروآتامی پرخاشگری: شواهد بالینی و نیز مشاهدات آزمایشگاهی نشان می دهند که آسیب به قسمت های خاصی از مغز موجب برانگیخته شدن، ستیزه جویی، خشونت و پرخاشگری می گردد. هم در انسان و هم در حیوانات ساختارهایی در مغز مانند هیپوتالاموس، سپتوم؛  دیواره  و آمیگدال؛  بادامه در بروز تجلی پرخاشگری نقش مهمی دارند.

آمیگدال ؛ بادامه : ناحیه بادامه که به شکل بادام است، در دستگاه لیمبیک، کناری  واقع در قسمت تحتانی قطعه گیجگاهی مغز قرار دارد. بعضی از افرادی که صرع دارند و دچار حمله هایی می شوند که از آسیب به ناحیه بادامه مغز ناشی می شود، فوق العاده پرخاشگر می شوند و به اطراف خود حمله می کنند و حتی اگر کسی نباشد، خشونت را به خود بر می گردانند و سرشان را محکم به دیوار می کوبند.سپتوم ؛ دیواره : ناحیه دیگر از دستگاه لیمبیک ؛ کناری, به نام دیواره با ستیزه جویی و پرخاشگری ارتباط دارد. تحریک سپتوم جانبی سبب افزایش تهییج پذیری و پرخاشگری می شود. ضایعات وسیع سپتوم، افزایش موقتی ولی زیاد در شرارت ایجاد کرده و تهییج پذیری هیجانی را در حیوانات افزایش می دهد.

هیپوتالاموس: دیده شده است که تحریک الکتریکی ناحیه جانبی هیپوتالاموس در گربه ها سبب بروز نوعی از تهاجم به صورت حمله دزدانه و آرام می شود، در حالی که تحریک ناحیه میانی آن نوعی حمله عاطفی و همراه با تظاهراتی مثل خرخر خشم آلود حیوان، چنگ زدن و از کوره در رفتن را ایجاد می کند و جالب اینکه تخریب هیپوتالاموس میانی هم باز سبب بروز همین گونه حالات می شود. گزارش برخی مطالعات نشان داد که نوار مغزی در تعداد زیادی از افراد پرخاشگر غیرطبیعی است. در مجموع، هیپوکامپ، نواحی حاشیه ای قنات سیلویوس و لوب های مخچه و هیپوتالاموس میانی با خشم، تهاجم و پرخاشگری ارتباط دارد.

نوروشیمی پرخاشگری

برخی مواد و یا انتقال دهنده های عصبی و شیمیایی مغز و همچنین یک سری هورمون ها و داروها در بروز پرخاشگری دخیل اند:

سروتونین: تغییرات در سطح سروتونین و یا متابولیسم و سوخت و ساز آن با تغییرات در رفتار عاطفی به طور اعم و رفتار پرخاشگرانه به طور اخص مربوط است. فرض بر این است که وجود سطوح بالای سروتونین با آرامش و کاهش پرخاشگری ارتباط دارد. در کشورهایی که ذرت ماده اصلی تغذیه آن هاست، به دلیل کاهش تریپتوفان و سروتونین مغزی موارد بیشتری از قتل نفس دیده می شود. همچنین در سندرم داون و سندرم کلاین فلتر کاهش سروتونین دیده می شود و این شاید رفتارهای پرخاشگرانه آن ها را توجیه کند، چرا که با تجویز تریپتوفان، رفتارهای پرخاشگرانه انسان بهبود می یابد. بنابراین بین کمبود سروتونین و رفتار پرخاشگرانه رابطه مستقیم وجود دارد. در افراد بیش فعال و در الکلی ها فعالیت سروتونژریک مغز کاهش می یابد، بنابراین ممکن است این افراد بسیار تحریک پذیر باشند.اپی نفرین و نوراپی نفرین: داروی ال دوپا  به دلیل بالا بردن سطح اپی نفرین و نوراپی نفرین به کاهش آستانه تحمل و پرخاشگری می انجامد. داروهای مهارکننده منوآمین اکسید از  مثل فنل زین، ایزوکربوکسازید به دلیل جلوگیری از تجزیه نوراپی نفرین، پرخاشگری را افزایش می دهد.استیل کولین: دیده شده است که تحریک کولینرژیک ساختارهای دستگاه کناری لیمبیک در  موش ها سبب پرخاشگری شدید می شود.

هورمون ها و داروها

  • در مطالعه ای مشخص شد که بین سطوح بالای تستوسترون در مردان جوان و زندانیان پرخاشگر، با پرخاشگری و تهاجم آنان رابطه مثبتی وجود دارد. در زنان نیز کاهش سطح استروژن و پروژسترون که مخصوصاً در سندرم پیش از قاعدگی دیده می شود، بر تحریک پذیری و تهاجم فیزیکی آنان می افزاید.
  • مقادیر کم الکل پرخاشگری را مهار کرده و مقادیر زیاد الکل موجب تسهیل در ابراز آن می شود.
  • وابستگی به ترکیبات تریاک با افزایش پرخاشگری رابطه دارد و همچنین مواد محرک، کوکائین، توهم زاها و حشیش نیز در بروز و راه اندازی پرخاشگری مؤثرند.
  • تحقیقات نشان داده است که کاهش قند خون عاملی برای کاهش آستانه تحمل ؛عاملی تسهیل کننده در بروز پرخاشگری به شمار می رود.

خشم و غضب از نظر فلاسفه‌ي اسلامي

در اين زمينه فلاسفه و دانشمندان اسلامي داراي نظراتي مي‌باشند آنها بر اين عقيده‌اند كه خشم و غضب ريشه ذاتي داشته و از ابتدا با انسان همراه مي‌باشند لكن اين نيرو مي‌تواند به مدد عقل و اراده آدمي به كنترل درآمده و در جهت موردنظر استفاده شود. لذا در اين مورد به طرز تفكر غريزيون كه رفتار انساني را تابع محض عوامل ذاتي و سرشتي مي‌دانند مخالفت مي‌كنند به علاوه آنها منبع خشم و پرخاشگري را عوامل محيطي و اجتماعي نيز نمي‌دانند بلكه معتقدند كه عوامل اجتماعي و محيطي مي‌توانند در جهت دادن به اين نيرو موثر باشد بنابراين فلاسفه اسلام در عين اين كه به ذاتي بودن پرخاشگري و خشم اصالت قائلند به عقل و اراده آدمي از يك سو، عوامل اجتماعي از سوي ديگر در تعيين هدف‌هاي رفتاري خشم و غصب اعتقاد دارند… در ذيل نظرات برخي از اين دانشمندان بيان مي‌شود.

 نظر ابن سينا در مورد خشم و غضب:

ابن سينا در بيان احوال قوه محركه در مورد خشم و غضب چنين بيان مي‌دارد.يكي از شعبه‌هاي نيروي شوقي نيري غضبي است و قوه غضبي آن نيرويي است كه به اغلب مشتاق است و امري را خيال كرد منافي با خويش است از خود دفع مي‌كنند.خوف و غم و اندوه به مشاركت قوه‌اي ادراكه از عوارض قوه غضبيه‌اند زيرا پس از اين كه قوه غضبي پس از عقل يا خيال حركت كرد و ضعيف شد.اين حالت يافت مي‌شود و چون پاره‌اي از تصورات عقلي يا خيالي را پيروي كرد ترس بر آن عارض مي‌شود و اگر نترسيد قوي و نيرومند شود و چون غضبي براي اين قوه پيدا شد مقدور بر دفع آن نباشد و از وقوع آن ترسناك گردد. غم عارض او مي‌شود و آن خوشي كه از نظر غلبه مي‌يابد غايت و منظور از اين قوه است.بنابراين همچنان كه ملاحظه مي‌شود فلاسفه اسلام بر قوه خشم به عنوان يك عامل دروني و ذاتي اعتقاد دارند و عقل و اراده آدمي را حاكم بر آن و آن را به كنترل درمي‌آورد .

منبع

محمد زاده،زینب،(1393)، رابطه شیوه های فرزندپروری با پرخاشگری و اضطراب کودکان پيش دبستاني،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0