مفاهیم ومبانی مدیریت استراتژیک

تاریخچه

برنامه‌ریزی استراتژیک در سازمان‌ها در دهه ۱۹۵۰ آغاز و در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ به سرعت محبوبیت یافت و بسیاری از مدیران دریافتند که استراتژی، پاسخ بسیاری از مسائل است. در دهه۶۰، مدل‌های کیفی و کمّی استراتژی گسترش یافت. در آغاز دهه ۸۰ میلادی، مدل ارزش سهام داران و مدل پورتر  برای برنامه‌ریزی استراتژیک، استاندارد شناخته می‌شدند. نیمه دوم دهه ۸۰ میلادی، آغاز پیدایش مدل‌های استراتژی معطوف به شایستگی محوری و تمرکز بر بازار بود. اواخر نیمه دوم دهه ۸۰ و آغاز دهه ۹۰ میلادی، شروع پیدایش مدل‌های نسل دوم برنامه‌ریزی استراتژیک بود که بیشتر بر اهمیت انطباق سازمان با تغییر، انعطاف پذیری، تفکر استراتژیک و یادگیری سازمانی تمرکز و تاکید داشتند.

مطالعه مدیریت استراتژیک از ارثیه های ارتش به حساب می آید. برای نخستین بار در میدان جنگ از اصطلاحاتی مانند ماموریت، هدفهای بلند مدت، نقاط قوت و نقاط ضعف استفاده کردند. تفکر استراتژیک خاص عصر حاضر نیست، دولتمردان و مدیران جامعه در ادوار مختلف به اشکال گوناگون از مفاهیم، بسترها و راهکارهای آن استفاده می کردند؛ اما در قرن حاضر صاحب نظران علم مدیریت به تفکر استراتژیک سبک علمی داده اند. به هر حال، در ایران، از دهه1370برنامه ریزی استراتژیک جایگاه خاصی در حل مشکلات اداری و صنعتی و نیز عمرانی کشور پیدا کرده است.

نظریه های اولیه استراتژی

استراتژيست‌هاي اوليه مانند چاندلر، آنسوف و اندروز برتئوري‌هاي استراتژي، به‌دليل آنکه کمتر مورد توجه ديگران قرار گرفته بود تمرکز کردند. چاندلر به جدا کردن استراتژی از ساختار سازمانی اشاره می کند، مدیرانی که تصمیمات روزانه را از تصمیمات بلندمدت جدا می کنند قادرند نتایج قابل توجهی را در عملکرد سازمانی خود به دست آوردند. دیدگاهی مشابه این رویکرد سال ها قبل توسط سلزینک معرفی     شده بود. وی با تفکیک کردن سازمان ها از موسسات ادعا می کند که سازمان ها صرفاً ابزاری در دست مدیران هستند در حالی که موسسات علاوه بر خصوصیات دیگر از ویژگی ها و شایستگی های متمایز تشکیل شده اند.

ایده مهم دیگری که در تئوری های اولیه استراتژی مطرح شد تمایز بین محیط و سازمان بود. اندروز با تاکید بر این دوگانگی اشاره می کند که محیط صنعتی و چالش های آن باید با تغییرات داخل سازمان و به کارگیری منابع و شایستگی های سازمانی تطبیق داشته باشد. در نظر او استراتژی به معنی تحلیل فرصت ها و تهدیدهای خارجی، نقاط قوت و ضعف داخلی و تطبیق این عوامل به منظور فرمولی کردن استراتژی است. انسوف نیز مطالعات مفهومی بسیاری درباره استراتژی های تنوع گرایی انجام داده است. اگر چه در تحقیقات آکادمیک می توان ردپایی از تئوری های کلاسیک سازمان را همراه با تئوری های استراتژی یافت، به کارگیری این دو تئوری بسیار نادر است.با اینکه در دهه 19960 تئوری استراتژی و تئوری سازمان کاملاً قابل تفکیک نبودند، در اواسط دهه 19970 تئوری سازمان مسیری متفاوت از استراتژی را در پیش گرفت.

به طور کلی، تئوری های استراتژی به عنوان یک مکتب به طور مجزا در حوزه ای جدای حوزه تئوری سازمان توسعه یافتند و به طور خاص مورد توجه کنفرانس ها، مجلات، موسسات آکادمیک و … قرار گرفتند. اگرچه استراتژي و زمينه‌هاي مرتبط با آن بر آنچه که شرکتها انجام مي‌دهند تاکيد داشتند، جهت فکري جديدي در اواسط دهه 1970 بوجود آمد که بر چگونگي انجام آنها تمرکز داشت. کم کم تاکيد بر اجزا و محتواي استراتژي مانند موقعيت رقابتي و رابطه آن با عملکرد شرکت از مركز توجه خارج شد و محققان بر اينکه يک شرکت چگونه موقعيت رقابتي مناسبي مي سازد و چه عواملي باعث مي شود يک عملکرد خاص به‌دست آيد تمرکز کردند. نويسندگان استدلال مي کنند که اگر چه هم تحقيقات استراتژي مبتني بر فرآيند و هم مطالعات استراتژي مبتني بر محتوي، هر دو عملکرد سازمان را مورد توجه قرار مي دهند، مطالعات فرآيندي، چگونگي رسيدن شرکت به موقعيتي که به دست آورده را مورد بحث قرار مي دهد. با گذشت زمان ديدگاه مبتني بر فرآيند با تمرکز بيشتر بر وظايف مديريتي و تصميم گيري توسعه پيدا کرد و با توسعه مطالعات فرآيندهاي شناختي مديران رونق يافت.

تعاریف استراتژی و مدیریت استراتژیک

استراتژی شامل تصمیم گیری در این باره است که مقصد کجاست و رسیدن به آن چگونه خواهد بود. استراتژی همانا بیان نیت است: استراتژی یعنی آنچه دوست داریم انجام دهیم و این که قصد داریم چگونه آن را به انجام برسانیم. استراتژی ها اهداف بلندمدت را تعریف می کنند ولی عمدتاً تاکید آنها برچگونگی تحقق این اهداف است. استراتژی وسیله و ابزار ایجاد ارزش است. استراتژی خوب، آن است که به کار آید؛ یا به عبارت بهتر راهنمای اقدامات هدفمند در جهت کسب نتایج لازم باشد . استراتژی را بسیاری از نویسندگان این حیطه تعریف کرده اند؛ از آن جمله:

چندلر: استراتژی عبارت است از تعیین آرمان ها و اهداف بلندمدت برای شرکت و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای تحقق آنها.

چیلد: استراتژی مجموعه ای از انتخاب های محوری و تعیین کننده یا حساس درباره اهداف و ابزارها و وسایل فعالیت کسب و کار مشخصی است.

کی: استراتژی هر بنگاه با هماهنگ ساختن و ایجاد تطابق میان شایستگی های داخلی شرکت یا بنگاه و نیز شرایط محیط خارجی سر و کار دارد.

پرسل: تاکید و تمرکز استراتژی بر اقداماتی است که شرکت ها را از رقیبان شان متمایز می سازند .

مدیریت استراتژیک بدین معنی است که مدیران توجه شان را به آینده و نیز به آنچه که می خواهند در آینده به دست آورند، معطوف می سازند. مدیریت استراتژیک با اهداف و ابزارها سر و کار می یابد. منظور از هدف، چشم انداز آتی سازمان است؛ و مقصود از ابزار، در واقع انتظار مدیران را در خصوص تحقق چشم انداز نشان می دهد. بدین ترتیب مدیریت استراتژیک، مدیریتی دوراندیش و آینده نگر است که به آفریدن و مفهوم سازی افکاری که مقصد مناسب و آتی سازمان را نشان می دهند، می پردازد.

تعاریف مختلفی از مدیریت استراتژیک ارائه شده است که به تعدادی از آنها اشاره می شود: دیوید در کتاب خود مدیریت استراتژیک را اینگونه تعریف می کند: هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات وظیفه ای چندگانه که سازمان را قادر می سازد به هدفهای بلند مدت خود دست یابد.مدیریت استراتژیک عبارتست از فرآیند تضمین دستیابی سازمان به فوائد ناشی از بکارگیری استراتژی های سازمانی مناسب.

مدیریت استراتژیک، مجموعه تصمیم ها و اقدامات مدیریتی است که عملکرد بلندمدت یک شرکت را تعیین می کند. مدیریت استراتژیک عبارت است از بررسی محیطی(هم محیط داخلی و هم محیط خارجی)، تدوین استراتژی(برنامه ریزی بلندمدت یا استراتژیک)، اجرای استراتژی، ارزیابی و کنترل. ورتمن، مدیریت استراتژیک را یک برنامه تغییر سازمانی می داند که هدف آن تغییر دیدگاهها و رفتار  مدیریت در سراسر سازمان است. ویلن و هانگر در تعریف مدیریت استراتژیک بر مجموعه تصمیمها و اقدامهایی تاکید دارند که عملکرد بلندمدت شرکت را مشخص می سازند.

منبع

روزبهانی، سارا(1393)، بررسی تاثیر و موقعیت واقدام استراتژیک، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت صنعتی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0