مفاهیم ومبانی فرهنگ ملي

فرهنگ‌ ملي‌ چيست؟ در مباحث‌ مديريت، زماني‌ كه‌ درمورد فرهنگ‌ ملي‌ صحبت‌ مي‌شود، از اصطلاحي‌ به‌ نام‌ فرهنگ‌ منطقه‌ نام‌ برده‌ مي‌شود كه‌ داراي‌ دو بعد است: درون‌ مرزهاي‌ ملي‌ ؛ يك‌ كشور با حاكميت‌ سياسي‌ شخصي   و برون‌ مرزهاي‌ ملي‌ ؛  يعني‌ آن‌ مناطقي‌ كه‌ خارج‌ از مرزهاي‌ ملي‌ يك‌ كشور حاضر است‌ اما داراي‌ شباهت هاي‌ فرهنگي‌ با فرهنگ‌ داخل‌ مرزهاست‌. شنايد‌ر و بارسو؛  در كتاب‌ مديريت‌ بر پهنه‌ فرهنگ ها در اين ‌باره‌ مي‌گويند: فرهنگ هاي‌ منطقه‌اي‌ به‌ تفاوت‌ وجود درون‌ كشورها و شباهت هاي‌ موجود بين‌ كشورها اشاره‌ مي‌كنند. در حوزه‌ درون‌ مرزهاي‌ ملي‌ شامل‌ عوامل‌ جغرافيائي، تاريخي، سياسي‌ و اقتصادي، زبان‌ و مذهب‌ موجب‌ رشد و تكامل‌ فرهنگ هاي‌ منطقه‌اي‌ شده‌اند. گاهي‌ تقسيم‌ كشور به‌ دو بخش‌ شرقي‌ و غربي‌ موجب‌ بروز تفاوت هاي‌ فرهنگي‌ در درون‌ مرزهاي‌ جغرافيايي‌ كشورها مي‌شود و گاهي‌ درون‌ مرزهاي‌ جغرافيايي‌ كشورها، پيوندهاي‌ قومي‌ منطقه‌اي‌ با هويت‌ ملي‌ به‌ رقابت‌ برمي‌خيزد . تفاوت هاي‌ فرهنگي‌ را حتي‌ در ميان‌ شهرها و روستا نيز مي‌توان‌ مشاهده‌ كرد.

در حوزه‌ بيرون‌ از مرزهاي‌ ملي، شباهت هاي‌ ميان‌ فرهنگ ها موجب‌ پيدايش‌ فرهنگ هاي‌ منطقه‌اي‌ مي‌شود كه‌ فراتر از مرزهاي‌ ملي‌ هستند. درهرحال‌ فرهنگ هاي‌ منطقه‌اي‌ يا به‌ عبارتي‌ مجموعه ‌هاي‌ فرهنگي، برخاسته‌ از پيوندهاي‌ قومي‌، جغرافيايي، مذهبي، زباني‌ يا تاريخي‌ هستند كه‌ در نتيجه‌ حوزه‌ نفوذ آنها را فراتر از مرزهاي‌ جغرافيايي‌ قرار داده‌ است. درهر حال‌ براي‌ اينكه‌ تأثير اين‌ فرهنگ‌ در چارچوب‌ مرزهاي‌ هر كشور سنجيده‌ شود، ضرورت‌ دارد مشخصه ‌ها و ويژگي ها و عناصر آن‌ فرهنگ‌ كه‌ در يك‌ سلسله‌ مراتب‌ سيستمي‌ به‌عنوان (‌(SUBSYSTEM فرهنگ‌ سازماني‌ قرار مي‌گيرند، شناسائي‌ و تعريف‌ شوند. يكي‌ از اولين‌ و مهمترين‌ مطالعاتي‌ كه‌ درمورد شناسايي‌ ويژگي‌ فرهنگ هاي‌ ملي‌ انجام‌ گرفته‌ است، نظريه‌اي‌ است‌ كه‌ توسط‌ گريت هافستد محقق‌ هلندي‌ ارائه‌ شده‌ است.

 مطالعات هافستد (ابعاد فرهنگ هاي ملي)

در نيمه اول قرن بيستم انسان شناسي اجتماعي به اين اعتقاد راسخ رسيده است كه همه جوامع، چه مدرن چه سنتي، با مشكلات اصلي مشابهي مواجه اند و فقط پاسخ ها مختلف است. انسان شناسان آمريكايي خصوصاً راس بنديكت و مارگارت ميد نقش مهمي در معروفيت اين پيام در بين مخاطبان بيشمار خود داشتند . مرحله منطقي بعدي اين بود كه دانشمندان علوم اجتماعي در تلاش برآمدند تا از طريق استدلال هاي فكري و آزمايش هاي ميداني و همچنين از طريق مطالعات آماري، مشخص نمايند كه چه مشكلاتي در بين همه جوامع مشترك است. در سال 1954 دو نفر آمريكايي به نام هاي الكس اينكلس ؛، جامعه شناس و دانيل لوينسون،  روانشناس  مطالعات فشرده خود را در مورد ادبيات زبان انگليسي در فرهنگ ملي منتشر نمودند، آنها نشان دادند كه مسائل زير در زمره مشكلات اصلي مشترك در جهان است كه شامل نتايج عملكرد جوامع، گروه هاي موجود و اعضاي آن گروه ها است.

  • رابطه با اقتدار
  • مفهوم خود، خصوصاً:

الف. رابطه بين فرد و جامعه

  • مفهوم فردي از مردگونگي و زن گونگي
  • راه هاي مقابله با تعارض ها، شامل كنترل خشم و بيان احساسات.

بيست سال بعد هافستد اين فرصت را يافت تا به مطالعه پايگاه بزرگ داده هاي تحقيقي در مورد ارزش هاي مردم در 50 كشور جهان بپردازد. اين مردم در زير مجموعه هاي محلي يكي از شركت هاي بزرگ چند مليتي IBM كار مي كردند. در نظر اول ممكن بود عجيب به نظر برسد كه كاركنان چند مليتي،  نوع خاصي از مردم،  بتوانند براي يكسان سازي تفاوت هائي در سيستم هاي ارزشي ملي كار كنند. با اين حال اين افراد اگرچه هر كدام از كشورهاي متفاوتي بودند اما تقريباً نمونه هاي منسجم و كاملي را از خود نشان دادند: آنها از همه نظر مانند هم بودند به جز مليتشان، ولي تأثير تفاوت هاي مليتي در پاسخ هايشان به طرز عجيبي واضح و آشكار بود .

تحليل هاي آماري به دست آمده از پاسخ هاي مربوط به سؤالاتي در مورد ارزش هاي مشابه كاركنان IBM در كشورهاي مختلف، مشكلات مشتركي را نمايان ساخت اما راه حل هاي آن از كشوري به كشور ديگر در زمينه هاي زير تفاوت داشت:

  • نابرابري اجتماعي شامل ارتباط با مرجع قدرت
  • ارتباط ميان فرد و گروه
  • مفاهيمي همچون مردگونگي و زن گونگي: استنباط جامعه از اينكه پسر به دنيا آمد يا دختر
  • شيوه هاي برخورد با عدم قطعيت و اطمينان، در ارتباط با كنترل خشم و بيان احساسات .

اين نتايج تجربي به طور حيرت انگيزي همان محدوده اي را كه بيست سال قبل اينكلس و لوينسون پيش بيني كرده بودند، در بر مي گرفت. كشف پيش بيني هاي آنان از اهميت نظري يافته هاي تجربي به شدت حمايت كرد. مشكلات اصلي كليه جوامع انساني را بايد در مطالعات مختلف، بدون توجه به نظريات بعدي در نظر گرفت. مطالعات اينكلس و لوينسون نه تنها با تحقيقات هافستد همخواني دارد بلكه دقيقاً يافته هاي او را نيز تأييد مي كند.

مشكل اصلي در حوزه هائي كه به ابعاد فرهنگ مربوط مي شود بر اساس نامگذاري هافستد عبارتند از: فاصله قدرت ؛ از كم تا زياد  ، جمع گرايي در مقابل فردگرايي، زن گونگي در مقابل مردگونگي و ابهام گريزي ؛  از ضعيف تا قوي. اين چهار مشكل مدل چهار بعدي از تفاوت هاي ميان فرهنگ هاي ملي را تشكيل مي دهند. هر كشوري به كمك اين مدل و نمره اي كه از هر كدام از اين چهار بعد بدست مي آورد، مشخص مي شود.

  • فاصله قدرت

فاصله قدرت اينگونه تعريف مي شود: میزانی که اعضاء ضعیفتر نهادها و یا سازمان ها در یک کشور انتظار و پذیرش قدرتی را دارند که بطور یکسان توزیع نشده است. این بعد فرهنگی نشان دهنده میزان مقبولیت عدم تساوی در زمینه هائی از قبیل قدرت، منزلت اجتماعی یا ثروت در میان افراد جامعه است. این بعد گویای این مطلب است که از نظر مردم تا چه حد عدم تساوی در موارد ذکر شده پذیرفته و نرمال تلقی می شود .هافستد،  در بعد فاصله‌ قدرت‌ به‌ مقوله ‌هايي‌ مثل‌ نابرابري، استقلال‌ افراد، سلسله‌ مراتب، قدرت، حقوق‌ افراد، ارزيابي‌ افراد و سيستم اشاره‌ مي‌كند.

هافستد ، بیان می کند: در کشور هائی که فاصله قدرت کم است، کارکنان خیلی نمی ترسند و رؤسا هم اغلب مستبد و پدرانه رفتار نمی کنند، این کارکنان روش مشورتی را برای تصمیم گیری ارجح می دانند، همانطور که پرسشنامه ها نشان می دهد رئیس معمولاً قبل از تصمیم گیری با زیردستانش مشورت می کند. در کشورهائی که در طرف مقابل مقیاس فاصله قدرت قرار دارند و کارکنانشان غالباً از ابراز مخالفت با رؤسایشان می ترسند و شیوه رؤسا هم مستبد و پدرانه است، کارمندان کمتر رئیس مشورت کننده را ترجیح می دهند .

  • ابهام گريزي

واژه ابهام گريزي از جامعه شناسي سازماني آمريكا عاريت گرفته شده، بويژه از كار جيمز ج.مارچ و همكارانش،  در سازمان هاي آمريكائي به اين موضوع پي بردند. روش هاي برخورد و مواجهه با موارد مبهم، بخشي از نهاد انساني در هر كشوري است. ابهام گريزي اينگونه تعريف مي شود: میزان ترسی که اعضای یک فرهنگ در موقعیت های ناشناخته و نامشخص احساس می کنند. این احساس در میان سایر احساس های دیگر، از طریق عصبی شدن و نیاز به پیش بینی پذیری شناخته می شود .

 ابهام گریزی میزان تحمل ابهام برای مثال :  در مورد قانون، تکنولوژی یا مذهب ،  یک فرهنگ را نشان می دهد. این بعد فرهنگ به این مطلب اشاره دارد که چه میزان مردم یک کشور تحمل پذیرش شرایط ابهام را دارند و تا چه درجه شرایط ساختار یافته را به وضعیت های غیر ساختار یافته ترجیح می دهند . هافستد،  در بعد ابهام‌گريزي‌ به‌ مسايلي‌ ازقبيل؛ ميزان‌ پذيرش‌ ابهام‌ در زندگي، استرس، سختكوشي، تعارض‌ و رقابت، ميزان‌ تحمل‌ انحراف، نمودهاي‌ ملي‌گرائي، تحمل‌ خطر در زندگي، مطلق‌گرائي‌ و نسبيت‌گرائي‌ اشاره مي كند.

مردم در کشور های با ابهام گریزی قوی، گرفتار، بی قرار، مضطرب، هیجانی، پرخاشگر و فعالند. ولی در کشورهائی که ابهام گریزی ضعیف است مردمانش آرام، راحت طلب، بی درد، کنترل شده و تنبل هستند. براساس تحقیقات IBM یک رابطه قوی اما منفی بین ابهام گریزی و سطح رفاه درونی افراد وجود دارد. در کشور هائی که ابهام گریزی قوی است مردم به طور میانگین کمتر احساس خوب دارند .

ابهام گريزي ضعيف نشانه كمتر بودن اضطراب هست. در محل كار نيز اضطراب ناشي از ابهام گريزي، منجر به ايجاد تفاوت هاي بارز و چشمگير ميان جوامع ابهام گريز قوي و ضعيف مي شود. در جامعه هاي با ابهام گريزي قوي، مردم سخت كار مي كنند و يا حداقل هميشه مشغولند، در آنجا زندگي پر شتاب و زمان با ارزش است. اما مردم در جوامع ابهام گريز ضعيف، اگر نيازي احساس شود مي توانند سخت كار كنند، ولي آنان هرگز بخاطر ضرورت هاي دروني به يك فعاليت ثابت كشيده نمي شوند. آنها دوست دارند در آرامش به سر ببرند و زمان چارچوبي است براي جهت گيري نه آنكه شاهد گذران آن باشند .

  • فردگرائی؛ جمع گرائي

میزانی است که افراد به خود متکی بوده و در مقابل اینکه وجود افراد بیشتر در داخل گروه انسجام یافته، تنها به خود می اندیشند .  این بعد میزان زندگی جمعی در بین افراد یک جامعه و میزان چسبندگی افراد به اجتماع را نشان می دهد. هافستد در اين بعد  به‌ مواردي‌ چون؛ مسئوليت‌ افراد و خانواده، وجدان‌ صميمي‌ و فردي، وابستگي‌ عاطفي، كار، ابتكار و تعلق‌ سازماني، جايگاه‌ عقيده‌ شخصي‌ و حريم‌ زندگي‌ خصوصي، تخصص، نظم، وظيفه‌ و امنيت، دوستي، تصميم هاي‌ فردي‌ و گروهي اشاره مي كند. بعد مهمي كه مي بايست از نظر فردگرائي و جمع گرائي مشخص شود، ارتباط نسبتاً قابل ملاحظه اي است كه با آيتم هاي مربوط به ؛ هدف كاري  دارد كه اينگونه بيان مي گردد.

قطب فردگرا، موارد زير را شامل مي شود:

  • زمان شخصي- شغلي كه زمان كافي براي زندگي شخصي و يا خانوادگي شما فراهم مي آورد.
  • آزادي- داشتن آزادي فراوان براي قبولاندن ديدگاه هاي خود به كار
  • چالش- داشتن شغل چالش دار ؛ هماورد طلب كاري كه با انجام آن، احساس كمال مي كنيد.

  قطب مقابل يعني جمع گرائي عبارتست از:

  • آموزش- داشتن فرصت هاي آموزشي ؛ براي ارتقاء مهارت ها يا يادگيري مهارت هاي جديد
  • شرايط فيزيكي- داشتن فضاي كاري مناسب از نظر فيزيكي ؛ تهويه، نور مناسب، فضاي كافي و غيره
  • استفاده از مهارت ها- استفاده كامل از مهارت ها و توانائي ها در شغل .

اکثر مردم جهان در جوامعی زندگی می کنند که منافع گروهی بر منافع شخصی غلبه دارد. گریت هافستد ،  این جوامع را ؛ جمع گرا  ،  می نامند و عده قلیلی از مردم جهان در جوامعی زندگی می کنند که منافع شخصی بر منافع گروهی ارجحیت دارد و این جوامع را ؛  فرد گرا  می نامد. در یک جامعه جمع گرا، محل کار فی نفسه می تواند از نظر معنای احساسی کلمه تبدیل به یک گروه شود، در چنین جامعه ای رابطه میان کارفرما و کارمند بر شروط اخلاقی استوار است. این رابطه هم چون رابطه دو جانبه فامیلی باعث ایجاد تعهد و وفاداری طرفین می شود .

  • زن گونگي؛   مردگونگي

اين بعد اينگونه تعريف مي شود: جنبه ای که نتیجه آن احتمالاً سبب غوغا می شود و منعکس کننده سختی در مقابل نرمی و استقامت در مقابل محبت در یک فرهنگ است. فرهنگی که گرایش به طبیعت مردانه دارد به ارزش هائی نظیر قاطعیت، بازده، موفقیت و رقابت بیشتر از ارزش هائی که عموماً به زنان نسبت داده می شود مانند کیفیت زندگی، ایجاد و مراقبت از روابط انسانی گرم و دوستانه، خدمت، توجه به ضعفا و همدردی بها می دهد .در اين بعد به‌ نكاتي‌ مانند: نقش‌ مردان‌ و زنان، نقش هاي‌ جنسي، تساوي‌ زن‌ و مرد، كيفيت‌ عملكرد زندگي،‌ اهميت‌ افراد، محيط، پول‌ و اشياء، اولويت‌ كار و زندگي، وابستگي‌ و استقلال، زيبايي‌ كوچك‌ و بزرگي‌ و… اشاره‌ مي‌كند.

در جامعه مردگرا معمولاً عرف چنین است که «زندگی برای کار»، حال آن که در یک جامعه زن گرا عرف کار کردن چنین است: «کار برای زندگی». براساس تحقیقات هافستد ، سازمان ها در جوامع مردگرا بر نتایج تأکید می کنند که می خواهند بر اساس عدالت یعنی هر کسی به اندازه عملکردش پاداش بگیرد. مردان در جوامع مردگرا بیشتر مشتاق پیشرفت در کار هستند، تحقیقات نشان داد که پاسخ های زنان در مورد نیاز به پیشرفت در کار از دامنه بسيار وسیع تری برخوردار بود تا پاسخ مردان.

منبع

قلندر،مجتبی(1391)، تأثیر ابعاد فرهنگی هافستد بر رفتار شهروندی سازمان،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت دولتی، دانشكده مدیریت و حسابداری

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0