مفاهیم ومبانی ريسك
ريشه ريسك از كلمه ايتالياييRISCARE به مفهومTO VENTURE است. اين مفهوم بمعني تقبل ريسك در اتخاذ آگاهانه تصميم دلالت دارد به عبارتي تحمل ميزان ضرر و يا احتمال ضرر آتي كه از هر تصميم يا پديده بالقوه ناشي ميشود.بطور كلي تا دهه 50 نگرش به ريسك محدود، يك بعدي و كيفي بوده است. ماركويتز دانشمند آمريكايي اولين كسي بود كه مقوله ريسك را كمي كرد .
مفهوم ريسک سرمايهگذاری
ريسک عبارتست از احتمال از دست دادن تمام يا قسمتی از سود و يا اصل سرمايه، يا بهطورکلی، نوسان پذيری بازده سرمايهگذاری، ريسک ناميده میشود.بدون شک عمده ترين اقدام، در جهت تشويق مردم به سرمايهگذاری در فعاليت های توليدی يا خريد سهام شرکت ها، ايجاد تعادل بين بازدهی و ريسک اينگونه سرمايهگذاریها در مقايسه با ساير سرمايهگذاریهای غير مولد ميباشد. در بازار سرمايه، سرمايهگذاران سعی دارندکه حتی الامکان پس اندازهای خود را در سرمايهگذاری هايی صرف کنند که بيشترين بازدهی را داشته باشند اما در اين راستا به ريسک مربوط به سرمايهگذاری نيز توجه دارند و در صورتی تحمل ريسک را پذيرا میشوندکه از بابت آن بازده بيشتری عايدشان شود. دراين مورد، ايجاد محيطی مناسب برای سرمايهگذاریهای سالم و مولد وتقويت بازار سرمايه از مهمترين اقداماتی است که ميتواند توسط دستاندرکاران اقتصاد کشور انجام گيرد.
با بررسی فرمولهای بازده در میيابيم که ريسک هر سهم بوسيله تغييرات در قيمت و سود تقسيمی آن سهم مشخص میشود. سرمايهگذارانی که در صدد به حداکثر رساندن ثروت خود هستند، سعی میکنند در دارايي هايی که نرخ بازده بالا و ريسک کمی دارند سرمايهگذاریکنند. اگر شخصی در اوراق بهاداری سرمايهگذاریکند که نرخ بازدهی آن از نرخ بازده مورد انتظار بيشتر باشد، ارزش بازار اين اوراق افزايش خواهد يافت. فرايند سرمايهگذاری برپايه درک و تنظيم ريسک بنا نهاده شده است. بنابراين اگر بتوانيم ماهيت ريسکهای سرمايهگذاری را درک کنيم، برآگاهی خود نسبت به مسائل مربوط به ريسک افزودهايم. هر سرمايهگذاری عدم اطمينانهايی را در بر دارد که بازده سرمايهگذاری را درآينده ريسکی میسازد. ريسک يک دارائی مالی به خاطر اين است که احتمال اين وجود داردکه بازده حاصل از دارائی کمتر از بازده مورد انتظار باشد. يعنی کلاً انحراف هايی که از بازده مورد انتظار ممکن است درآينده بوجود آيد، ريسک يک دارائی میباشدکه عوامل تشکيل دهنده ريسک موجب اين انحرافها میشوند.
تعريف ريسک
ريسک را ميتوان احتمال متفاوت بودن بازده واقعی از بازده مورد انتظار تعريف کرد. در ادبيات مالی انواع ريسک های مختلف شناخته شده است که هر کدام تعريف خاص خود را دارند. از يک ديدگاه میتوان ريسک را به دو دسته طبقهبندیکرد: دسته اول شامل ريسکهايی است که به عوامل داخلی شرکت مربوط میشوند و در هر شرکتی اين نوع ريسکها به شرايط خاص همان شرکت بستگی دارد و ارتباطی با ريسک ساير شرکتها ندارد، نهايتاً اين نوع ريسک میتواند خاص يک صنعت معين باشد. اين نوع ريسک را ريسک غيرسيستماتيک يا قابل اجتناب میگويند. دسته دوم شامل ريسکهايی است که خاص يک يا چند شرکت نبوده بلکه به کل بازار مربوط میشود. اين نوع ريسکها که دراثر عواملی است کهبازده کل بازار را تحت تأثير قرار میدهد، ريسک سيستماتيک يا غيرقابلاجتناب میگويند.
اقتصاددانان متعددی ريسک سرمايهگذاری را پراکندگی بازده تعريف کردهاند. برای مثال کينز، ريسک سرمايهگذاری را احتمال انحراف از ميانگين بازده تعريف کرده است. مطابق نظرکينز، شخصی که در يک دارائی سرمايهگذاری میکندکه توزيع احتمال بازده آن از پراکندگی زيادی برخوردار است، بايستی در قبال ريسکی که تحمل میکند بازده بيشتری دريافت کند، مشابه کينز، هيکس نيز ريسک را واريانس بازده تعريف میکند. هيکس تأکيد میکند يک سرمايهگذاری که بازده آن پراکندگی بيشتری داشته باشد(با فرض داشتن بازده موردانتظار مشخص) از جذابيت کمتری برخودار است. بدين ترتيب هيکس نيز تأکيد میکند که وقتی بازده نامطمئن است عامل پراکندگی نيز عامل با اهميتی است که تصميمات سرمايهگذاری را تحت تأثير قرار میدهد.اگرچه مارس چاک میگويد که برای تصميمگيری در شرايط ريسک بايد تمام شرايط توزيع بازده را در نظر گرفت، اما او همچنين گفته است که در بسياری از موارد ملحوظکردن دو مؤلفه کافی است، «اميد رياضی و ضريب تغييرات». به عبارت ديگر، مارس چاک نيز ريسک سرمايهگذاری را واريانس يا ضريب تغييرات معرفی میکند.
دومارريسک سرمايهگذاری در شرايط عدماطمينان را، احتمال تحمل زيان تعريف کرده است و بنابراين پيشنهاد میکند که سرمايهگذاران بايد ريسک را فقط بر مبنای احتمال زيان اندازهگيری کنند. «از بين تمام سؤالاتیکه ممکن است يک سرمايهگذار با آن مواجه باشد، يکی از آنها مهمتر است و آن مربوط میشود به احتمال اينکه بازده واقعی کمتر از صفر باشد که اين يک زيان است و اساس ريسک همين است. اين نويسنده يک شاخص کمی از ريسک ارائه کرد که تحت تأثير احتمال تحمل زيان و مقدار زيان احتمالی است. بدين ترتيب او بر بخش منفی توزيع احتمال بازده تأکيد کرد و مطابق مدل او پراکندگی بيشتر، ضرورتاً به معنی ريسک بيشتر نيست، بومال نويسنده ديگری است که بيان کرد، واريانس فی نفسه نشاندهنده ريسک نيست، بلکه ريسک عمدتاً بيانگر اين است که بازده يک سرمايهگذاری نهايتاً ارزشهای منفی بگيرد.بنابراين میتوان نتيجهگرفت که در رابطه با تعريف عملياتی ريسک اتفاق نظر وجود ندارد، ليکن اغلب تجزيه و تحليلگران مالی از واريانس بازدهها برای محاسبه ريسک استفاده میکنند. از نظر آماری ريسک به عنوان تغييرپذيری در بازده تعريف میشود وهر چقدر توزيع احتمال بازده وسيعتر باشد، ريسک سرمايهگذاری بيشتر است.
ريسک محيط
محيط اقتصادی شرکت ها نقش تعيين کننده و غير قابل انکاری در اثرگذاری بر عملکرد شرکت دارند. ريسک محيط بر اساس انواع ريسک هايی که شرکت در نتيجه فعاليت خود با آنها روبرو میشود تعريف میگردد. انواع ريسک ها و مخاطراتی که موفقيت يک شرکت را تهديد میکنند به دليل عدم اطمينان های ناشی از محيط خارجی و يا داخلی خود شرکت است، ريسک میتواند ناشی از سياست ها و عوامل کلان اقتصادی يک کشور مانند خصوصی سازی، توليد ناخالص داخلی و… يا سياست های اتخاذ شده در سطح خود شرکت ها از قبيل نحوه تأمين مالی، سياست های نقدينگی، رشد بالقوه شرکت و غيره باشد. در ادامه انواع ريسک هايی که به نحوی ناشی از محيط اقتصادی میشوند، توضيح داده میشود.
ريسک نرخ بهره
يسک نرخ بهره يعنی ريسک از دست دادن اصل سرمايه به لحاظ تغيير در نرخ بهره بازار يا به بيان ديگر احتمال کاهش قيمت اوراق بهادار به دليل افزايش نرخ بهره بازار را ريسک نرخ بهره مینامند. درچنين وضعی اگر دارنده اوراق بهادار به جای نگهداری آن تا تاريخ سررسيد اقدام به فروش آن کند، نرخ بازده واقعی سرمايهگذار از نرخ بازده موردانتظار وی کمتر خواهد شد. اگر قيمت اوراق بهادار فروش رفته به شدت کاهش يابد، امکان دارد که نرخ بازده سرمايهگذاری حتی منفی شود .
ريسک تورم
نوسانپذيری بازده يک سرمايهگذاری در اثر تغييرات نرخ تورم را ريسک قدرت خريد(ريسک تورم) مینامند و يا میتوان گفت، ريسک تورم عبارتست از احتمال خطر از دست دادن اصل و فرع سرمايه به دليل کاهش قدرت خريد پول .
ريسک بازار
تغييرپذيری در بازده اوراق بهادار به علت انتظارات سرمايهگذاران، ريسک بازار ناميده میشود يا به بيان ديگر، ريسک بازار عبارتست از کاهش ارزش اصل سرمايه به دليل تغييراتی که در قيمت سهام عادی شرکت رخ میدهدکه اين ريسک به انتظارات سرمايهگذار نسبت به آينده قيمت سهام، بستگی دارد. ريسک بازار ناشی از عکسالعملهای متفاوت سرمايهگذاران در مقابل رخدادها و حوادث بازار میباشد. اگر سرمايهگذاران انتظار داشته باشندکه وضعيت يک صنعت درآينده بهترشود، اين احساس موجب افزايش قيمت سهام شرکتهای موجود درآن صنعت خواهد شد. سرمايهگذاران معمولاً اين نگرش ها را از طريق انتظاراتی که از تحولات سياسی، اجتماعی يا اقتصادی دارند، پيدا میکنند.
ريسک تجاری
تغييراتی که در قدرت سوددهی وبه تبع آن جريان های نقدی يک شرکت رخ میدهد احياناً باعث کاهش ارزش سرمايهگذاری يا کاهش بازده سالانه سرمايهگذاری خواهد شد. ريسک تجاری را میتوان ناتوانی يک شرکت در پايداری در صحنه رقابت، يا درحفظ نرخ رشد و يا ثبات ميزان سوددهی درکوتاه مدت يا بلندمدت تعريف کرد. ريسک تجاری آن عدم قطعيتی است که در برآورد درآمدهای عملياتی شرکت، يعنی سود قبل از هزينههای ثابت مالی(بهره) و ماليات، مستتر است. به دلايل بسيار درآمد عملياتی شرکت نوسانپذير است. رونق و رکود اقتصاد مالی، استقبال خريداران از محصول جديد شرکت، ناآراميهای کارگری، هجوم رقبا به بازار، توليد محصول مشابه، وقوع حادثهای ناگوار مثل آتشسوزی در محل کار، تضعيف نيروی توليد و مديريت شرکت، تغيير شرايط جغرافيايی و… همه وهمه عواملی است که احتمال خطر برای عايدی شرکت را به همراه میآورد. اين احتمال از صنعتی به صنعت ديگر متفاوت است و درون يک صنعت از شرکتی به شرکت ديگر تغيير میکند.
شرکت های رو به رشد(يعنی شرکتی که نرخ بازدهی سالانه آن سريعاً افزايش میيابد) با ريسک تجاری بيشتری مواجه هستند، زيرا اگر نتوانند در صحنه رقابت، آهنگ رشد خود را حفظ کند، قيمت سهام آن هاکاهش خواهد يافت. همچنين شرکتهايی که هزينه ثابت بالايی دارند با ريسک تجاری بيشتری روبرو میباشند و شرکتهايی که در امور صنعتی از تکنولوژی پيشرفتهای بهره میگيرند با ريسک تجاری زيادی روبرو هستند. نوسانات يا چرخههای اقتصادی که باعث تغيير ميزان درآمد و سوددهی برخی از شرکتها میشود نيز از نشانههای ريسک تجاری میباشند.ريسک تجاری به چندين عامل بستگی دارد :
- نامطمئن بودن تقاضا: اگر ساير عوامل ثابت بمانند، هر قدر تقاضای محصولات شرکت بيشتر قابل پيش بينی باشد، ريسک تجاری کمتر است.
- تغيير يا نوسان قيمت فروش: هر چقدر نوسان قيمت فروش بيشتر باشد ريسک تجاری بيشتر است.
- تغييرات هزينه مواد اوليه: تغييرپذيری هزينه مواد اوليه سبب افزايش ريسک تجاری می- شود.
- قرار گرفتن در معرض ريسک خارجی.
- ميزان ثبات هزينه ها: هر چقدر هزينه های ثابت بيشتر باشد شرکت در معرض ريسک تجاری بيشتر در زمان نوسان قيمت ها ميباشد.
- توانائی در تعديل قيمت محصولات با توجه به تغيير در هزينه اقلام ورودی.
- توانائی در عرضه محصول جديد: شرکت هائی که دارای فناوری پيچيده تری هستند بيشتر در معرض ريسک تجاری ميباشند.
ريسک مالی
ريسک مالی بستگی به روشهايی دارد که شرکت از طريق آنها فعاليتهای خود را تأمين مالی میکند به عبارتی ريسک مالی به ساختار سرمايه شرکت بستگی دارد. شرکتی که از طريق بدهی تأمين مالی کرده باشد ناچار است که هزينه ثابت بهره را متحمل شود و اين هزينه ثابت موجب خواهد شد که درآمد سهامداران عادی، پس از کسر اين هزينه بهره پرداخت شود که خود موجب تغييرپذيری بازده سهام میشود. لذا شرکت هايی که نسبت بدهی بالاتری دارند، نوسانپذيریEPS آنها بيشتر از شرکتهايی است که نسبت بدهی کمتری دارند. اين نوسانپذيری بازده که ناشی از اهرم مالی است را ريسک مالی میگويند. تأمين مالی از طريق بدهی و تحمل هزينه ثابت بهره به دو صورت ذيل بر روی سرمايهگذاری تأثير میگذارد:
- استفاده از بدهی، عدم اطمينان جريانات نقدی مربوط به سود سهام را برای سهامداران عادی نسبت به موقعيتی که بدهی وجود ندارد افزايش میدهد.
- عدم تکافوی سود عملياتی جهت جبران هزينههای ثابت بهره ناشی از بدهی، سهامداران رامواجه با از دست دادن اصل سرمايهگذاريشان در شرکت خواهد نمود(ريسک ورشکستگی) .
ريسک سياسی- اقتصادی
ريسک سياسی- اقتصادی، يا ريسک کشور عبارت است از کاهش ارزش سرمايه، که به دليل تغييرات در سياست ها و نظام های سياستگذاری يک کشور رخ ميدهد. اين ريسک به انتظارات سرمايهگذار نسبت به آينده سياسی- اقتصادی کشور بستگی دارد. بنابراين تغييراتی که در قيمت رخ ميدهد از کنترل شرکت منتشرکننده سهام، خارج است. يک جنگ ناگهانی يا پايان يافتن آن، ميزان توليد ناخالص داخلی، انتخاب رئيس جمهور جديد يا فوت ناگهانی رئيس جمهور، رونق سفته بازی، خروج ناگهانی مقدار هنگفتی طلا از بازار وامثال اين ها، از جمله رخدادهايی هستند که پيامدهای روانی بسيار زيادی بر بازار سهام دارند. در کل اين ريسک تغييرات عمده ای در محيط اقتصادی- سياسی يک کشور ايجاد میکند.
مفهوم ريسک سيستماتيک و ريسک غير سيستماتيک
در سال 1952 هری مارکوويتز تئوری مجموعه اوراق بهادار(پرتفوی) را ارائه داد. او فرض خود را بر اين گذاشت که سرمايهگذاران الزاماً در پی به حداکثر رسانيدن بازده مورد انتظار نيستند. اگر آنها تنها در پی به حداکثر رسانيدن بازده مورد انتظار بودند تنها در يک قلم دارائی که دارای بيشترين بازده مورد انتظار است سرمايهگذاری میکردند. ولی با يک نگاه ميتوان مشاهده کرد که سرمايهگذارها صاحب پرتفوی هستند. در توجيه اين رفتار ميتوان گفت که سرمايهگذارها به صورت همزمان به دو پديده ريسک و بازده توجه میکنند. با سرمايهگذاری در يک مجموعه اوراق بهادار ميتوان ريسک را پائين آورد بدون اينکه نرخ بازده مورد انتظار کاهش يابد.
با مد نظر قرار دادن تئوری پرتفوی و تئوری قيمت گذاری دارئی های سرمايه ای ما می- توانيم ريسک کل را به دو بخش ريسک سيستماتيک و ريسک غير سيستماتيک تقسيم کنيم. ريسک سيستماتيک يا ريسک کاهش ناپذير آن بخش از ريسک کل سهام است که ناشی از عوامل بازار ميباشد و به طور همزمان بر قيمت کل اوراق بهادار تأثير میگذارد، اين ريسک را از طريق تنوع بخشی نمی توان حذف کرد. از عوامل مهم اين ريسک ميتوان به تحولات سياسی و اقتصادی، چرخه های تجاری، تورم وبيکاری اشاره کرد. ريسک غير سيستماتيک يا ريسک کاهش پذير آن بخش از ريسک کل ميباشد که مختص يک شرکت يا صنعت خاص است و ميتوان آن را از طريق تنوع بخشی کاهش داد. از عوامل مهم اين ريسک ميتوان به کالاها و خدمات توليدی شرکت يا صنعت، نوع مديريت، فعاليت رقبا و ساختار هزينه های شرکت اشاره کرد.
ضريب بتا (β) يک سهم شاخص ريسک سيستماتيک آن سهم ميباشد، ضريب بتا نشان ميدهد که درصد تغييرات قيمت يک سهم چه درصدی از درصد تغييرات شاخص کل قيمت سهام ميباشد.چنانچه ضريب بتا برابر با يک باشد، در صد تغييرات قيمت يک سهم به طور متوسط برابر با تغييرات کل شاخص قيمت سهام ميباشد، چنانچه ضريب بتای يک سهم بزرگتر(کوچکتر) از يک باشد درصدتغييرات قيمت يک سهم به طور متوسط بيشتر(کمتر) از درصد تغييرات شاخص کل قيمت سهام خواهد بود.
برای محاسبه بتا از مدل دو عاملی شارپ استفاده ميشود، بر طبق اين مدل نرخ بازده پرتفوی بازار را به عنوان متغير مستقل و نرخ بازده سهام شرکت i به عنوان متغير وابسته در نظر گرفته ميشود و معادله رگرسيون برآورد ميشود. ريسک سيستماتيک به عنوان هدف استراتژيک مستقيماً به وسيله ترکيب بدهی به حقوق صاحبان سهام تحت تأثير قرار میگيرد. تئوری کلاسيک مالی بيان میکند که به اين دليل که سهامداران ميتوانند ريسک سيستماتيک را کنترل کنند، شرکت نبايستی با متنوع ساختن ساختار سرمايه بلندمدت، تلاشی در جهت مديريت ريسک کند.
منبع
ناصرنیا، مژگان(1394)، تاثیر ریسک محیط بر نسبت بدهی شرکتها، پايان نامه كارشناسي ارشد، مديريت بازرگاني، دانشگاه آزاد اسلامي
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید