مفاهيم ومباني افسردگی
اگر چه پرخاشگری فعال پاسخ رایجی به استرس است،پاسخ عکس آن یعنی کناره گیری و بی احساسی هم به فراوانی دیده می شود.اگر شرایط پر فشار ادامه یابند و فرد در مدارا با آنها موفق نشود،بی احساسی ممکن است به افسردگی تبدیل شود.تقریبا هر کسی گاهی افسرده می شود،اکثر ما در دوره هایی احساس غمگینی،خستگی،و بی علاقگی حتی به فعالیتهای لذتبخش می کنیم.افسردگی در برخورد با بسیاری از استرس زندگی پاسخی بهنجار محسوب می شود.وضعیتهایی که بیشتر اوقات موجب افسردگی می شوندعبارتنداز؛شکست در کار یا تحصیل،از دست دادن شخصی که دوستش داریم،یا پی بردن به اینکه بیماری یا پیری توانائی های ما را تحلیل می برد.افسردگی وقتی نا بهنجار تلقی می شود که واقعه افسرده ساز برای فرد خارج از اندازه باشد و از حدی که برای اکثر مردم قابل برگشت و بهبود پذیر است،برای وی فراتر رفته باشد.هر چند افسردگی یک اختلال خلقی دانسته می شود،اما در واقع از مجموع چهار علامت مختلف تشکیل شده است.
علاوه بر علایم هیجانی ؛ خلقی،علایم شناختی،انگیزشی و جسمانی نیز وجود دارد.لازم نیست فرد به همه این علایم دچار شود تا بتوان او را افسرده دانست،اما هر چه بیشتر دچار این علایم شده باشد،و هر چه شدت این علایم بیشتر باشد،با اطمینان بیشتری می توان نظر داد که دچار افسردگی است.غمگینی و دلمردگی برجسته ترین علامت هیجانی در افسردگی است.شخص افسرده ناامید وغمگین است،اغلب گریه و زاری میکند و ممکن است به فکر خودکشی بیفتد. از دست دادن لذت یا خوشنودی از زندگی نیز به همین اندازه برای وی شایع است.فعالیتهایی که قبلا موجب رضایت او می شد اکنون کسل کننده و غیر لذت بخش هستند.شخص افسرده به تدریج به سرگرمیها،تفریحات و فعالیتهای خانوادگی بی علاقه می شود.بیشتر بیماران افسرده شکایت می کنند،که دیگر از علایق قبلیشان لذت نمی برند،و بسیاری از عدم علاقه و عطوفت به دیگران می گویند.علایم شناختی بیشتر شامل افکار منفی است.افراد افسرده اعتماد به نفس اندکی دارند،احساس بی کفایتی کرده و برای شکست هایشان خود را تحقیر می کنند.انها از آینده ناامید بوده و به انجام کاری برای بهبود زندگیشان بد بین هستند.
خلق حال و هوای احساسی نافذ و پایداری است که به صورت درونی تجربه می شود و بر رفتار و درک فرد از جهان تأثیر می گذارد. عاطفه به تظاهرات بیرونی خلق اطلاق می شود. خلق ممکن است طبیعی ، بالا ، یا افسرده باشد. افراد به طور معمول طیف وسیعی از حالات خلقی را تجربه می کنند و مجموعۀ تظاهرات عاطفیشان نیز به همان اندازه وسیع و بزرگ است، همچنین احساس می کنند که می توانند برحالات خلقی خود کمابیش مسلط باشند. در بیمارانی که خلق افسرده ای دارند یعنی در افسردگی از دست دادن انرژی و علاقه، احساس گناه، دشوار شدن تمرکز، از دست دادن اشتها و افکار مرگ یا خود کشی وجود دارد.
افسردگي باليني به قدری شايع است كه سرماخوردگي روان پزشكي لقب گرفته است، در هر مقطع معينی از زمان، بیست درصد افراد علي رغم نژاد و مليت، در سطح قابل توجهي از نشانه هاي افسردگی رنج می برند و حداقل دوازده درصد، به ميزاني از افسردگي كه آنها را در مرحله اي از زندگي، به سمت درمان بكشاند، مبتلا هستند. گمان مي رود حدود هفتادوپنج درصد موارد بستري در بيمارستان هاي رواني را موارد افسردگي تشكيل مي دهند. سلیگمن، در مقاله ای اظهار نمود، که افسردگی در آسیب شناسی روانی همتا و مشابه سرماخوردگی در پزشکی است. دلیل این مشابهت به گستردگی بیماری، نمودهای متنوع آن و پنهان بودن بیماری مربوط می گردد. بنابراین به دلیل چند گانگی آن و تظاهرات مختلف و جلوه های متنوع رخساره بالینی افسردگی است که سلیگمن آن را معادل سرماخوردگی قلمداد کرده است .
انواع اختلال افسردگی
اختلالهای افسردگی به دو نوع افسردگی یک قطبی و دو قطبی طبقه بندی می شوند. اختلال دو قطبی با دوره های آشفتگی , افسردگی مشخص می گردد. دوره آشفتگی ممکن است از چند دوره تا چند هفته طول بکشد ، دوره افسردگی غالباً سه برابر طولانی تر از دوره آشفتگی است. این اختلال در مردان و زنان بطور یکسان شیوع دارد ولی افسردگی یک قطبی ، فقط حالت غمگینی در زنان سه برابر بیشتر از مردان است. افراد مبتلا به این افسردگی ، احساس بی ارزشی و گناه می کنند ، از انرژی اندکی برخوردارند ، به آهستگی حرکت کرده یا سخن می گویند ، برخی اوقات بی وقفه و بی هدف در اطراف قدم می زنند ، نمی توانند از زندگی لذت ببرند ، تمایل خود را نسبت به تغذیه و رفتار جنسی از دست می دهند ، خواب آنها مختل می گردد ، معمولاً به موقع می خوابند ولی بسیار زود از خواب برمی خیزند ، دیگر نمی توانند بخوابند که دچار یبوست می شوند و ترشح بزاق آنها کاهش می یابد .
عوامل مرتبط با افسردگی
پژوهشگران معتقدند که ترکیبات گوناگون عوامل زیستی و محیطی به افسردگی می انجامد ؛ این ترکیب از فردی به فرد دیگر تفاوت دارد. بررسیهای خویشاوندی نشان می دهند که وراثت نقش مهمی دارد. ژنها می توانند با تاثیر گذاشتن بر توازن شیمیایی مغز ، رشد مناطق مغزی که از هیجان منفی جلوگیری می کنند ، یا پاسخ هورمونی بدن به استرس ، موجب افسردگی شوند .اما تجربه نیز می تواند افسردگی را بر انگیزد و تغییرات زیستی یاد شده را ایجاد نماید. افسردگی و سایر اختلالهای روانی در والدین کودکان و نوجوانان افسرده ، بیشتر شایع است. با اینکه عامل خطر ژنتیکی می تواند از والد به کودک منتقل شده باشد ، ولی والدین افسرده یا تحت فشار معمولاً شیوه های فرزند پروری ناسازگارانه دارند. در نتیجه خود گردانی هیجانی ، دلبستگی ، و عزت نفس فرزند آنها می توانند صدمه دیده باشند که در این صورت ، برای مهارتهای شناختی و اجتماعی آنها عواقب جدی دارند.
علائم و نشانه های افسردگی:
مهمترین علائم افسردگی ناتوانی در کسب لذت از چیزهایی است که قبلاً برای بیمار لذت بخش بوده است. غمگینی خصوصیت دیگر افسردگی است. معهذا در تمام فرم های آن جزئی از سمپتوماتولوژی نیست. بیمار ممکن است به جای غمگینی از گیجی و اضطراب و عدم تمرکز فکری شکایت داشته باشد. احساس درماندگی، میل به خود ملامتگری، کاهش اعتماد به نفس شایع ترین علائم هستند. کندی پسیکوموتور یا برعکس آن، تحریک و آشفتگی ممکن است یکی از تظاهرات افسردگی باشد. بدخوابی، به خصوص بی خوابی آخر شب، علامت مهمی است. بی اشتهایی و کاهش وزن نیز از علائم عمده افسردگی شمرده می شوند. تغییرات شبانه روزی خلق به صورت شدت یافتن علائم کمر درد، دل درد، یبوست بدون علامت آشکار گاهی با افسردگی همراه است. وجود افکار انتحاری تکرار شونده نیز در میان مهمترین علائم افسردگی بوده و مستلزم توجه جدی است.دو مشخصه اساسی افسردگی، ناامیدی و غمگینی است.
شخص رکود وحشتناکی احساس می کند و نمی تواند تصمیم بگیرد یا فعالیتی را شروع کند یا به چیزی علاقمند شود وفرد افسرده در احساس بی کفایتی و بی ارزشی غوطه ور می شود. گاه زیر گریه می زند و ممکن است به فکر خودکشی نیز بیافتد. افسردگی گاه با اضطراب همراه است. شخص احساس خستگی می کند. به زندگی بی علاقه می شود، اما در عین حال، تنش و بی قراری دارد و نمی تواند آرام بگیرد. از لحاظ بالینی افراد افسرده نه تنها به زندگی بلکه نسبت به خودشان نیز بی علاقه اند. آنها اغلب کمبودها و نارسایی هایی در زمینه هوش، جذابیتها، سلامتی و مهارت های اجتماعی به خود نسبت می دهند. شکایات بسیاری درباره از دست دادن عشق و محبت و حیثیت دارند که ممکن است ناشی از احساس بی کفایتی و ناشایستگی باشد. به علاوه این احساس بی ارزشی اغلب با احساس گناه عمیق همراه است، در افراد افسرده فرآیندهای ذهنی نیز معمولاً کاهش می یابند. آنها تمایل به تردید و دودلی دارند و غالباً مشکلاتی در تفکر، تمرکز و یادآوری دارند. بسیاری از افراد افسرده، حالات هیجانی خود را چنین ابراز می دارند که بهتر است بمیرند و بسیاری از آنان نیز، اقدام به خودکشی می کنند.
افراد افسرده واکنش های اجتماعی کمتری از خود بروز می دهند، با عده معدودی ارتباط برقرار می کنند و زمان بیشتری را لازم دارند تا نسبت به محرک های خارجی عکس العمل نشان دهند. به گفته فوستر، بارزترین مشخصه ی یک فرد افسرده کاهش یا قطع کامل انواع خاصی از رفتار است که در برخوردهای اجتماعی غالباً به تقویت مثبت می انجامد. افراد افسرده تمایل بیشتری برای ابراز رفتارهای اخیر شامل، شکایت دائم، گریه کردن، حساسیت نشان دادن و تأکید و تکرار جنبه های منفی زندگی از خود نشان می دهند. این جنبه های منفی ممکن است روی فعالیت های بدنی از قبیل اشتها و میل جنسی نیز اثر گذاشته و تقلیل دهد. فروید و دیگران می گویند: افسردگی مقدمه جنون مطلق است و فرد غالباً در مقدمه آن انرژی و اراده را از دست داده و بی اختیار خود را به دست غم و اندوه می سپارند. افسردگی یکی از بیماری های روحی , جسمی است و از نظر فیزیکی در فعالیت فرد انحطاط ایجاد می کند. فرد به شدت احساس خستگی و کوفتگی می کند و به همان نسبت به غذا بی اشتها و از بازی سرگرم نمی شود و به طور کلی در هیچ یک از اعمال خود حالت زنده دلی و نشاط و علاقه یا اشتیاق نشان نمی دهد.
منبع
محمدابراهیم،الهام(1394)، آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری ،افسردگی و احساس نگرانی در زنان شاغل،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید