معنویت و روان درمانی

معنویت بخش مهمی از زندگی مردم را تشکیل می دهد و تاثیر مهمی بر سلامت و بهزیستی آنان دارد. در نتیجه باید انتظار داشت که معنویت بخش مهمی از مشاوره و روان درمانی نیز به شمار آید، زیرا در حقیقت مشاوره و روان درمانی رشته های مفهومی دارند. یونگ ، یکی از روانشناسان مطرحی است که به وجود نیاز معنوی یا مذهبی در انسان تاکید دارد و علت ران رنجوری بیماران را می توان در داشتن مشکل مذهبی و روحی آنان جستجو کرد و در این زمینه به تجربیات ماوراء الطبیعه نیز اعتقاد دارد و آنها را یک تجربه عمدتا درمانی تلقی می کند. و اما تمامی آنچه که بعنوان یک پدیده یا تجربه معنوی در چاچوب روابط درمانی قرار می گیرد، توسط الیزابت مینتز مورد بررسی قرار گرفته است. این محقق معتقد است که نیروهای فرافردی تنها توصیه مناسب برای رویداد هایی هستند که در دوران درمانی اتفاق می افتند.

علاوه بر این، او معتقد است که استفاده ی وی از کلمه ی فرافردی، نشان دهنده ی شناخت نیرو های انرژی زای جهان هستی است که ممکن است در دیدگاه معنوی یا مذهبی دیده شود.امروزه در درمان بسیاری از مشکلات روان شناختی و جسمی همه روزه به شمار افرادی که اعتقاد دارند معنویت  راه درمان روان رنجوری ها و درماندگی های روحی آنها می باشد، همچنین متخصصینی که برای درمان بیماری های روانی و بهداشت روان بر باور ها و رفتار های معنوی متمرکز می شوند افزوده می شود. همین امر نیز باعث شده است که سازمان بهداشت جهانی انسان را موجودی زیستی روانی اجتماعی و معنوی تعریف کند.

معنا درمانی

یکی از راهبرد های درمانی رایج برای کاهش ناامیدی در زندگی بسیاری از بیماران، رویکرد معنا درمانی است. معنا درمانی روشی از رویکرد وجودی است که زمینه ی فلسفی و نظری عالی برای کار گروهی را فراهم می آورد. کارگروهی معنا درمانی می تواند ساختار مفهومی را برای کمک به مراجعان جهت چالش یافتن معنی در زندگی شان آماده کند. اصول و روش درمانی فرانکل را لوگوتراپی تشکیل می دهد. لوگوتراپی روشی است که بیمار در جهتی راهنمایی می شود که معنی زندگی خود را بیابد. بنابراین اصل لوگوتراپی تلاش برای یافتن معنی در زندگی است که اساسی ترین نیروی محرکه ی هر فردی در زندگی است. براساس نظر فرانکل دو سطح از معنا وجود دارد:

  •  معنای حاضر
  •  فرامعنا

فرانکل، اعتقاد دارد که وحی محصول موقعیت خاص است نه کل زندگی زیرا فرامعنا در بعد فرا انسانی ما مخفی است. هر کس باید معنای خاص حاضر را کشف کند و فقط خود افراد مبنای خاص حاضر را می دانند. درمانگر خواست مراجع را برای رسیدن به حوزه هایی که معانی در آمها پیدا می شود تسهیل می کند و او را راهنمایی می کند. یکی از اصول لوگوتراپی این است که توجه انسان ها را به این مسئله جلب می کند که انگیزه اصلی و هدف زندگی با گریز از درد و لذت بردن نیست، بلکه معنی جویی زندگی است که به زندگی مفهوم می بخشد.

برخی از موضوعات مهم در جلسات معنا درمامنی عبارتند از: آزادی،مسئولیت مرگ و اشارت آن برای زندگی و جستجوی مستمر برای یافتن معنی، در فرایند درمان، درمان جو با مسائل غایی زندگی به جای مشکلات فوری روبرو می شود. در این رویکرد اعتقاد بر این است که چنانچه زندگی هدفمند و معنادار باشد، هر رخدادی هرچند توانفرسا مانند فشار های شدید و بیماری های مرگ آور نمی تواند انسان را مایوس و منزوی کند. شواهد پژوهشی نیز حاکی از آن مست که مداخلات معنادرمانی و دیگر مداخلات معنادرمانی می تواند در بهبود علایم جسمی-روانی بیماری های مزمنی از جمله سرطان موثر باشد.

هوش معنوی

سازه هوش معنوی  يكي از مفاهيمي مي باشد كه در پرتو توجه و علاقه روان شناسان به حوزه دين و معنويت نزج گرفته است . مفهوم هوش معنوي در ادبيات آكادميك روان شناسي براي اولين بار در سال 1996 توسط استونز و بعد در سال 199 توسط رابرت امونز مظرح شد. از نظر امونز هوش معنوي عبارت از كاربرد انطباقي اطلاعات معنوي با هدف تسهيل حل  مسائل روزمره و دستيابي به هدف مي باشد. به طوركلي مي توان پيدايش سازه هوش معنوي را به عنوان كاربرد ظرفيت ها و منابع معنوي در زمين ه ها و موقعيت هاي عملي در نظر گرفت. افراد زماني هوش معنوي را به كار مي برند كه بخواهند از ظرفيت ها و منابع معنوي براي تصميم گيري هاي مهم و انديشه در موضوعات وجودي يا تلاش در جهت حل مسائل روزانه استفاده كنند. استفاده از هوش معنوي در معناهايي كه افراد به روابطها و تجربه هاي زندگي نسبت مي دهند و درروشي كه افراد به واسطه آن زندگي شان را قابل فهم مي كنند، نقش بازي مي كند.

كاربرد آگاهانه هوش معنوي در زندگي فرد مي تواند منجر به افزايش رابطه با خويشتن، ديگران و جهان بزرگتر شود . آنچه كه موجب شده است تا سازه معنويت به عنوان هوش مفهوم سازي شود آن دسته از مشاهدات و يافته ها بيان كننده اين واقعيت هستند كه كاربست الگوهاي ويژ ه اي از افكار، هيجان و رفتار كه معمولا در زير مفهوم دين و معنويت به آنها پرداخته ميشود ،در زندگي روزمره مي توانند موجب افزايش سازگاري و بهزيستي انسان شوند .در تعاريف متفاوتي كه از مفهوم هوش وجود دارد بر توان آن براي درك روابط، سازگاري با موقعي ت هاي جديد، ظرفيت يادگيري و قدرت تفكر انتزاعي تأكيد شده است.هوش معنوي سازه هاي معنويت و هوش را درون يك سازه جديد تركيب مي كند. در حالي كه معنويت با جستجو و تجربه عناصر مقدس،معنا، هوشياري اوج يافته و تعالي در ارتباط است،هوش معنوي مستلزم توانايي هايي است كه از چنينموضوعات معنوي براي تطابق و كنش اثربخش و توليد پيامدهاي با ارزش استفاده مي كند .

توحید درمانی

توحید درمانی بصورت کنونی یک تاریخچه ی 25 ساله دارد. می توان گفت توحید درمانی ترکیب طبیعی برداشت اسلامی از سرشت و فطرت انسان و نظریه و روش درمانی روان شناسی انسان گرا است. با ایجاد توحید درمانی برای اولین بار نظریه اسلام به عنوان یک نظریه ی روان شناختی جدید و یک شیوه ی روان درمانی شکل گرفته است. گرچه توحید درمانی در بستر تاکید اسلام بر وحدت، به عنوان اصل حاکم بر عالم، پدید آمده، پیشینه پر بار مشترکی با رویکرد های انسان گرا، گشتالتی، وجودی-پدیدار شناختی و شخص محور شناختی دارد. جلالی طهرانی که ارائه دهنده این روش درمانی است، یک پیشینه خانوادگی وابسته به اندیشوران اسلامی را دارد. وی مطالعات روان شناختی خود را در ایران در اوایل دهه 1970 آغاز کرده است. این مطالعات با تجدید حیات چشمگیر تفکر اسلامی در بسیاری از نقاط جهان مصادف بوده است.

هدف توحید درمانی آشکار ساختن درون مایه زندگی،دریافت کلی از هدف و معنا و پدیدار کردن یک انگیزش محوری در زندگی می باشد. یک درون مایه زندگی دینی که بطور واقعی پذیرفته شده، به طور منحصر به فردی وحدا بخش می باشد،زیرا تمام جنبه های زندگی را در برگرفته و از آن فراتر می رود. توحید درمانی این اصل روان شناسی اسلام گرا را که انسان هسته درونی مثبتی دارد و این عقیده اسلامی را که این هسته درونی مرکز عقل است، را می پذیرد.هدف از درمان بیدار کردن و آشکار ساختن عقل است. درمانی ارائه می شود تا بتوانیم به این مرکز عقل دست یافته و موانع شخصی هر فرد را در راه رسیدن کنار بگذاریم. وقتی مرکز عقل آشکار می شود، فرد را به رفتار های فضیلت آمیزجذ و به منبع همه ی فضیلت ها هدایت می کند.

ابزاری اصلی برای تغییر، رابطه درمانی است. کلید این رابطه درمانی، نگرش مبتنی بر باور احترام و پذیرش است. درمانگر از طریق ارتباط درمانی، حضور درمانی، همدلی و علاقه مندی عمیق شخصی، به مراجع نزدیک می شود. ویژگی اولیه مراحل توحید درمانی، کار کردن بر روی مشکل مطرح شده است. علاوه بر استفاده از روش های کلاسیک همدلی، با استفاده از گروه حمایتی، توجه گسترده تری به مشکل مطرح شده مبذول می گردد. وقتی فشار مشکل مطرح شده رو به کاهش می گذارد، فرد در تماس با مرکز عقل خود قرار میگیرد. مراجع با درک ماهیت رابطه درمانی و ویژگی های درمانگر که به عنوان الگو مشاهده می کند و با عمل بر مبنای انگیزش درونی با استفاده از فضایل، در بر آوردن احتیاجات زندگی اش مبادرت می کند.مراجع این فضایل را عمیقا رضایت بخش می یابد و در صدد راه هایی برای استفاده وسیع تر از آنها بر می آید.

درمان از این تلاش ها حمایت میکند و فرد درمی یابد که این فضایل و نظام معنایی چارچوبی است که در آن فضیلت آشکار می گردد و در سراسر زندگی به کار گرفته می شود. بنابراین، درمان پیوسته در جریان است. فرد در امتداد مسیر رشد،هر چه بیشتر به توحید رسیده تا در نهایت به هدف نهایی، یعنی قرب پروردگار سبحانه و تعالی نایل خواهد گردید.

در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمن هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است.

جامی به نقل از صادقی ، بر اساس متون مذهبی مولفه های ذیل را برای هوش معنوی برشمرده است:

  • مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری
  • تشخیص و دریافت پیام های معنوی از پدیده ها و اتفاقات
  • سوال و دریافت جواب معنوی در مورد منشا و مبدا هستی، مبدا و معاد
  • تشخیص قوام هستی و روابط بین فردی بر فضیلت عدالت انسانی
  • تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج و خطا و بکارگیری عفو و گذشت در روابط بین فردی
  • تشخیص الگو های معنوی و تنظیم رفتار بر مبنای الگوی معنوی
  • تشخیص کرامت و ارزش فردی و حفظ و رشد شکوفایی این کرامت
  • تشخیص فرایند رشد معنوی و تنظیم عوامل درون و بیرونی در جهت رشئ بهینه این فرایند معنوی
  • تشخیص معنای زندگی، مرگ و حوادث مربوط به حیات، نشور مرگ و برزخ، بهشت و دوزخ روانی
  • درک حضور خداوندی در زندگی معمولی
  • درک زیبایی های هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر
  • داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشا دانش است نه استدلال و قیاس
  • داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد
  • هوش معنوی باعث فهم بطون قرآنی می شود و موجب می شود افراد کلام انبیا را راحت تر وبا عمق بیشتر درک نمایند
  • هوش معنوی در فهم داستان های متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستان ها کمک فراوانی می کند.
  • هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت الولالباب بکار رفته است، باعث می شود افراد به جوهره  حقیقت پی ببرند و از پرده های اوهام عبور نمایند.

هرچند عرفای اسلامی نیز این مولفه را ذکر نموده اند، ولی از آنجا که این مولفه ها به انسان بینش می دهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی می شوند، می توان آنها را جزء مولفه های معنوی قلمداد نمود.عوامل موثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزه داری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن می توانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند.

منبع

آرمنده،امیر(1394)، اثربخشی درمان شناختی –هیجانی معنوی  SCET))بر روی بحران هویت زندانیان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0