مدل هاي طبقه بندي سرمايه فكري

در زمينه طبقه بندي اجزاء سرمايه فكري تا كنون مدل هاي زيادي ارائه شده است  هريك از طبقه بنديها از جهاتي به تبيين اجزاي سرمايه فكري پرداخته است در ادامه اين طبقه بندي ها را با نام محققان آنها ذكر مي كنيم و به شرح اجزاي اين طبقه بندي ها مي پردازيم ولي بايد توجه داشت كه همانند سرمايه فكري، هنوز يك تعريف طبقه بندي جهان‌شمولي درباره اجزاء سرمايه فكري وجود ندارد ليكن از جهت زيادي شباهتهايي بين تعاريف مختلف مشاهده مي شود و تمامي اين تعاريف و طبقه بنديها بر اين اصل استوارند كه سرمايه فكري، مجموع داراييهاي ناملموس سازمان اعم از دانش(بخشي از سرمايه انساني)، سرمايه ساختاري، سرمايه ارتباطي، سرمايه سازماني، سرمايه داخلي و سرمايه خارجي است برخي از طبقه بنديهاي ارايه شده به شرح زير است:

1   طبقه بندي بونتس سال 1998 و2000
2   طبقه بندي استيوارت در سال 1997
3    طبقه بندي گوران روز در سال  1997
4    طبقه بندي آمي بروكينگ
5    طبقه بندي سويبي در سال 1997
6    طبقه بندي  ايستيس و همكارانش
7    طبقه بندي ادوينسون و همكارانش
8     طبقه بندي چن و همكارانش
9    طبقه بندي هاناس و لوندال
10    طبقه بندي پتي و گيوتري
11    طبقه بندي سازمان همكاري و توسعه اقتصادي
12    طبقه بندي ليم و داليموردر سال 2004
13    طبقه بندي كاپلن و نورتون

ادوينسون و مالونه

اين دو نفر در طرح ارزش اسكانديا خود، سرمايه فكري را به دو جزء سرمايه انساني و سرمايه ساختاري ارائه كرده اند . در اين طبقه بندي “ادوينسون” و” مالونه “، سرمايه مشتري را در زير و زمره سرمايه ساختاري قرار داده است كه در بيشتر طبقه بندي ها ديگر اين كار صورت نگرفته است و براي سرمايه ساختاري دو سرمايه سازماني و مشتري را در نظر گرفتند و براي سرمايه سازماني نيز دو سرمايه فرايندي و نوآوري را مطرح كردند.در اين طبقه بندي سرمايه سازماني شامل فلسفه سازمان، سياست ها و سيستم هايي براي استفاده از قابليت هاي سازمان است و سرمايه فرايندي شامل مالكيت معنوي و ساير دارايي هاي نامشهود است .

روس و همكارانش

“روس” و همكارانش نيز سرمايه فكري را به سه سرمايه انساني شامل شايستگي، طرز فكر و چابكي يا زيركي فكري و سرمايه ساختاري شامل همه ساختارها و فرايندها و مالكيت معنوي سازماني و دارايي هاي فرهنگي و سرمايه ارتباطي شامل روابط با ذينفعان داخلي و خارجي يك شركت تقسيم مي كند ولي بعدا “روس” يك جزء سرمايه ديگري را بنام سرمايه بهبود و بازسازي را به طبقه بندي خود افزود كه اين سرمايه شامل حق اختراعات جديد و تلاش هاي آموزشي است.

بونتيس

“بونتيس” ابتدا به سه نوع سرمايه انساني، ساختاري، مشتري اشاره كرد و در سال 2000 طبقه بندي خود را به صورت سرمايه انساني، سرمايه ساختاري، سرمايه ارتباطي و دارايي يا مالكيت معنوي تغيير داد.منظور از سرمايه انساني سطح دانش فردي است كه كاركنان يك سازمان داراي آن مي باشند كه اين دانش معمولاً بصورت ضمني مي­باشد. منظور از سرمايه ساختاري كليه دارايي­هاي غيرانساني يا قابليت‌هاي سازماني است كه براي برآورد شدن نيازهاي بازار مورد استفاده قرار مي گيرد و منظور از سرمايه ارتباطي كليه دانش قرار گرفته شده در روابط يك سازمان با محيط خود شامل مشتريان، عرضه­كنندگان، مجامع علمي و غيره است كه به عقيده ايشان مهمترين جزء يك سرمايه ارتباطي، سرمايه مشتري است بخاطر اينكه موفقيت يك سازمان در گرو سرمايه مشتري آن است و منظور از مالكيت معنوي، آن قسمت از دارايي‌هاي نامشهود است كه براساس قانون مورد حمايت و شناسايي قرار گرفته است مانند كپي رايت، حق اختراع و حق امتياز.

به عقيده “بونتيس” در بين اين سرمايه هاي فكري، سرمايه انساني مهم است به خاطر اينكه منبع نوآوري و بازسازي استراتژيك است كه از يك جلسه طوفاني فكري يا يك رويا پردازي در اداره و يا كنارگذاشتن فيلهاي قديمي توسط كاركنان و يا ازطريق بهبود مهارتهاي شخصي وغيره حاصل مي شود. همچنين” بونتيس” به وجود يكسري روابط متقابل ميان اجزاء سرمايه‌هاي فكري معتقد است به اينصورت كه حتي اگر يك سازمان داراي سرمايه انساني مناسب باشد ولي داراي يك سرمايه ساختاري مناسب نباشد نمي‌تواند از دانش قرار گرفته شده در افراد خود استفاده كند و بالتبع هم نمي‌تواند به سرمايه مشتري خود، پاسخ مثبتي دهد.

بروكينگ

“بروكينگ” در طبقه بندي خود به دارايي‌هاي انسان محور و دارايي‌هاي زير ساختاري و مالكيت معنوي و دارايي‌هاي بازار اشاره كرده است. منظور از دارايي هاي انسان محور، مهارت ها، تونايي ها، تخصص، توانايي هاي حل منمودار و سبك هاي رهبري است و منظور از دارايي هاي زير ساختاري، همه ي تكنولوژي ها، فرايندها و متدولوژي‌ها است كه يك سازمان را قادر مي سازد و منظور از مالكيت معنوي، حق امتياز و علايم يا مارك هاي تجاري و دانش فني است و منظور از دارايي هاي بازار، مشتريان، وفاداري مشتريان و كانال هاي توزيع است.

سويبي

“سويبي” طبقه بندي خود را بصورت ساختار داخلي، ساختار خارجي و شايستگي كاركنان ارائه كرده است. اين طيقه بندي ايشان بنام ناظر دارايي نامشهود معروف است. منظور از شايستگي كاركنان همان سرمايه انساني مطرح شده در طبقه بندي هاي قبلي است و منظور از ساختار داخلي، سرمايه ساختاري يا سازماني و منظور از ساختار خارجي، سرمايه مشتري يا ارتباطي است البته بايد توجه داشت كه سويبي چهار حوزه كليدي را در سه جزء خود قرار داده كه عبارتند از رشد، كارايي، پايداري و بازسازي. براساس اين چارچوب يكسري شاخص هايي استخراج كردند.

منظور از شايستگي فردي كاركنان، توانايي و ظرفيت آنها براي عمل كردن در موقعيت ها و شرايط مختلف است و منظور از ساختار داخلي هم شامل فرهنگ رسمي داخل سازمان و نيز شامل حق امتيازها، مفاهيم، مدل ها، پايگاه داده ها و سيستم هاي داخلي است و ساختار خارجي شامل روابط سازمان با مشتريان ، عرضه كنندگان شهرت و مارك هاي تجاري است.به عقيده “سويبي” شايستگي فردي كاركنان (سرمايه انساني) براي يك سازمان حياتي است بخاطر اينكه بدون وجود آن، سازمان قادر به فعاليت نيست و اين شايستگي شامل مهارت ها، آموزش، تجربيات و غيره است.

استوارت

“استوارت طبقه بندي خود را بصورت سرمايه انساني، سرمايه ساختاري، سرمايه مشتري ارائه كرد در اين طبقه بندي سرمايه انساني در واقع كاركنان يك سازمان است كه مهمترين دارايي يك سازمان است و منظور از سرمايه ساختاري، دانش قرار گرفته شده در فناوري اطلاعات و همه ي حق امتيازها و طرح و مارك هاي تجاري است و منظور از سرمايه مشتري، اطلاعات مربوط به بازار است كه براي جذب و حفظ مشتريان بكار گرفته مي شود. اين طبقه بندي تاحدودي به طبقه بندي اوليه “بونتيس” مشابه است .

يوستك و همكارانش

“يوستك” و همكارانش، سرمايه فكري را به دو قسمت شامل كالاهاي نامشهود و شايستگي هاي نامشهود تقسيم مي كنند كه كالاهاي نامشهود ، دارايي هايي هستند كه مي توان آنها را خريد و فروش كرده و به نحو مناسب از آنها حفاظت و ذخيره كرد مانند كپي رايت ها، علايم تجاري، طراحي ها، دانش فني ، رازهاي تجاري و فرانشيــزها. همچنين ايشان و همكارانش معتقد هستند كه اين كالاهاي نامشهود را مي‌توان به نمودار عيني‌تري ارزش‌گذاري كرد اما شايستگي‌هاي نامشهود به عوامل متمايز و مشخصي از مزيت رقابتي اطلاق مي شود كه يك شركت را از ساير رقبا متمايز مي كند كه شامل شايستگي هاي نوآوري، شايستگي هاي ساختاري، شايستگي هاي بازاري و منابع انساني است.

پتي

درطبقه بندي سازمان براي همكاري و توسعه اقتصادي به دو سرمايه انساني و سازماني (ساختاري) اشاره مي كند و سرمايه فكري را بصورت ارزش اقتصادي اين دو مجوعه دارايي هاي نامشهود (سرمايه انساني و سرمايه ساختاري) توصيف مي كند.سرمايه سازماني به چيزهايي مانند مالكيت سيستم هاي نرم افزاري ، شبكه هاي توزيع و زنجيره هاي عرضه اطلاق مي شود و سرمايه انساني شامل منابع انساني درون سازمان و منابع انساني خارج از سازمان است كه منابع انساني درون وخارج سازمان شامل كاركنان و مشتريان و عرضه كنندگان است.

چن و همكارانش

“چن” و همكارانش معتقد هستند كه سرمايه فكري از چهار طبقه و عنصر زير تشكيل شده است:

  • سرمايه انساني
  • سرمايه مشتري
  • سرمايه نوآوري
  • سرمايه ساختاري

ولي آنها معتقد هستند كه اين ساختار و اجزاء سرمايه فكري بسيار ضعف و شكننده است مگر اينكه با يكسري روابط مستمر و بهم پوسته اي حمايت شوند در واقع آنها بر روابط بين اجزاء سرمايه فكري تاكيد بيشتري دارند تا بر اجزاء آن .همچنين در يك طبقه بندي ديگر از سوي جامعه تكنولوژي هاي اطلاعاتي كميسيون اروپايي سرمايه فكري به عنوان و بصورت يك جريان سرمايه اي بهم پيوسته اي بين اجزاء و عناصر سرمايه اي آن در نظر گرفته شده است.

در اين طبقه بندي چن و همكارانش ،منظور از سرمايه  انساني كه در واقع مبنا و اساس سرمايه فكري است دانش، مهارت ها و توانايي ها و طرز فكر كاركنان درباره كسب و كار است.از نظر آنها در واقع اين سرمايه انساني است كه مي تواند دانش را به ثروت تبديل كند و از طرف ديگر اين سرمايه انساني است كه اشكال عملياتي سه سرمايه ديگر را تعيين مي كند. بطور دقيق تر، تعريف اجزاء سرمايه هاي فكري از نظر “چن” و همكارانش به شرح زير است:

الف) سرمايه انساني بيانگر دانش ضمني فراگرفته شده در ذهن و افكار كاركنان است. سرمايه انساني يك منبع مهم از نوآوري و بازآفريني يك شركت است و سرمايه انساني بصورت تركيبي از شايستگي ها، طرز فكر و خلاقيت كاركنان تعريف مي شود. شايستگي كاركنان در واقع بخش سخت افزاري سرمايه فكري است كه شامل دانش، مهارت ها واستعداد هاي كاركنان و منظور از دانش فني و دانشگاهي است و مهارت هاي كاركنان در واقع توانايي انجام وظايف و تكاليف عملي كاركنان است كه از طريق تمرين حاصل مي‌شود و برخي از آنها از طريق تحصيلات بدست مي آيد. طرز فكرها در واقع بخش نرم‌افزاري سرمايه فكري است كه شامل انگيزه براي كار و رضايت از كار است و در واقع به عنوان پيش شرطي براي نمايش شايستگي هاي كاركنان در نظر گرفته مي شوند. خلاقيت كاركنان آنها را قادر مي سازد تا از دانش خود استفاده كنند و بطور مستمر نوآوري داشته باشند و بنابراين عامل مهم در گسترش و ايجاد سرمايه فكري يك شركت است.

ب) سرمايه ساختاري با سيستم و ساختارهاي يك موسسه سر وكار دارد و در واقع روال‌ها و روتين‌هاي يك كسب و كار است. يك موسسه با سرمايه ساختاري قوي مي تواند شرايط مساعد و مناسبي را براي استفاده و بهره برداري از سرمايه انساني ايجاد كند و به سرمايه انساني اجازه دهد تا از توان بالقوه خود نهايت استفاده را ببرد و بنابراين باعث افزايش سرمايه نوآوري و مشتري مي شود.

سرمايه ساختاري را مي توان بصورت فرهنگ، ساختار سازماني، يادگيري سازماني، فرايندهاي عملياتي و سيستم هاي اطلاعاتي تقسيم كرد. هر كدام از اجزاء سرمايه ساختاري مي توانند بر روي سه سرمايه ديگر و بخصوص سرمايه انساني تاثير بگذارند و متقابلاً از آنها تاثير بپذيرند براي مثال يك فرهنگ قوي مي تواند عامل مهمي در انگيزش كاركنان باشد. سرمايه نوآوري با ارائه (معرفي) تركيب جديدي از عوامل حياتي و ضروري توليد در درون يك سيستم توليدي اطلاق مي شود ،اين سرمايه مي تواند شامل محصولات جديد، تكنولوژي‌هاي جديد، بازار جديد، مواد جديد و تركيب جديد باشد با افزايش اهميت دانش، سرمايه نوآوري به جزء مهمي از سرمايه فكري تبديل مي‌شود و اين سرمايه مي‌تواند به سه جزء موفقيت‌هاي نوآوري، مكانيسم‌هاي نوآوري و فرهنگ نوآوري تقسيم شود.

ج) از دیدگاه “بونتیس” ، سرمايه مشتري به ارزش دانش قرار گرفته شده در كانال هاي بازاريابي يك سازمان اطلاق مي شود كه يك موسسه از طريق انجام كسب و كارهاي خود آن را خلق و ايجاد مي كند. درمقايسه با سه سرمايه ديگر اين سرمايه داراي اثرات مستقيمي بيشتر بر روي تحقق ارزش يك شركت است و بطور فزاينده اي به عامل مهمي در كسب و كارها تبديل شده است.

پتي و گويتر

طبقه بندي ارائه شده توسط اين دو ناظر دارايي‌هاي نامشهود “سويبي” را به نمودار جدول زير كه شاخص هاي مناسبي را به اين چارچوب اضافه كردند اصلاح كردند:

مالكيت معنوي شامل حق امتياز، كپي رايت، علايم تجاري؛سرمايه هاي زير ساختاري شامل فلسفه مديريت، فرهنگ شركت؛ سيستم هاي اطلاعاتي و سيستم هاي شبكه سازي و روابط ماليسرمايه ساختاري (سازماني)؛

ساختار دروني

مارك هاي تجاري، مشتريان، وفاداري مشتريان، همكاري هاي تجاري، توافقات مربوط به گواهي نامه و اجازه نامه ها، توافقات فرانشيز و…سرمايه مشتري (ارتباطي)،

ساختار بيروني

دانش فني، تحصيلات، دانش مرتبط با كار، شايستگي مرتبط با كار، روحيه كارآفريني، توانايي هاي مربوط به نوآوري و اثرگذار بودن قابليت تغيير يا انعطاف پذيري شايستگي حرفه ايسرمايه انساني؛ شايستگي كاركنان

در واقع كار اين دو، انطباق چارچوب ناظر دارايي هاي نامشهود “سويبي” در چارچوب طبقه بندي هاي متداول ديگر شامل سرمايه انساني ، سرمايه ساختاري و سرمايه مشتري بوده است.

هانناس و لوونداهل

اين دو نفر دارايي ها و يا منابع ارتباطي و شاستگي تقسيم كرده اند. منظور از شايستگي، توانايي انجام يك وظيفه يا كا معين است كه اين شايستگي در دو سطح فردي شامل دانش، مهارت و استعداد و در سح سازماني شامل رويه ها، تكنولوژي و پايگاه داده وجود دارد. منابه ارتباطي به شهرت يك سازمان و وفداري مشتريان آن اطلاق مي شود. بعدا “لوونداهل” اين طبقه بندي را قدري جزئـي تر كرد .

طبقه بندي مر و اسچوما

اين دو سرمايه فكري را بصورت گروهي از دارايي هاي دانش تعريف مي كنند كه به يك سازمان اختصاص دارد و جزء ويژگي سازمان محسوب مي شود و بطور قابل ملاحظه اي از طريق افزودن ارزش به بهبود وضعيت رقابتي سازمان منجر مي شود.

ليم و داليمور

“ليم” و “داليمور” اين مفهوم سرمايه فكري را از طريق ارتباط دادن آن با دو مفهوم دانش فني مديريت و دانش فني بازاريابي، تشريح و طبقه‌بندي مي‌كنند. شايستگي يك شركت براي رويكرد مديريت استراتژيك شامل سرمايه انساني، سرمايه شركتي سرمايه كاركردي و سرمايه تجاري(كسب و كار) است و روابط يك شركت براي رويكرد بازاريابي استراتژيك شامل سرمايه مشتري، سرمايه عرضه كنندگان، سرمايه هم پيماني و سرمايه سرمايه گذاري است. نمودار اين طبقه بندي در زير ارائه گرديده است.

طبقه بندي نورتون و كاپلان

“نورتون” و” كاپلان” كارت امتيازي خود در سال 1992 ارائه كردند كه اين چارچوب ابتدا عملكرد يك سازمان را در چهار حوزه يا ديدگاه مشتري، فرايندهاي داخلي، رشد و يادگيري و مالي اندازه گيري مي كرد. اين چارچوب بيانگر يك مجموعه از روايط علي– معلولي ميان معيارهاي خروجي محرك هاب عملكردي يك سازمان بود. اين چارچوب مي توانست نتايج مالي و نامشهود يك سازمان را بطور همزمان كنترل و اندازه گيري كند. با نگاهي به اين چارچوب اين نكته مشخص مي شود كه ديدگاه مشتري همان سرمايه مشتري و ديدگاه رشد و يادگيري همان سرمايه انساني و ديدگاه فرايندهاي داخلي همان سرمايه ساختاري و ديدگاه مالي همان سرمايه مالي و مشهود است. اين چارچوب به علت كاربرد و برنامه ريزي استراتژيك، اندازه گيري عملكرد و دارايي هاي نامشهود از معقوليت بسياري برخوردار شده است.

طبقه بندي كنفدراسيون اتحاديه هاي تجاري دانمارك

يكي ديگر از طبقه بندي هاي ارائه شده طبقه بندي كنفدراسيون اتحاديه هاي تجاري دانمارك است كه سرمايه فكري را متنمودار از افراد ، بازار و سيتم ها مي داند.در اين مدل افراد بيانگر مديران و كاركنان درون سازمان است و به آن چيزي كه مي توان انجام دهد حتي بصورت جمعي سرمايه انساني اطلاق مي شود. سيستم، دانش موجود در سازمان است كه مستقل از افراد است و بازار، شامل روابط سازمان با بيروني ها است مانند عرضه كنندگان، توزيع كنندگان و مشتريان .اين سه جزء مدل ،بطور نزديكي بهم پيوسته شده اند .براي مثال موفقيت يك تكنولوژي جديد به شايستگي و آموزش كاركنان بستگي دارد .

منبع

عنايي، سيد حميد(1394)، رابطه بين سرمايه فكري و عملكرد مالي شركتها، پایان نامه کار شناسی ارشد، مديريت صنعتي، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0