مدل اجرای چابکی از نظر شریفی و ژانگ

شریفی و ژانگ چابکی را اینگونه تعریف می کنند: توانایی فائق آمدن بر چالشهای غیر منتظره برای مقابله با تهدیدات بی سابقه ی محیط کاری، و کسب مزیت و سود از تغییرات به عنوان فرصتها.  شریفی و ژانگ بر مبنای مرور ادبیات، نظر سنجی آزمایشی و چندین مصاحبه با مدیران صنعتی ، یک ساختار اولیه و مدل مفهومی از چابکی تهیه و تنظیم کردند. در تحقیق انها ، پنج فرضه برای متدولوژی دست یابی به چابکی در نظر گرفته شد:

چابکی یک توانایی و خصیصه است که به وسیله آن، هر شرکت تولیدی میتواند در نظام جدید محیط کاری و در سطح جهانی دوام بیاورد.سازمانهای مختلف از نظر نوع روشی که به محیط متغیر کسب و کار واکنش نشان میدهند، تفاوت دارند و بنابر این به سطوح مختلفی از چابکی نیاز دارند. چابکی به معنای واکنش به تغییراتی است که شرکتی در پیش روی خود دارد و در اینده هم آن واکنش به عنوان خصیصه ای برای شرکت خواهد بود. از این رو ف روشی که شرکت باید در شرایط متلاطم محیط کاری عمل کند ، تابع مستقیمی از تغییرات موجود در محیط کسب و کار و موقعیت راهبرد شرکت است.

چابکی عبارت است از یک واکنش راهبردی به ملاکها و شاخصهای جدید دنیای کسب و کار بوده و از دیدگاه کاربردی ، به معنای استفاده راهبردی از روشهای کسب و کار ، فرایندهای تولید و مدیریت کارکردها و ابزار هاست که اکثرا آنها قبلا توسط صنایع مختلف برای اهداف خاصی استفاده شده اند و برخی نیز به منظور تسهیل قابلیت هایی که برای چابکی مورد نیاز هستند ، در حال تهیه و تدوین می باشند. سیستم یا فناوری اطلاعاتی در بالاترین سطح از خطوط زمانی، پوشش، توانایی ابلاغ ، ثبت و ضبط و تبادل داده ها و غیره ، شرکت تولیدی چابک را از سیستمهای سنتی ، متمایز می سازد.

با ملاحظه این فرضیه ها، در ابتدا بک مدل مفهومی از ادبیات نظری حاصل شد که مشتمل بر سه قسمت عمده بود: اول، محرکهای چابکی که تغییرات موجود در محیط کسب و کار هستند که شرکت را به یافتن جایگاه جدید در انجام کسب و کار، و نیز یافتن مزیت رقابتی تحریک و ترغیب می کنند. بر اساس ادبیات ، این محرکهای شرکت را به بازبینی مجدد راهبرد و اصلاح یا تعدیل آن تحریک خواهند کرد تا در آن صورت ، چابکی شدن به طور جدی مد نظر همگان قرار گیرد.

قابلیت های چابکی دومین قسمت از این مدل است که سرفصلهای اساسی توانایی های لازم برای واکنش به تغییرات را مجسم میسازند(قابلیتهایی چون شایستگی، انعطاف پذیری ، سرعت و پاسخ گویی ) و در پایان مدل ، توانمندسازی های چابکی قرار دارند که به عنوان ابزارهای دست یابی به قابلیتهای چابکی عمل میکنند. البته میتوان این توانمند سازها را در چهار عرصه مهم از محیط تولیدی و خدماتی یافت: سازمان، کارکنان، فناوری و نو آوری. بدون شک ، ایجاد توانمندسازی های فوق الذکر بدون تلاش ادغام و یکپارچه سازی کل مجموعه، و نیز بدون همایت قوی از سوی فناوری یا سیستم اطلاعاتی میسر نخواهد بود.

بر طبق مدل بالا ، از آنجا که سازمانها با تغیرات و فشارهای متفاوتی مواجه میشوند، سطح چابکی مورد نیاز آنها نیز ممکن است متفاوت باشد. سطح چابکی مورد نیازف تابعی از عوامل متنوعی چون آشفتگی محیط بازار ، محیط رقابتی، خصوصیات شرکت، محرکهای خارجی نظیر انتظارات مشتریان ، فناوری، و عوامل اجتماعی است. زمانی که سطح چابکی مورد نیاز سازمان مشخص گردد، ارزیابی و آنالیز سطح چابکی فعلی سازمان صورت می پذیرد. تفاوت میان سطح فعلی و سطح مورد نیاز را می توان مبنایی برای تصمیمات آتی تلقی نمود. در ادامه، برای بهبود وضعیت چابکی سازمان ، باید اندازه گیری قابلیتهای موجود و یافتن قابلیتهای مفقوده را در دستور کار قرار داد. لازمه این کار شناسایی و طبقه بندی و تغییرات و فشارهای محیطی سازمان، و نیز تجزیه و تحلیل اثرات آن تغییرات بر سازمان است. گام نهایی در این مدل مفهومی، یافتن عوامل تسهیل کننده چابکی ، اجرای آنها و تعیین سطح چابکی به دست آمده از طریق فرایند ارزیابی عملکرد و انجام اقدامات اصلاحی است.

منبع

 رستمی، رسول(1394)، عملکرد تشکیل گروههای کاری رسمی و نقش آن در چابکی نیروی کار، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0