مدلهای جریان اطلاعات
مدل ارتباطات علمی و انتقال فناوری یا “اسکات” توسط آکوف در سال 1976 در مقیاس ملی مطرح گردید. در این مدل ویژگیهایی بیان شده است که میتوان به مدلهای جریان اطلاعات نیز تعمیم داد. برخی از ویژگیها به شرح ذیل هستند:
- مدل بايد انعطافپذير باشد و با تغيير در نيازهاي استفادهكنندگان، مشاركتكنندگان، و ذينفعان؛ محيط اجتماعي؛علوم و فناوريهاي مرتبط سازگار باشد.
- مدل بايد به بهترين شكل پاسخگوي نيازهاي افرادي باشد كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم به آنان خدمت ميكند.
- وقت پژوهشگران و فناوران يك منبع ارزشمند اجتماعي است و بنابراين مدت زماني كه صرف توليد، توزيع، دسترسي و استفاده اطلاعات ميشود بايد به كمترين مقدار ممكن كاهش يابد.
- خدمات فراهم آمده از طريق «اسكات» بايد براي تمامي افرادي كه علاقهمند به آن امكانپذير باشد.
- اطلاعات بايد براي عموم افراد امكانپذير باشد و محدوديت دسترسي به اطلاعات و خدمات فقط بايد به دلايل حريم خصوصي، امنيت ملي و حفظ حقوق خصوصي اعمال شود.
- مسؤوليت اصلي تعيين ربط، افزونگي و سودمندي اطلاعات بايد بر عهده كاربران سيستم باشد و سيستم بايد به طور دقيق و موثق و با كمترين هزينه زماني و مالي، امكان چنين قضاوتهايي را براي آنها فراهم آورد.آلیستر داف در مقالهای تحت عنوان “چند الگوی زنجیره اطلاعات از دوران پس از جنگ” با نگرشی تاریخی- تطبیقی چند مدل مهم از جریان اطلاعات را که پس از جنگ جهانی دوم ظهور کرده بود مورد بحث و بررسی قرار داده و هدفش تشریح مواردی است که روشنگر وجوهی از اطلاعات علمی و رفتار آن هستند. برخوردار بودن از رویکردی بدیع، تثبیت تمایزات یا طبقهبندی سودمند و قابلیت تبیین تاثیر فنآوری اطلاعات، معیارهای اصلی گزینش این هشت مدل بودهاند، که به شرح ذیل میباشد:
توزيع اطلاعات علمي
كنفرانس اطلاعات علمي 1948 انجمن سلطنتی را نقطه عطفي در تاريخ اطلاعرساني ميدانند. مقالهاي كه اركهات سال 1948 با عنوان “سازمان توزيع اطلاعات علمي و فني” در اين كنفرانس ارائه كرد، احتمالاً حاوي اولين الگوي زنجيره اطلاعاتي پس از جنگ بود. طرح منظم و سلسله مراتبي است. در بالا، سازمانهاي پژوهشي، دانشگاهي و صنعتي قرار دارند كه اطلاعات را توليد ميكنند. در وسط، مراحلي كه اطلاعات علمي به طور معمول از آنها گذر ميكند (انتشار و توزيع) و چند نهاد كليدي (كتابخانهها و مراكز چكيدهنويسي) قرار گرفتهاند و در پايين، استفادهكنندگان فرضي اطلاعات (صنعت، سازمان پژوهشي و بخش آموزشي) قرار دارند.
اركهارت با بيان قاعده كلي نظريه زنجيره اطلاعات، بيان نمود كه مشكل نهادين اصلي، بهبود مسيرهاي جريان يا جايگزيني آنها با مسيرهاي بهتر است. دوران بلافاصله پس از جنگ، علاوه بر متون خاكستري (گزارشهاي منتشر نشده) با مشكل ويژه اطلاعات طبقهبندي شده [محرمانه] مواجه بود. اركهارت با اظهار تأسف از اينكه بخش قابل توجهي از ماحصل پژوهش محرمانه نگهداشته ميشود، استدلال نمود كه هر نهاد صنعتي يا دولتي ناگزير از مرور گزارشهاي محرمانه خود به صورت دورهاي است تا ببيند ميتوان آنها را به عنوان بخشي از دانش فني و علمي عمومي در دسترس قرار دهد يا خير. چه با اين دستورالعمل موافق باشيم چه نباشيم، لازم است ميان زنجيره اطلاعات بالقوه و بالفعل و ميان آنچه كه هست و آنچه كه به نظر اطلاعرسانان بايد باشد، تمايزي بالقوه، مفيد و رسمي قائل شويم.
دومين گردنه اصلي، در مرحله توزيع خودنمايي ميكرد، يعني جايي كه جريان اطلاعات از ناشران به خوانندگان دچار نقصان بود. در اينجا اين فرض كه جريانها بايست بهبود يابند كاملاً درست به نظر ميرسد چرا كه اگر سندي جهت انتشار مناسب تشخيص داده شود متعاقب آن بايد حتيالامكان به صورت گسترده در دسترس قرار گيرد. اركهارت به عنوان راهحل پيشنهاد كرد كه يك كتابخانه ملي قدرتمند براي پيش بردن خدمات كتابخانهاي متون علمي و فني ايجاد شود. طرز فكر وي احتمالاً متاثر بوده است از عقايد ماركسيست و عقايد جي.د.برنال كه نظرياتش در خصوص نظام متمركز اطلاعات علمي در شوروي به اجرا درآمد؛ در آن زمان در غرب نيز نوعي اجماع سياسي در حمايت از مهندسي اجتماعي و مكتب گرايش به اصول اشتراكي وجود داشت. اما به نظر اغلب معاصرين، راهحل اركهارت اقتدارگرايانه به نظر ميرسد. در ارزش كتابخانه ملي شكي نيست اما امروزه برخلاف تصور اركهارت كمتر اطلاعرساني خواستار اين است كه به وي گفته شود چه چيز را بايست نمايهسازي كند. قبل از پرداختن به الگوي بعدي شايد لازم باشد بدانيد كه دكتر اركهارت خود اولين رئيس بخش واسپاري تازه تاسيس كتابخانه بريتانيا شد.
شبكه اسناد
بسياري از نگرانيهاي كنفرانس اطلاعات علمي انجمن سلطنتي حدود 20 سال بعد توسط جاج در مقالهاي با عنوان “واسطههاي امروزي كاربر سيستم: نظامهاي اطلاعاتي ملي و بينالمللي” احياء شد. جاج به عنوان متخصص ارشد اطلاعرساني سازمان همكاري و توسعه اقتصادي از گستردگي مسئوليت فكري آگاه بود. وي با هشدار در اين خصوص كه الگوي جريان اطلاعات علمي و فني در سطح يك کشور ناگزير شكلي پيچيده دارد، بيان كرد كه ميان ديدگاههاي دولتي و غيردولتي، ميان اطلاعات فني و پژوهشي و ميان كتابخانههاي سنتي و خدمات اطلاعاتي آيندهنگر تقابل وجود دارد. عليرغم ترديدش در مورد اينكه آيا زنجيره اطلاعات ميتواند هميشه به حد كافي در تسخير محمل دو بعدي كاغذ باقي بماند، وي الگوي بسيار خوبي به نام شبكه اسناد عرضه نمود.
جاج برخلاف اركهارت وجود متون خاكستري را مشكل تلقي نكرده، اما در عوض مسير نمودار وي مؤيد اين واقعيت است كه گزارشهاي فني منتشر نشده در مواقع ضروري ميتوانند توسط كتابداران متخصص مورد رسيدگي قرار گرفته و وارد چرخه شوند. در مورد اطلاعات منتشر شده، شكل انتشارات رديف اول و دوم را تفكيك نموده است. جاج ميتوانست با ارائه تعريفي از اين اصطلاحات غيرمطمئن بيشتر به رفع ابهام آنها بپردازد. انتشارات رديف اول معمولاً به منابع محتوي اطلاعات كامل از قبيل تكنگاشتها و مجلات علمي اشاره دارد، حال اينكه انتشارات رديف دوم بر منابع كتابشناختي دلالت ميكند. آنچنان كه خواهيم ديد، بسياري از الگوهاي بعدي نيز چنين تمايزي قائل شدهاند اما ضرورتاً همگي از اين اسامي استفاده نكردهاند. نميتوان انكار كرد كه اين موارد اساساً شيوههاي جداگانه دبيزش يا دكومانتاسيون هستند كه مشخصاً به الگوهاي مختلف رفتار اطلاعيابي پرداخته و انواع متفاوتي از نيازهاي اطلاعاتي را برآورده ميكنند، در عين حال نبايد فراموش كرد كه بسياري از دانشمندان موفق بدون اعتنا به مرزبنديهاي رسمي، به عنوان مثال از چكيدهها به مثابه منبع اصلي اطلاعات مستقل بهره ميگيرند. يكي از ضعفهاي ذاتي در الگوهاي خطي زنجيره اطلاعات اين است كه آنها با ارائه تصويري آرماني شده و از اينرو غيرحقيقي از جهان پيچيده واقعي، همه چيز را گروهبندي ميكنند.
در ميانه شكل كتابخانههاي عمومي، تخصصي و دانشگاهي را مييابيم كه نمونهاي از یک سنخ هستند. در زنجيره اطلاعات، كتابخانهها اغلب نقش لازمترين پيوند واسطه را به مثابه پل اصلي ميان نويسنده و خواننده ايفا كردهاند، همچون خورشيدي كه ديگر نهادها سيارهوار گرداگرد آن در چرخشند. اما مجبوريم بپرسيم چنين طرحهايي تا چه حد به حقيقت نزديك هستند؟ آيا در دهه 1960 (در حقيقت در هر عصري) چنين جايگاه ممتازي در زنجيره اطلاعات براي كتابخانه قائل بودهاند؟ از جامعهشناسي دانش در مييابيم كه الگوهاي جهان كاركردي از جايگاه سازنده الگو در جامعه هستند و از آنجا كه اغلب نمودارهايي كه مورد بحث قرار ميگيرند توسط كارمندان اطلاعاتي خلق شدهاند، اين احتمال ميرود كه نوعي خودفريبي يا توجيه در كار بوده باشد. به عبارت ديگر شكل گرفتن الگوي 2 در بخش اطلاعات علمي و فني سازمان همكاري و توسعه اقتصادي حداقل به نحوي توجيهگر اين است كه چرا كتابخانههاي تخصصي در مركز شبكه اسناد جاي داده شدهاند. اما جاج – به اعتبار خودش– به خوبي ميدانست كه همه پيوندها در زنجيره اطلاعات تابع نيروهاي اجتماعي و فنآورانه هستند و وضعيت ايستا نخواهد بود. او اخيراً چنين نوشته كه با وجود ارتباطات مستقيم سهل امروزي كه به لطف اينترنت ميسر شدهاند، الگوي كتابخانه محور 1967 ديگر مرده است.
اشاعه اطلاعات علمي و فني
كتاب درسي كلاسيك “به سوي نظامهاي اطلاعاتي بدون كاغذ” اثر لنكستر الگوي زنجيره اطلاعات بعدي ما را فراهم ميكند. با اين كه اين اثر به مسئله ظهور فنآوريها و ويژگيهاي برخي سناريوپردازيهاي برجسته براي سال 2000 ميپردازد
ساختار متون علمي
گفتيم كه زنجيره اطلاعات معرف ابعاد نهادين و دبيزشي ارتباطات علمي است. برخلاف نمودارهايي كه تاكنون بررسي شد، الگوي بعدي ما بر وجه دبيزشي يا سندآرايي اين معادله متمركز شده است. “ساختار متون علمي” سابرامانيام بنابر ادعاي “دايرهالمعارف كتابداري و اطلاعرساني” زنجيره اطلاعات محسوب ميشود. ظرافت اين الگو در به تصوير كشيدن شيوههايي نهفته است كه طي آنها منابع رديف اول به منابع رديف دوم مبدل ميشوند. جايگزينسازي، توصيفگر فرايند خلق جايگزینيهاي فكري براي مدارك رديف اول، يعني خلق رسانههايي چون كتابشناسيها، فهرستها، نمايهها، چكيدهها و خدمات آگاهيرساني جاري است. منابع رديف اول همچنين ميتوانند تحت اعمال بستهبندي مجدد و فشردهسازي قرار گيرند كه از اين طريق محتواي اطلاعاتي آنها به انحاء مختلف شناخته ميشود. حاصل اين اعمال خلق انواع فراوان متون رديف دوم است. استفاده از الگوي سابرامانيام براي اولين بار ما را قادر ميسازد تا تفاوت اساسي ميان مقاله يك مجله و ارجاع كتابشناختي آن و يا تفاوت ميان يك مدخل واژهنامهاي و رسالهاي درباب آن را به صراحت بيان كنيم و بديهي است كه چنين قدرت بياني نشانه پيشرفت در نظريه زنجيره اطلاعات در آینده است.
فرايند ديگري از جايگزين سازي را مشخص ميكند كه طي آن متون رديف دوم خود به متون رديف سوم منتقل شد. و كتابشناسي كتابشناسيها، واژهنامه واژنامهها و منابع كتابشناسي معروف به راهنماهاي متون را تشكيل ميدهند. نياز به يك لايه اضافي سندآرايي، البته نتيجه مستقيم رشد متون علمي در آنچه سابرامانيام در قاعدهبندي استاندارد انفجار اطلاعات آن را “نرخ نمايي” مينامد است. اغلب گفته ميشود كه اكنون در برخي حوزهها تعداد جايگزينها آنقدر زياد است كه زنجيره اطلاعات نه تنها نيازمند اطلاعات (منابع رديف اول) و فرا اطلاعات (منابع رديف دوم)، بلكه نيازمند فرا – فرا اطلاعات (منابع رديف سوم) نيز هست. اينكه درجه جايگزينسازي به نهايت خود رسيده يا نه موضوع جذابي براي تأمل است.
اكوسيستم ارتباطات علمي
ويليام گافمن و كٍنٍت وارن در كتاب مبتني بر تحقيق “نظامهاي اطلاعات علمي و اصل گزينش”چشماندازي تازه از زنجيره اطلاعات فراهم كردهاند. اكوسيستم ارتباطات علمي آنها. بر طبيعت چرخهاي و وابستگي متقابل عناصر در محيط اطلاعات علمي تاكيد دارد و از اينرو بيشتر شكل دوّار دارد تا مستطيلي. اين دانشمندان علم اطلاعرساني نيز همچون لنكستر و ديگران مقالات مجلات را واحد برتر حوزه ارتباطات علمي تلقي ميكنند. گفته ميشود دستور كار معمول اطلاعات، حركت از نويسنده به سوي مجله در قالب نسخه دستنويس و سپس بازگشت به جامعه مؤلفين بالقوه و بالفعل به صورت مقاله منتشر شده و متون رديف دوم مبتني بر آن است. اين عقيده در توجيه اين مسئله كه چرا كتابفروشيها كه در هر روايت عاميانهاي از زنجيره اطلاعات مهم به نظر ميرسند در الگوي مورد بحث جايي ندارند به ما كمك ميكند.
علاوه بر نويسندگان و مجلات، شكل دو ناحيه محيطي اصلي ديگر يعني انجمنها و كتابخانهها را نيز مشخص ميكند. هزينه بالاي اشتراك مجلات موجب مطرح شدن كتابخانهها به عنوان شرط لازم زنجيره اطلاعاتي مجلات ميشود. انجمنهاي علمي و حرفهاي نيز از طريق برقراري كنفرانسها و محاورهها و پشتيباني از مجلات، از پيشرفت علم حمايت ميكنند. كاركرد آنها گاهي در الگوهاي زنجيره اطلاعات مورد اغماض قرار ميگيرد. در مركز نمودار كارگزاران اعانهاي قرار دارند كه وجود آنها يادآور اين قضيه ناخوشايند كلي است كه كل اكوسيستم علمي مبتني بر پول – خزانه ملي- و از زمان تأليف اثر گافمن و وران به طرز فزايندهاي مبتني بر خزاين تجاري يا كمكهاي خيرخواهانه است. اقتصاد در حقيقت يكي از ابعاد در دست تأمل زنجيره اطلاعات است كه تفحص بيشتري ميطلبد. اگر نقصي وجود داشته باشد اين است كه نقش مهم ناشرين تجاري مجلات را ناديده ميگيرد. اين نقش مهم ناشي از مسئوليت نهادين آنها در پيوند دادن چرخهاي نويسندگان با خوانندگان و بالعكس است.
اولين الگو از الگوهاي ما فرايندهاي پالايش كيفي را به مثابه وجههاي حياتي از زنجيره اطلاعات برجسته ميكند. گافمن و وارن تصديق كردهاند كه هم اكنون دو صافي در حال فعاليت هستند: صافي اول در مرحله بسيار ابتدايي يعني زماني كه كارگزاران اعانهاي از ميان طرحهاي پيشنهادي پژوهش دست به گزينش ميزنند و صافي دوم در مرحله بسيار انتهايي يعني زماني كه داوران و ويراستاران مجلات، نسخ دستنويس مقالات را طي فرايند معروف به “بررسي دقيق” ارزيابي ميكنند. با اين حال آنها نيز همچون بسياري از مفسرين بعدي استدلال ميكنند كه يك اكوسيستم علمي بادوام هم اكنون به پالايش بيشتر نياز دارد و كتابخانهها ناحيهاي محيطي تشكيل ميدهند كه در آن قابليت زيادي براي مداخله وجود دارد. اولين دستورالعمل تجويزي آنها مبني بر اينكه بايد از كتابسنجي به صورت نظاممند در كتابداري نشريات استفاده كرد، قابل قبول بوده يا بايد باشد. با اين حال با پيشنهاد دوم آنها دال بر اينكه كتابدارها بايد تصميم بگيرند چه مقالاتي در ميان خوانندگان اشاعه يابد قطعاً بايد مخالفت كرد.
گافمن و وارن بيان ميكنند كه “عقلانيت اين نظام مبتني بر تلاش جهت توسعه شيوههاي كاهش جريان اطلاعات به سمت كساني است كه ارتباط مستقيمي با چرخه اطلاعات ندارند”. اما خطر بزرگتري كه در گسترش افراطي اشاعه گزينشي اطلاعات نهفته، اين است كه حاميان يا استفادهكنندگان كتابخانه به انگل مبدل خواهند شد. همچون ضربالمثل قديمي كه ميگويد “اگر يك ماهي به كسي دادي او را يك روز سير كردهاي اما اگر به او ماهيگيري بياموزي او را براي همه عمر سير كردهاي”، هدف كتابدارها نيز يقيناً بايستي هميشه افزايش استقلال حاميان در راستاي افزايش نقش فرد در زنجيره اطلاعات باشد نه كاهش آن.
زنجيره اطلاعات
طي دهههاي 1980 و 1990 بسياري از جوامع در حال سپري كردن يك انقلاب اطلاعاتي ناخوشايند بودند، “جامعه اطلاعاتي” بنابر تشكل اجتماعي فراصنعتي جديد ظهور كرد. هيچ بخشي از جامعه اطلاعاتي به اندازه جهان ارتباطات علمي از فنآوري اطلاعات متأثر نشد، انتشار اطلاعات نه تنها شاهد توسعه شديد مادي، همچون ماشيني شدن فرايند توليد و خلق طيف وسيعي از خدمات و محصولات رسانهاي نوين بوده است، بلكه گرايش نيز شديداً به سوي شيوه جديد تفكر مبتني بر مفهوم ايجاد پايگاههاي اطلاعاتي تغيير جهت يافته است.سرانجام كتابداري با بوغ و كرناي بسيار پيشاپيش ديگر واسطههاي مبتني بر چاپ از بندرگاه تسليبخش اسكندريه رهسپار آينده رقمي شد. در باب مصرفكنندگان نيز ميتوان گفت رايانههاي شخصي به نحوي فوقالعاده در جهت ارتقاء الگوهاي رفتار اطلاعيابي علمي و باز توزيع قدرت به نفع كاربران نهايي پيشرفت كردهاند. بسياري از اين تحولات در الگوهاي به تازگي شكل گرفته و رواج يافته زنجيره اطلاعات تجلي يافتهاند.
اولين الگوي متعلق به دوران پس از انقلاب اطلاعاتي محور اصلي بحث مقالهاي با عنوان “توليدكنندگان پايگاههاي اطلاعاتي در زنجيره اطلاعات” اثر ايچیسون است. هر چند. ناشران متون رديف اول و كتابخانهها به ميزبانهاي پيوسته و ديگر واسطههاي (نامشخص) متصل شدهاند. ميزبانهاي پيوسته البته از همان روزهاي آغازين ايجاد پايگاه اطلاعاتي ديالوگ وجود داشتهاند، اما اين حقيقت كه هم اكنون در الگويي از زنجيره اطلاعات ظاهر شدهاند دليل اهميت نوين آنهاست. ناشران متون رديف دوم به توليدكنندگان بانكهاي اطلاعاتي ارتقاء يافتهاند كه خود گواهي است بر نقش محوري بانکهاي اطلاعات كتابشناختي در ارتباطات نوين علمي. ايچسون با وجود جايگاهي كه به عنوان رييس يك بنگاه انتشاراتي متون رديف دوم داشت، اشارهاي به آينده صنعت خود نكرده است. او ميدانست كه جايگزينيها، به ويژه آنهايي كه از فنآوري ديسك نوري استفاده ميكنند، جذابتر شدهاند. وي تصديق كرد كه نكته اصلي اين است كه واسطهها بايستي براي زنجيره اطلاعات ارزش افزوده فراهم كنند: اگر چنين نكرده باشند بايستي به حق از هستي ساقط شده باشند.
ذكر اين نكته مفيد خواهد بود كه به ياد آوريم به زعم ايچسون تعداد اجزاء اصلي زنجيره اطلاعات دو جزء است يعني زنجيره بايستي چنين باشد. او خاطر نشان ميكند كه ميان نويسنده و استفاده كننده هر چيزي را – در حالت خوشبينانه براي تسهيل كردن انتقال اطلاعات ميان آنها و در حالت نه چندان خوشبينانه براي قرار گرفتن در مسير ارتباطات صحيح– ميتوان تصور كرد. اين ايده موجه به نظر ميرسد اما به شكل خطرناكي سادهانگارانه است. در حالي كه ما بايد بپذيريم كه زنجيره اطلاعاتي فعال كنوني – بويژه جايي كه پاي اينترنت در كار است- به نحو فزايندهاي در حال حذف فرايند داوري است، اين وضع به سختي ميتواند روند مساعدي براي قضيه علم يا به طور عام براي معيارهاي فكري باشد. هيچ كس آنقدر نادان نيست كه پيشنهاد كند پالايش كيفي از زنجيره غذايي حذف شود؛ نيازهاي زنجيره اطلاعاتي از اين حيث بسيار شبيه زنجيره غذايي است. اصل اساسي ديگري كه ضروري است طرف سومي به صورت يك واسطه متخصص كه مسؤل ارزيابي اثر نويسنده است، جزء لازمي از هر الگوي قابل تصوري از اطلاعات علمي محسوب ميشود. به هر حال ارتباط مستقيم ميان نويسنده و استفاده كننده عملاً يك اختراع جديد نيست. همانطور كه اين توزيعگرايان الكترونيك به ظاهر فكر ميكنند، ميان بُر زدن ناشران هميشه ميسر بوده است. ارتباط نويسنده و استفاده كننده چيز جديدي نيست اما راههاي آن يعني پست الكترونيك، نشر روميزي، تابلو اعلانات دور دست و نظاير آن جديد است.
زنجيره اطلاعات
آخرين سال دهه 1980 شاهد انتشار مطالعهاي كاملاً تجربي از تاثير فنآوري نوين بر وضعيت اطلاعات علمي و فني بود. اُون و ون هالم صريحاً بر نياز به الگوي عملي از زنجيره اطلاعات صحه گذاشتند. آنها اين الگو را با سياقي چرخشي “مسيري ميان توليدكنندگان و استفاده كنندگان اطلاعات يعني مجموعهاي از حلقهها كه هر يك عملكرد خاصي را با توجه به فرايند انتقال اطلاعات اجرا ميكنند” تعريف نمودند آنها متذكر شدند كه الگوهاي پيشين هر يك در يكي از دو گروه زير جاي ميگرفتند شامل الگوهاي توزيعي كه زنجيره اطلاعات را تماماً از نقطه نظر توليدكننده تحليل ميكردند و االگوهاي فراهمآوري كه زنجيره اطلاعات را كاملاً از ديدگاه استفاده كننده نهايي تحليل ميكردند. زنجيره اطلاعات شكل نتيجه تلاش آنها براي شكل دادن دوباره به زنجيره اطلاعات است، به گونهاي كه محاسن هر دو رويكرد را تركيب كرده و در برگيرد.اون و ون هالم با تشويش كشف كردند كه ظاهراً هنوز زنجيره اطلاعات متكي به اسناد چاپي است. آنها با اين پيشنهاد كه ساختار زنجيره اطلاعات ميتوانسته به سه شيوه زير متأثر شود، سعي كردند تا تأثير احتمالي آينده فنآوريهاي محاسباتي و مخابراتي را ارزيابي كنند. اين سه شيوه عبارتند از:
- ناپديد شدن همه طرفهاي واسطه كه منتج به برقراري پيوند مستقيم ميان توليدكنندگان و استفادهكنندگان ميشود.
- ناپديد شدن يك يا چند طرف واسطه.
- پديد آمدن روابط جديد ميان طرفهاي موجود در زنجيره اطلاعات.
قاعده كلي ما در خصوص نياز به يك مكانيسم ضروري پالايش، حاكي از اين است كه واسطهزدايي کامل زنجيره اطلاعات (حالت اول) اگر غيرممكن نباشد نامطلوب است. اما حالتهاي دوم و سوم يقيناً معتبر هستند و شواهدي موجود است دال بر اينكه حالت سوم هم اكنون در حال وقوع است. استحكام الگوي اون و ون هالم ناشي از اين است كه چهار عملكرد نام برده شده (توليد، توزيع، گردآوري و مصرف) و دو طرف مذكور (نويسندگان و خوانندگان) همگي براي زنجيره اطلاعات لازم هستند. اين الگو ميتواند با هر سناريوي قابل تصوري سازگار شود حتي با بدترين آنها. مفاهيم ضمني تجاري و سرمايهداري، در تقابل شديد با الگوهاي اوليه به ويژه رهيافت بومشناختي هستند. اين كه استعاره مناسب براي نظريه زنجيره اطلاعات چيست؟ سؤال ديگريست كه به تحقيق بيشتر نياز دارد.
مسيرهاي جريان اطلاعات
انجمن سلطنتي، 45 سال پس از كنفرانس مشهور خود، الگويي روزآمد از زنجيره اطلاعات را در گزارش مهمي به نام “نظام اطلاعات علمي، فني و طبي در بريتانيا” ارائه كرد. اين نمودار منحنيالخط است نه مستقيمالخط و برخلاف ساختار سلسله مراتبي حاكي از همسنگي اجزاء است. اطلاعات طبقهبندي شده و متون خاكستري مسائل مهمي در آن به حساب نميآيند. علامت سؤالهاي بزرگ ناپديد شدهاند. خطوط نقطهچين ديگر معرف جريانهاي ناقص اوايل دوران پس از جنگ نيستند بلكه معرف ماجراهاي بالقوه و تازه هستند. خطوط ضخيم و نازك حاكي از وفور مسيرهاي فعال كنوني جريان اطلاعات هستند. ارتباطات غيررسمي اهميتي بيسابقه يافته كه خود بازتاب اهميت رو به افزايش پيشچاپها، پست الكترونيكي و كنفرانسها در پژوهشهاي علمي معاصر است.
روي هم رفته نشان داده شد كه هر يك از الگوهاي برگزيده نقش مهمي در شناخت زنجيره اطلاعات علمي دارند. اين نمودارها در كنار يكديگر عرضه كننده تصويري چند وجهي از شيوهها و رويههاي اطلاعات علمي، فني و طبي و نتايج و كاربردهاي فنآوري مبتني بر رايانه هستند. علاوه بر اين، اين الگوها چارچوبهاي مفهومي مفيد و بالقوهاي براي ساختاربندي بحث بر سر مسائلي چون حفظ استانداردهاي دانشگاهي، تاثير نشر الكترونيك، آينده كتابداري و نقش بخشهاي عمومي و خصوصي در تأمين سرمايههاي مالي علم فراهم ميكنند .به نظر نگارنده میتوان مدل فرایند جستجوی اطلاعات چان وی چو را به عنوان مدلی برای جستجوی اطلاعات در نظر گرفت، چون نیاز اطلاعاتی سبب به جریان افتادن اطلاعات میشود. به همین منظور در زیر به شرح آن و سایر مدلهای جریان اطلاعات میپردازیم.
مدل فرایند جستجوی اطلاعات چان وی چو
به مجرد اينكه افراد از اطلاعات براي حل مسئله يا انجام كاري استفاده ميكنند بستر اجتماعي محل استفاده و كاربرد اطلاعات، تعيين كننده ارزشمندي و برجستگي آن است. وقتي اطلاعات به عنوان شيء در نظر گرفته شود و مسئله گردآوري و ارائه و متعاقب آن پردازش و دسترسپذيرسازي آن مطرح ميشود. هنگامي كه اطلاعات را ذهني تلقي كنيم با شناخت فرايندهاي اجتماعي و رفتاري كه با استفاده از اطلاعات همراه است روبهرو ميشويم. شناخت كاملتر جست و جوي اطلاعات، به عنوان رفتاري اجتماعي، در طراحي بهتر فرايندها و سامانههاي اطلاعاتي كمك ميكند. فعاليت جست و جوي اطلاعات، را ميتوان به سه فرايند تقسيم كرد: نياز به اطلاعات، جست وجوي اطلاعات، و كاربرد اطلاعات .
نيازهاي اطلاعاتي را ميتوان با عوامل شناختي، ابتلايي و وضعيتي شكل و ترتيب داد. افراد شايد اين نياز به اطلاعات را با رفتاري چون جلوگيري وضعيتهاي مسئلهزا سركوب كنند تا اينكه هيچ اطلاعجويي صورت نگيرد. برعكس، فرد ميتواند تصميم بگيرد كه اين شكاف دانش يا شناخت را از طريق جست و جوي هدفمند اطلاعات مرتفع سازد. در طي جست و جوي اطلاعات، انتخاب و استفاده از منابع و اطلاعات بستگي به دسترسي مفروض به منبع، كيفيت مفروض منبع، پيچيدگي كار و علاقه شخصي دارد. هم چنين اطلاعات را ميتوان به عنوان نتيجه پويشي كه شخص در ارتباط با رسانهها يا مكالمه با ديگران مييابد، “لزوماً” دريافت كرد حتي اگر به تشخيص نيازهاي اطلاعاتي نيانجامد. نتيجه اطلاعجويي، مجموعهاي از اطلاعات درك شده و گزينش شدهاي است كه قسمتي كوچك از كل اطلاعاتي است كه دريافت ميشود. چگونگي پردازش و استفاده از اين اطلاعات بستگي به سبك شناختي و ترجيحات افراد، پاسخهاي هيجاني كه با پردازش اطلاعات همراه است و بستر اجتماعي و فرهنگي پيرامون استفاده از اطلاعات دارد. پيامد نهايي كاربرد اطلاعات، تغيير وضعيت دانش فرد است كه به او در ادراك يا رفتار اجازه ميدهد. اين به نوبه خود، انتظارات و نيازهاي اطلاعاتي جديدي را توليد ميكند؛ به گونهاي كه چرخه جست و جوي اطلاعات تداوم يابد .
مدل ارتباطات علمی هورد
ارتباطات علمي بين نويسندگان، ناشران و خوانندگان در فرايندهاي فناوري اطلاعات دستخوش تغيير و چرخههاي اطلاعاتي در عصر اطلاعات، از فرايند سنتي به الكترونيكي و ارتباطي در شبكههاي رايانهاي تبديل شده است. اگر در دهههاي قبل، فرايندهاي ارتباطي علمي در اندازههاي بسيار محدود و در قالب يك زنجيره سه نفره نويسنده، ناشر و خواننده بود، امروزه در اين زنجيره بايد ابزارهاي فناوري مختلف و متنوعي را در تمامي فرايندها گنجاند. مدلهاي مختلفي براي توصيف زنجيره الكترونيكي ارتباطات علمي تدوين شده است. شكل زير نمايانگر مدل هورد براي چرخه توليد و انتشار اطلاعات در يك سيستم ارتباطي است .
مدل «هورد»، هم ويژگيهاي امروزين مدلها و هم ويژگيهاي گشتاري آنها را دربرميگيرد. به همين دليل وي مدل خود را «مدلي براي 2020» ناميد ويژگيهاي امروزين، ويژگيهايي هستند كه با كاربرد فناوري از سوي گروهي از دانشمندان، ارزشمند قلمداد ميشوند. به عقيده «هورد» ارزيابي علمي يكي از ويژگيهاي هر سيستم ارتباطي نوين است، گرچه ممكن است سازوكارهاي تضمين كيفيت در ارائه ديجيتال مقالات و نيز فرايند بررسي متفاوت باشد. دانشكده نامرئي همچنان پابرجا است، اما استفاده از ايستگاههاي كاري شبكهاي براي پشتيباني از ارتباطات ميان اعضا ميتواند تعداد اعضاي اين دانشكده را گسترش دهد. دانشكده نامرئي مجازي كه بنيان آن بر اينترنت است ارتباطات ميان اعضاي خود را تقويت ميكند و آن را بهبود ميبخشد.امروزه، اطلاعات مرتبط با پژوهش، مانند زنجيرههاي ژنتيك يا انباره دادههاي خام، بر روي «سرورها» قرار ميگيرند تا افراد با دسترسي به آنها بتوانند تحليل خود را براساس اين دادهها انجام دهند يا از نتايج اين پژوهشها در كار خود استفاده كنند.
فرایند ارتباطات علمی
فرآيند ارتباطات علمي در چهار مرحله متمايز صورت ميپذيرد؛
- فرايند خلق يا اجراي پژوهش، توسعه انديشهها و ارتباطات غيررسمي با دانشمندان و پژوهشگران ديگر؛
- فرايند اشاعه يا آمادهسازي، شكلدهي و ارتباط با گروهي از همكاران و هر فعاليتي كه به نتايج پژوهشي مستند منجر ميشود؛
- فرايند فراهمآوري يا توزيع كالاي رسمي نهايي براي كتابخانهها و مكانها يا افراد ديگر، به شكل چاپي يا الكترونيك و
- فرايند درك و جذب كه گيرنده، بسته اطلاعاتي را دريافت، آن را رمزگشايي و از آن استفاده ميكند.
اين مراحل را ميتوان در يك توالي ايدهآل به 17 فعاليت گوناگون تقسيم كرد كه تحليلي از فرايند نوعي ارتباطات علمي بدست ميدهند كه در عمل ممكن است فعاليتها به گونهاي متفاوت يا مشابه انجام يا از طريق بازخوران، تا زماني كه نتيجهاي رضايتبخش به دست آيد، تكرار شوند.
سطوح ارتباطات علمي براساس قلمرو سازماني – جغرافيايي ارتباط نيز در دو سطح قابل بررسي است:
- ارتباط علمي درون سازماني
- ارتباط علمي برون سازماني.
ارتباط علمي درون سازماني و برون سازماني، هر دو ميتواند درون يك قلمرو يا بين قلمروهاي جغرافيايي، فرهنگي، سياسي صورت پذيرد .
جریان اطلاعات علمی
ابتدا يك ايده يا انديشه در ذهن پژوهشگر يا گروهي از پژوهشگران پديد ميآيد، اين انديشه پس از پژوهش(هايي)، توسعه مييابد. سپس احتمالاً در دانشكده نامرئي به شكلي غيررسمي بحث و بررسي ميشود. چنين بحثهاي غيررسمي ميتوانند در سمينارها و كنفرانسها و از طريق پست سنتي، پست الكترونيك، يا گروههاي خبر الكترونيك صورت پذيرد. هنگامي كه انديشهها در كنفرانسها ارائه ميشوند كه گزارشهاي آنها منتشر نشدهاند، مرحلهاي رسميتر اتفاق مي افتد و حتي رسميتر از آن ميتوان به انتشار ايدهها به عنوان گزارشهاي فنی يا پيش چاپهايي اشاره كرد كه از طريق واحد دانشگاهي نويسنده منتشر ميشوند. اين انتشارات به نوشتجات خاكستري معروفند چون به ندرت ميتوان كتابخانههايي يافت كه داراي اين منابع باشند. مرحله بعدي در اين شکل نوشتجات دست اول است كه هم شامل مقالههاي مجلات و هم شامل مقالهها و گزارشهاي كنفرانسها ميشود. اين منابع به راحتي قابل دسترس هستند و پيشنههاي پژوهشي دقيقي دارند. مرحله بعد توصيف پژوهش در نوشتجات دست دوم مانند چكيدهنامهها، نمايهنامهها، يا ژورنالهاي مروري است كه در فاصله كمي پس از انتشار مطالب، آنها را خلاصه و به آنها اشاره ميكنند. هدف اصلي نوشتجات دست دوم، آسانسازي دسترسي به اطلاعات علمي بيدرنگ پس از انتشار آنهاست. آخرين مرحله در اين جريان، توصيف پژوهش در نوشتجات دست سوم است كه اين منابع نيز منابع دست اول را خلاصه و به آنها اشاره ميكنند اما پس از زماني كه اطلاعات به طور گستردهاي توزيع و با استفاده عمومي رو به رو شدند. نمونههايي از نوشتجات دست سوم عبارتاند از دستنامهها، دانشنامهها و متنهاي درسي. تكنگاشتها و كتابها بين مراحل دوم (نوشتجات دست دوم) و سوم (نوشتجات دست سوم) قرار ميگيرند. چون برخي از تكنگاشتها يا كتابها فقط به پژوهشهاي علمي پذيرفته شده اشاره ميكنند، در حالي كه برخي ديگر پژوهشهايي را ارائه ميدهند كه هنوز در حال ارزيابي هستند . ميتوان ساختار نوشتجات علمي را از طريق ردگيري پيشرفت اطلاعات علمي از توليد آن به عنوان برونداد پژوهش گرفته تا اشاعه آن در نوشتجات دست اول، ارائه آن در خدمات دست دوم و تركيب نهايي آن و بستهبندي دوباره در قالب بررسي و نقدها، متون درسي و دانشنامهها به روشني دريافت .
تکامل اطلاعات علمی
اين زنجيره با مرحله ايده آغاز و تا اشاعه اطلاعات تازه توليد شده از طريق كانالهاي گوناگون ادامه دارد كه در نهايت به عنوان جزئي از دانش علمي پيشين درميآيد. شمارههاي دايرههاي دروني در اين شكل بيانگر دوره زماني بر حسب سال است كه در آن، پژوهش از مرحله ايده در زمان صفر شروع ميشود. محصولات يا بستههاي كتابشناختي منتج از هر يك از فعاليتها، در مستطيلهاي متصل به دايرههاي مربوط به هر فعاليت، در شكل نشان داده شدهاند .
چرخه حیات اطلاعات علمی
فرایند با خود دانشمندان شروع میشود، که مشاهدات خود را چه در آزمایشگاه و چه در دنیای واقعی ثبت میکنند. این مشاهدات برای انتشار در متون اولیه نوشته و پیشنهاد میگردند، یعنی جایی که این انتشارات در معرض بررسی دقیق قرار میگیرند. اگر مقاله در این مرحله تایید شد، در یک ژورنال علمی منتشر میشود. در صورتیکه در این مرحله تایید نشود معمولاً مولف آن را بازنگری کرده و دوباره به یک مجله دیگری ارسال میکند. یکی از گامهای دیگری که بعد از چاپ مقاله رخ میدهد «این است که مولف ممکن است لازم ببیند از کپیرایت صرفنظر کند یا اطلاعات مقاله به منابع ردیف دوم مثلاً کتابهای درسی تغییر مسیر دهد. همچنین تحقیق احتمالاً باعث ایجاد انگیزه برای پژوهشهای جدید خواهد شد و سپس ممکن است چرخه جدیدی را شروع کند .
مدل جریان اطلاعات در زنجیره تولید ساخت
هدف از این مدل درک جریان اطلاعاتی است که در زنجیره تولید و تهیه ساخت به وجود میآید. این مدل به منظور سازگاری با رویکرد پروژهمدار محیط ساخت و نیز توزیع جریان اطلاعات در بین شرکای زنجیره تولید ایجاد شده است. فراهم کننده عوامل زیادی را که زنجیره تولید را تشکیل میدهند شناسایی میکند، از قبیل شرکتهای معماری، پیمانکاران اصلی، پیمانکاران فرعی خاص و شرکتهای مهندسی. زنجیره تولید ساخت با مشتریان و تولیدکنندگان بیشمار خود کمتر از یک الگوی خطی دارد که با دیگر صنایع شناخته شده مقایسه میشود. روششناسی تولید سازگار با یک دستگاه (سری) ساخت بلافاصله نمیتواند به یک پروژه تولید منتقل شود. سازمانهایی که در پروژه تولید مورد نظر شرکت میکنند به واسطه ماهیت پروژه تفکیک میشوند .
پس اطلاعات زمانی ارزش پیدا میکند که جریان داشته باشد. برای اینکه جریان اطلاعات مفید و موثر واقع شود، نیازمند کنترل و مدیریت است، همچنین عوامل و سازمانهایی بر جریان اطلاعات موثرند. جریان اطلاعات میتواند به لحاظ سطح و گستره جغرافیایی انواع مختلفی داشته باشد. میتوان برای جریان اطلاعات مدل یا مدلهایی را نیز قائل شد که مدلهای رایج و مطرح شده در حد بضاعت نگارنده بیان شد.تا اینجا مباحث اساسی و کلی مربوط به جریان اطلاعات بیان شد. اما با توجه به اینکه موضوع پژوهش، بررسی جریان اطلاعات در پژوهشکدهها و مراکز تحقیقاتی وابسته به مراکز آموزش عالی کشور است، در ادامه بحث لازم است ضمن آشنایی مختصر با پژوهش، مراکز پژوهشی و آموزش عالی، به مقوله جریان اطلاعات در این مراکز به عنوان یک سازمان یعنی جریان اطلاعات در سازمانهای پژوهشی بپردازیم.
منبع
صادقزاده وایقان، علی(1390)، جریان اطلاعات در پژوهشکدهها، رساله دکتری، علم اطلاعات و دانششناسی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید